یادداشت: چرا پایان سریال تاسیان انقدر ناموفق بود؟

چرا پایان سریال تاسیان انقدر ناموفق بود؟
خلاصه در یک جمله: چون حتی معنی اسم سریال رو هم نداد!

آخه چرا نفهمیدید؟ داستان در باره ی دو نفر بود اگر عاقبت همه ی کارکترا رو نشون میداد داستان خراب میشد و بعدشم امیر گفت من نمیتونم بدونه تو سه دقیقه هم دووم بیارم و همینم شد چرا همش دنبال نقدید

اتفاقا به نظر من یکی از بهترین سریال های بود که دیدم، واقعیت های قبل از انقلاب و نشون داد و اینکه خیلی ها بی گناه و الکی آواره شدن و زندگیشون از هم پاشید، گروه پایانش تلخ بود ولی خیلی زیبا بود..

شما چه تحلیلگری هستی که متوجه نشدی کلمه تاسیان درمورد ایران بود نه امیر و شیرین که بخواد اون غم رو برای امیر نشون بده… شما حتی اسم فیلم هم درست نخوندی روزی روزگاری ایران تاسیان… اون غمی که اخر فیلم نشون داد ایران عزیزمون و کارخونه ها دارایی های کسایی که داشتن برای پیشرفت مملکت تلاش میکردن چطوری به دست یه عده لاشخور بی سواد به تاراج و فنا رفت…. فیلم زیرپوستی خیلی محشری بود که گفتن نکاتش اینجا جا نمیشه ….

نویسنده این مطلب فقط میخواسته یه چیزی گفته باشه !!!

از اولشم قشنگ نبود

دوستان من واقعا از قسمت آخر این سریال سردرد گرفتم و فقط گریه کردم از وسطای سریال واقعا همه چیز مزخرف شد شیرینی که درگیر این عشق احمقانه شد و دست به فرار زد بدون توجه به پدرش فقط برای موضوع حوری و جمشید نجات و سیلی که به دخترش زد من واقعا درک نمیکنم بعد فرار کرده با پسره اونجا ازدواج هم میکنن؟ چه چیز عجیب و مزخرفی تمام اون قسمت حس بد و حالت عجیبی داشتم چرا باید همچین سناریوی مزخرفی نوشته بشه اصلا شیمی بین امیر و شیرین قوی نبود نمیتونستم باهاشون ارتباط بگیرم از همه مهم تر یک‌جوری انقدر زود شیرین میادو عاشق امیر میشه؟ چجوری میشه تو این مدت کم این همه عاشقش بشه که بخاطرش این همه بلا سر پدرش بیاره و بعد چرا باید امیر همچین کارهای احمقانه‌ای فقط برای نگه داشتن شیرین بکنه؟ عشق کورت کرده؟ چرا باید به یه خانواده آسیب بزنی وقتی دختره رو دوست داری چرا همش در حال آسیب زدن به خانوادش بودی دلم فقط برای جمشید نجات میسوخت و کل سریال رو بخاطر بابک حمیدیان و صابر ابر دیدم و هم بخاطر هوتن شکیبا شروعش کردم ولی اصلا با هوتن شکیبا ارتباط نگرفتم و خیلی بدم اومد از کارهایی که تو سریال میکرد چطور میشه دختری بزاره بره با یه پسری که به تازگی میشناستش اونم یک ماه کامل؟؟؟ من خیلی یجوریم شد نمیدونم چرا انقدر حس بدی داشتم درمورد این صحنه‌ها و امیری که خوشحال بود الان عشقش کنارش بود حتی به ازدواج ختمش کردن من نمیدونم چطوری بشینم باز کنم انقدر سناریوهای عجیب و افتضاحی نوشته شده بود برای این سریال انقدر تعریف شده بود و با توجه به اینکه عاشق عاشقانه‌های تاریخی‌ که تینا پاکروان میسازه هستم رفتم دیدم اصلا دوستش نداشتم این سریال بشدت برام مزخرف بود اصلا نتونستم به چشم عاشقانه تاریخی ببینمش برخلاف خاتون که بی‌نظیر بود و باز هم با پایان غم انگیر و من متنفر بودم وقتی میدیدم محسن یه کارگر ساده کارخونه باید با یه دختر اونجوری صحبت کنه قشنگ آدمای زن ستیز رو داخلش نشون میدادن محسن شخصیت بشدت رو مخ و اعصاب خرد کنی بود و از همه بدتر سناریوهای قسمت آخر بشدت افتضاح بودن خیلی افتضاح بودن از همون صحنه‌ اول سردرد گرفتم تا آخرش چرا باید این همه بدبختی و اعصاب خردکنی باشه اونم سر جمشید نجات یا بابک حمیدیان شخصیتی که همیشه باهاش ارتباط میگیرم و عاشقشم چرا انقدر راحت باید آدمای کارخونه بریزن داخل خونشون و انقدر طلبکار باشن و دست بردار نباشن؟؟؟ چطور میتونید همچین چیز مزخرفی رو برای پایان بندی انتخاب کنید؟؟؟ کارگرای ساده ای که کار میکنن تو کارخونه حق این همه هیاهو و اعتراض و ریختن تو خونه رئیس کارخونه و توهین به خودش و خانوادش دارن؟؟؟؟ وحشی و حال بهم زن اونم اگه به شما بود یجوری میشد به خانوما حمله میکردن و دلم برای جمشید نجات کباب شد کارهای شیرین هم بشدت رو اعصابم بود و بابکی که از همون اول سریال رو مخ بود چرا باید بیاد شیرین رو یه هل بده و سر شیرین ضربه ببینه و بیوفته بمیره و بلافاصله امیر پشت سرش؟؟؟؟؟؟؟ شخصیت محسن و سناریوی آخر سریال و خیلی جاهای دیگه بشدت رو اعصاب و افتضاح بودن تنها ویژگی خوبی که سریال داشت فضا و لباس‌های شخصیت‌ها بود و بازی کردن بازیگرای بی‌نظیر و درجه یک که بنظرم بابک حمیدیان از همشون قشنگ‌تر و بهتر نقش بازی کرد من همش منتظر این بودم ایشون بیاد تو صحنه و خیلی گناه داشت خیلی زیاد حیف بود این بازیگرای فوق‌العاده همچین سناریوهای اعصاب خردکنی رو بازی کنن خاتون قوی بود شاهکار بود و تاسیان اثر دیگه از تینا پاکروان میتونست شاهکار بعدی بشه ولی متاسفانه نتونستن خوب جمع بندی کنن یه پایان بشدت آبکی و غم انگیز رو ارائه دادن که بنظرم واقعا اگه این همه ایراد نداشت میتونست بعد از خاتون شاهکار بشه امیدوارم سریال های بعدی تینا پاکروان بتونه واقعا قوی باشه مثل خاتون سریالی که هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه 🙂

حوری و جمشید هم خیلی قشنگ بودن عاشقشون شدم یادم رفت بگم یه پدر و یک شوهر نمونه واقعا بابک حمیدیان فوق‌العادس و بشدت تحسینش میکنم حتی تو خاتون هم حسابی نقششو قشنگ بازی کرد

تکلیف بقیه شخصیت‌ها رو هم نفهمیدیم میتونم تا صبح از بدیای تاسیان بگم واقعا افتضاح بود حتی نمیتونستم تاریخی ببینمش

واقعا سریال از منطقی بودن به دور بود خیلی اتفاقات عجیب و غیر عادی و بی منطق داخلش میوفتاد که من میموندم اصلا

اصلا نباید این سریال هنجار شکن ساخته میشد. فقط یک مشت احمق نادان می توانند از رژیم سفاک و تو سری خور پهلوی دفاع کنند.