۲۵ شباهت ارباب حلقهها و هری پاتر که نمیدانستید
ادبیات فانتزی در قرن بیستم و بیست ویکم، با خلق دنیاهای خیالی و ساختارهای اسطوره محور، توانسته مرزهای واقعیت را گسترش دهد و بستری فراهم آورد برای بازنمایی مفاهیم عمیق انسانی. دو نمونهی برجستهی این ژانر، مجموعهی «هری پاتر» اثر جی. کی. رولینگ و «ارباب حلقهها» نوشتهی جی. آر. آر. تالکین هستند؛ دو اثری که باوجود تفاوتهای زمانی، زبانی و سبکشناختی، نقاط اشتراک فراوانی در ساختار روایی، شخصیتپردازی، تمها و عناصر نمادین دارند.
این شباهتها، هم میتوانند محصول تأثیرپذیری مستقیم و ناخودآگاه باشند و هم ناشی از الگوهای کهن و بنمایههای مشترک در روایتپردازی فانتزی. بررسی تطبیقی این اشتراکات، نهتنها به شناخت بهتر این دو اثر کمک میکند، بلکه افقهای جدیدی در درک ساختارهای ژانری، باورهای فرهنگی و تکنیکهای داستانپردازی در ادبیات خیالپردازانه پیش روی ما میگشاید. در این مقاله مجله بازار، ۲۵ شباهت شاخص میان این دو مجموعه به همراه توضیحی مختصر برای هر مورد، ارائه شده است تا پیوندهای آشکار و پنهان میان دنیای جادویی هاگوارتز و سرزمین میانه مورد واکاوی قرار گیرد.
۱. جادوگر شروری که با عنوان «ارباب تاریکی» شناخته میشود و در پی بازگرداندن شکل فیزیکی خود است (ولدمورت؛ سائورون)
در هر دو مجموعه، شخصیت اصلی منفی جادوگری تاریک و پلید است که زمانی شکستخورده، اما بازگشتش بهعنوان تهدیدی بزرگ در مرکز داستان قرار دارد. ولدمورت در «هری پاتر» پس از حمله ناموفق به کودکِ دارای قدرت، ناپدید شده و بدن فیزیکیاش را از دست میدهد، اما باگذشت زمان بهتدریج قدرت میگیرد و در پی بازگرداندن پیکری واقعی برای خود است. سائورون در «ارباب حلقهها» نیز پس از نابودی اولیهاش، بدون جسم باقیمانده و صرفاً نیرویی پلید است که از طریق حلقه و پیروانش سعی در بازیافت قدرت خویش دارد. هر دو شخصیت، سمبل شر مطلقاند.
۲. پیر خردمند با ریش بلند و کلاه جادوگری (دامبلدور؛ گندالف)
هر دو مجموعه دارای شخصیتی خردمند، مسلط به جادو و راهنما هستند که نقش کلیدی در هدایت قهرمانان داستان ایفا میکنند. دامبلدور در «هری پاتر» مدیر مدرسه هاگوارتز و یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در مبارزه با ولدمورت است. گندالف نیز در «ارباب حلقهها» بهعنوان عضوی از ایستاری، با ریش بلند و کلاه نوکتیز، راهنمای فرودو و سایر اعضای گروه حلقه است. هر دو شخصیت دارای دیدگاه اخلاقی قوی و خردی فراتر از دیگران هستند و در برهههایی حیاتی، نقش حمایتگر و راهبردی ایفا میکنند.
۳. جشن تولد، نقطهی آغاز رخدادها (تولد ۱۱ سالگی هری؛ تولد ۳۳ سالگی فرودو و ۱۱۱ سالگی بیلبو)
در هر دو اثر، یک جشن تولد ساده، مقدمهای برای آغاز ماجراهای بزرگ است. هری در روز تولد ۱۱ سالگیاش از واقعیت جادویی زندگیاش باخبر میشود و دعوتنامهای از هاگوارتز دریافت میکند. در مقابل، تولد بیلبو در ۱۱۱ سالگی، با ناپدیدشدن اسرارآمیز او به کمک حلقه، جرقهای برای انتقال مسئولیت به فرودو و آغاز سفر حلقه است. این شباهت نشان میدهد که در هر دو روایت، گذر از دوران کودکی به بزرگسالی با مناسبت تولد همراه است؛ لحظهای که دنیای عادی جای خود را به دنیای خارقالعاده میدهد.
۴. ابزار نامرئیکنندهی موروثی (شنل؛ حلقه – گرچه حلقه فرد را به دنیایی دیگر میبرد)
در هر دو داستان، شخصیت اصلی شیئی را به ارث میبرد که توانایی نامرئی شدن را فراهم میکند. در «هری پاتر»، شنل نامرئیکننده که متعلق به پدر هری است، بارها به کمک او میآید و بهنوعی میراثی خانوادگی تلقی میشود. در «ارباب حلقهها»، حلقهی یگانه با قراردادن در انگشت، فرد را نامرئی میکند؛ اما این نامرئی شدن، با خطر دیدهشدن توسط سائورون و ورود به دنیای ارواح همراه است. این ابزارها همزمان کارکرد محافظتی و روایی دارند و پیوند میان گذشته، هویت و سرنوشت شخصیتها را تقویت میکنند.
۵. سگی به نام فنگ (متعلق به هاگرید؛ متعلق به کشاورز مگات)
هر دو مجموعه دارای سگهایی با نام فنگ هستند که نقش حاشیهای اما قابلتوجهی در داستان دارند. در «هری پاتر»، فنگ سگ وفادار هاگرید است؛ سگی بزرگجثه از نژاد ماستیف که علیرغم ظاهر ترسناک، شخصیت مهربان و ترسویی دارد. در «ارباب حلقهها»، فنگ یکی از سگهای کشاورز مگات است که هنگام عبور فرودو و همراهانش از مزارع، حضور دارد. اشتراک اسمی این سگها نهتنها نوعی شوخی درونی با طرفداران به شمار میرود، بلکه بازتاب علاقه نویسندگان به شخصیتبخشی به حیوانات در دنیای فانتزیشان نیز هست.
۶. موجودات تیره پوش، ترسناک و شیطانی (دیوانه سازها؛ نزگولها)
در هر دو اثر، موجوداتی هراسانگیز، با لباسهایی تیره و چهرهای پنهان، نمایندهی مرگ، ترس و تاریکیاند. دیوانه سازها در دنیای «هری پاتر»، حافظان زندان آزکابان هستند که با حضورشان شادی را از جان افراد میمکند. نزگولها، در «ارباب حلقهها»، ارواح نُه پادشاه فاسد شدهای هستند که به خدمت سائورون درآمدهاند و در پی یافتن حلقهاند. هر دو گروه نمادهایی عمیق از تسلط شر بر روان انسانها هستند؛ موجوداتی که بیش از آنکه جسمی باشند، حضور روانی و ترسآور دارند.
۷. والدین فوتشده (پدر و مادر هری کشته شدهاند؛ پدر و مادر فرودو غرق شدهاند)
در هر دو داستان، قهرمان اصلی یتیم است و از کودکی بدون والدین زیسته است. والدین هری توسط ولدمورت کشته شدهاند که همین رویداد زمینهساز ورود او به دنیای جادوگری و نقش مرکزیاش در مبارزه با شر میشود. در «ارباب حلقهها»، پدر و مادر فرودو در سانحهای غرق میشوند و او نزد خویشاوندانش بزرگ میشود. فقدان والدین، عنصری رایج در ادبیات فانتزی است که زمینهساز رشد استقلال قهرمان، پذیرش مسئولیت و ورود به مسیری خاص و قهرمانانه میگردد.
۸. فرستاده شدن نزد عمو (هری نزد ورنون و پتونیا؛ فرودو نزد بیلبو در فیلم؛ دومین عموی پدری در کتاب)
هری پس از مرگ والدینش نزد خانوادهی دورسلی – یعنی عمو ورنون و زنعموی پتونیا – زندگی میکند. در روایت «ارباب حلقهها»، فرودو نیز پس از مرگ والدینش تحت سرپرستی بیلبو بگینز قرار میگیرد که در فیلم بهعنوان عمویش معرفی میشود. گرچه در کتاب، نسبت خانوادگی آنها پیچیدهتر و بهصورت “دومین پسرعموی پدری” مطرح شده است، اما در هر دو داستان، این جابهجایی به زندگی شخصیت اصلی جهتی تازه میدهد. حضور در محیطی متفاوت با والدین واقعی، زمینهساز رشد تدریجی شخصیت و کشف دنیای نوین فانتزی در هر دو اثر میگردد.
۹. عنکبوت غولپیکر (آراگوگ؛ شلوب)
عنکبوتهای غولآسا، نماد ترس کهن و بدوی در داستانهای فانتزی هستند. در «هری پاتر»، آراگوگ، عنکبوتی سخنگو و عظیمالجثه است که هاگرید او را در جنگل ممنوعه پنهان کرده است. در «ارباب حلقهها»، شلوب، موجودی باستانی و مهیب است که در کوههای اطراف موردور زندگی میکند و فرودو را مورد حمله قرار میدهد. هر دو عنکبوت با تارهای چسبناک خود قهرمانان را در دام میاندازند و نقش موانعی هولناک در مسیر سفر قهرمان دارند. این دو هیولا، نمایندگان تاریکیِ ناب و هیولایی هستند که از دل طبیعت زاده شدهاند.
۱۰. شخصیت منفی با نامی “کرممانند” (پیتر پتیگرو/دمچلچله؛ گریمای زبان کرم)
در هر دو روایت، شخصیتی با ویژگیهای خائنانه و چاپلوسانه حضور دارد که نام او نیز با عنصر «کرم» یا “Worm” پیوند خورده است. در دنیای «هری پاتر»، پیتر پتیگرو که به نام مستعار “Wormtail” (دمچلچله) شناخته میشود، با خیانت به والدین هری، مسیر قدرتگیری ولدمورت را هموار میسازد. در «ارباب حلقهها»، گریمای زبان کرم مشاور فاسد و خائن شاه تئودن است که تحتتأثیر سارومان قرار دارد. این شخصیتها نماد فساد درونی، نفاق و خیانتاند؛ افرادی با ظاهر ضعیف ولی تأثیراتی عمیق بر مسیر کلی داستان.
۱۱. لانگباتم (نویل لانگباتم در هری پاتر؛ توبولد هورنبلور اهل لانگباتم در ارباب حلقهها)
نام «لانگباتم» در هر دو اثر بهعنوان مکان یا نام خانوادگی مورد استفاده قرار گرفته و ارتباط مستقیمی با دنیای گیاهان و گیاهشناسی دارد. نویل لانگباتم در «هری پاتر» شخصیتی است که در رشته گیاهشناسی بسیار موفق بوده و از قهرمانان نهایی داستان به شمار میرود. در دنیای «ارباب حلقهها»، لانگباتم نام روستایی در شایر است که توبولد هورنبلور، گیاهشناس ماهر و مبدع نوعی تنباکو (پیپوید) در آن زندگی میکرد. این اشتراک، نشاندهندهی علاقهی مشترک نویسندگان به پیونددادن شخصیتها با طبیعت و زمین است.
۱۲. نبرد با غول (هری، رون و هرمیون با غول در هالووین؛ نبرد گروه حلقه با غول)
هر دو داستان شامل صحنههایی هستند که قهرمانان با غولی عظیم و خطرناک روبرو میشوند. در «هری پاتر»، این اتفاق در شب هالووین رخ میدهد که هری و دوستانش با یک ترول کوهی در سرویس بهداشتی مدرسه میجنگند. در «ارباب حلقهها»، هنگام گذر از معادن موریا، اعضای گروه با ترولی قدرتمند درگیر میشوند. این برخوردها بهنوعی آزمونی برای شجاعت شخصیتهای اصلی محسوب میشوند و اولین تجربهی آنان از خطرهای واقعی جهان بیروناند. همچنین این سکانسها حس ماجراجویی و پویایی داستان را تقویت میکنند.
۱۳. جنگل تاریک (جنگل ممنوعه؛ جنگل قدیمی کنار شایر)
در هر دو اثر، جنگلی مرموز، خطرناک و ممنوعه وجود دارد که شخصیتها در مواقعی حیاتی از آن عبور میکنند. جنگل ممنوعه در نزدیکی هاگوارتز، مکانی است که موجوداتی مانند تکشاخ، آراگوگ و سانتورها در آن زندگی میکنند و دانشآموزان حق ورود به آن را ندارند. در «ارباب حلقهها»، جنگل قدیمی در نزدیکی شایر قرار دارد و در آن درختانی با آگاهی و خوی تهاجمی سکونت دارند. این جنگلها اغلب بازتابی از ناخودآگاه جمعی و ترسهای کهن بشرند که ورود به آنها، نوعی عبور نمادین از مرزهای عقل و واقعیت به شمار میرود.
۱۴. «الف»ها بهعنوان نژاد خاصی از موجودات (الفهای خانگی در هری پاتر؛ نژاد الفها در سرزمین میانه)
در دنیای «هری پاتر»، الفهای خانگی موجوداتی هستند کوچک، با گوشهای تیز که در خدمت جادوگراناند و آزادیشان با لباس دادن ممکن میشود. در مقابل، الفها در «ارباب حلقهها» نژادی اصیل، زیبا و جاودانه هستند که در طبیعت زندگی میکنند و از قدرت و حکمت بالایی برخوردارند. گرچه این دو گروه کاملاً متفاوتاند، اشتراک اسمی آنها و ارتباطشان با جادو و سرسپردگی، بر نوعی پیوند فرهنگی میان دو جهان تأکید دارد. هر دو نوع الف، نمایانگر طبقهای از موجودات غیرانسانیاند که نقشی مهم در جهانبینی اثر ایفا میکنند.
۱۵. موجودی کوچک و رقتانگیز که به زبان سومشخص صحبت میکند (دابی؛ گالوم)
دابی در دنیای «هری پاتر» یک الف خانگی با قلبی مهربان و وفادار است که همواره با لحنی مؤدبانه و در قالب سومشخص از خود یاد میکند. گالوم در «ارباب حلقهها» موجودی نحیف و چندشآور است که از قدرت حلقه تباه شده و هویتش به دو نیمه تقسیم شده است. او نیز مانند دابی با خود گفتگو میکند و به زبان سومشخص سخن میگوید. با آنکه یکی تجسم وفاداری و دیگری نماد فریب و فساد است، هر دو شخصیتی اندوهبار دارند که مخاطب را به همدلی و ترحم دعوت میکنند، حتی زمانی که تصمیماتشان سؤالبرانگیز است.
۱۶. دارندهی کلیدها (هاگرید، نگهبان کلیدها؛ هورین، نگهبان کلیدها)
در هر دو جهان فانتزی، عنوان «نگهبان کلیدها» نقش مهمی در سلسلهمراتب قدرت دارد. روبیوس هاگرید در «هری پاتر» با عنوان رسمی «نگهبان کلیدها و زمینهای هاگوارتز» شناخته میشود و وظیفهاش باز کردن درهای رمزآلود و هدایت تازهواردهاست. در «افسانههای سرزمین میانه» تالکین، هورین لقب «نگهبان کلیدها» را دارد و نقشی کلیدی در رویدادهای پیشزمینهای به عهده گرفته است. این عنوان نماد اعتماد، توانایی حفاظت از اسرار و واسطهای میان دنیای روزمره و قلمرو اسرارآمیز جادوست. نگهداری از کلیدها به طور نمادین به معنی کنترل دروازههای دانش، قدرت یا خطر نیز تلقی میشود.
۱۷. زوج بازیگوش (فرد و جورج ویزلی؛ مری و پیپین)
فرد و جورج ویزلی در مجموعه «هری پاتر» دوقلوهایی شوخطبع، خلاق و باهوشاند که با شوخیها و اختراعات جادوییشان فضای هاگوارتز را مفرح میسازند. در «ارباب حلقهها»، مری و پیپین دو هابیت پرانرژی و کنجکاو هستند که در ابتدا چهرههایی کمیک دارند، اما در طول داستان به قهرمانانی شجاع بدل میشوند. این زوجهای دوستداشتنی، مایهی نشاط در روایتهای سنگین و تاریکاند و نقش حیاتی در ایجاد تعادل احساسی دارند. حضورشان نشان میدهد که شجاعت همواره با جدیت آغاز نمیشود و حتی بازیگوشترین افراد نیز میتوانند در لحظات بحرانی بدرخشند.
۱۸. زبان ممنوعه (گفتن نام ولدمورت؛ زبان سیاه موردور)
در جهان «هری پاتر»، بسیاری از جادوگران از بردن نام ولدمورت هراس دارند و او را «کسی که نباید نامش را برد» مینامند. این پرهیز نوعی ترس جمعی و تابوی زبانی را به تصویر میکشد. در «ارباب حلقهها»، زبان سیاه موردور زبانی شیطانی است که فقط برای اهداف شر به کار میرود و بیان آن، لرزه بر اندام نیکان میاندازد. در هر دو اثر، زبان یا واژههایی خاص با نیروهای اهریمنی گرهخوردهاند و بیان آنها بهمثابه دعوت یا یادآوری نیروی تاریکی تلقی میشود. سکوت پیرامون این کلمات، خود بهنوعی سلطهی ترس را نشان میدهد.
۱۹. درخت بید خطرناک (بید کتکزن؛ پیرمرد بید)
در «هری پاتر»، بید کتکزن درختی جادویی است که به هر چیزی که به آن نزدیک شود حمله میکند و ورودی مخفی به شاخ و برگهایش دارد. در «ارباب حلقهها»، درختی موسوم به «پیرمرد بید» در جنگل قدیمی قرار دارد که تمایل به بهدامانداختن موجودات زنده، از جمله هابیتها، دارد. این دو درخت نمایندهی بخشی از طبیعتاند که خطرناک و کنترلناپذیر است، برخلاف تصور رایج از طبیعت بهعنوان پناهگاه. آنها به مخاطب یادآوری میکنند که عناصر طبیعی در دنیای فانتزی نیز ممکن است هوشیار، فعال و گاه مرگبار باشند.
۲۰. حوضچهی دیدن (پنسیو؛ آینهی گالادریل)
در «هری پاتر»، پنسیو ابزاری است برای مشاهده خاطرات گذشته که داملدور از آن استفاده میکند تا وقایع را به شکلی دقیق بازبینی کند. در «ارباب حلقهها»، گالادریل درختبان الفها، از آینهای جادویی بهره میبرد که قادر است گذشته، حال و حتی آیندهای ممکن را نشان دهد. این دو وسیله نماد کاوش در ذهن، زمان و سرنوشتاند و به شخصیتها امکان میدهند تا ورای لحظهی حال را ببینند. چنین ابزارهایی نمایانگر تمایل انسان به درک حقیقت، کشف رازهای نهان و در برخی موارد، ترس از دانستن بیش از اندازهاند.
۲۱. شمشیرهای قدرتمند و نجاتبخش (شمشیر گریفیندور؛ آندوریل)
شمشیر گریفیندور، شیئی افسانهای در دنیای «هری پاتر» است که تنها توسط کسانی که شایستهاند، از کلاه گروهبندی بیرون کشیده میشود و در نبردهای سرنوشتساز ظاهر میگردد. در «ارباب حلقهها»، آندوریل شمشیری بازسازیشده از «نارسيل» است که وارث حقیقی آن آراگورن، با آن به مقام پادشاهی میرسد. هر دو شمشیر با اسطوره، شجاعت و حقانیت گرهخوردهاند. این سلاحها تنها ابزار جنگی نیستند، بلکه نمادهایی از مشروعیت، شجاعت و سرنوشت قهرماناند که در لحظات حیاتی، مسیر تاریخ را تغییر میدهند.
۲۲. زخم روی پیشانی (هری؛ مری)
هری پاتر از کودکی با زخمی صاعقه شکل بر پیشانیاش شناخته میشود؛ نشانی که در لحظهی برخورد با جادوی مرگبار ولدمورت و نجات معجزهآسا از مرگ بر او باقیمانده است. این زخم نهتنها ویژگی ظاهری متمایز اوست، بلکه به پیوند جادوییاش با دشمن قسمخوردهاش نیز اشاره دارد. در «ارباب حلقهها»، مری برندیباک در جریان نبرد پلهنور زخمی از شاه – نازگول بر پیشانیاش دریافت میکند که یادآور فداکاریاش در جنگی سرنوشتساز است. این زخمها، نشانهی آسیبهاییاند که قهرمانان در نبرد با تاریکی متحمل میشوند و تا پایان همراه آنان باقی میمانند.
۲۳. آبهای خطرناک (اختاپوس غولپیکر؛ نگهبان در آب)
در «هری پاتر»، دریاچهی مجاور هاگوارتز میزبان موجودی غولپیکر به شکل اختاپوس است که هرچند تهدید دائمی نیست، اما حضورش هالهای از راز و خطر ایجاد میکند. در «ارباب حلقهها»، پیش از ورود به دروازهی موریا، موجودی ناشناخته و وحشتناک موسوم به «نگهبان در آب» از اعماق برکه برمیخیزد و اعضای گروه را مورد حمله قرار میدهد. در هر دو داستان، آب بهعنوان عنصری طبیعی، مظهری از ناپیدایی، تهدید و امکان برخاستن موجوداتی فراتر از تصور بشری است. این هشدار که «آرامش سطح آب ممکن است فریبنده باشد» در هر دو روایت بهخوبی مشهود است.
۲۴. آرزوی بازگشت به پناهگاه امن (هاگوارتز؛ شایر)
هری پاتر، بهویژه در دوران تابستان که مجبور است با خانوادهی بیمحبت دورسلیها زندگی کند، همواره در حسرت بازگشت به هاگوارتز، مکانی که آن را خانهی واقعیاش میداند، است. در «ارباب حلقهها»، هابیتها در جریان سفر سخت و طاقتفرسای خود، بارها آرزوی بازگشت به شایر – سرزمین سرسبز، آرام و بیدغدغهشان – را ابراز میکنند. در هر دو اثر، مکانهایی چون هاگوارتز و شایر نقش پناهگاههای آرمانی را ایفا میکنند؛ مکانهایی که شخصیتها در آنها هویت، امنیت و تعلق خاطر مییابند. اشتیاق به بازگشت به خانه، محرکی عاطفی و انسانمحور در دل روایتهای فانتزی است.
۲۵. زخمی برجایمانده از نیروی شر (زخم پیشانی هری؛ زخم شمشیر مورگول بر بدن فرودو)
زخم معروف هری پاتر نهتنها یادگاری از حملهی ولدمورت، بلکه نشانهای جادویی است که پیوندی نامرئی میان او و تاریکی ایجاد کرده است. این زخم درد میگیرد و بهنوعی واکنش به حضور شر است. در «ارباب حلقهها»، فرودو با زخمی از تیغهی مورگولی که توسط شاه – نازگول به او وارد شد، زندگی میکند؛ زخمی که هرگز به طور کامل درمان نمیشود و عواقب روانی و جسمی ماندگاری دارد. این زخمها تجسم آسیبهای پایدار ناشی از مواجهه با شر مطلق هستند و نشان میدهند که حتی قهرمانان نیز از رویارویی با تاریکی بینقص بیرون نمیآیند.
جمعبندی
در بررسی تطبیقی میان دو اثر عظیم و جریانساز «هری پاتر» نوشتهی جی. کی. رولینگ و «ارباب حلقهها» اثر جاودانهی جی. آر. آر. تالکین، شباهتهای ساختاری، تماتیک و روایی قابلتوجهی به چشم میخورد. این اشتراکات نهتنها در خطوط کلی داستان – مانند نبرد خیر و شر، وجود قهرمان جوان، استاد دانا، یا سفر قهرمانی – بلکه در عناصر جزئی و ظاهری نیز بازتاب یافتهاند. از اشیای جادویی و موجودات اسرارآمیز گرفته تا تعامل با مرزهای تاریکی و روشنایی، هر دو مجموعه بهگونهای دنیایی موازی را خلق کردهاند که باوجود تمایزهای فرهنگی و سبک نگارشی متفاوت، ریشه در کهنالگوهای اسطورهای و انسانی یکسان دارند.
این شباهتها گواه آناند که ادبیات فانتزی، علیرغم تفاوت نویسندگان و جهانسازیها، از سرچشمههای مشترکی چون اسطوره، حماسه و تجربهی بشری تغذیه میکند. هر دو مجموعه توانستهاند با بازآفرینی مفاهیم جاودانه چون شجاعت، فداکاری، دوستی و بهای قدرت، مخاطبان نسلهای مختلف را با خود همراه سازند. ازاینرو، نهتنها مقایسهی این دو اثر ارزشمند است، بلکه درک عمیقتر از شباهتهایشان میتواند ما را به شناخت گستردهتری از ساختار و پیامهای نهفته در ادبیات خیالپردازانه رهنمون سازد.
نظرات