۱۰ شخصیت اصلی انیمه های شونن با جذابترین گذشتهها
ابرقهرمانهای دنیای کمیک معمولا پیشزمینهای پررنگ و معنادار دارند، مثل بروس وین که در کودکی شاهد قتل والدینش بود یا دکتر استرنج مغرور که پیش از آنکه به مقام جادوگر اعظم برسد، توانایی استفاده از دستانش را از دست داد. این ویژگی در بسیاری از قهرمانان انیمههای شونن نیز دیده میشود، حتی اگر آنها ابرقهرمان نباشند. داشتن یک داستان آغازین یا پیشزمینه قوی، برای توضیح اینکه قهرمان از کجا آمده و چه عواملی طرز فکرش را شکل دادهاند، ضروری است.
برخی از قهرمانان انیمه شونن، بهویژه شخصیتهای اصلی در انیمههای ایسکای، بیشتر با مسیر و ماجراجویی پیش رو شناخته میشوند تا گذشتهشان. اما در مقابل، قهرمانانی هم هستند که همیشه یک پایشان در گذشته مانده است و بهخوبی میدانند که چه کسی بودهاند و چگونه تجربههای گذشته آنها را به انسان امروزی تبدیل کرده است. بهترین داستانهای پیشزمینه در شونن میتوانند با آثار بزرگ مارول و دیسی رقابت کنند، چرا که سرشار از عمق احساسی، لحظات بهیادماندنی و مضامین جدی هستند.
داستان زندگی دنجی، روایتگر فقر و تنهایی عمیق اوست
انیمه Chainsaw Man
زندگی دنجی در میان داستانهای پیشزمینه شونن، جزئیات چندانی ندارد و شاید در ردههای آخر قرار بگیرد. با این حال، حتی در مرد ارهبرقی که بیشتر بر وضعیت کنونی و قدرتهای او تمرکز دارد، گذشتهاش همچنان نقشی مهم در روایت ایفا میکند. داستان غمانگیز دنجی بیشتر برای توضیح منش و خواستههای سادهاش به کار میرود، آرزوهایی ابتدایی مثل غذای خوب، یک تخت راحت و داشتن یک دوستدختر.
پس از مرگ پدر بدهکارش، دنجی در فقر و تنهایی بزرگ شد و چیزی جز بدهیهای سنگین و یک طلبکار گانگستر برایش باقی نماند. او هرگز طعم یک کودکی شاد و معمولی را نچشید و طبیعی است که حالا به دنبال جبران آن کمبودها با ابتداییترین آسایشهای زندگی باشد. همین گذشته تلخ، دنجی را به شخصیتی متفاوت و همدلیبرانگیز تبدیل کرده است، چرا که برخلاف بسیاری از قهرمانان دیگر، او هدفی بزرگ مثل هوکاگه شدن یا پادشاه دزدان دریایی شدن ندارد.
کافکا هیبینو عهدی بست که با تمام وجود در پی عمل به آن بود
انیمه Kaiju No. 8
زندگی کافکا هیبینو، داستان وعدههای عملنشده و ناامیدی از مسیری است که سرنوشت برایش رقم زده. در فلشبکهای کایجو شماره ۸، میبینیم که او و دوستش مینا آشیرو در جوانی با هم عهد بستند تا از جامعه در برابر تهدید کایجوها محافظت کنند. اما وقتی به سن پیوستن به نیروی دفاعی رسیدند، تنها مینا موفق شد و کافکا جا ماند. حالا در ۳۲ سالگی، او احساس میکرد که زندگیاش به بنبست رسیده است.
کافکا در نهایت شغلی در بخش پاکسازی بقایای اجساد کایجوها پیدا کرد؛ کاری که جنبهای متفاوت و کمتر دیدهشده از صنعت مبارزه با این هیولاها را نشان میداد. این پیشزمینه، او را به شخصیتی دوستداشتنی و غیرمعمول تبدیل کرده است: مردی ۳۲ ساله که میترسد زمان برای رسیدن به رویاهای کودکیاش گذشته باشد. همین باعث شد وقتی با کمک قدرتهای تازه کایجویی خود به نیروی دفاعی پیوست، این موفقیت برای بینندگان بسیار رضایتبخشتر باشد.
داستان آغازین سنکو بُعدی انسانی به ماموریت علمیاش افزود
انیمه Dr. Stone
سنکو ایشیگامی، قهرمان اصلی دکتر استون، گرچه بیشتر تمرکزش بر کار علمی در زمان حال و آینده است، اما گذشتهاش نیز برایش ارزشمند است. او به ندرت احساساتش را بروز میدهد، اما حتی خودش هم خاطرات شیرینی از روزگار پیشین دارد، زمانی که پدرخواندهاش، بیاکویا ایشیگامی، الگویی الهامبخش برای ترویج علم در خانواده بود. سنکو با آمیزهای از طنز و دلتنگی، به دهه ۲۰۰۰ و روزهایی که با بیاکویا سپری کرده بود، بازمیگردد.
یکی از تاثیرگذارترین لحظات زندگی سنکو و از صحنههای ماندگار دکتر استون زمانی رقم خورد که او سنگقبر بیاکویا را پیدا کرد. این کشف او را به سفری عاطفی به گذشته برد و یادآور زندگی شد که ۳۷۰۰ سال از آن گذشته بود. حتی سنکوی منطقی و علممحور هم نتوانست مانع جاری شدن اشکهایش شود. این روایت، بُعدی انسانیتر از شخصیتی را آشکار کرد که معمولا درگیر فرمولها و پیشرفت علمی است.
پیشینه گوکو باعث شد از مسیر شرارت همنوعانش دور بماند
انیمه Dragon Ball
سون گوکو، قهرمان دراگون بال، نیز همانند سنکو بیشتر در لحظه زندگی میکند تا در خاطرات گذشته. طرفداران این مجموعه هم معمولا همین دیدگاه را دارند و او را بیشتر در حال تمرینهای طاقتفرسا و مبارزات پرانرژی با شکلهای گوناگون سوپر سایان به یاد میآورند. با این حال، پیشینه زندگی گوکو همچنان اهمیت ویژهای دارد. در اوایل دراگون بال، او با صمیمیت و بدون هیچ ابایی داستان گذشتهاش را برای بولما تعریف میکرد.
گذشته گوکو، او را به نسخهای شوننی از سوپرمن تبدیل کرده و در عین حال، او را از دیگر اعضای نژاد سایان متمایز ساخته است. برخلاف سایانهای دیگر که بر جنگ و سلطه متمرکز بودند، گوکو در انزوا و روی زمین رشد کرد و از تاثیرات مخرب قوم خود دور ماند. این شرایط، بهویژه با نقش تربیتی و مهربانانه پدربزرگ گوهان، باعث شد ذات پاک و نیکسرشتش حفظ شود. جالب آنکه همین انزوا باعث شد او نسبت به جهان بیرون بیخبر بماند و سادگی کودکانهاش تقویت شود.
پیشینه دکو دیدگاهی تازه درباره کورکها و معنای قهرمانی به او بخشید
انیمه My Hero Academia
انیمه مدرسه قهرمانانه من (My Hero Academia) با فضای ابرقهرمانی پررنگ خود، برای بسیاری از شخصیتهای اصلیاش داستانهای زندگی دارد که به شدت یادآور کمیکبوکهای ابرقهرمانی هستند. از داستانهای اوراراکا و شوتو گرفته تا سرگذشت نماد صلح یعنی آلمایت، همگی در این قالب جای میگیرند. با این حال، داستان زندگی دکو از همه برجستهتر است. زندگی او بازتابی است از درد و بیعدالتی دنیایی که با تواناییهای ویژه تعریف شده و کسانی را که این تواناییها را ندارند، به حاشیه میراند.
زندگی دکو همچنین بهروشنی تایید میکند آنچه استین همیشه بر زبان میآورد: قهرمان بودن از درون انسان میجوشد، نه از کارهای جالب توجه یا دنبال شهرت و ثروت بودن. دکو که بدون هیچ توانایی یا موهبت ویژهای به دنیا آمده بود، مجبور شد به استعدادها و اراده درونی خودش تکیه کند تا وقتی آلمایت قدرت یک برای همه را به او پیشنهاد داد، شایستگی آن را داشته باشد. گذشته او بهعنوان پسری باهوش اما فاقد قدرت خاص، باعث شد بتواند تواناییهای دیگران را با دقتی بیشتر از بسیاری از قهرمانانی که قدرتهایشان را بدیهی میدانند، تحلیل و درک کند. به همین دلیل، داستان زندگی دکو در میان بهترین نمونههای ژانر شونن جایگاه ویژهای دارد.
داستان آغازین ایچیگو مشخص کرد که او پیش از آنکه غم و اندوه زندگیاش را دگرگون کند، چگونه انسانی بوده است
انیمه Bleach
در بلیچ (Bleach)، گذشته ایچیگو کوروساکی تاثیری بسیار عمیقتر از آنچه خودش میخواهد نشان دهد، بر او داشته است. ایچیگو ترجیح میدهد در محیطهایی چون دبیرستان و انجمن ارواح، چهرهای سرسخت و بیاحساس از خود ارائه دهد، اما در واقع، او انسانی مهربان و دلسوز است که غمی سنگین را در دل پنهان کرده است. فلشبکها این موضوع را برای طرفداران آشکار کردند، جایی که ایچیگو به عنوان کودکی شاد به تصویر کشیده میشود که پس از مرگ ماساکی، در اندوهی عمیق فرو رفت.
این فقدان، مسیر شخصیتی ایچیگو را تا حد زیادی شکل داد. رفتار سرد و به ظاهر خشن او، سپری بود برای حفاظت از قلب آسیبپذیرش در برابر رنج بیشتر. حتی رشد قدرتهایش نیز، از جمله پیدایش پیرمرد زانگتسو و منبع قدرت هالوی درونیاش با این گذشته تلخ پیوند داشت. ایچیگو تنها زمانی توانست به روشنی و قدرتی تازه دست یابد که به گذشته خود بازگشت، اندوهش را رها کرد و به مرحلهای رسید که بتواند با یواخ روبهرو شود.
داستان آغازین ارن او را به عروسکی خشمگین در دست پدرش تبدیل کرد
انیمه Attack on Titan
حمله به تایتان (Attack on Titan) پر است از فلشبکها و داستانهای زندگی تلخ و آسیبزایی که شخصیتها را شکل دادهاند، از جمله داستان هیستوریا ریس، یمیر و میکاسا آکرمن. با این حال، دردناکترین سرگذشتها متعلق به ارن یگر و پدرش گریشا است، دو مسیری که سرنوشتشان از ابتدا به هم گره خورده بود. سالها پیش، گریشا بهعنوان یک مبارز برای احیای ملت الدیا تلاش کرد، اما شکست خورد و ماموریت خود را به پسر دومش، ارن، واگذار کرد.
سرگذشت ارن ترکیبی از تجربههای گوناگون بود، از نجات جان میکاسا و مقابله با زورگوها، تا کنجکاوی بیپایان درباره دنیای ورای دیوارها. همه این اتفاقات، زمانی که گریشا قدرت تایتان حمله را به ارن منتقل کرد و او را وارث ماموریت احیای الدیا ساخت به نقطه اوج خود رسیدند. در نتیجه، ارن از همان ابتدا با بذر افراطگرایی در وجودش متولد شد، بذری که در فصل پایانی حمله به تایتان به شکلی کامل به بار نشست. همانطور که داستان زندگی او نشان میدهد، این بذر از سوی پدرش کاشته شد، اما انتخاب برای پروراندن آن با خود ارن بود، تصمیمی که قلب میکاسا و آرمین را شکست.
پیشینه لوفی ریشه در فروتنی و حادثهای تراژیک دارد
انیمه One Piece
تمام آثار سهگانه بزرگ شونن، برای قهرمانانشان داستان زندگی بهیادماندنی ساختهاند و وان پیس نیز از این قاعده مستثنی نیست. طرفداران خیلی زود با گذشته لوفی آشنا شدند، پسری پرانرژی که بهطور تصادفی میوه گام-گام را خورد و خود را به دردسر انداخت. طنز ماجرا آنجاست که این قهرمان تازهقدرتگرفته، همان ابتدا مجبور شد توسط فرد دیگری نجات یابد و همین باعث شد بار سنگین احساس گناه را بر دوش بکشد.
این رویداد، لوفی را به قهرمانی تازهکار و خام تبدیل کرد که مسیر طولانی برای یادگیری و رشد پیش رو داشت، مسیری که در طول داستان به شکل پیوسته طی کرد. اکنون، با گذر زمان، سرگذشت لوفی معنای تازهای یافته است، زیرا طرفداران میدانند شنکس برای راندن پادشاه دریا از هاکی پادشاهی استفاده کرده بود. همچنین روشن شده که میوه گام-گام در واقع یک میوه زوئن افسانهای بوده که مصرفکنندهاش را به نیکا تبدیل میکند. این اطلاعات تازه، برداشت طرفداران از سرگذشت قهرمانانه لوفی را به کلی دگرگون کرده است.
پیشینه فراموشنشدنی ناروتو سرشار از رنج و ارادهای استوار برای غلبه بر نابرابری است
انیمه Naruto
داستان آغازین ناروتو اوزوماکی در انیمه ناروتو از جهات مختلفی تاثیرگذار و ماندگار است. پیش از هر چیز، شرایط دشوار او به عنوان یک یتیم جینچوریکی باعث میشود بتواند با هر کسی که طعم تنهایی و ناامیدی را چشیده است، ارتباط برقرار کند و به او جوتسوی سخن گفتن خود را عرضه کند. گذشته ناروتو او را به شخصیتی مظلوم و دوستداشتنی تبدیل کرده بود که تنها مسیری که پیش رو داشت، حرکت رو به بالا بود. او با شیطنتها و کارهای پر سر و صدایش، سعی میکرد توجه اطرافیان را جلب کند و جایگاه خود را در میان مردم پیدا کند.
در سوی تاریکتر ماجرا، زندگی ناروتو به شکلی آشکار ضعفها و ناکامیهای هوکاگه سوم، هیروزن ساروتوبی، را برجسته میکند. هیروزن تنها حداقلهای لازم را برای حمایت از او انجام داد، مکانی برای زندگی فراهم کرد، اما تلاشی جدی برای خوشحال کردن این پسر تنها انجام نداد. ناروتو همچنان شخصیتی منزوی و نامفهوم باقی ماند و هیروزن میتوانست و باید تلاش بیشتری برای بهبود وضعیت او میکرد، اما این اتفاق نیفتاد. این واقعیت، بعدی تازه به رویای ناروتو برای تبدیل شدن به هوکاگه میبخشد: او میخواست رهبری باشد که هیچکس را در حاشیه و فراموششده رها نکند.
داستان آغازین ادوارد با فقدان شخصی و درسی تلخ و تکاندهنده درباره فروتنی همراه است
انیمه Fullmetal Alchemist: Brotherhood
در میان داستانهای زندگی در انیمههای شونن، شاید هیچکدام به اندازه داستان ادوارد الریک در کیمیاگر تمامفلزی: برادری (Fullmetal Alchemist: Brotherhood) قدرتمند نباشد. این روایت که برادرش آلفونس نیز در آن شریک است، داستانی تلخ و هولناک از درد ناشی از غرور و علمی است که به بیراهه کشیده شد. برخلاف بسیاری از قهرمانان شونن که انگیزهشان بر پایه جاهطلبی و قویتر شدن است، هدف ادوارد جبران خطایی وحشتناک است. او اکنون با دو دست و پای مصنوعی زندگی میکند و خود را مسئول از دست رفتن کامل بدن برادرش میداند.
گذشته ادوارد در اصل یک هشدار جدی برای کسانی است که گمان میکنند میتوانند قوانین را زیر پا بگذارند تا به هرچه میخواهند برسند، چه با کمک سنگ جادو و چه بدون آن. این تجربه تلخ، برخی از مهمترین مضامین کیمیاگر تمامفلزی را تقویت میکند: انسانها پتانسیل فوقالعادهای دارند، اما باید به قوانین طبیعت و حتی خدا، چه در معنای واقعی و چه نمادین، احترام بگذارند. داستان او عمیقا همدردیبرانگیز است، زیرا هیچکس نمیتواند ادوارد را به خاطر تلاش ناامیدانهاش برای بازگرداندن مادر عزیزش از مرگ، سرزنش کند.
به نظر شما چه قهرمانهای انیمه دیگری شایسته قرارگیری در این لیست هستند؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
نظرات