شخصیت فیونا، یکی از معدود پرنسسهای والت دیزنی به شمار میرود که تفاوتهای کلیدی بسیار زیادی با تمامی پرنسسهای موجود در انیمیشنهای فانتزی و پرنسسی دیزنی دارد و از بسیاری جهات حتی میتوان او را به عنوان قویترین، مقتدرترین و مهمتر از همه، صاحب اختیارترین پرنسس حاضر در بین پرنسسهای دیزنی دانست. از سفید فرقی و سیندرلا گرفته تا تیانا (پرنسس قورباغهای)، شنل قرمزی، راپونزل و زیبای خفته و خیلیهای دیگر؛ همگی جزو پرنسسهایی محسوب میشوند که بر اساس تعاریف رایج مفهوم پرنسسهای فانتزی موجود در انیمیشنهای والت دیزنی خلق شدهاند.
در این بین اما فیونا کاملا با تمامی آنها متفاوت از آب درآمده و تفاوتهای کلیدی بسیار زیادی با پرنسسهای نام برده شده و جایگاه آنها در بین کاراکترهای دیگر و جهان اطرافشان دارد. درست مثل شرک که در طول سری انیمیشنهای Shrek با هدف ارائهی یک تعریف تازه از قهرمانان مذکر در انیمیشنهای دیزنی خلق شده بود، فیونا نیز مسئولیت به تصویر کشیدن یک پرنسس کاملا متفاوت را برعهده داشته و به بهترین شکل ممکن نیز در پیادهسازی آن موفقیتآمیز عمل کرده است. در ادامهی این مطلب با ما همراه باشید تا با معرفی یکی دیگر از شخصیتهای انیمیشن Shrek، به معرفی کامل شخصیت فیونا بپردازیم و سیر تکامل شخصیتی آن را در مقایسه با دیگر پرنسسهای موجود در جهان فانتزی و کارتونی دیزنی، مورد بررسی قرار دهیم.
با اینکه کل فرنچایز از روی شخصیت شرک نامگذاری شده، فیونا همچنان پا به پای شرک یکی دیگر از مهمترین کاراکترهای این مجموعه محسوب میشود و به مرور زمان در هر یک از فیلمها، جدیت و تاثیرگذاری بسیار بیشتری به خودش میگیرد.
بیوگرافی فیونا، ماجرای طلسم و پیشزمینههای داستانی
برخلاف شرک که همیشه یک دیو کلهشق و مغرور بوده یا دیگر پرنسسها مثل سیندرلا و سفید برفی که در تمام اوقات مثل پرنسسهای واقعی رفتار میکنند و طوری به نظر میرسند که انگار به قول بعضیها از دماغ فیل افتادهاند و حسابی خودشان را برتر از اطرافیانشان میدانند؛ فیونا در کمال تعجب به خاطر یک طلسم قدیمی، به نوعی عارضهی دو شخصیتی مبتلا شده است که به معنای واقعی کلمه در دو تایم شب و روز، او را به دو شخص کاملا متفاوت تبدیل میکند.
ماجرای طلسم فیونا و پیشزمینههای داستانی این شخصیت در واقع پیش از به دنیا آمدن فیونا و در شب خواستگاری پدرش شاه هارولد از مادرش ملکه لیلیان آغاز میشود. زمانی که شاه هارولد از یک طلسم جادویی دیگر رنج میبرد و برای اینکه شخصیت حقیقی خودش را که یک قورباغه است از عموم مردم پنهان کند تا بتواند بدون هیچ مشکلی به پادشاهی خودش ادامه دهد، از یک زن جادوگر که با نام پری مادرخوانده (Fairy Godmother) شناخته میشود کمک میگیرد و یک معاملهی نسبتا مرموزانه و البته محرمانه را با او به نتیجه میرساند.
در جریان این معامله، شاه هارولد به پری مادرخوانده قول میدهد که اگر در زمینهی پنهان نگه داشتن راز قورباغهایاش و همچنین بازگرداندن ظاهر انسانیاش به او کمک کند، در آینده شرایط ازدواج فیونا با پسر پری مادرخوانده که پرنس چارمینگ نام دارد را مهیا میکند.
چنین صحنهای تنها در فیلمی دیده میشود که کارگردان آن سعی در به تصویر کشیدن یک شخصیت مردانه یا به اصطلاح Masculine داسته باشد.
پری مادرخوانده نیز برای اینکه از به وقوع پیوستن این وصلت و به قدرت رسیدن پسرش به عنوان شاه آیندهی سرزمین Far Far Away (پارودی کنایهآمیزی از هالیوود کالیفرنیا) مطمئن شود، یک طلسم جدید و بسیار شرورانه را بر روی فیونا پیادهسازی میکند و فیونا نیز از همان بدو تولدش، درگیر این طلسم آزاردهنده میشود که شبها به ظاهر یک دیو در میآید و روزها را در کالبد یک پرنسس معمولی و زیبارو سپری میکند. سپس به دنبال تکمیل شدن پروژهی طولانیمدت پری مادرخوانده، پدر و مادر فیونا، او را در یک قلعهی دور افتاده و متروکه زندانی میکنند و تنها یک نگهبان برای آن در نظر میگیرند. این نگهبان هم کسی نیست جز یک اژدهای مونث که بیرحمانه به سمت هرکسی که به اتاق فیونا نزدیک شود حمله میکند و او را به آتش میکشد.
هدف اصلی پری مادرخوانده و پدر فیونا یعنی شاه هارولد از زندانی کردن فیونای طلسمشده در این قلعه به نگهبانی یک اژدها، این بوده است که بر اساس برنامه، روزی از راه میرسد که پرنس چارمینگ، فرزند پری مادرخوانده، سوار بر یک اسب سفید از راه برسد و بعد از شکست دادن اژدها و نجات دادن فیونا، با یک بوسهی عشق واقعی، طلسم او را نیز برای همیشه از بین ببرد. همهچیز برای سالیان طولانی طبق برنامهی پری مادرخوانده و شاه هارولد پیش میرفت تا اینکه حوادث انیمیشن Shrek 2001 آغاز میشوند و شرک به عنوان یک شوالیهی قهرمان، با هدف نجات دادن فیونا راهی قلعهی اژدها میشود. اما نه سوار بر یک اسب سفید، بلکه با همراهی یک الاغ خاکستری بسیار پرحرف و کمهوش!
فیونا حتی قبل از آشنایی با شرک هم شخصیت نسبتا مردانه و مقتدری داشت، اما پس از آشنایی با شرک، همواره جدیتر و دیوانهتر شده. طوری که حتی دیگر پدر و مادرش هم نمیخواستند مسئولیت او را برعهده بگیرند!
شخصیتپردازی فیونا در هر یک از انیمیشنهای Shrek
اگر انیمیشن Shrek را مشاهده یا حداقل مطلب معرفی شخصیت شرک را مطالعه کرده باشید، میدانید که شرک نه از روی عاشقی و نه از روی از خود گذشتگی و وفاداری به پادشاه، بلکه با هدف تصاحب حق مالکیت مرداب شخصیاش از چنگ والی سرزمینهای آن منطقه یعنی لُرد فارکواد در صدد نجات دادن فیونا از آن قلعه برآمده و در رابطه با وضعیت طلسم فیونا یا حتی نگهبانی دادن یک اژدهای بالغ در این قلعه نیز هیچگونه اطلاعاتی ندارد. حتی تا آخرین لحظات خروج شرک و خره به همراه فیونا از این قلعه و فرار کردنشان از دست اژدها، شرک کلاهخودش را که در واقع هویتش را پنهان میکند از سر بر نمیدارد و تمام تلاشش را میکند تا از بوسیده شدن توسط فیونایی که با تمام وجودش میخواهد بالاخره با یک بوسه، طلسم لعنتیاش را باطل کند، جلوگیری کرده باشد. نهایتا خیلی زود تا قبل از تاریک شدن هوا و استقرار این گروه سه نفره در یک ساختمان آسیاب بادی، هویت واقعی شرک فاش میشود و فیونا در مییابد که شرک نه یک شوالیه و ناجی، بلکه یک دیو و فرستادهی یک لُرد بزدل و قد کوتاه است که خودش توانایی مقابله با اژدها و نجات دادن فیونا از قلعه را نداشته و شرک را فرستاده تا کار را برای او آسانتر کند.
از سویی دیگر، به زودی شب فرا میرسد و فیونا با پنهان شدن در ساختمان آسیاب بادی، سعی در پنهان کردن هویت واقعی خودش دارد تا اینکه خره سر از رازش در میآورد و شبانه به صورت خصوصی با او صحبت میکند. همزمان در همین حین که فیونا با اشاره به وضعیت طلسمش و آن یکی شخصیت هیولاییاش درحال انتقاد از دیوها و مسخره کردن ظاهر زشت و سبز رنگ خودش است، شرک صدای او را از پشت در میشنود و در جریان یک سوءتفاهم بسیار بد، تصور میکند که مخاطب اصلی صحبتهای فیونا، شرک است. به همین دلیل شرک هم با دلی شکسته سریعا نزد فارکواد میرود و با روشن شدن هوا فارکواد همراه با گروهی از سربازانش و همچنین شرک، از راه میرسند و شرک قبل از اینکه از دلیل دلخور شدنش حرف بزند و به خره یا فیونا فرصت توضیح دادن بدهد، فیونا را دو دستی به فارکواد تقدیم میکند و راهش را از این پرنسس جدا میکند.
در ادامه همانطور که احتمالا دیدهاید یا میتوانید حدس بزنید، شرک بعد از صحبت کردن با خره، واقعیت ماجرا را میفهمد و تا قبل از تاریک شدن هوا، مستقیما به مجلس عروسی فیونا و فارکواد یورش میبرد و با کمک اژدها که حالا معشوقهی خره محسوب میشود، فارکواد را یک لقمهی چپ میکند و فیونا نیز عشق واقعیاش یعنی شرک را میبوسد و طلسمش را باطل میکند. با این تفاوت که به جای بوسیدن یک شوالیهی زیبارو، یک دیو کریهالمنظر را میبوسد و برای همیشه باقی ماندن در کالبد هیولاییاش را انتخاب میکند.
بازی پیچیدهای که پری مادرخوانده و شاه هارولد برای گول زدن فیونا و دور کردن شرک از او پیادهسازی میکنند، واقعا مو لای درزش نمیرفت و اگر منصرف شدن هارولد در کار نبود، فیونا قطعا با تصور اینکه پرنس چارمینگ در واقع فرم انسانی شرک است، با او ازدواج میکرد.
در طول این چهار انیمیشن سینمایی، هرچقدر که از انیمیشن Shrek 2001 به Shrek Forever After نزدیکتر میشویم، فیونا نیز سیر تکامل شخصیتی خودش را طی میکند و خلق و خوی شرکیتری به خودش میگیرد. برای مثال در طول انیمیشن Shrek 2، فیونا که برای اولین بار همراه با همسرش شرک به ملاقات پدر و مادرش در سرزمین Far Far Away میرود، همواره بیشتر و بیشتر شبیه به شرک و عادتهای غیراشرافی و بدوی او رفتار میکند و تا حد زیادی تشریفات مربوط به زندگی پرنسسیاش را فراموش میکند. در طول انیمیشن Shrek 2، پری مادرخوانده و شاه هارولد یک بار دیگر با هم متحد میشوند تا از آخرین فرصت خود برای وصلت دادن فیونا با پرنس چارمینگ استفاده کنند.
از یک سو پری مادرخوانده با استفاده از معجونهای جادوییاش وارد عمل میشود و از سویی دیگر، شاه هارولد با پرداخت یک کیسهی پر از پول، گربهی چکمهپوش را استخدام میکند تا شرک را به قتل برساند و حتی تلاش میکند با خوراندن معجون عشق به فیونا و جا زدن پرنس چارمینگ به عنوان ظاهر انسانی شرک، بالاخره نقشهی چندین و چند سالهی خود برای نگونبخت کردن فیونا و به قدرت رساندن پرنس چارمینگ و تسویه حساب شاه هارولد به پری مادرخوانده را به اجرا درآورند. با این وجود اما در آخرین لحظات قبل از اجرایی شدن نقشه، شاه هارولد به عشق واقعی موجود بین فیونا و شرک پی میبرد و تصمیم میگیرد در روزهای پایانی عمرش به جای ادای دین به یک جادوگر پیر و بسیار حیلهگر، تنها فرزندش یعنی فیونا را به عشق واقعیاش شرک برساند و البته از چهرهی قورباغهای خودش هم رونمایی کند.
الله اکبر این همه جلال!
فیونا، پرنسسی که علاقهای به پرنسس بودن ندارد
انیمیشن Shrek the Third و انیمیشن Shrek Forever After هرکدام به ترتیب جلوهای بسیار جدیتر از جنگجویانهتر از فیونا به تصویر میکشند. به همین خاطر است که میگوییم اگر انیمیشن Shrek 2001 را نمایانگر جلوهی سراسر پرنسسی فیونا بدانیم، انیمیشن Shrek Forever After نیز نمایانگر جلوهی سراسر مبارز، مستقل و جنگطلب فیونا محسوب میشود که به طور کامل بُعد پرنسسی این کاراکتر را کنار گذاشته و شخصیتی کاملا جدی را به تصویر کشیده. مبارزه کردن به صورت حرفهای و استفاده از فنون رزمی، تنها ویژگی منحصر به فرد فیونا در بین تمامی پرنسسهای موجود در انیمیشنهای Shrek نیست؛ چرا که به عنوان مثال میتوان به استعداد بسیار درخشان و حیرتانگیز او در آواز خواندن نیز اشاره کرد.
مهارتهای شخصی فیونا صرفا به مبارزه کردن و استفاده از هنرهای رزمی خلاصه نمیشوند. فیونا صدای بسیار زیبا و قدرتمندی هم دارد و همیشه به این معروف بوده است که اگر یک قطعهی اُپرا را با صدای بسیار بلندش اجرا کند، میتواند باعث ترکیدن پرندههای اطراف شود. مهارتی که در انیمیشن Shrek 2001 هم شاهدش بودیم و در مقابلش شرک نیز برای به رخ کشیدن مهارتهای شخصی خودش، فن بسیار حرفهای و مفید بادکنک ساختن از قورباغه و مار را به نمایش میگذارد.
فیونا بعد از اینکه در دومین انیمیشن Shrek بعد از اینکه در انیمیشن Shrek the Third شرک و خره راهی یک سفر طولانی برای پیدا کردن آرتور برای برعهده گرفتن مسئولیتهای پادشاهی و کشورداریِ شرک و فیونا میشوند، پرنس چارمینگ هم از فرصت استفاده میکند و با گروهی از جنایتکاران و یاغیها، به پادشاهیِ بدون پادشاه سرزمین Far Far Away حمله و تخت پادشاهی را تصاحب میکند و فیونا را به همراه مادرش و گروهی از پرنسسهای ساکن سرزمین خیلی خیلی دور (Far Far Away) در زندان قصر، زندانی میکند. در همین موقعیت است که به یکباره ملکه لیلیان، مادر فیونا، آن روی مبارز و جنگطلب خودش را هویدا میکند و با یک ضربهی سر، دیوار سلول را فرو میریزد و سپس فیونا به همراه گروهی از پرنسسها، بر علیه پرنس چارمینگ و گروه اراذل و اوباش آن، قیام میکنند.
در این سکانس علاوه بر اینکه متوجه میشویم فیونا خوی جنگجوییاش را از چه کسی به ارث برده، گروه پرنسسهایی را میبینیم که تا دو سکانس قبلتر، شخصیتی نازکنارنجی داشتند و مدام درحال غر زدن بودند؛ اما حالا به لطف شجاعتی که از سوی فیونا به جمعشان تزریق شده، در مقابل وحشیترین جنایتکاران شهر سینهسپر کردهاند و حتی تا قبل از اینکه شرک از راه برسد، پادشاهی سرزمین خیلی خیلی دور را از شر پرنس چارمینگ نجات میدهند.
فیونا دیگر نه تنها ترسی از زندگی در کالبد یک دیو ندارد، بلکه با دیدن چهرهی انسانیاش در آینه حسابی غافلگیر میشود و از اعماق وجودش جیغ میکشد.
در مجموع فلسفهی خلق شخصیت پیچیده و چندبعدیای مثل فیونا، در موقعیتهایی این چنینی نمایان میشود. زمانی که مرز بین یک پرنسس نازکنارنجی و یک مبارز شجاع، به باریکترین حد خودش میرسد و مهمتر از همه کودکانی که مخاطبین اصلی این داستانها هستند نیز یاد میگیرند که حتی دختران به ظاهر ضعیف و به اصطلاح سوسول نیز در فرصتی مناسب اگر لازم باشد، به جنگجویانی بسیار شجاع و کاربلد تبدیل میشوند و دیگر ویژگیهای ظاهری و سطحیای مثل دامنهای صورتی و ناخنهای بلند، لزوما نشاندهندهی یک شخصیت ترسو و نیازمند به محافظت دیگران نیستند.
مخصوصا وقتی میبینیم شخصیت مذکری مثل پرنس چارمینگ، در نارسیسمیترین حالت ممکنِ خودش، مدام به فکر تازگی برق لبش است و در مقابلش فیونا ایستاده. زنی که آگاهانه تمام زشتیهای زندگی کردن در کالبد فیزیکی یک دیو را میپذیرد تا بتواند عشق واقعی را بدون نیاز به جادو و طلسم تجربه کند. شخصیت فیونا بیشتر از اینکه یک کاراکتر مهم در یک داستان جذاب باشد، یک پیام واضح و تاثیرگذار است که قبل از به بیراهه رفتنهای سیاستهای Woke امروزی، ماموریتش را به بهترین شکل به انجام رسانده و مخاطبینش هم به خوبی فوائد این پیام را دریافت کردهاند.
نظر شما راجع به شخصیت فیونا چیست؟ آیا کاراکترهای دیگری را در آثار سینمایی معروف میشناسید که مانند فیونا، پای خودش را فراتر از یک سوژهی روایی معمولی گذاشته و به یک پدیدهی فرهنگی با مفاهیمی عمیق و تاثیرگذار تبدیل شده باشد؟
ازش خوشم میاد در کنار مریدان و السا واقعا به سبک خودش محترمه هرچند سبک قصه اش علالدین میزد ولی جدی میگم دختر باید مثل فیونا بلد باشه مردم کتک بزنه چون بعضی ها لایق کتک خوردن هستند خدا وکیلی البته این جانعه تو رو چند وجهی میکنه درکل قشنگ بت نمک میزد
ممنونم از اطلاع کاملتون 🙏🏻🙏🏻
شرک