پرواز دوباره مرد پولادین: سوپرمن جدید؛ یک پیروزی تمامعیار
به نظر میرسد دوران تازهای برای دنیای سینمایی دیسی آغاز شده است. پس از نخستین نمایش جهانی فیلم «سوپرمن» در لسآنجلس، شبکههای اجتماعی مملو از واکنشهای هیجانزده و اغلب تحسینآمیز منتقدان و تماشاگران اولیه شد. این فیلم که نهتنها یک بازآفرینی از داستان نمادینترین ابرقهرمان تاریخ، بلکه سنگ بنای جهان سینمایی جدید دیسی تحت هدایت جیمز گان است، به عقیدهی بسیاری یک «پیروزی سرشار از شکوه» و قدمی محکم در مسیری درست است.
توصیف پرتکراری که تقریباً در تمام واکنشهای مثبت به چشم میخورد، این است که جیمز گان موفق شده است یک «کتاب کمیک زنده و نفسکشنده» را به پردهی سینما بیاورد. این توصیف، کلید درک موفقیت فیلم است. برخلاف رویکردهای پیشین که تلاش داشتند سوپرمن را در چارچوبی تاریک، رئالیستی و گاهی دکونستراکتیو بازتعریف کنند، گان مسیری کاملاً متفاوت را برگزیده است. او با الهام مستقیم از داستانهای کلاسیک و رنگارنگ دوران نقرهای کمیکبوکها، بهویژه آثاری چون All-Star Superman و Superman For All Seasons، به ریشههای اصلی شخصیت بازگشته است: امید، خوشبینی و انسانیت.
یکی از هوشمندانهترین تصمیمات گان در این فیلم، نمایش یک دنیای از پیش موجود و زنده بوده است
اریک دیویس از فندنگو به زیبایی اشاره میکند که این فیلم «قلبش را روی شنلش حمل میکند»، عبارتی که نشاندهندهی صراحت و صمیمیت اثر در به آغوش کشیدن ماهیت ابرقهرمانی و فانتزی داستان است. فیلم از نمایش قدرتهای خداگونهی سوپرمن ابایی ندارد، اما این قدرتها را در خدمت یک هستهی عمیقاً احساسی و شخصیتی قرار میدهد. این همان ترکیبی است که بسیاری از طرفداران قدیمی آرزویش را داشتند؛ فیلمی که هم ویژگیهای منحصربهفرد و طنزآمیز جیمز گان را دارد و هم به جدیت و وقار فیلم کلاسیک ریچارد دانر در سال ۱۹۷۸ ادای دین میکند.
در مرکز این دستاورد، بازیگرانی قرار دارند که به نظر میرسد برای ایفای نقشهایشان زاده شدهاند. دیوید کورنسوت در نقش کلارک کنت/سوپرمن، با تحسینهای گستردهای روبهرو شده است. منتقدان متفقالقولاند که او توانسته است دوگانگی بنیادین این شخصیت را به شکلی بینقص به تصویر بکشد: از یک سو، کلارک کنتِ دستوپاچلفتی اما مهربان و از سوی دیگر، سوپرمنِ قدرتمند و باوقار که نماد امید است.
بازی او یک «حضور خیرهکننده» توصیف شده و بسیاری معتقدند او تجسم زندهی همان سوپرمنی است که از صفحات کمیک بیرون پریده؛ ترکیبی از قدرت، فروتنی و قهرمانی که مدتها بود جای خالیاش در سینما احساس میشد. در کنار او، ریچل بروزناهان در نقش لوئیس لین، صرفاً یک معشوقهی درمانده نیست، بلکه یک خبرنگار جسور، باهوش و پرانرژی است که بهعنوان یک نیروی محرک در داستان عمل میکند. شیمی میان او و کورنسوت، یکی از نقاط قوت اصلی فیلم عنوان شده است.
با این حال، به نظر میرسد ستارهای که در بسیاری از صحنهها توجه را از دیگران ربوده، نیکلاس هولت در نقش لکس لوتر است. بازخوردها نشان میدهند که او یکی از بهیادماندنیترین و در عین حال «منفورترین» نسخههای این شخصیت شرور را خلق کرده است. لکس لوتر او نه یک تاجر صرف یا یک دانشمند روانپریش، بلکه ترکیبی شیطانی از خودشیفتگی، نبوغ و شرارتی خالص است که او را به یک تهدید «وحشتناک و معتبر» برای سوپرمن تبدیل میکند. این رویکرد جسورانه به شخصیت لکس، نشاندهندهی درک عمیق گان از دینامیک کلاسیک میان قهرمان و ضدقهرمان داستان است.
«سوپرمن» جیمز گان فراتر از یک فیلم ابرقهرمانی موفق عمل کرده است
یکی از هوشمندانهترین تصمیمات گان در این فیلم، نمایش یک دنیای از پیش موجود و زنده بوده است. برخلاف بسیاری از فیلمهای آغازین که تمام تمرکز خود را بر معرفی یک قهرمان میگذارند، «سوپرمن» از همان ابتدا به ما نشان میدهد که در جهانی پر از شگفتی و مملو از ابرانسانها زندگی میکند. حضور شخصیتهایی چون مستر تریفیک (ادی گاتگی)، هاوکگرل (ایزابلا مرسد)، گرین لنترن (ناتان فیلیون) و متامورفو (آنتونی کاریگان)، به فیلم بافتی غنی و متراکم میبخشد. این قهرمانان صرفاً برای یک حضور کوتاه و گذرا در فیلم نیستند، بلکه بخشی از تاروپود داستان به شمار میروند و این حس را تقویت میکنند که ما تنها شاهد بخشی از یک جهان بسیار بزرگتر هستیم؛ استراتژی هوشمندانهای که راه را برای داستانهای آینده به شکلی ارگانیک هموار میکند.
البته، هیچ اثر هنری بزرگی بدون منتقد نیست و «سوپرمن» نیز از این قاعده مستثنا نیست. در میان انبوه نظرات مثبت، برخی صداهای محتاطتر نیز به گوش میرسد. عدهای از منتقدان، فیلم را از نظر روایی «آشفته» یا «بیش از حد شلوغ» توصیف کردهاند. به نظر میرسد تلاش گان برای گنجاندن این تعداد شخصیت و خطوط داستانی، باعث شده است که طرح اصلی داستان گاهی «پیچیده و گیجکننده» به نظر برسد. همچنین، برخی به ناهماهنگی لحن در بخشهایی از فیلم و کیفیت نهچندان بینقص جلوههای ویژهی کامپیوتری در چند صحنه اشاره کردهاند. با این حال، نکتهی جالب اینجاست که حتی همین منتقدان نیز بازی دیوید کورنسوت را ستایش کرده و آن را لنگرگاه احساسی فیلم دانستهاند که توانسته است اثر را سربلند نگه دارد.
«سوپرمن» جیمز گان فراتر از یک فیلم ابرقهرمانی موفق عمل کرده است. این فیلم یک بیانیهی قدرتمند است که با صدای بلند اعلام میکند دوران جدیدی برای دیسی فرا رسیده؛ دورانی سرشار از رنگ، امید و احترام به ریشههای داستانی. این اثر که در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴ (۱۱ ژوئیه ۲۰۲۵) به روی پرده میرود، به نظر میرسد دقیقاً همان چیزی است که طرفداران و این جهان سینمایی به آن نیاز داشتند: یک یادآوری قدرتمند از اینکه چرا سوپرمن اهمیت دارد و چرا داستان او، داستان امید، میتواند در تاریکترین زمانها نیز الهامبخش باشد. پرواز مرد پولادین، این بار پرواز تمام دنیای دیسی را به همراه داشته است.
منبع: comicbook
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا

نظرات