
غمگینترین اپیزودهای باب اسفنجی: اختاپوس در افسردهترین حالت ممکن
همه ما به دیدن اختاپوس افسرده و همیشه بیحوصله عادت داریم. منتها وقتی باب اسفنجی متوجه میشود اختاپوس خاطره خوب و خوشحال کنندهای ندارد، تصمیم میگیرد برای دوست افسرده خود خاطرات خوبی ایجاد کند. ولی ظاهرا اختاپوس از مرحله نجات دادن گذشته و نمیتوان سگ سیاه افسردگی را از او جدا کرد.
هنگامی که در سنین پایین به تماشای باب اسفنجی شلوار مکعبی بپردازید، احتمالا با شخصیتهایی مثل خود باب یا پاتریک بیشتر ارتباط برقرار میکنید. ولی همین طور که با گذر زمان روبرو شوید، بیش از پیش اختاپوس را درک خواهید کرد. اختاپوس بخت برگشته انگار هیچ امیدی به زندگی ندارد و هر روز از روی اجبار، به انجام کارهایی میپردازد که اصلا آنها را دوست ندارد. شرایط او آنقدری وخیم است که حتی خاطره خوشحال کنندهای ندارد. به همین خاطر هم وقتی باب از او میخواهد بهترین خاطره خود را تعریف کند، اختاپوس پاسخی برای ارائه ندارد.
این اتفاقات در فصل هشتم سریال Spongebob SquarePants و یکی از اپیزودهای معروف آن به اسم Are You Happy Now? رخ میدهد. در این اپیزود، باب اسفنجی در حال خواندن بهترین خاطرات خود است که آنها را در قالب یک کتاب نوشته و نگه داشته. اختاپوس که از سر و صدای باب خسته شده، تصمیم میگیرد کتاب خاطرات باب را برداشته و به طور اتفاقی، آن را روی اجاق گاز بیندازد و بسوزاند. البته که باب چندین نسخه دیگر از این خاطرات دارد و به همین خاطر زیاد ناراحت نمیشود. اما ناراحتی واقعی او زمانی رخ میدهد که از اختاپوس در مورد شادترین خاطراتش میپرسد. هنگامی که اختاپوس جوابی برای این سوال ندارد، باب حسابی متاثر شده و تصمیم میگیرد به کمک او بپردازد. اختاپوس هم که از تجربه لحظههای شاد بدش نمیآید، پیشنهاد را قبول میکند.
اول از همه باب اسفنجی سعی میکند اختاپوس را به یک کنسرت موسیقی ببرد تا او بتواند از هنری که به آن علاقه دارد، لذت ببرد. ولی خب اختاپوس بخت برگشته دچار یک سانحه میشود و یکی از سازهای نوازندگان، یک راست به سمت صورت او میرود و روزش را خراب میکند. در مرحله بعد، باب دوستش افسردهاش را به موزه بیکینی باتم میبرد؛ جایی که از قضا یکی از مجسمههای اختاپوس هم در آن قرار دارد. در ابتدا منتقدین و تماشاگران به تعریف از این مجسمهها میپردازند و این موضوع، جرقههای خوشحالی را در دل اختاپوس روشن میکند. اما در همین حین یک منتقد افراطی وارد موزه میشود و آنقدر از مجسمه اختاپوس بدش میآید که آن را میسوازند.
باب اسفنجی هرچقدر تلاش میکند نمیتواند اختاپوس را از بند ناراحتی نجات دهد
در این میان باب اسفنجی تلاشهای دیگری هم برای خوشحال کردن اختاپوس انجام میدهد، ولی خب تک تک آنها نتیجه خوبی ندارند. اختاپوس هم که دیگر حالا امیدش را از دست داده، خودش را در خانه حبس میکند تا در غم و غصه خود غرق شود. ولی خب باب اسفنجی اصلا دوست ندارد دوستش را در این حالت ببیند و هر کاری که از دستش بر میآید را انجام میدهد. البته اختاپوس دوست ندارد باب را ببیند و هر دفعه جلوی او را میگیرد، ولی باب فردی نیست که به این راحتیها تسلیم شود.
در نهایت باب اسفنجی به هر نحوی که شده اختاپوس را بیرون میکشد و او را به رستوران خرچنگی میکشاند. او در رستوران خرچنگی یک جشن را تدارک میبیند تا کمی اختاپوس را خوشحال کند. ولی از آنجایی که هیچ یک از مهمانها دعوت را قبول نکرده بودند، باب صد نسخه کاغذی از خود را میسازد تا فضا را خوب جلوه دهد. اما اختاپوس که تحمل دیدن یک SpongeBob را هم ندارد، ناگهان کنترلش را از دست میدهد و به سلاخی باب اسفنجیهای کاغذی میپردازد؛ به گونهای که حالت دیوانهواری به خود میگیرد. البته که او در نهایت از پاره کردن نسخههای کاغذی باب لذت برده و آن را بهترین روز خود مینامد.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: SpongeBob.fandom
همه یوتیوب فارسی رو جاج کردیم! میزگیم با پیکسی پریسا @pixieowo
نظرات