
رتبهبندی بهترین و بدترین فیلمهای اسپایدرمن از دید یک طرفدار مرد عنکبوتی
من عاشق اسپایدرمنم. از وقتی یادم میآید طرفدارش بودهام و او همیشه بخشی از زندگی من بوده است. با این حساب، طبیعی است که فیلمهای مرد عنکبوتی برایم یک عشق همیشگی باشند. راستش هیچ فیلمی از اسپایدرمن نیست که تماشایش برایم لذتبخش نباشد. البته بعضی از آنها ضعیف هستند؟ بله، خیلی هم زیاد. اما نکته جالب اینجاست که حتی همان فیلمهای ضعیف هم صحنهها و لحظات فوقالعادهای دارند که باعث میشوند در نهایت دیدنشان تجربهای سرگرمکننده باشد.
اما سؤال اصلی اینجاست که این فیلمها را چطور رتبهبندی میکنم؟ فرض میکنم شما هم همین را پرسیدید! واقعیت این است که رتبهبندی آنها کار سادهای نیست، مخصوصاً وقتی میدانیم جامعه طرفداران اسپایدرمن فوقالعاده حساس است و اگر نظر متفاوتی داشته باشید، حسابی حالتان را جا میآورند! هرچند معلوم نیست «نظر نرمال» دقیقاً چیست! با این حال، میخواهم درباره رتبهبندی شخصی خودم حرف بزنم، چون مطمئنم بعضی از انتخابهایم جنجالی خواهند بود و بخش نظرات را به آتش خواهند کشید. اما در عین حال دربارهی تکتک این فیلمها چیزی مثبت برای گفتن دارم و عاشق صحبت کردن دربارهشان هستم. پس این وسط یک موقعیت برد برد داریم، نه؟
۱۰. The Amazing Spider-Man 2 ۲۰۱۴
جایی که قهرمان شکست میخورد اما هنوز هم از پا نمیافتد.
خب، خیلی تعجب کردید نه؟ معلومه! The Amazing Spider-Man 2 ایرادهای زیادی دارد، این را همه میدانیم. ولی راستش را بخواهید، آنقدر این ضعفها بارها و بارها گوشزد شده که دلم میخواهد کمی هم از خوبیهای واقعی فیلم حرف بزنم. چون در دل همین اثر پر از دخالتهای استودیو که حسابی مارک وب و تیمش را زمین زد، یک فیلم پنهان شده که واقعاً تماشایی است و قلب شخصیت اسپایدرمن با بازی اندرو گارفیلد را به زیبایی به تصویر میکشد.
البته مشکل اصلی فیلم این است که میخواهد چندین قصه را همزمان تعریف کند… و همین باعث میشود در هیچکدام درست عمیق نشود. با این حال، یک چیز را باید اعتراف کرد: اندرو گارفیلد در نقش اسپایدرمن واقعاً بینظیر است. علاوه بر آن، فیلم یکی از بهترین لباسهای اسپایدرمن روی پردهی سینما را به ما نشان میدهد. هر وقت فیلم به بخشهایی میرسد که مشخصاً ایدهی خود وب بوده، همهچیز جان میگیرد. مثلاً مونتاژی که در بخش اول فیلم میبینیم، روح و جان واقعی اسپایدرمن را بهخوبی منتقل میکند. از طرف دیگر، داستان الکترو و مسیری که طی میکند، تم عمیقی دارد که حتی میتوان آن را آینهای برای مسیر خود پیتر پارکر دانست؛ و وقتی این ایده درست کار میکند، نتیجه واقعاً قوی و تأثیرگذار است. البته نباید فراموش کرد: این فیلم یکی از بهترین و تکاندهندهترین صحنههای مرگ در تاریخ فیلمهای ابرقهرمانی را دارد. مرگ گوئن استیسی با بازی اما استون قلب هر تماشاگری را میشکند و اجرای آن واقعاً بینقص است.
۹. Spider-Man: Far From Home ۲۰۱۹
وقتی قهرمان بودن با بلوغ و هویت درگیر میشود.
قبل از اینکه بخواهید حسابی از دستم عصبانی شوید، بگذارید توضیح دهم! من هنوز هم Spider-Man: Far From Home را دوست دارم. فیلم خیلی خوبی است. بخش اول و سوم فیلم واقعاً فوقالعادهاند؛ از بهترین صحنهها و روایتهایی که در کل فرنچایز اسپایدرمن دیدهایم. مبارزهی پیتر با بازی تام هالند با غم و فقدان بعد از Avengers: Endgame بهخوبی پرداخت شده و وقتی میستریو با بازی جیک جیلنهال بالاخره چهرهی واقعیاش را نشان میدهد، ما شاهد یکی از بهترین سومینپردههای تاریخ فیلمهای اسپایدرمن هستیم. صحنههای مبارزه با میستریو از نظر بصری خیرهکننده و از نظر هیجان واقعاً نفسگیر هستند؛ جزو بهترین نبردهایی که این شخصیت روی پرده داشته است.
اما مشکل من با Far From Home در پردهی دوم و در کل، نبودِ دید و امضای کارگردانی جان واتس است. تمام چیزهایی که او در Spider-Man: Homecoming بهعنوان «چاشنی خاص خودش» نشان داده بود، اینجا تقریباً محو شدهاند. فیلم بیش از حد روی این تمرکز دارد که دنبالهای برای Avengers: Endgame باشد تا یک داستان مستقل اسپایدرمنی. دخالتهای مدیران استودیو مارول در جایجای فیلم حس میشود. مثلاً همان سکانس بامزه اما بیربط «بچه بزهای کوهستانی» بهترین نمونهاش است. خط داستانی برد دیویس با بازی رِمی هی هم واقعاً هیچ نتیجهای ندارد؛ حذفش هیچ خللی به داستان اصلی وارد نمیکرد. و البته نباید فراموش کرد که ند لیدز با بازی جیکوب باتالون که در فیلم قبلی بسیار مهم و محوری بود، اینجا تقریباً هیچ نقشی ندارد. حضورش بیاثر است و همین باعث میشود تمام چیزی که در Homecoming برای دوستی او و پیتر ساخته شده بود، اینجا از بین برود. با این حال، فیلم همچنان خوب و دیدنی است، اما وسطش حسابی افت میکند.
۸. Spider-Man 3 ۲۰۰۷
پیتر پارکر در لباس سیاه؛ جایی که تاریکی درون، از هر دشمن بیرونی خطرناکتر است.
میدانم… همین الان دارید با خودتان میگویید: «واقعاً؟ Spider-Man 3 اینجا؟» راستش من هم زمانی سوار همین قطار نفرت از این فیلم بودم. اما چند سال پیش دوباره تماشایش کردم و باید اعتراف کنم که این فیلم خیلی بیشتر از چیزی که یادم بود، «سبک» و «چشمانداز هنری» دارد؛ حتی بیشتر از تعداد قابل توجهی از فیلمهای دنیای سینمایی مارول. فیلمبرداری واقعاً زیباست، صحنههای اکشن هیجانانگیز و پرانرژی هستند، و بر خلاف اینکه خیلیها از خط داستانی ونوم (Venom) خوششان نمیآید، به نظرم سیمبیوت در واقع یک مکمل عالی برای خط رشد شخصیتی پیتر پارکر با بازی توبی مگوایر بود؛ جایی که او باید یاد میگرفت چطور با «خودِ مغرورش» روبهرو شود و آن را شکست دهد.
البته بیایید منصف باشیم: مشکلات ونوم در پایان فیلم واقعاً وجود دارند. بله، او بهعنوان یک ویلن خیلی عجولانه وارد داستان شد و عملاً فرصت پردازش کامل را پیدا نکرد. اما چیزی که برای من جالب بود این است که آن بخش خیلی کوتاهتر از چیزی بود که در ذهنم مانده بود و واقعاً کل تجربهی فیلم را خراب نکرد. همچنان بد بود، مطمئن باشید، ولی نه آنقدر که همه سالها میگفتند. در نهایت، چیزی که Spider-Man 3 را برای من از Far From Home بالاتر میبرد، همین حس «سبک و هویت» آن است. حتی با وجود تمام لبههای تیز و مشکلات داستانی، این فیلم از اول تا آخر یک فیلم «سم ریمی» خالص است، و همین هویت مستقل و پررنگ چیزی است که خیلی از بلاکباسترهای ابرقهرمانی امروز ندارند.
۷. Spider-Man: No Way Home (۲۰۲۱)
توبی، اندرو و تام در یک قاب تاریخی؛ لحظهای که رؤیای طرفداران به حقیقت پیوست.
فیلم Spider-Man: No Way Home آنطور که شایستهاش بود تحسین نشد، با اینکه سهم بزرگی در بازگرداندن تماشاگران به سالنهای سینما در روزهای پایانی همهگیری داشت. این فیلم، اولین اثری بود که من شخصاً بعد از دوران قرنطینه برای دیدنش به سینما رفتم و سالن کاملاً پر از تماشاگران هیجانزدهای بود که نمیتوانستند صبر کنند تا دوباره مرد عنکبوتی را روی پرده ببینند. فضا، دقیقاً یادآور رویدادهایی در سطح Avengers: Endgame بود. اما No Way Home فقط مجموعهای از لحظات پرهیجان، حضورهای افتخاری و فریادهای نوستالژیک تماشاگران نیست؛ بلکه فیلمی است که از تمام این توقعات فراتر میرود. این سومین فیلم از نسخهی تام هالند، کاری میکند که هیچ فیلم اسپایدرمنی پیش از آن انجام نداده بود: جهان حالا میداند پیتر پارکر واقعاً چه کسی است، و کارگردان جان واتس، که اینبار کنترل و آزادی بیشتری در کارگردانی دارد، پیامدهای این افشاگری را با دقت و درک احساسی عمیقی بررسی میکند. این فیلم همچنین اولین اثری است که مرگ دردناک و تأثیرگذار عمه می با بازی مارسا تومه را نشان میدهد. صحنهای که قلب تماشاگر را میشکند و پیتر را بیش از هر زمان دیگری با مفهوم ازخودگذشتگی روبهرو میسازد.
بهجز دو ضدقهرمان که نقش چندانی در داستان ندارند، مرد شنی با بازی توماس هیدن چرچ و مارمولک با بازی ریس ایفانز، تقریباً همهی شخصیتهای چندجهانی که در فیلم حضور دارند، دلیل منطقی و احساسی برای بودنشان دارند. برخلاف انتظار، حضور نسخههای دیگر پیتر پارکر نه تنها باعث شلوغی یا بینظمی داستان نمیشود، بلکه مسیر رشد و بلوغ پیتر در دنیای MCU را تقویت میکند. هرکدام از آنها بخشی از پازل شخصیتی پیتر را کامل میکنند و در نهایت به تصمیم او برای بخشیدن گرین گابلین با بازی ویلم دفو معنا میبخشند. هیچچیز در No Way Home سطحی یا صرفاً برای جلب هیجان نیست. فیلم با ظرافت به احساس، وظیفه و تنهایی قهرمانش میپردازد و در نهایت یکی از بهترین و تلخترین پایانهای تاریخ سینمای مرد عنکبوتی را رقم میزند؛ پایانی که بهزیبایی مفهوم مسئولیت و فداکاری را در وجود پیتر پارکر جاودانه میکند.
۶. Spider-Man: Homecoming ۲۰۱۷
تام هالند با لبخند نوجوانی و شجاعت یک قهرمان؛ مرد عنکبوتی برای نسل جدید.
پس از معرفی شگفتانگیز تام هالند در Captain America: Civil War، همه نگاهها به او دوخته شد. طبیعی بود که طرفداران مارول بیصبرانه منتظر اولین فیلم مستقل او باشند و تنها یک سال بعد، این اتفاق افتاد. مارول در همان ابتدا وعدهای مهم داد: این نسخه از پیتر پارکر قرار نیست بهسرعت از دوران دبیرستان عبور کند، بلکه برای مدتی همانجا میماند. این تصمیم به خودی خود جذاب بود، اما وقتی مشخص شد جان واتس قصد دارد از فیلمهای دبیرستانی کلاسیکی مثل The Breakfast Club الهام بگیرد و زندگی دانشآموزی پیتر را در مرکز روایت قرار دهد (نه فقط به عنوان پسزمینهای گذرا مثل فیلمهای ریمی)، Spider-Man: Homecoming رنگ و بویی متفاوت پیدا کرد. اجرای تام هالند بار دیگر همانقدر پرانرژی و باورپذیر بود که در Civil War، و حضور شخصیتهای جدید در زندگی اجتماعی او، تنوعی تازه به روایت داد. از سوی دیگر، مایکل کیتون در نقش آدریان تومز یا همان ولچر، یکی از بهیادماندنیترین و پرهیجانترین شرورهای این فرنچایز را خلق کرد. صحنهی شوکهکنندهای که هویت او به عنوان پدر لیز آلن، کسی که پیتر به او علاقمند است، آشکار میشود، یکی از بزرگترین پیچشهای داستانی در کل مجموعهی اسپایدرمن است. واتس با همین فیلم نشان داد که سبک کارگردانی ویژهای دارد و توانسته است هویت خاصی برای این نسخه از مرد عنکبوتی بسازد.
با این حال، یک نکته نیاز به شفافسازی دارد، چون اغلب مخاطبان به درستی متوجه مسیر شخصیتی پیتر در این فیلم نمیشوند. بسیاری از بینندگان فیلم را «.Iron Man Jr» نامیدند، چون پیتر بیش از حد به تونی استارک (رابرت داونی جونیور) وابسته به نظر میرسید. اما در واقع، همین وابستگی نقطهی شروع مسیر شخصیتی او بود: سفری برای عبور از زیر سایهی استارک و تبدیل شدن به یک قهرمان مستقل. پیتر بارها از دستورات تونی سرپیچی میکند، حتی پس از آنکه لباس مخصوصش از او گرفته میشود، و در نهایت به تنهایی برای متوقف کردن ولچر اقدام میکند. پایان فیلم نیز عالی است: جایی که پیتر پیشنهاد وسوسهانگیز عضویت در انتقامجویان را رد میکند، پیشنهادی که در ابتدای داستان آرزویش بود. درست است که Avengers: Infinity War این روند را در ادامه بیاثر میکند، اما در چارچوب همین فیلم، مسیر شخصیتی پیتر یکی از بهترین روایتهای رشد و استقلال در کل فرنچایز است.
۵. Spider-Man ۲۰۰۲
همهچیز از اینجا آغاز شد؛ توبی مگوایر در نقشی که تاریخ سینمای ابرقهرمانی را تغییر داد.
فیلمی که همهچیز را آغاز کرد: Spider-Man نه فقط در تاریخ فیلمهای ابرقهرمانی، بلکه در تاریخ سینما بهطور کلی، یک نقطهی عطف واقعی است. سم ریمی در شرایطی بسیار دشوار – با مسئولیت سنگین زندهکردن یکی از محبوبترین ابرقهرمانان جهان – توانست اثری خلق کند که همچنان الهامبخش فیلمسازان امروز است. او کاری کرد که مخاطب در همان دقایق ابتدایی دلباختهی پیتر پارکر شود و مرد عنکبوتی را با شکوهی به تصویر کشید که هنوز هم بهعنوان معیاری برای معرفی این شخصیت شناخته میشود. ده دقیقهی آغازین فیلم، داستان خاستگاه پیتر را با دقت و تعادل کامل روایت میکند؛ نه شتابزده و نه کشدار. این دقت در روایت، نمونهای عالی از ریتم کلی فیلم است: اکشنی پرسرعت و پرهیجان که در لحظات مهم، مکث میکند تا تماشاگر عمیقاً در مسیر شخصیتی پیتر غوطهور شود. درست همان چیزی که اولین حضور سینمایی این شخصیت نیاز داشت.
سهگانهی سم ریمی به همین دلیل است که شهرت جهانی پیدا کرده. این فیلم، در کنار X-Men، در اوایل دههی ۲۰۰۰ موج تازهای از سینمای ابرقهرمانی را آغاز کرد که نهایتاً به MCU امروز ختم شد. موفقیت و کیفیت همین پروژه بود که به هالیوود ثابت کرد فیلمهای ابرقهرمانی میتوانند جدی گرفته شوند. از سوی دیگر، نحوهی استفادهی ریمی از CGI همراه با درک محدودیتهای آن زمان، باعث شد جلوههای ویژه نهتنها تاریخگذشته به نظر نرسند، بلکه حتی امروز هم در بسیاری از صحنهها به طرز شگفتانگیزی باورپذیر باقی بمانند. این فیلم در واقع حکم پایهای محکم را داشت که تمام جهان سینمایی مرد عنکبوتی و فراتر از آن، سینمای ابرقهرمانی مدرن، روی آن بنا شد.
۴. The Amazing Spider-Man ۲۰۱۲
وقتی قهرمان شدن نه با یک نیش عنکبوت، بلکه با انتخاب شروع میشود.
میدانم این انتخاب برای خیلیها بحثبرانگیز خواهد بود، اما اگر بخواهیم صرفاً از نظر روایت داستانی و پرداخت قصه نگاه کنیم، باور دارم که در میان تمام فیلمهای لایو-اکشن مرد عنکبوتی، The Amazing Spider-Man بهترین کار را انجام میدهد. بر خلاف بسیاری از فیلمهای اوریجین که شتابزده وارد مسیر اصلی میشوند، این فیلم تصمیم میگیرد ابتدا کمی مکث کند و مخاطب را به زندگی روزمرهی پیتر پارکر نزدیکتر کند، پیش از آنکه ماسک بزند و به قهرمان تبدیل شود. همین انتخاب باعث میشود قوسهای احساسی فیلم، بهویژه در ارتباط با عمو بن، بسیار پررنگتر و تأثیرگذارتر باشند. در Spider-Man سم ریمی، ما بیشتر برای پیتر ناراحت میشویم، اما در این فیلم، غم را همراه با او تجربه میکنیم. حضور پررنگتر عمو بن در پردهی اول، مرگ او را به شکلی ویرانگر به نمایش میگذارد و همزمان عمق تازهای به مسیر رشد پیتر نوجوان میبخشد. این فیلم بیعیب نیست، همه این را میدانند؛ اما در بازآفرینی آغاز داستان مرد عنکبوتی، چیزی ارائه میدهد که هیچ فیلم دیگری در این فرنچایز نتوانسته به این دقت و قدرت ارائه کند.
نمیتوان از نقشآفرینی اندرو گارفیلد هم گذشت. او برای بسیاری از طرفداران محبوبترین بازیگر مرد عنکبوتی است و دلیل آن روشن است: بازی او آنقدر صادقانه و پرشور است که شخصیتش را به یکی از جذابترین نسخههای پیتر پارکر تبدیل میکند. درست است که پردهی سوم فیلم کمی ضعف دارد، اما دو پردهی اول آنقدر قوی و درخشان هستند که این مشکل را بهطور کامل جبران میکنند. حتی طراحی لباس این فیلم، با وجود تغییرات زیاد نسبت به نسخهی کلاسیک قرمز و آبی، همچنان همان هویت مرد عنکبوتی را منتقل میکند و در عین حال با فضای تیرهتر و متفاوتتر داستان کاملاً هماهنگ است؛ چیزی که در The Amazing Spider-Man 2 کمتر دیده شد. در نهایت، این فیلم نهتنها بازآفرینی شایستهای از شروع راه مرد عنکبوتی است، بلکه با بازی ماندگار گارفیلد، قلب بسیاری از طرفداران را به دست آورده است.
۳. Spider-Man 2 ۲۰۰۴
دکتر اختاپوس در مقابل پیتر پارکر؛ دو نابغه، دو تراژدی، یک شاهکار.
با اکران نسخهی اکستندد Spider-Man 2.1 در سینماها برای اولین بار، دوباره نام Spider-Man 2 سر زبانها افتاده است. البته مگر اصلاً لحظهای از ذهن طرفداران پاک شده بود؟ این فیلم نهتنها یکی از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی تاریخ لقب گرفته، بلکه اغلب بهعنوان یکی از برترین دنبالهها در کل تاریخ سینما هم شناخته میشود. مهمترین نقطه قوت آن روایت بینظیر داستان پیتر پارکر است؛ شاید بهترین روایتی که تا امروز در قالب لایو-اکشن برای این شخصیت ساخته شده است. از طرفی دکتر اتو اکتاویوس، یا همان دکتر اختاپوس، یکی از پیچیدهترین و در عین حال ترسناکترین و جذابترین دشمنانی است که تا به حال روی پردهی نقرهای دیدهایم؛ شخصیتی که نه فقط در دنیای مرد عنکبوتی، بلکه در کل ژانر ابرقهرمانی جزو بهترینها محسوب میشود.
اما جذابیت Spider-Man 2 فقط در داستان و شخصیتپردازی خلاصه نمیشود. این فیلم یکی از شگفتانگیزترین صحنههای اکشن تاریخ سینمای ابرقهرمانی را به نمایش میگذارد. مبارزهی قطار در پردهی دوم که هنوز هم بعد از دو دهه نقل محافل است، تنها یک نمونه از این شاهکارهاست. نبرد در بانک، مبارزه روی دیوار یک ساختمان عظیم و سکانس انبار در حال فروپاشی، همگی نشان میدهند که این دنباله چطور به اوج هیجان و تماشایی بودن رسیده است. Spider-Man 2 نهتنها پیتر پارکر را به عمیقترین و انسانیترین شکل ممکن در سینمای لایو-اکشن تصویر میکند، بلکه استانداردی تعیین کرده که هنوز هم برای خیلیها دستنیافتنی به نظر میرسد. واقعاً کمتر میتوان چیزی دربارهی این فیلم گفت که پیشتر هزاران بار تحسین نشده باشد. بهسادگی میتوان گفت: این همانجایی است که مرد عنکبوتی در سینما به بهترین شکلش میدرخشد.
۲. Spider-Man: Across the Spider-Verse ۲۰۲۳
مایلز مورالس در سفری که جهانهای بینهایت را به هم پیوند میدهد.
بعد از موفقیت خارقالعادهی Spider-Man: Into the Spider-Verse که دنیا را تسخیر کرد و البته کمی بعد بیشتر دربارهاش خواهیم گفت، قسمت دوم این مجموعه یکی از سنگینترین بارهایی را که یک فیلم ابرقهرمانی میتواند بر دوش بکشد، حمل میکرد. همه یک سؤال داشتند: چطور میشود از فیلمی که تا این حد تحسین جهانی گرفته و بهمعنای واقعی کلمه انقلابی در ژانر ابرقهرمانی ایجاد کرده، جلوتر رفت؟ حتی بسیاری تصور میکردند اگر Across the Spider-Verse صرفاً خوب باشد، باز هم ممکن است تماشاگران ناامید شوند؛ چون مقایسه با قسمت اول تقریباً غیرمنصفانه به نظر میرسید.
اما Across the Spider-Verse نهتنها توانست این انتظار سنگین را برآورده کند، بلکه در نگاه بعضی از طرفداران حتی پا را فراتر گذاشت. اگر فیلم اول قوانین و شخصیتهای چندجهانی را بنا گذاشت، قسمت دوم این جهان را بسط داد، عمق بیشتری به داستان بخشید و شخصیتهای تازهای را معرفی کرد. حضور شخصیتهایی مثل Spot با صداپیشگی جیسون شوارتزمن و Spider-Man 2099 با صداپیشگی اسکار آیزک بهعنوان دشمنان، انتخابی درخشان بود که به داستان بُعد تازهای داد. و در مرکز همهی این اتفاقات، مایلز مورالس با صداپیشگی شیمیک مور قرار دارد؛ شخصیتی که در این فیلم داستانی عمیقتر، غمانگیزتر و در عین حال بهشدت درگیرکننده را تجربه میکند. ترکیب این عناصر باعث شد Across the Spider-Verse نهفقط ادامهای موفق، بلکه خود اثری منحصربهفرد باشد که بار دیگر استانداردهای ژانر ابرقهرمانی را جابهجا کرد.
۱. Spider-Man: Into the Spider-Verse ۲۰۱۸
جایی که هنر، احساس و قهرمانی یکی میشوند؛ آغاز انقلابی در دنیای انیمیشن.
احتمالاً هیچوقت از ستایش Spider-Man: Into the Spider-Verse دست نخواهم کشید. این فیلم بیش از هر اثر دیگری در تاریخ، قلب و روح واقعی مرد عنکبوتی را به تصویر میکشد. وقتی در سال ۲۰۱۸ آن را برای نخستین بار دیدم، واقعاً شگفتزده شدم و تا عمق وجودم تحت تأثیر قرار گرفتم. داستان مایلز مورالس درباره پذیرش خود، یافتن اعتمادبهنفس و تبدیل شدن به قهرمانی که همیشه در درونش وجود داشته، آن را به یکی از بهترین فیلمهای رشد و بلوغ در ژانر ابرقهرمانی تبدیل کرده است. از همان زمان، تماشای این فیلم برای من به یک رسم سالانه تبدیل شده، چون باور دارم – و بسیاری از دوستداران سینما نیز با من همعقیدهاند – که Into the Spider-Verse یکی از بهترین آثار انیمیشن تاریخ سینماست.
اما تأثیر این فیلم تنها در قلب تماشاگران خلاصه نمیشود. Spider-Man: Into the Spider-Verse بهمعنای واقعی، انقلابی در دنیای انیمیشن به پا کرد و تعریف تازهای از این رسانه ارائه داد. از زمان اکرانش در ۲۰۱۸، استودیوهای انیمیشن در سراسر جهان جسورتر شدند و به سراغ سبکهای بصری خلاقانه و هنریتری رفتند. حتی میتوان گفت موج جدیدی از «انیمیشن با امضا» از دل همین فیلم زاده شد. آثاری چون Teenage Mutant Ninja Turtles: Mutant Mayhem یا سریال تحسینشده Arcane نمونههای روشنی از این میراث هستند. Into the Spider-Verse نهفقط یک فیلم ابرقهرمانی، بلکه نقطه عطفی در تاریخ سینماست؛ اثری که نشان داد خلاقیت، احساس و جسارت میتواند حتی اسطورهای مثل اسپایدرمن را از نو تعریف کند.
چرا همیشه به اسپایدرمن بازمیگردیم؟
در نهایت، چیزی در داستان Spider-Man وجود دارد که هیچ قهرمان دیگری نمیتواند به همان اندازه منتقلش کند. هر نسخه از او، از توبی مگوایر گرفته تا اندرو گارفیلد و تام هالند و البته مایلز مورالس در دنیای انیمیشن، یادآور همان پیام جاودانه است: «با قدرت زیاد، مسئولیت زیادی هم همراه است.» شاید همین سادگی و انسانیت درون این جمله باشد که باعث میشود اسپایدرمن همیشه فراتر از یک ابرقهرمان باشد؛ او نمادی از رشد، شکست، ازخودگذشتگی و امید است. تماشای این فیلمها مثل تجربهی دوبارهی همان مسیر آشنا اما همیشه تازه است؛ مسیری پر از درد، شوخطبعی و الهام.
در طول بیش از دو دهه، فیلمهای اسپایدرمن بارها چهره عوض کردهاند، اما شخصیت قهرمان همیشه ثابت ماند: جوانی که بین دنیای شخصی و وظیفهی قهرمانانهاش گرفتار است. حتی در ضعیفترین فیلمها هم لحظاتی وجود دارد که دل تماشاگر را میلرزاند و یادآور میشود چرا این شخصیت هنوز بعد از همهی این سالها محبوب مانده است. شاید پاسخ ساده باشد؛ چون اسپایدرمن بیش از هر قهرمان دیگری، «ما»ست. نظر شما چیست؟ در میان تمام نسخهها و فیلمها، کدام اسپایدرمن را بهترین میدانید؟
منبع: Collider
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات