چرا درگیری دوباره رومن رینز و اوسو در WWE اجتنابناپذیر است؟
در WWE، بزرگترین چالش، حفظ طراوت و جذابیت ستارههایی است که به قله رسیدهاند. چگونه میتوان برای شخصیتی مثل رومن رینز که تقریباً به همه چیز دست یافته، و یا جی اوسو که از خاکستر یک تیم دونفره به یک قهرمان مردمی تبدیل شده، همچنان داستانهایی نفسگیر خلق کرد؟ پاسخ، شاید در گذشتهای نه چندان دور نهفته باشد؛ در زخمهایی که هرگز بهطور کامل التیام نیافتند.
در حال حاضر، میدان نبرد برای عناوین اصلی کمپانی، جولانگاه غولهایی مانند ست رولینز و سیام پانک است و همزمان، آخرین پرده از نمایش باشکوه جان سینا، تمام توجهات را به خود جلب کرده است. در این شلوغی، ممکن است ستارههای دیگر به حاشیه رانده شوند. اما خوشبختانه، WWE یک شاهکلید روایی در دست دارد که هر زمان اراده کند، میتواند قفل احساسات تماشاگران را باز کند: حماسه ناتمام «بلادلاین».
شاید برخی تصور کنند که بازگشت به این داستان، تکرار مکررات است، اما این تصور کاملاً اشتباه است. رومن رینزِ امروز، آن رئیس قبیله مستبد و بیرحم سابق نیست و جی اوسوی فعلی نیز دیگر آن سرباز گوشبهفرمان گذشته نیست. هر دو پوست انداختهاند و همین تحول، زمینه را برای فصلی کاملاً جدید و بهمراتب پیچیدهتر فراهم میکند.
جی اوسو را در نظر بگیرید. او دیگر فقط نیمی از تیم «د اوسوز» نیست؛ او «مین ایونت جی اوسو» است. کسی که محصولاتش مانند کیک داغ به فروش میرسد و با ورودش به سالن، سقف ورزشگاه از شدت تشویق تماشاگران به لرزه درمیآید. او طعم استقلال و محبوبیت را چشیده و با تمام وجود باور دارد که لیاقت ایستادن در رینگ، شانه به شانه بزرگترین نامهای این صنعت را دارد. این اعتماد به نفس تازه یافته، چگونه میتواند در سایه سنگین پسرعمویش، رومن رینز، دوام بیاورد؟ این خود، سرچشمه یک درگیری درونی ویرانگر است.
و اما رومن رینز. مردی که سلطه روانی زهرآگین و بازیهای ذهنی بیرحمانهاش در دوران اوج «بلادلاین»، پایههای خانوادهاش را لرزاند. بله، آنها امروز در یک جبهه قرار دارند، اما آیا کسی یک عذرخواهی واقعی و از ته دل از رومن شنیده است؟ آیا جی هر شب وقتی میبیند هزاران نفر پسرعمویش را تشویق میکنند، آن تحقیرها و آزارهای روانی را فراموش میکند؟ آن زخمها هنوز تازه هستند و تنها به یک تلنگر نیاز دارند تا دوباره سر باز کنند.
و چه کسی بهتر از «پاول هیمن»، استاد بزرگ بازیهای ذهنی، برای زدن این تلنگر؟ بذرهای این فتنه از قبل کاشته شدهاند. هیمن مانند یک باغبان ماهر، به این بذرها آب میدهد. همین چند وقت پیش بود که او زیرکانه در برنامه تلویزیونی به همه یادآوری کرد که انتخاب رومن برای جانشینی، «سولو سیکوا» بود، نه جی. این جمله ساده، مانند بنزینی بود که روی آتش اختلافات پاشیده شد و شعلههای آن بهزودی زبانه خواهد کشید.
داستان بلادلاین به ما آموخت که بهترین روایتها، آنهایی هستند که از انگیزههای واقعی شخصیتها نشأت میگیرند و به خواسته قلبی تماشاگران پاسخ میدهند. امروز، تماشاگران مشتاق دیدن این دو در کنار هم هستند، اما نه لزوماً بهعنوان متحد. جذابیت این داستان بالقوه، شاید به اندازه خیانت ست رولینز به گروه شیلد نباشد، اما بدون شک یکی از جذابترین داستانهای ممکن در WWE امروز است.
همین مقایسه با شیلد، کلیدی است. شاید دلیل اصلی که رومن از یک عذرخواهی تمامعیار و تبدیل شدن به یک قهرمان کاملاً محبوب سر باز میزند، ترس از تکرار تاریخ است. او یک بار طعم تلخ خیانت را از کسی که برادرش میخواند، چشیده است. رولینز این کار را کرد، هیمن این کار را کرد… جی شاید از خون او باشد، اما آنها هم روزی خانوادهاش بودند. این پارانویا و عدم اعتماد، بخشی جداییناپذیر از شخصیت تکاملیافته و آسیبدیده رومن رینز است؛ هیولایی که در واکنش به خیانتها متولد شد.
این پیچیدگی، بستر فوقالعادهای برای شخصیت جی فراهم میکند. تبدیل کردن او به یک ضدقهرمان (Heel) تمامعیار یک اشتباه محض خواهد بود و محبوبیت آتشین او را به سرعت خاموش میکند. اما تصور کنید جی در یک منطقه خاکستری قرار بگیرد؛ شخصیتی که هنوز با ورودش سالن را منفجر میکند و کودکان دوستش دارند، اما در عین حال، با منطق و استدلالهای درست، جایگاه و حقوق پایمالشدهاش را فریاد میزند. این یعنی خلق یک شخصیت چندلایه و پولساز.
بیایید صادق باشیم، جی اوسو در یک برزخ حرفهای گیر کرده است. WWE به او لحظه درخشش را هدیه داد، اما اکنون او در موقعیتی شبیه به ال. ای. نایت سرگردان است. او برای ماندن در سطح مسابقات تیمی بیش از حد ستاره است، اما با بازگشت امثال براک لزنر و شلوغی صف مدعیان، جایی در بالاترین سطح برایش وجود ندارد. او به یک داستان بزرگ نیاز دارد و چه داستانی بزرگتر از رویارویی با رهبر سابقش؟
این رویارویی حتی نیازی به شروعی پر سر و صدا ندارد. میتواند با یک حرکت ساده آغاز شود: جی اوسو به شکلی «اتفاقی» باعث شکست رومن رینز در یک مسابقه بزرگ مانند «کلش در پاریس» میشود. این یک حرکت، یک دومینوی داستانی را به راه میاندازد که میتواند به یک شطرنج روانشناختی طولانی و جذاب تبدیل شود و در نهایت به مسابقه رؤیایی آنها در رسلمنیای سال آینده ختم شود. چنین داستانی، بهطور خودکار هرگونه شایعه برای بازگشت «د راک» را نیز به حاشیه میراند و تمرکز را بر روی ستارههای تماموقت کمپانی حفظ میکند.
فراموش نکنیم که این درگیری میتواند پای افراد دیگری مانند سولو سیکوا، جیکوب فاتو و سایر اعضای خانواده را نیز به میان بکشد. خطوط وفاداری محو میشوند و فصل جدیدی از حماسه بلادلاین آغاز میگردد. رومن آنها را به اوج رساند، اما به چه قیمتی؟ رویارویی دوباره رومن رینز و جی اوسو، پتانسیل این را دارد که نه تنها بهترین بخش هر برنامه تلویزیونی WWE باشد، بلکه استانداردهای داستانسرایی در کشتی حرفهای را یک بار دیگر بازنویسی کند. این داستانی است که باید روایت شود.
منبع: bleacherreport
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون
نظرات