تاریکترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: باب حلزونی
برخی از قسمتهای سریال باب اسفنجی با وجود اینکه میخواهند صرفا یک داستان بامزه و عجیب را تعریف کنند، کمی دچار انحراف شده و به نقاط ترسناکی میرسند. در این مطلب در مورد قسمتی صحبت میکنیم که قرار بود یک اپیزود کمدی باشد، اما ناگهان رویکرد تاریکی را در بر میگیرد.
قسمت ۱۳ از فصل ابتدایی سریال SpongeBob SquarePants با نام I Was a Teenage Gary شناخته میشود؛ اپیزودی که اول معمولی به نظر میرسد، ولی رفته رفته وجهه عجیب و اذیت کنندهای به خود میگیرد. ماجرا از جایی آغاز میشود که باب اسفنجی و پاتریک تصمیم میگیرند به جشنواره عروسهای دریایی بروند و چند روز آنجا بمانند. منتها از آنجایی که امکان بردن گری به این جشنواره وجود ندارد، باب تصمیم میگیرد حیوان خانگی خود را به دوست و همسایه خود یعنی اختاپوس واگذار کند.
باب و پاتریک راهی جشنواره میشوند و گری و اختاپوس در خانه باقی میمانند. اما اختاپوس که در ابتدا خود را یک فرد قابل اطمینان نشان داده بود گری را به طور کلی فراموش میکند و فقط به آفتاب گرفتن میپردازد. اما باب اسفنجی و پاتریک پس از چندین روز به خانه باز میگردند و اختاپوس میتواند از راه دور ایشان را ببیند. منتها درست در همین زمان اختاپوس به یاد میآورد که نگهداری از گری مسئولیت اصلی او بوده و این موضوع را به طور کامل فراموش کرده است. به همین دلیل به سراغ گری میرود تا به او غذا دهد؛ منتها میفهمد که این حلزون بیچاره بدون آب و غذا حسابی ضعیف شده و دیگر توانایی خوردن را هم ندارد.
به هر حال باب اسفنجی هم وارد خانه میشود و وضعیت اسفناک حلزون بخت برگشته خود را میبیند. در ادامه آنها تصمیم میگیرند یک پزشک بیاورند تا گری را معاینه کند. به همین خاطر دکتر گیل گیلیام به خانه باب میآید و نگاهی به حلزون میاندازد. او برای بهبود حال گری یک آمپول تجویز میکند؛ منتها از آنجایی که دل آمپول زدن را ندارد این کار را به صاحب خود حیوان خانگی میسپرد. باب هم که خودش دل آمپول زدن را ندارد این مسئولیت را به اختاپوس میسپرد. منتها در این میان یک سری مشکلات به وجود میآید و آمپول Snail Plasma به جای اینکه وارد بدنی گری شود، به باب برخورد میکند و وارد جریان خونش میگردد.
باب حسابی از این موضوع میترسد و فکر میکند که اتفاق بدی برای او رخ خواهد داد. ولی اختاپوس در طرف دیگر نگرانی خاصی ندارد و میگوید که هیچ اتفاق بدی برای باب اسفنجی نخواهد افتاد. با این حال و همینکه زمان میگذرد تغییراتی در بدن باب به وجود میآید و او از شکل همیشگی خود فاصله میگیرد. با گذر زمان باب شکل یک حلزون را به خود میگیرد و به تدریج به شکل یک حلزون کامل در میآید.
از آنجایی که ترس تمام وجودش را فرا گرفته باب اسفنجی تصمیم میگیرد به پیش اختاپوس برود و از او کمک بخواهد. منتها اختاپوس هم هنگامی که باب را در قالب یک اختاپوس میبیند حسابی ترسیده و در خانه خود آشوب به پا میکند. در همین شرایط ناگهان پای اختاپوس روی آمپول Snail Plasma میرود و مایع موجود در آن وارد رگهایش میشود. پس از گذشت مدتی میفهمیم که آمپول Snail Plasma به هر کسی که بخورد او را به شکل یک حلزون در میآورد؛ چرا که اختاپوس هم درست مانند خود باب به یک حلزون بتدیل شده است.
پایان این قسمت به شکل عجیبی و در حالی که اختاپوس، باب و گری در قالب حلزون در حال آواز خواندن هستند به پایان میرسد. نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم کافهبازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
بهترین دیالسیهای تاریخ با امید لنون و شایان
نظرات