بهترین قسمتهای باب اسفنجی براساس IMDB: مرگ وحشتناک آقای خرچنگ
آقای خرچنگ در نزدیکی رستوران خود یک چاه میکند تا مردم برای برآورده شدن آرزوهایشان در آن پول بیندازند و او پول بیشتری کسب کند. باب اسفنجی هم که مسئول جمع کردن پولها است اتفاقات عجیبی را با چشم خود میبیند و به تدریج به جادوی «چاه آرزوها» پی میبرد.
قسمت ۱۲ از فصل چهارم سریال SpongeBob SquarePants از دو بخش با نامهای All That Glitters و Wishing You Well تشکیل شده که هر دو آنها باب اسفنجی را در موقعیت نابسمانی قرار میدهند. بخش اول که All That Glitters نام دارد روایتگر روزی است که باب کفگیر معروف خود را میشکند. او هنگامی که میخواهد یک همبرگر خرچنگی غولآسا را برگرداند کفگیر خود را میشکند و به اندوه بزرگی فرو میرود.
اما از آنجایی که او بدون کفگیر نمیتواند کار کند تصمیم میگیرد خیلی سریع یک جایگزین در نظر بگیرد. او در حین جست و جوی کفگیر جدید با محصولی به نام Le Spatula روبرو میشود که با امکانات بالای خود فوقالعاده گران قیمت به نظر میرسد. ولی باب اسفنجی که نمیتواند Le Spatula را از ذهن بیرون کند همه چیز (حتی لباسهای تنش) را میفروشد تا بتواند
کفگیر رویایی خود را بخرد و دوباره شروع به کار کند.
پس از کلی دردسر Le Spatula خریده شد و هنگامی که نوبت به پخت مجدد همبرگر خرچنگی یک اتفاق عجیب رخ داد. کفگیر جدید از لمس همبرگر خرچنگی امتناع میکند و میگوید او فقط و فقط برای درست کردن غذاهای گران قیمت و لاکچری ساخته شده. Le Spatula در ادامه پا در میآورد و از دست صاحب جدیدش فرار میکند. باب هم که به پایان راه رسیده به بیمارستان میرود تا یکبار دیگر کفگیر پیر و مریض خود را ببیند. در بیمارستان صحنههای غمگینی بین باب و کفگیرش به وجود میآید؛ اما آنها در نهایت با هم آشتی میکنند و به کار همیشگی ادامه میدهند.
در بخش دوم که Wishing You Well نام دارد آقای خرچنگ با پدیدهای به نام چاه آروزها (Wishing Well) آشنا میشود؛ یک چاه آب که مردم در آن پول میاندازند تا به آرزوهای خود برسند. آقای خرچنگ هم که حسابی از این ایده استقبال کرده به باب اسفنجی و اختاپوس دستور میدهد یک چاه آرزو در نزدیکی رستوران خرچنگی به وجود آورند. در حالی که اختاپوس به طور مستمر از اوضاع شکایت میکرد، باب چاه را به اتمام میرساند و به عنوان مسئول جمع کردن پولها در عمق آن منتظر میماند.
در حالی که شخصیتهایی نظیر آقای خرچنگ و اختاپوس اصلا به جادو اعتقاد ندارند، باب اسفنجی و پاتریک (که در چاه آب به دوستش اضافه میشود) به چشم جادوی چاه را میبینند. تمام کسانی که در این چاه سکه انداختند به آرزوهای خود رسیدند و این موضوع جادویی بودن چاه را به همه ثابت کرد؛ همه به غیر از آقای خرچنگ و اختاپوس. پس از کلی شلوغکاری اختاپوس آرزو میکند بتواند با رفتن به یک جای دور از دست این سر و صداها راحت شود. در همان لحظه یک اتوبوس به مقصد «یک جای دور» با اختاپوس برخورد کرده و او را با خود میبرد. با این حال آقای خرچنگ هنوز هم درس درستی از قضیه نگرفته است.
آقای خرچنگ که میخواهد به باب اسفنجی ثابت کند جادو وجود خارجی ندارد حرف عجیبی میزند. او خود را به عنوان یک خرچنگ خوراکی با کره آب شده توصیف میکند و این موضوع باب را به نگرانی میاندازد. طولی نمیگذرد که آقای خرچنگ ناپدید شده و سر از یک سینی غذا در میآورد؛ جایی که یک انسان میخواهد او را بخورد و کارش را تمام کند. اما قبل از خورده شدن آقای خرچنگ انسان مذکور کره آب شده روی بدن او میمالد تا واقعی بودن جادو به صاحب رستوران خرچنگی ثابت شود. در ادامه انسان ذکر شده شروع به خوردن آقای خرچنگ میکند و داستان در همین نقطه به اتمام میرسد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: IMDB
یوتوب بازار استریت هفت و نیم امروز: انتخاب بهترین بازی سال + تبلت گیمینگ برای بینندهها
نظرات