بهترین شخصیتهای فصل سوم سریال Squid Game چه کسانی بودند؟
پس از چهار سالِ طولانی، بازی مرکب سرانجام به پایان رسید. با قسمت پایانی، داستان بسیاری از شخصیتها یا با مرگ پایان یافت یا با این واقعیت تلخ که این بازیها هرگز واقعاً متوقف نمیشوند. بسیاری از شخصیتهای فصل آخر، شجاعت یا شرارت بیشتری از خود نشان دادند و ثابت کردند انسانها تا کجا حاضرند برای زندهماندن پیش بروند. در ادامه همراه مجله بازار باشید.
شخصیتهای جدید زیادی در فصل پایانی معرفی نمیشوند، اما همان بازیگران قبلی بیش از هر زمان دیگری فرصتی برای درخشش دارند؛ چه شخصیتهایی که باید طرفدارشان باشیم و چه کسانی که از ته دل آرزو میکنیم سقوط کنند. بسیاری از محبوبها خیلی زود از بین میروند و بعضی دیگر تا پایان زنده میمانند. در هر حال، فصل سوم چهرهٔ واقعی همه را نشان میدهد و برخی از جذابترین خطوط داستانی کل مجموعه را رقم میزند.
سئون-نیُو (بازیکن ۰۴۴)
دیوانه، مثل همیشه
سئوننیُو، آن مدعی روحانیت و معنویت است که ادعا میکند قدرتهایی دارد و با همین ادعا ارتش کوچک خود را هدایت میکند و تا پایان هم دست از خودبرتربینیاش برنمیدارد. در فصل سوم، او همچنان خودخواهی و لافزنیهای همیشگیاش را ادامه میدهد و اغلب دیگر بازیکنان مثل گی-هون را مسخره میکند و بهخاطر پیروی نکردن از خواستههایش تحقیرشان میکند.
نکتهٔ جالب اینجاست که در بازی قایمباشک، نقاب آرامش و تسلطش فرو میریزد و به موجودی وحشتزده بدل میشود که ایمان قبلیاش را از دست میدهد. اما حتی وقتی فرصتی برای زندهماندن پیدا میکند، دوباره به همان مسیر همیشگیاش برمیگردد و سرانجام به شکلی درخور، همانطور که سزاوارش بود، میمیرد.
جونگ-ده (بازیکن ۱۰۰)
شر مطلق از ابتدا تا انتها
جونگ-ده بازیکنی است که هیچ اهمیتی به امنیت و رفاه دیگران نمیدهد و فقط پول و منافع خودش برایش مهم است. او جایگاهش را بهعنوان رهبر رأیدهندگان آبی حفظ میکند، مدام به دیگران توهین میکند و اصرار دارد که بازیها ادامه یابد تا بتواند با حداکثر پول از این مهلکه جان سالم به در ببرد.
اما درست مثل بسیاری از بازیکنان شرور دیگر، وقتی اوضاع سخت میشود، چهرهٔ واقعیاش آشکار میشود: انسانی وحشتزده که دیگر نمیتواند به حمایت بقیه تکیه کند. با وجود لحظات کوتاهی از لغزش، او تا پایان همانطور که بوده باقی میماند و در طول فصل سوم لحظاتی تماشایی خلق میکند که به مخاطب دلیل کافی برای آرزو کردن سقوطش میدهد.
جون-هی (بازیکن ۲۲۲)
روحی پاک در میان نفرت و تباهی
جونهی یکی از معدود شخصیتهای این سریال است که هیچ خشم و نفرتی نسبت به دیگر بازیکنان ندارد. او با کمک بازیکنان دیگر خودش را از مراحل سخت بازی عبور میدهد. اما هرچه زمان میگذرد اوضاع برایش دشوارتر میشود؛ قایمباشک هم برای او یک مچپای شکسته به همراه میآورد و هم نوزادی که باید از او مراقبت کند.
وقتی همهچیز به وخامت میگذرد، جونهی درمییابد که تنها راه بقا تسلیم شدن در برابر بازیهاست تا فرزندش زنده بماند. شاید بهتر بود او مسیر بیشتری را طی میکرد، اما با زندهماندن کودک در نام او، باید دید در آینده چه خواهد شد و این کودک چه سرنوشتی خواهد داشت.
وو-سئوک
مصمم برای کشف حقیقت
وو-سئوک یکی از معدود کسانی است که در دنیای بیرون از بازیها حقیقت ماجرا را میداند و برای پایان دادن به این خشونت، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. او در ابتدا با خدمهٔ کشتی همکاری میکند، اما خیلی زود به کاپیتان پارک مشکوک میشود و خودش بهتنهایی تحقیق میکند و سرانجام درمییابد که حدسش درست بوده است.
آنچه وو-سئوک را تماشایی میکند، این است که با وجود تمام خطرات و اتفاقاتی که تجربه میکند، همچنان قوی و در عین حال شوخطبع باقی میماند. او در راه هدفش از هیچ چیزی کوتاه نمیآید و هرچند در نهایت موفق نمیشود بازیها را متوقف کند، اما پایانی نسبتاً خوش برای خودش رقم میزند.
هیون-جو (بازیکن ۱۲۰)
وفادار تا واپسین لحظه
هیونجو شخصیتی دلسوز و عمیقاً بااحساس است که همیشه منافع دیگران را در اولویت قرار میدهد. او دائماً مراقب بقیه است و فارغ از اینکه چه کردهاند یا چه بر سرشان آمده، همیشه میکوشد بهترین تلاشش را بکند تا آنها زنده بمانند؛ به هر قیمتی که باشد.
در طول بازی قایمباشک، او در تمام مدت کنار گومجا و جونهی میماند و حتی موفق میشود چندین مهاجم را از پا درآورد تا اینکه درست پیش از پایان بازی، خودش جان میبازد. او جان داد تا دیگران زنده بمانند و اگر فداکاریهای او نبود، بسیاری از شخصیتهای دیگر قطعاً خیلی پیشتر از شروع فصل سوم از بین رفته بودند.
گومجا (بازیکن ۱۴۹)
روح مادرانه برای همه
گومجا چسبی است که همه را کنار هم نگه میدارد. او نهتنها در واقعیت یک مادر است، بلکه نقشی مادرانه برای همهٔ اعضای گروه دارد و با وجود ناتوانی جسمی، نهایت تلاشش را میکند تا اطرافیانش را در امان نگه دارد. او فقط با کلامش موفق میشود بازیکنانی مانند گی-هون را به مسیر درست بازگرداند و روح خانواده را در میان درد و رنج زنده نگه دارد.
شرایط او بهطرز عجیبی تلخ است. با حضور پسر خودش در بازیها، دیر یا زود سرنوشت آنها را در برابر هم قرار میداد. مرگ او ناگهانی و غیرمنتظره بود و دیدن رنج کشیدنش تا حدی که چارهای جز پایان دادن به زندگی خود نداشت، تنها راه رهایی از جهنم این بازیها بهنظر میرسید.
گی-هون (بازیکن ۴۵۶)
ایستادگی در دل رنج
گی-هون برای آخرینبار بازمیگردد. پس از شکست در سرنگونی نگهبانان در پایان فصل دوم، او به سایهای از گذشتهٔ خود بدل میشود که فقط نفرت او را پیش میبرد. در طول فصل، او در انزوای خودخواستهاش غرق است و خود را مقصر مرگها میداند و بهدنبال راهی برای فرار از این چرخهٔ بیپایان میگردد.
اما حتی در پایینترین نقطه، باز هم موفق میشود به وعدهاش برای نجات کودک جونهی پایبند بماند، حتی اگر این وفاداری به قیمت جان خودش تمام شود. داستان او شاید تراژیک پایان یافت، اما مرگش بیهوده نبود. او نتوانست بازیها را متوقف کند، اما دستکم موفق شد یک جان را از سرنوشتی شوم نجات دهد.
نو-اُل
تغییری خوشایند در میان دیوانگی بازیکنان
نو-اُل شخصیتی دلپذیر است که در تمام مدت مجموعه، جدا از اکثریت بازیگران باقی میماند. او که با رنج اعمال گذشتهاش زندگی میکند، تصمیم میگیرد پارک گیونگسئوک و دخترش را نجات دهد و با ایستادن در برابر بازیها، آنها را از این مهلکه بیرون بکشد، حتی اگر همهچیز علیه او باشد.
او با شجاعت در برابر هر مانع انسانی یا غیرانسانی میایستد و موفق میشود نهتنها خانواده را نجات دهد، بلکه خودش را هم حفظ کند. در چرخشی غیرمنتظره، او تماسی از دلال میگیرد که میگوید شاید سرنخی از دخترش یافته باشد؛ چیزی که کورسوی امیدی به او میدهد و پایانی خوش برای مأموریت شریفش رقم میزند؛ مأموریتی که تا آستانهٔ مرگ او پیش رفت.
منبع: Gamerant
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات