خندهدارترین اپیزودهای باب اسفنجی شلوار مکعبی: شهری پر از اختاپوس
اختاپوس که از رفتارهای آزار دهنده باب اسفنجی و پاتریک به ستوه آمده، تصمیم میگیرد خانه و شهر خود را ترک کند و به دنبال زندگی بهتری برود. اما آن زندگی رویایی که اختاپوس برای خود در نظر گرفته حتی برای خود او هم حوصله سربر است و خیلی سریع تکراری میشود.
قسمت ۶ از فصل دوم سریال SpongeBob SquarePants که Squidville نام دارد، اختاپوس را به شهری پر از همنوعان خودش میفرستد تا به خود او هم ثابت شود که تا چه حد میتواند حوصلهسربر باشد. در صبح یک روز معمول باب اسفنجی و پاتریک یک دستگاه جمعآوری برگ دریافت کرده و با استفاده از آن شروع به سر و صدا میکنند. آنها هرآنچه که میبینند را به داخل این دستگاه میکشند و اختاپوس را حسابی عصبانی میکنند. در این میان آنها در و پنجره اختاپوس را هم داخل دستگاه میکشند تا او در خانه خود زندانی شود. با این حال اختاپوس با هر زحمتی یک تونل به سمت بیرون میزند و با دو همسایه خنگ خود روبرو میگردد.
او به آنها دستور میدهد که هرچه سریعتر در و پنجره خانهاش را به جای اول بازگردانند. اما هنگامی که باب اسفنجی و پاتریک تصمیم میگیرند این کار را انجام دهند در و پنجره خانه اختاپوس آنقدری محکم پرتاب میشود که خانه را به کلی نابود میکند. اختاپوس هم که دیگری صبری برایش باقی نمانده تصمیم میگیرد از دست همسایههای خود فرار کند. در این میان تلوزیون اختاپوس که به شکل معجزه آسایی سالم مانده، تبلیغاتی در مورد شهر Tentalce Acres نشان میدهد تا اختاپوس محل زندگی بعدی خود را انتخاب کند.
خلاصه که اختاپوس به سمت شهر مذکور میرود و به هر زحمتی که شده وارد آن میشود. در ابتدا همه چیز ایدهآل به نظر میرسد. تمامی ساکنین این شهر درست مانند او اختاپوس هستند و رفتارهایی شبیه به وی دارند. آنها حتی در خانههایی زندگی میکنند که درست مانند خانه اختاپوس در بیکینی باتم است. به عبارتی سادهتر او شهری را میبیند که همه افراد مانند او هستند و اختاپوس دیگر حس منحصر به فرد بودن قبلی خود را ندارد. در این شرایط که باب اسفنجی و پاتریک حسابی نگران اختاپوس هستند تصمیم میگیرند به دنبال او رفته و با عرض پوزش وی را به خانه بازگردانند.
اوضاع اختاپوس در بین سایر اختاپوسها آنقدری خراب میشود که دوست دارد پیش باب اسفنجی و پاتریک بازگردد
اختاپوس برای مدتی با لذت تمام در Tentalce Acres زندگی میکند و هیچ حس بدی ندارد. اما از یک جایی به بعد زندگی او بیش از حد تکراری میشود و او حس پویایی زنده بودن را بیشتر از هر زمان دیگری از دست میدهد. او که از این قضیه حسابی ناراحت و افسرده شده وارد یک پارک میشود و به حال خود غصه میخورد. ناگهان صدای یک دستگاه جمع کننده برگ به گوش میرسد و اختاپوس حسابی خوشحال میشود؛ چرا که فکر میکند باب اسفنجی به دنبال او آمده. منتها پس از مدتی مشخص میشود که او یک اختاپوس دیگر بوده و هیچ چیز هیجانانگیزی در مورد وی وجود ندارد.
پس از اینکه اختاپوس مذکور دستگاه را ترک میکند و میرود، اختاپوس اصلی وسوسه میشود و برای تنوع آن را روشن میکند؛ موضوعی که باعث اعتراض سایر اختاپوسها میشود. آنها اعتقاد دارند که صدای این دستگاه آرامش را از آنها گرفته و نمیگذارد که به زندگی خود ادامه دهند. اختاپوس که دیگر به ستوه رسید با استفاده از دستگاه جمع کننده برگ خود را به سمت هوا پرتاب میکند و از این شهر خسته کننده فرار میکند. باب اسفنجی و پاتریک هم که به سراغ دوست خود رفتهاند او را در هوا میبینند. منتها از آنجایی که اختاپوس خیلی هیجانزده به نظر میرسد باب فکر میکند که یکی از هم نوعهای او را دیده و اختاپوس اصلی این شکلی رفتار نمیکند.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: SpongeBob.Fandom
نظرات