آرک ریدرز و استرنجر تینگز: دو دنیا، یک فرمول نوستالژیک موفق
اگر تا چند وقت پیش به بازی آرک ریدرز (ARC Raiders) فکر میکردید، احتمالا هیچ ارتباطی با سریال استرنجر تینگز (Stranger Things) به ذهنتان نمیرسید؛ اما حالا که فصل پایانی سریال نتفلیکس پخش شده، اگر به این بازی مشغول شوید، مدام شباهتهای جالب و قابلتوجهی بین این دو میبینید؛ شباهتهایی که واقعاً جذاب هستند.
داستانهای بازی آرک ریدرز و سریال استرنجر تینگز از نظر کلی تفاوتهای زیادی با هم دارند؛ اما هر دو برای زنده و باورپذیر نشان دادن دنیای خودشان، به عناصر مشترکی تکیه میکنند. در هر دو، با یک تهدید بزرگ و فراتر از حد معمول روبهرو هستیم؛ چیزی که در بسیاری از آثار حماسی هم دیده میشود. با این حال، آنچه که باعث میشود فرمول هر دو اثر اینقدر خوب جواب بدهد، ترکیبی از ابزارها و عناصر آشنایی است که مدتهاست در فرهنگ عامه موفق عمل کردهاند و همچنان هم تأثیرگذار باقی ماندهاند.
موسیقیهای سنگین مبتنی بر سینتیسایزر به هر دو جان میدهند
اولین و واضحترین شباهت میان این دو، موسیقی متن آنهاست. موسیقی بازی ARC Raiders یکی از بهترین موسیقیهای بازیها در سال ۲۰۲۵ محسوب میشود؛ اما کاملاً مشخص است که از نظر حال و هوا شباهت زیادی به موسیقی سریال Stranger Things دارد. در این مرحله، حتی اگر کسی این سریال را هم ندیده باشد، باز هم نمیشود انکار کرد که استرنجر تینگز یکی از نمادینترین موسیقیهای دهه اخیر را دارد؛ به خصوص تم اصلی آن که تقریباً همه آن را میشناسند.
این سریال بدون موسیقیاش اصلاً همان حس و حال را نداشت و به همان شکل، بازی آرک ریدرز هم بدون موسیقیهای سینتمحور خود احتمالاً به تجربهای کاملاً متفاوت تبدیل میشد. صدای سینتیسایزر (Synthesiser-نوعی ساز الکترونیکی) در هر دو اثر بلافاصله فضا و حال و هوا را شکل میدهد.
چه لحظهای که الون (Eleven) با یک دموگورگن (Demogorgon) روبهرو میشود و چه زمانی که بازیکن در ARC Raiders هنگام جمعآوری تجهیزات سعی میکند از دست یک ARC فرار کند، حضور سینتیسایزر خوشصدا و در عین حال تیره و مرموز در پسزمینه، تنش صحنه را به شدت بالا میبرد. این موسیقیها یکی از پایههای اساسی دنیای هر دو اثر هستند؛ اما در عین حال پلی هم میسازند به ویژگی مشترک بعدی آنها یعنی علاقه پررنگ به سبک رترو و حال و هوای دهه ۸۰ میلادی.
زیباییشناسی رترو دهه ۸۰، قلب طراحی دنیای هر دو اثر است
طبیعتاً از آنجا که سریال Stranger Things واقعاً در دهه ۸۰ میلادی جریان دارد، کاملاً روشن است که چرا زیباییشناسی آن چنین حال و هوایی دارد؛ اما در مورد بازی ARC Raiders، استودیوی سازنده یعنی Embark Studios میتوانست به راحتی سبک کاملاً متفاوتی را انتخاب کند. حتی ممکن بود که کاملاً یک دهه دیگر منبع الهام طراحی بازی باشد.
آرک ریدرز میتوانست از نظر بصری بسیار آیندهنگرانهتر عمل کند و یا حتی به سمت سبکی خشنتر، مینیمالتر و بقامحورتر برود؛ به خصوص با توجه به اینکه داستان آن در دنیایی آخرالزمانی میگذرد و حول تهدیدی مرگبار از سوی یک هوش مصنوعی رباتیک شکل گرفته است. با این حال، یک ظاهر ابتداییتر و الهامگرفته از ویرانهها بیش از حد یادآور هورایزن (Horizon) میشد و از سوی دیگر، مجموعه فالاوت (Fallout) هم سالهاست که دنیای آخرالزمانی را با تصاویر و نمادهای خوشبینی سادهدلانه دهه ۱۹۵۰ به نام خود ثبت کرده است.
فناوری رترو بازی ARC Raiders حالتی کاربردی و واقعگرایانه دارد و به هیچوجه پرزرق و برق نیست. چه سلاحها، چه آیتمها و چه آیتمهای تزئینی بازی، همه حال و هوایی زمینی، ملموس و کاملاً آنالوگ دارند؛ چیزی که بهطور جالبی با دنیای پیشادیجیتال سریال Stranger Things همخوانی دارد. با اینکه آرک ریدرز از دهه ۸۰ میلادی به عنوان الگوی اصلی الهام خود استفاده میکند، اما بدون شک اولین بازی علمی–تخیلی نیست که از این دهه الهام گرفته باشد. از دیگر بازیهای شاخصی که سبک رتروفیوچریسم (Retro-Futurism) الهامگرفته از دهه ۸۰ را در آغوش گرفتهاند میتوانیم به عناوین زیر اشاره کنیم:
- بازی Alien: Isolation در سال ۲۰۱۴
- بازی Cyberpunk 2077 در سال ۲۰۲۰
- بازی Marvel’s Guardians of the Galaxy در سال ۲۰۲۱
- بازی Intergalactic: The Heretic Prophet در حال توسعه
نوستالژی، حال و هوای آرک ریدرز و استرنجر تینگز را شکل میدهد
پذیرفتن سبک رتروفیوچریسم بدون تکیه بر نوستالژی واقعی کار سختی است. دهه ۸۰ میلادی اغلب با حس خوبی به یاد آورده میشود، چون تأثیر شدیدی بر فرهنگ عامه داشته است. چه در موسیقی، چه در فیلمها، تلویزیون و یا محصولات، دهه ۸۰ پر از لحظات نمادینی بود که هنوز هم خالقان امروز را تحت تأثیر قرار میدهد.
در حالی که نوستالژی میتواند ابزار قدرتمندی باشد، اما به راحتی میتواند سطحی یا بیمزه شود. با این حال، بازی ARC Raiders و سریال Stranger Things از دهه ۸۰ به عنوان وسیلهای برای وارد کردن ارجاعات بیربط استفاده نمیکنند. استرنجر تینگز یک نامه عاشقانه به دهه ۸۰ است، نه یک تقلید طنزآمیز و آرک ریدرز هم از حال و هوای این دهه برای واقعی و ملموس کردن دنیای خود بهره میبرد، بدون اینکه حس شود یک ترفند ارزان یا آسان است.
تنهایی و تنش کمجوش، تجربهای عمیقتر خلق میکنند
احساس انزوا و تنش آرام اما پیوسته قطعاً ویژگیهایی هستند که بیشتر با فصلهای ابتدایی سریال Stranger Things همخوانی دارند؛ اما وقتی به کل سریال و بازی ARC Raiders نگاه میکنیم، همچنان صدق میکنند. قبل از آغاز رسمی داستان اصلی وکنا (Vecna)، استرنجر تینگز با ریتمی آهسته و رازآلود پیش میرفت و یکی از نکات برجسته در آرک ریدرز هم مدیریت هوشمندانه ریتم بازی است. وقتی بازی وارد صحنههای اکشن میشود، شدت بالایی دارد؛ اما زمانی که تهدیدی برای مقابله وجود ندارد و بازیکن میتواند روی بقا و جمعآوری منابع تمرکز کند، تجربهای کمجوش و آرام برای یک بازی سرویسمحور ایجاد میکند.
در مقابل، بازیهای سرویسمحور دیگر مثل فورتنایت (Fortnite) و کالاف دیوتی (Call of Duty) همیشه اکشن را در اولویت قرار دادهاند؛ اما آرک ریدرز بازیکنان را وادار میکند تا با دقت و صبر پیش بروند. هم استرنجر تینگز و هم آرک ریدرز، به جای اینکه دائماً به نیاز مخاطب تشنه اکشن پاسخ دهند، اجازه میدهند که تنش در فضا معلق بماند و اولویت را به رازآلودگی و جو سنگین میدهند.
چه چیزی باعث میشود این فرمول تا این حد موفق عمل کند؟
- سینتیسایزرها ابزارهایی چندکاره هستند که میتوانند طیف وسیعی از احساسات را منتقل کنند
- سبک رتروفیوچریسم دهه ۸۰، جلوههای بصری چشمنواز اما واقعگرایانهای خلق میکند
- نوستالژی ابزاری موثر برای ایجاد پیوند عاطفی با مخاطب است
- روایت کمجوش و تدریجی میتواند تجربهای غنیتر و عمیقتر بسازد
هر یک از این ویژگیها به تنهایی هم قدرتمند هستند؛ اما وقتی با هم ترکیب شوند، هویتی بسیار قوی شکل میدهند. بازی ARC Raiders و سریال Stranger Things در نهایت ظاهر و شکل یکسانی ندارند؛ اما از همان ابزارها برای ساختن دنیای خاص و منحصر به فرد خود استفاده میکنند. در سراسر فرهنگ عامه، علمی-تخیلیهای دهه ۸۰ یکی از موفقترین دورههای ژانر خود بودهاند و حال و هوای منحصر به فرد این دهه همچنان الهامبخش توسعهدهندگان و خالقان خواهد بود.
پس، با وجود اینکه داستان آرک ریدرز فاصله زیادی با دنیای استرنجر تینگز و رازآلودگی ترسناک الهامگرفته از Dungeons & Dragons دارد، این دو همچنان اصول بنیادین مشترکی دارند و این واقعاً جذاب است. با وجود اینکه هر دو از همان عناصر مشترک بهره میبرند، هر یک توانستهاند به وضوح هویت مستقل خود را حفظ کنند و نشان دهند که چگونه یک تم واحد میتواند الهامبخش داستانهایی متنوع و منحصربهفرد باشد.
نظر شما درمورد این مقاله چیست؟ آیا شما هم از تم مشترک بین این دو اثر لذت میبرید؟ شما چه نقطه مشترک دیگری بین این دو میبینید؟ لطفا دیدگاه خود را از طریق کامنت با ما و دیگر کاربران بازار به اشتراک بگذارید.
منبع: Gamerant
رازهای یوتوب فارسی؛ میزگیم با سکشات – قسمت اول
نظرات