
غمگینترین اپیزودهای باب اسفنجی: روزی که لبخند مرد
ما به دیدن باب اسفنجی شلوار مکعبی با دندانهای خرگوشی و لب همیشه خندان عادت داریم. اما یک روز اختاپوس از حد و مرز شوخی کردن رد میشود و کاری میکند که باب تا چند وقت لبخند زدن را از یاد ببرد.
در یکی از اپیزودهای فصل ابتدایی سریال SpongeBob SquarePants که Fools in April نام دارد، داستان روایتگر روز April Fools’ Day است؛ مراسمی که ما ایرانیها آن را با دروغ روز ۱۳ میشناسیم. ماجرا از جایی آغاز میشود که اختاپوس کمی مریض شده و دوست ندارد به سر کار برود. منتها آقای خرچنگ با او تماس میگیرد و میگوید یک منتقد هنری به رستوران خرچنگی آمده و میخواهد از او تقدیر کنید. با توجه به همین بهانه، او خیلی سریع خود را به رستوران میرسند. اما هنگامی که میرسد متوجه میشود امروز April Fools’ Day است و آقای خرچنگ و باب اسفنجی با او شوخی کردهاند.
اختاپوس که اصلا اعصاب این کارها را ندارد از آنها درخواست میکند که دیگر با او شوخی نکنند. باب هم که از ناراحتی اختاپوس ناراحت شده، دیگر با او کاری ندارد. اما از آنجایی که همه بیکینی باتم از دروغ روز ۱۳ لذت میبرند، باب اسفنجی با همه شوخی میکند و با آنها میخندد. هرچند که هدف هیچ یک از این شوخیها اختاپوس نیست، اما او از صدای خنده اطرافیان خسته میشود و تصمیم میگیرد از باب انتقام بگیرد. به همین خاطر یک تله درست میکند و در وسط آن سس خردل میریزد. باب هنگامی که این صحنه را میبیند برای تمیز کردن آن جلو میرود؛ منتها گرفتار تله میشود. این تله نه تنها به خود باب آسیب میزند، بلکه باعث خراب شدن برخی از وسایل رستوران خرچنگی هم میگردد.
باب اسفنجی که حسابی آسیب دیده و از این موضوع ناراحت شده، با ناراحتی تمام مسیر خانه را در پیش میگیرد و لبخند از صورت او محو میشود. اختاپوس در ابتدا فکر میکند او هم صرفا با باب یک شوخی ساده کرده. منتها تمام مشتریها به او شکایت میکنند و میگویند که این کار یک شوخی ساده نبود، بلکه یک حرکت ناجوانمردانه بود. اختاپوس نگاهی به دور و اطراف میاندازد و با دیدن وسایل آسیب دیده عذاب وجدان میگیرد. او به این نتیجه رسیده که در حق باب اسفنجی کار بدی انجام دهد و برای آرام کردن وجدان خودش هم که شده، تصمیم میگیرد برود و از او معذرت خواهی کند.
اختاپوس فکر میکند شوخی خندهداری با باب اسفنجی انجام داده، اما همه از او متنفر میشوند
هنگامی که اختاپوس به سمت خانه باب اسفنجی میرود تا او را پیدا کند، در این کار موفق نمیشود. او از پاتریک جویای احوال باب میشود. پاتریک هم در جواب میگوید که حال دوستش خیلی بد است و نمیتواند دست از گریه کردن بکشد. اختاپوس به هر نحوی که شده باب را پیدا میکند و تلاشش را به کار میگیرد تا بخشش او را به دست آورد. منتها باب که به شدت ناراحت و افسرده شده، از صحبت کردن با همسایه بد اخلاقش امتناع میکند.
اختاپوس به هر نحوی که شده حرفهایش را میزند و جملات غیرمنتظرهای میگوید. او اظهار میکند که نه تنها خود باب، بلکه تمامی ساکنین بیکینی باتم را دوست دارد و آنها را اشخاصی دوست داشتنی میداند. او فقط از باب اسفنجی میخواهد که این حرفها را جایی نزند و محتویات قلبش را با دیگران به اشتراک نگذارد. درست در همین لحظه باب در را باز میکند و صحنه غیرمنتظرهای رخ میدهد.
در این صحنه متوجه میشویم که ناراحتی باب اسفنجی هم عضوی از نقشه او برای دروغ سیزده بوده و علاوه بر خودش، تمام ساکنین بیکینی باتم هم در خانه حضور داشتند و حرفهای او را شنیدهاند. اپیزود در حالی پایان مییابد که همه با خود میگویند:«ما بدون اختاپوس میخواستیم چه کنیم؟» نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Spongebob.fandom
نظرات