کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی (SpongeBob SquarePants) علیرغم ظاهر کودکانهاش همیشه تئوریهای عجیب و تاریکی از سوی طرفداران داشته که برخی از آنها مو به تن انسان سیخ میکند. آقای خرچنگ هم چه خوشش بیاید و چه نیاید، یکی از سوژههای اصلی برای اینگونه تئوریهای وحشتناک بوده است. بر اساس یکی از همین تئوریها، آقای خرچنگ نهتنها یکبار بلکه هشت بار روح خود را فروخته و در ازای آن قدرتهایی ماورایی بهدست آورده که موفقیت و تواناییهای عجیبش را توضیح میدهند. ما در ادامه به بررسی جزئیات این تئوری تاریک اما جذاب میپردازیم.
این تئوری ابتدا توسط کاربری در ردیت به نام LapisLazuliisthebest مطرح شد که به بررسی قسمت پنجم از فصل ۵ سریال با عنوان «پول حرف میزند» پرداخته بود. در این اپیزود، آقای خرچنگ روحش را به شبح سرگردان دریایی میفروشد تا بتواند با پول صحبت کند. اما نکته عجیب اینجاست: در پایان قسمت مشخص میشود که او پیش از این معامله، هشت بار دیگر نیز روح خود را فروخته است. همین جمله ساده کافی بود تا ذهن تماشاگران به سمت ایدهای تاریکتر سوق داده شود: آیا موفقیت آقای خرچنگ به لطف این معاملات شوم بهدست آمده ؟
طرفداران سریال حدس میزنند که قدرتهای آقای خرچنگ تنها به صحبت با پول محدود نمیشود. در قسمتهای مختلفی از سریال نشانههایی وجود دارد که از تواناییهایی فراتر از یک خرچنگ معمولی خبر میدهند:
قدرت شناسایی پول: در قسمت «سکه احمقانه»، او از فاصلهای زیاد بوی یک پنی را حس میکند. این حس مالی قوی و توانایی در تشخیص دروغ ممکن است صرفا ناشی از غریزه نباشد.
قدرت بدنی فراطبیعی: در موقعیتهای مختلفی شاهد قدرت بدنی غیرعادی او هستیم که شاید نتیجه یکی از معاملاتش باشد.
تلهپاتی یا تلهپورت: آقای خرچنگ گاهی اوقات بهطرز مرموزی ناگهان ظاهر میشود یا از چیزهایی خبر دارد که نباید بداند.
دید ایکسری: در یکی از قسمتها بهنظر میرسد که او میتواند آن سوی تلفن را هم ببیند!
برخی از طرفداران حتی پا را فراتر گذاشتهاند و باور دارند که فرمول سری و افسانهای همبرگرهای «کراستی کرب» نیز با استفاده از همین قدرتهای شیطانی بهدست آمده و همین موضوع باعث برتری همیشگی این رستوران نسبت به رقیب سرسختش یعنی پلانکتون شده است.
بخشی از این نظریه به طرز عجیبی با مفهوم «هورکراکس» در دنیای هری پاتر شباهت دارد؛ جایی که روح از طریق قتل به بخشهای جداگانه تقسیم میشود. برخی معتقدند که آقای خرچنگ ممکن است برای اولین معاملهاش یکی از همنوعان خود را کشته باشد تا بخشی از روحش را قابل فروش کند. نظریهای جنجالی هم مطرح شده که میگوید ماده اصلی ساندویچ خرچنگی ممکن است در واقع گوشت خرچنگ باشد – اشارهای تاریک به خیانت آقای خرچنگ به همنوعان خود.
سوالی که پیش میآید این است که چگونه یک نفر میتواند روح خود را چند بار بفروشد؟ طبق این تئوری آقای خرچنگ ممکن است روحش را به چند موجود ماورایی مختلف فروخته باشد، بدون اینکه آنها از وجود یکدیگر باخبر باشند؛ یا اینکه او روحش را مثل همان ماجرای هورکراکس به قسمتهای کوچک تقسیم کرده و در ازای هر قسمت، قدرتی متفاوت کسب کرده است.
در قسمت «خرچنگی که دوباره متولد شد» هم آقای خرچنگ حاضر میشود روح باب اسفنجی را تنها در ازای ۶۲ سنت بفروشد تا خودش به جهنم دریایی نرود. این اتفاق بار دیگر تایید میکند که برای او، پول همیشه بالاتر از اخلاق و انسانیت قرار دارد.
آنچه این نظریه را جذاب میسازد، تصویری است که از شخصیتی بهظاهر ساده و کمیک میسازد؛ تصویری پیچیده، عمیق و هولبرانگیز. آقای خرچنگ دیگر فقط یک کاراکتر حریص نیست، بلکه به شخصیتی تراژیک تبدیل میشود که در دام معاملات شوم افتاده و بارها روح خود را قربانی جاهطلبی کرده است.
در حالی که سریال باب اسفنجی در اصل یک کارتون شاد و کودکانه است، تئوریهایی از این دست بعدی تاریک و تاملبرانگیز به آن میبخشند. این تئوری نهتنها برخی از رفتارها و تواناییهای عجیب آقای خرچنگ را توضیح میدهد، بلکه توجه ما را به پیامهای پنهانی درباره طمع، اخلاق و هزینه گزاف موفقیت جلب میکند.
نظرات