انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه سینما

۹ لحظه‌ای که مسیر مرد عنکبوتی را برای همیشه تغییر دادند

پیتر پارکر شاید ابرقهرمانی باشد که دنیا او را با عنوان اسپایدرمن می‌شناسد، اما از همان روز اول، بدشانسی عجیب و ماندگارش بخشی جدانشدنی از هویت او بوده. در طول سال‌ها، او عزیزانش را از دست داده، رابطه‌های مهمی را پشت سر گذاشته و چند بار هم مرگ را تجربه کرده؛ آن هم نه یک مرگ معمولی، بلکه در ماجراجویی‌هایی پیچیده و سوررئال که پای دکتر استرنج و بُعدهای دیگر جهان مارول هم وسط بوده.

اما در دل تمام این تلخی‌ها، اتفاقات خوب و مهم زیادی هم برای اسپایدرمن رخ داده؛ لحظه‌هایی که نه‌تنها به او امید دوباره داده‌اند، بلکه بخش مهمی از شخصیت و هویت او را ساختند و تبدیلش کردند به همانی که امروز می‌شناسیم: قهرمان محله، اَبَرقهرمان مردمی که ضعف‌ها و شکست‌هایش به‌همان اندازه مهم‌اند که پیروزی‌ها و قدرت‌هایش.

تمام این تجربه‌ها، چه خوب، چه سخت و دلخراش، در شکل‌گیری نسخه زمین ۶۱۶ اسپایدرمن نقشی حیاتی داشته‌اند. به همین دلیل هم او یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های مارول است. شاید «بدشانسی پارکر» یک عبارت مشهور در دنیای کمیک باشد، اما اگر زندگی او را در گذر زمان نگاه کنیم، مسیر کلی زندگی‌اش بیش از آنکه رو به تاریکی باشد، رو به رشد، بلوغ، معنا و در نهایت پیروزی بوده است؛ پیروزی‌هایی که از دل سخت‌ترین شکست‌ها بیرون آمده‌اند. همین حقیقت است که اسپایدرمن را نه فقط یک قهرمان فانتزی، بلکه یک شخصیت انسانی و قابل لمس برای تمام نسل‌ها تبدیل کرده است.

نیش یک عنکبوت رادیواکتیو، زندگی پیتر پارکر را برای همیشه تغییر داد

اسپایدرمن با یک نیش وارد جهان ابرقهرمانی شد

اسپایدرمن با یک نیش وارد جهان ابرقهرمانی شد

وقتی مرد عنکبوتی برای اولین بار در سال ۱۹۶۲ به مخاطبان معرفی شد، نویسندگان به یک داستان ریشه‌ای نیاز داشتند. در آن دوران، دوران جنگ سرد، شیفتگی جامعه نسبت به انرژی هسته‌ای و تبعات ناشناخته‌اش در اوج بود. بسیاری از قهرمان‌های آن دوره، توانایی‌های فوق‌العاده‌شان را به نحوی از دل همین مفاهیم رادیواکتیو به‌دست می‌آوردند. برای پیتر پارکر هم همه‌چیز از همان نیش معروف یک عنکبوت رادیواکتیو شروع شد؛ نیشی دردناک، اما تعیین‌کننده. همان قدرتی که بعدها مسیر زندگی او را عوض کرد و بذر تبدیل شدنش به قهرمانی متفاوت و مردمی را در او کاشت.

۱۰ تا از بهترین انیمیشن‌های جهان که مارول و دی‌سی آن‌ها را نساخته

گاهی بحث می‌شود که شاید زندگی پیتر اگر هرگز با آن عنکبوت برخورد نمی‌کرد، ساده‌تر می‌گذشت. شاید آرام‌تر، شاید معمولی‌تر. اما ده‌ها خط داستانی در دنیای مارول این فرضیه را بررسی کرده‌اند و تقریبا همه‌شان به یک نقطه مشترک رسیده‌اند: پیتر بدون «مرد عنکبوتی بودن»، کامل نیست. او در نجات دادن دیگران و تغییر دادن زندگی آدم‌هاست که بهترین نسخه خودش را دارد؛ جایی که حس معنا، مسئولیت و ارزش واقعی زنده بودن را لمس می‌کند. به همین دلیل، با وجود تمام آسیب‌ها و تلخی‌هایی که همراه این مسیر بوده، تبدیل شدن او به اسپایدرمن و ایستادن مقابل شرورترین دشمنان، شاید بهترین اتفاقی باشد که در زندگی‌اش رخ داده است.

کشف مفهوم «اسپایدر ورس» دوباره روح تازه‌ای به کمیک‌های مرد عنکبوتی داد

اسپایدرورس جهان مرد عنکبوتی را وارد جهان تازه‌ای کرد

اسپایدرورس جهان مرد عنکبوتی را وارد جهان تازه‌ای کرد

در سال ۲۰۱۴ اولین رویداد رسمی و کامل «اسپایدر ورس» شکل گرفت. جهان چندگانه (مالتی‌ورس) پیش از این هم در داستان‌های مارول وجود داشت، اما کشف اینکه در دل این چندجهانی، یک شبکه عظیم از واقعیت‌ها وجود دارد که همه با «عنکبوتی بودن» به هم متصل‌اند، برای پیتر پارکر نوعی آرامش خاص و عمیق به همراه داشت. او همیشه اطرافش قهرمان‌ها و شخصیت‌هایی با تم عنکبوتی دیده بود، اما این یکی چیز دیگری بود؛ یک کشف هویتی بزرگ‌تر و گسترده‌تر از همیشه.

با گسترش حضور اسپایدر ورس در زندگی پیتر، او با آدم‌هایی روبه‌رو شد که دقیقا مثل خودش بودند؛ حتی بعضی‌ها در نسخه‌هایی دیگر، خودِ او محسوب می‌شدند. آن‌ها ویژگی‌ها، چالش‌ها و دغدغه‌هایی مشابه داشتند. با اینکه شوخی‌ها، ظاهر و قدرت‌های برخی از آن‌ها متفاوت بود، اما اصل بنیادین «قدرت بزرگ یعنی مسئولیت بزرگ‌تر» میان همه یکسان بود و این وحدت ارزش، پیتر را در یک معنا از تنهایی تاریخی‌اش بیرون آورد. مرد عنکبوتی همیشه قهرمانی بود که با وجود محبوبیتش، حس تنهایی درونی و مزمنی داشت؛ اما این‌جا، برای اولین بار واقعا فهمیده شد.

بعدها ورود مایلز مورالز به زندگی او، و همچنین واریانت‌های جذابی مثل گوست-اسپایدر، حمایت و پشتوانه‌ای به پیتر داد که هیچ‌وقت در گذشته نداشت. انگار او تازه فهمید که بار قهرمان بودن را همیشه نباید تنها به دوش کشید؛ گاهی هم می‌شود در کنار قهرمان‌های دیگری که همان درد، همان انتخاب و همان اخلاق را دارند، ادامه داد و نفس تازه کرد. این اتفاق هم روح داستان را گسترده‌تر کرد و هم به پیتر پارکر یک معنا و ارتباط جدید بخشید.

ازدواج با مری جین، پیتر را وارد یکی از کلاسیک‌ترین عاشقانه‌های دنیای کمیک کرد

ازدواج پیتر با مری جین نقطه‌ای بود که او به‌طور واقعی پذیرفت زندگی قهرمانی‌اش بدون عشق و تکیه‌گاه انسانی ناقص است

ازدواج پیتر با مری جین نقطه‌ای بود که او به‌طور واقعی پذیرفت زندگی قهرمانی‌اش بدون عشق و تکیه‌گاه انسانی ناقص است

سال‌هاست یک بحث قدیمی میان طرفداران وجود دارد که «عشق واقعی» زندگی پیتر پارکر چه کسی است. عده‌ای می‌گویند گوئن استیسی؛ دختری که مرگش جهت روایت مارول را برای همیشه تغییر داد و تبدیل به یک نقطه عاطفی غیرقابل پاک شدن در زندگی اسپایدرمن شد. برخی دیگر به فلیشیا هاردی اشاره می‌کنند؛ شخصیتی پیچیده‌تر، خاکستری‌تر و گاهی کاملاً غیرقابل پیش‌بینی در زندگی پیتر. اما از آن طرف، مدافعان مری جین واتسون هم دلیل محکمی دارند؛ مدل، بازیگر و گاهی روزنامه‌نگاری که بارها و بارها، در سخت‌ترین شرایط کنار پیتر ایستاد و هیچ‌وقت پشتش را خالی نکرد.

فیلم سینمایی مرد عنکبوتی: درمیان دنیای عنکبوتی را در کافه بازار تماشا کنید

یکی از شادترین لحظه‌های زندگی پیتر، درست همان روزی بود که با مری جین ازدواج کرد؛ جایی که او بالاخره مزه یک آرامش واقعی را چشید، چیزی که مدت‌ها حقش بود و همیشه از آن فاصله داشت. البته رابطه این دو در سال‌های مختلف مارول بارها از هم جدا شده، دوباره به هم رسیده، تغییر کرده یا بازنویسی شده؛ اما هر بار که اسپایدرمن کنار مری جین بوده، آن شادی ساده و انسانیِ عشق، دوباره در زندگی‌اش زنده شده است. مراسم ازدواج آن‌ها در سال ۱۹۸۷ یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ کمیک مارول و جشن بزرگی برای طرفداران بود؛ لحظه‌ای که انگار همه باور داشتند این‌بار همه‌چیز قرار است خوب پیش برود. ای‌کاش این شادی همان‌قدر که طرفداران آرزو داشتند، ماندگار می‌ماند!

اسپایدر ـ بوی؛ اضافه شدن یک نیروی تازه‌نفس و هوشمند به دنیای اسپایدرمن

حضور اسپایدر-بوی نشان داد میراث اسپایدرمن تنها متعلق به یک نفر نیست

حضور اسپایدر-بوی نشان داد میراث اسپایدرمن تنها متعلق به یک نفر نیست

اسپایدر بوی یکی از شخصیت‌های تازه‌تر مارول است. او پس از اینکه تصور می‌شد از «شبکه حیات و سرنوشت» حذف شده، دوباره به داستان‌ها برگشت و حالا حتی مجموعه اختصاصی خودش را دارد و حضورش در روایت‌هایی نزدیک به دنیای اسپایدرمن بسیار پررنگ شده است. رابطه او با خودِ پیتر پارکر هم یکی از نکات جذاب این خط داستانی است؛ چون ورود بیلی بریگز، تأثیر مثبتی در زندگی پیتر گذاشته و به شکل غیرمنتظره‌ای معنای تازه‌ای به نقش قهرمانی اضافه کرده است.

در ابتدای کار، اسپایدرمن مطمئن نبود که باید اجازه بدهد این نوجوان وارد دایره او شود، چه برسد به اینکه از ادامه مسیر قهرمانی او حمایت کند. اما اسپایدر بوی دوباره به پیتر یادآوری کرد که قهرمان بودن فقط مبارزه و مسئولیت سنگین نیست؛ بلکه اعتماد، همراهی، و باور کردن نسل جدید هم بخشی از آن است. با اینکه رابطه این دو هنوز در حال شکل گرفتن است، کاملاً روشن شده که اسپایدرمن حالا احترام عمیقی برای توانایی‌ها و دیدگاه اسپایدر بوی قائل است و فهمیده همچنان می‌تواند یک راهنما و مربی خوب باشد؛ حتی در لحظاتی که خودش به این توانایی شک می‌کند. این نقطه‌چرخش‌های کوچک، همان جاهایی است که کم‌کم مرد عنکبوتی را دوباره جان‌دارتر و انسانی‌تر می‌کند.

مرد عنکبوتی یاد گرفت مسئولیت را بپذیرد

پیتر پارکر فهمید که قدرت بدون مسئولیت هیچ معنایی ندارد

پیتر پارکر فهمید که قدرت بدون مسئولیت هیچ معنایی ندارد

مرگ عمو بن یکی از تلخ‌ترین و دردناک‌ترین لحظه‌های زندگی اسپایدرمن است؛ نقطه‌ای که مسیر او را به عنوان یک قهرمان برای همیشه تغییر داد. پیتر پیش از آن روز، نوجوانی بود با توانایی‌های تازه و نگاه کمی خودمحورانه به دنیا. اما از همان لحظه، چشمش به حقیقتی باز شد که دیگر راه برگشت از آن وجود نداشت: او قدرت انجام کارهای بزرگ را داشت و همین موضوع، مسئولیت و بار اخلاقی بسیار سنگینی را روی شانه‌اش گذاشت. جمله معروف درباره مسئولیت، شاید هزار بار در دنیای فرهنگ عامه تکرار شده باشد، اما هنوز معنای حقیقی‌اش را از دست نداده. مرگ عمو بن بدترین اتفاق زندگی پیتر بود، اما پذیرش مسئولیت پس از آن، تبدیل شد به بهترین چیزی که برای او رخ داد.

فیلم سینمایی مرد عنکبوتی: دور از خانه را در کافه بازار تماشا کنید

نمی‌توان دقیق گفت اگر پیتر هیچ‌وقت معنای مسئولیت را کشف نمی‌کرد، مسیر زندگی‌اش به کجا می‌رسید. شاید تبدیل می‌شد به یک دانشمند بزرگ که تنها برای کسب درآمد و موفقیت‌های شخصی از استعدادهایش استفاده می‌کرد. اما واقعیت این است که نیویورک با وجود مرد عنکبوتی جای امن‌تری‌ست و همین تغییر نگاه، همان چیزی بود که پیتر را شکل داد. هرچند بارها این مسئولیت برای او هزینه‌های سنگین داشته، اما او الهام‌بخش نسل‌های مختلف قهرمانان و انسان‌های معمولی شد؛ کسانی که به خاطر او یاد گرفتند می‌توانند بهتر باشند و بلند شوند. همین انگیزه، همین یادآوری آرام و انسانی، همان چیزی است که پیتر را همچنان رو به جلو می‌برد.

جدایی از آیرون‌من، تصمیمی سرنوشت‌ساز و مثبت برای پیتر پارکر بود

جدایی از آیرون من یکی از لحظات کلیدی در زندگی مرد عنکبوتی بود

جدایی از آیرون من یکی از لحظات کلیدی در زندگی مرد عنکبوتی بود

رویداد «جنگ داخلی» یکی از بحث‌برانگیزترین خطوط داستانی در تاریخ مارول بود؛ جایی که قهرمانان اصلی مجبور شدند طرف خود را انتخاب کنند. یا باید موافق قانون ثبت هویت ابرقهرمانان می‌بودند و در کنار آیرون‌من می‌ایستادند، یا باید با کاپیتان آمریکا همراه می‌شدند و مقابل این قانون قرار می‌گرفتند. مرد عنکبوتی در ابتدا مسیر تونی استارک را انتخاب کرد و حتی هویت مخفی‌اش را در برابر جهان فاش کرد. یک تصمیم شوکه‌کننده که تبعاتش سال‌ها روی زندگی پیتر سنگینی کرد.

اما کمی بعد، پیتر اشتباه انتخابش را فهمید و تیم آیرون‌من را ترک کرد؛ تصمیمی که به معنای از دست دادن تمام پشتوانه‌ها، امنیت‌ها و حتی آینده‌اش بود. این انتخاب حتی او را تا مرز مرگ پیش برد، زمانی که یک گروه سرکش از تاندر بولت‌ها قصد نابودی‌اش را داشتند. با این حال، پیتر پس از این جدایی به آرامشی رسید که مدت‌ها از آن دور بود؛ مثل برگشتن به مسیر اصیل خودش. از آن لحظه دوباره توانست عدالت را به سبک خودش دنبال کند، نه در چارچوبی که دیگران برایش ساخته بودند.

این انتخاب جسورانه، هرچند پرخطر و پرهزینه، یکی از بهترین تصمیم‌هایی بود که می‌توانست بگیرد؛ چون به او یادآوری کرد که جوهر واقعی قهرمان بودن، انتخاب آگاهانه و مستقلانه مسیر درست است، نه همراهی با قدرت و اعتبار دیگران.

پیوستن به اونجرز، مرد عنکبوتی را به جامعه ابرقهرمانی جهان متصل‌تر کرد

وقتی اسپایدرمن به اونجرز پیوست، از یک قهرمان محلی تبدیل شد به یک بخش مهم از قهرمانان جهانی

وقتی اسپایدرمن به اونجرز پیوست، از یک قهرمان محلی تبدیل شد به یک بخش مهم از قهرمانان جهانی

مرد عنکبوتی همیشه در کنار اونجرز حضور داشت، اما تا اواسط دهه ۲۰۰۰ بود که واقعاً به یکی از اعضای ثابت این تیم بزرگ تبدیل شد. پیش از آن عمدتاً به‌تنهایی فعالیت می‌کرد؛ گاهی با دیگر شخصیت‌های عنکبوتی همراه می‌شد و گاهی هم در کنار قهرمان‌هایی مثل ددپول، ولورین یا هیومن تورچ یک همکاری کوتاه‌مدت داشت. اما پیوستن رسمی‌اش به شبکه اونجرز، شرایط را کاملاً تغییر داد و جایگاه او را در جامعه بزرگ ابرقهرمانان مارول بالا برد.

پیتر پیش از این چند بار دعوت عضویت را رد کرده بود، اما زمان بالاخره به نقطه‌ای رسید که او نیاز به تکیه‌گاه و متحدان تازه را پذیرفت. دوران حضور او در اونجرز همیشه آرام و خطی نبوده، اما واضح است که از این ارتباط‌ها بسیار یاد گرفته و بسیار رشد کرده است. حالا همیشه کسی هست که وقتی او نیاز دارد پشتش بایستد، کمک کند یا حتی برایش مشورت داشته باشد. در چندین موقعیت مهم، اعضای اونجرز نه‌فقط در نبردهای بزرگ، بلکه در گره‌های زندگی شخصی پیتر هم به کمکش آمدند؛ مخصوصاً زمانی که او باید میان فشار مسئولیت‌های قهرمان بودن و زندگی واقعی‌اش تعادل پیدا می‌کرد. این شبکه جدید، برای اسپایدرمن تبدیل به یک پشتوانه شد؛ چیزی که در دوره‌های قبل، همیشه از آن محروم بود.

بلک کت، یکی از بهترین اتفاق‌ها برای مرد عنکبوتی بود

بلک کت زندگی مرد عنکبوتی را برای همیشه تغییر داد

بلک کت زندگی مرد عنکبوتی را برای همیشه تغییر داد

در زندگی عاطفی اسپایدرمن چند رابطه مهم وجود داشته، اما بلک کت یکی از پیچیده‌ترین و جذاب‌ترین آن‌هاست. فلیشیا در بسیاری از موارد نماد همان چیزی است که پیتر با آن می‌جنگد؛ او از توانایی‌هایش برای منافع شخصی استفاده کرده، یک دزد حرفه‌ای بوده و حتی گاهی با شرورها هم‌پیمان شده است. با وجود همه این‌ها، پیتر همیشه سعی کرده بهترینِ او را ببیند و باور داشته که می‌تواند او را به سمت قهرمان بودن سوق دهد؛ نه از طریق اجبار، بلکه با امید دادن، گفتگو و اعتماد.

مارول با بازگرداندن این دشمن مرد عنکبوتی، همه را غافلگیر کرد

در عین حال همان‌طور که پیتر تلاش کرده بلک کت را با معنای قهرمانی آشنا کند، فلیشیا هم تاثیر مهمی بر نگاه پیتر به قهرمان بودن گذاشته است. او بارها به پیتر یاد داده که لازم نیست همه خطاها و فجایع جهان را روی دوشش بگذارد و اینکه مرد عنکبوتی بودن نباید او را در زندان دائمی «عذاب وجدان» نگه دارد. بلک کت به او یادآوری می‌کند که خطای جهان، همیشه خطای او نیست. همین بالانس و همین آزادسازی ذهن، اغلب او را به قهرمانی بهتر، انسانی‌تر و سالم‌تر تبدیل کرده است. در لحظاتی که اسپایدرمن به پایین‌ترین نقطه احساسی رسیده، فلیشیا یکی از معدود کسانی بوده که او را دوباره بالا کشیده و اجازه داده پیتر پارکر دوباره خودش را بسازد.

مواجهه با سمبیوت ونوم، مسیر جدیدی به زندگی مرد عنکبوتی داد

تجربه سمبیوت ونوم بزرگ‌ترین آزمون تاریک پیتر بود

تجربه سمبیوت ونوم بزرگ‌ترین آزمون تاریک پیتر بود

ونوم به بخش جدایی‌ناپذیری از زندگی اسپایدرمن تبدیل شده است؛ به‌قدری که تصور حذف او از خط زمانی، جای خالی بزرگی در داستان پیتر باقی می‌گذارد. تبدیل پیتر به نسخه‌ی مرد عنکبوتی با لباس سیاه، نقطه عطفی بود که او را مجبور کرد با خود واقعی‌اش به عنوان یک قهرمان روبه‌رو شود. این یکی از بزرگ‌ترین آزمون‌های او بود و او از آن قوی‌تر و هوشیارتر بیرون آمد.

رابطه پیتر با ونوم همچنان پیچیده باقی مانده، به‌ویژه با ورود میزبان‌های جدید که سمبیوت را بر تن می‌کنند و طراحی‌های لباس‌های خارق‌العاده‌ای ارائه می‌دهند. گاهی ونوم حتی به اسپایدرمن کمک کرده و نقش ضدقهرمانی او پررنگ‌تر شده است. با این حال، سمبیوت در نهایت بازتابی از ذات میزبان خود است و توانایی پیتر در رد کردن آن، به او کمک کرد ارزش‌ها و اصول خودش را عمیق‌تر بشناسد. بدون ونوم، مرد عنکبوتی هرگز همان قهرمانی که امروز می‌شناسیم نمی‌بود؛ او نه‌تنها قدرت‌هایش را تجربه کرد، بلکه به درک عمیق‌تری از اخلاق، مسئولیت و مسیر قهرمانانه‌اش رسید.

شما کدام لحظه‌ی تأثیرگذار از مرد عنکبوتی در خاطرتان حک شده است؟

منبع: CBR


بهترین بازی های ترسناک با امید لنون؛ میزگیم ویژه هالووین 🎃 

 بهترین بازی های ترسناک با امید لنون؛ میزگیم ویژه هالووین 🎃

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها