زن جوانی که از چوب ساخته شده، خود را در میان افرادی مییابد که ظاهر و صدایشان با او متفاوت است. وقتی موسیقی زیبایی از افراد اطرافش به گوش میرسد، او متوجه میشود که چقدر با آنها تفاوت دارد. مدت زیادی نمیگذرد که او تصمیم میگیرد آرزویی بر روی یک ستاره بکند؛ آرزویی که بیشتر از چیزی است که انتظارش را داشت. فیلم «خود» یا “Self” داستان سفری از فداکاری را روایت میکند؛ چیزی که همه ما هر روز به دنبال آن هستیم تا بهتر از دیروزمان باشیم.
دیزنی و پیکسار در سراسر جهان به خاطر تصاویر انیمیشنی خیرهکنندهشان شناخته میشوند و فیلم «خود» قطعاً در این زمینه شما را ناامید نخواهد کرد. با این حال، این طراحی صدا است که توجه بینندگان را به خود جلب میکند، آنها را جذب فیلم میکند و به آنها احساس میدهد. برای اینکه فیلمی بخواهد موفق باشد، باید با بینندگان ارتباط احساسی برقرار کند. برای مخاطبانی که «خود» بهطور خاص برای آنها ساخته شده است، قطعاً از پس این کار برمیآید؛ اما طراحی صدا که توسط ساموئل لهمر انجام شده، در نهایت همان چیزی است که مخاطب را جذب کرده و به همه اجازه میدهد با فیلم ارتباط برقرار کنند. طراحی صدای این فیلم توانسته است تا بینندگان را از همه چیز، از صدا گرفته تا مناظر، غرق کند و به ما این امکان را میدهد که با قهرمان داستان یکی شویم و بخشی از سفر او باشیم.
«خود» نوعی متفاوت از فیلمهای کوتاه پیکسار است؛ زیرا به جای تصویر بیشتر بر روی صدا تمرکز کرده است. با این حال، حس میشود که این فیلم از بسیاری از پروژههای دیزنی که قبلاً انجام شدهاند، اقتباس شده است. میدانم که پیکسار از لحاظ فنی دیزنی نیست، اما در همان محدوده قرار دارد و اغلب مترادف با برند دیزنی در نظر گرفته میشود. بخشهایی از «پینوکیو» و «پری دریایی کوچولو» به این روایت وارد شدهاند و به نظر میرسد که تیم سازنده «خود» قصد پنهان کردن منابع الهام خود را نداشتهاند. در حالی که روایت همچنان خوب است، دانستن اینکه این داستان از بسیاری از چیزهای دیگر اقتباس گرفته شده، کمی از ارزش آن میکاهد. من قدردان این موضوع هستم که «خود» داستانش را در طول تیتراژ ادامه میدهد. نویسنده و کارگردان، سئاریت کاسای هولوف، از هر ثانیه این فیلم استفاده کرده تا پیام خود را به بینندگان منتقل کند و بگوید چرا اینجا است و چه باورهایی دارد. حتی یک ثانیه هم هدر نمیرود و از این جهت، «خود» واقعا در قله فیلمسازی قرار دارد.
«خود» روایتی است که تلاش میکند به مسائل اجتماعی و نژادی که دنیای فعلی ما را گرفتار کرده است، بپردازد؛ همان چیزهایی که در رسانههای اطراف ما وجود دارد. این یکی از تلاشهای جدید دیزنی برای ورود به گفتمان آگاهانه و اطلاعرسانی به هوادارانش است که آنها اینجا هستند تا تغییر ایجاد کنند، حتی اگر در این فرآیند چند دلاری هم به دست آورند. من یکی از بزرگترین طرفداران دیزنی هستم؛ اما این بخشی از رویکرد اخیر آنهاست که برایم گیجکننده بوده، زیرا به نظر میرسد که یک چیزی در روایت کلی آنها تغییر کرده است. نمیتوانم بگویم که به خاطر چیزی که این فیلم سعی در القای آن دارد از آن متنفرم؛ اما قطعاً برای بسیاری از بینندگان ناخوشایند خواهد بود. ظرافت در پروژههایی مانند «خود» کلید موفقیت است، اما اینجا ظرافت حاصل نشده است. من واقعاً باور دارم که حتی با وجود زیبایی بصری و شنیداری که در این فیلم وجود دارد، «خود» به دلیل پیام نیمهتهاجمیاش در پیدا کردن راه خود به مشکل برخواهد خورد.
به ما بگویید: کدام یک از انیمیشنهای کمپانی دیزنی و پیکسار را بیشتر دوست دارید؟ در قسمت نظرات برای ما بنویسید.
منبع: Bain’s Film Reviews
از سختیهای استریمر بودن تا داستان ازدواج تو وارکرفت؛ میزگیم با سایه
نظرات