تماشا کنید: وقتی باب اسفنجی و پاتریک با داچمن پرنده روبهرو میشوند!
صحنهای که در این ویدیو میبینید، مربوط به یکی از افسانهایترین ماجراجوییهای باب اسفنجی (SpongeBob) است. در این صحنه کلاسیک از قسمت «Shanghaied» از فصل دوم این انیمیشن، باب اسفنجی و پاتریک خودشان را سوار بر کشتی روحزده داچمن پرنده (Flying Dutchman) مییابند و زمانی که آنها تلاش میکنند از نقشههای ترسناک داچمن فرار کنند، لحظات خندهدار و جالبی رقم میخورد.
داستان از جایی آغاز میشود که یک روز صبح، باب اسفنجی روزش را با باز کردن یک جعبه غلات کلپو (Kelpo) برای صبحانه که روی آن نوشته شده بود «یکی از هشت جایزه ویژه»، شروع میکند. او تمام محتویات جعبه را خالی میکند و دنبال جایزه میگردد؛ اما چیزی پیدا نمیکند. ناگهان یک لنگر غول پیکر به خانه باب اسفنجی برخورد میکند. باب اسفنجی سادهدلانه فکر میکند این یک نوزاد است که به خاطر باز کردن جعبه غلاتش از آسمان افتاده. او اسکوئیدوارد را خبر میکند و اسکوئیدوارد توضیح میدهد که این فقط یک لنگر بزرگ است؛ اما پاتریک هم مثل باب اسفنجی فکر میکند که این لنگر یک نوزاد است.
در نهایت، اسکوئیدوارد بحث احمقانه آنها را قطع میکند و به آنها میگوید که از لنگر بالا بروند. در همین لحظه، لنگر حرکت کرده و به خانه اسکوئیدوارد هم برخورد میکند. اسکوئیدوارد که به شدت عصبانی شده، از طناب لنگر بالا میرود تا به صاحب آن اعتراض کند که چرا لنگرش را جای اشتباه انداخته است. باب اسفنجی و پاتریک هم دنبال او راه میافتند و از طناب بالا میروند؛ تا اینکه متوجه میشوند که لنگر از کشتی داچمن پرنده افتاده است.
وقتی آنها مشغول بررسی کشتی میشوند، داچمن پرنده از کابینش بیرون میآید و اسکوئیدوارد را حسابی میترساند. باب اسفنجی که اصلاً نترسیده و حواسش هم نیست، به داچمن میگوید که اسکوئیدوارد قصد داشته از او شکایت کند و همین باعث میشود که داچمن حسابی سر اسکوئیدوارد فریاد بزند. سپس داچمن تصمیم میگیرد که همین کار را با باب اسفنجی و پاتریک هم انجام دهد. آنها تلاش میکنند از کشتی به بیرون بپرند؛ اما هر بار که میپرند، دوباره روی همان کشتی فرود میآیند. داچمن توضیح میدهد که چون آنها وارد کشتی ارواح او شدهاند، مجبورند تا ابد به عنوان خدمه روحی کشتی برای او کار کنند.
اسکوئیدوارد باز هم شروع به غر زدن و شکایت میکند و داچمن که دیگر کلافه شده، بعد از چند بار حسابی سر او داد زدن، او را به داخل یک دروازه شبیه زیپ به نام «پرواز ناامیدی» (Fly of Despair) پرت میکند که به یک بُعد آشفته و ناشناخته راه دارد. باب اسفنجی و پاتریک با دیدن ناپدید شدن دوستشان در آن دنیای ناشناخته، وحشتزده میگردند و از ترس تسلیم میشوند و به داچمن کمک میکنند تا مردم بیکینی باتم را بترساند.
اما برداشت باب اسفنجی و پاتریک از ترساندن با چیزی که داچمن در نظر دارد فرق میکند؛ به همین خاطر داچمن سرانجام معامله را بههم میزند و به آنها میگوید که استخدامشان به عنوان خدمه آنطور که باید پیش نرفته است. سپس باب اسفنجی میپرسد که آیا داچمن آنها را آزاد خواهد کرد؟ اما داچمن سریع جواب میدهد که قرار است آنها را بخورد.
داچمن، باب اسفنجی و پاتریک را در یک اتاق حبس میکند و تنها راه فرار آنها عبور از بخش ترسناک عطرهاست. آنها از این مرحله جان سالم به در میبرند و در نهایت موفق میشوند جوراب غذاخوری (dining sock) داچمن پرنده را بدزدند؛ همان جورابی که از حرفهایش فهمیده بودند بدون آن نمیتواند غذا بخورد. وقتی باب اسفنجی و پاتریک در حال فرار هستند، داچمن آنها را گیر میاندازد؛ اما چون نمیخواهد جورابش صدمه ببیند، نمیتواند به آنها هم آسیبی بزند. بنابراین، باب اسفنجی و داچمن سر آن جوراب با هم وارد کشمکش و درگیری میشوند، تا جایی که کش جوراب در شُرف پاره شدن قرار میگیرد.
در نهایت، داچمن تصمیم میگیرد که در ازای پس گرفتن جورابش، به آنها سه آرزو بدهد. پاتریک آرزو میکند که کاش زودتر درباره این موضوع میدانست و همین آرزو باعث میشود که زمان پنج دقیقه به عقب برگردد و اولین آرزو به هدر برود. باب اسفنجی که اول کمی عصبی میشود، از روی هیجان آرزو میکند که اسکوئیدوارد هم پیش آنها باشد. در نتیجه، اسکوئیدوارد که موفق شده بود از «پرواز ناامیدی» عبور کند و سالم به خانه برسد، فوراً دوباره به کشتی داچمن منتقل میشود و آرزوی دوم هم به هدر میرود.
حالا این سه نفر برای این که چه کسی آرزوی آخر را انتخاب کند، با هم وارد درگیری میشوند؛ تا این که داچمن برای تصمیمگیری از قدرتهای اسرارآمیز و ماورایی خود استفاده میکند. در نهایت، باب اسفنجی برای گفتن آرزوی آخر انتخاب میشود و با آرزو کردن اینکه داچمن گیاهخوار شود، به نوعی او را شکست میدهد.
باب اسفنجی و بقیه ناگهان جلوی یک خانه آناناسی آشنا ظاهر میشوند؛ اما قبل از اینکه بتوانند خوشحالی کنند، متوجه میشوند که خودشان به میوه تبدیل شدهاند و داخل مخلوطکن داچمن پرنده هستند. آنها موفق میشوند فرار کنند؛ اما داچمن پرنده که حالا به یک هیپی اصلاحشده و گیاهخوار شده تبدیل شده، همچنان در حالی که کشتی تازه بازسازیشدهاش را راه انداخته، دنبالشان میکند و این قسمت با همین تعقیب و گریز به پایان میرسد.
نظر شما درمورد این قسمت از انیمیشن باب اسفنجی چیست؟ لطفا دیدگاه خود را از طریق کامنت با تیم بازار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Spongebob Fandom
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان
نظرات