۱۰ صحنه حذف‌شده از فیلم‌های دیزنی که بیش از حد ترسناک بودند
انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه سینما

۱۰ صحنه حذف‌شده از فیلم‌های دیزنی که بیش از حد ترسناک بودند

کمپانی دیزنی در طول تاریخ، بارها صحنه‌هایی تاریک و غم‌انگیز را به کودکان نشان داده است، مخصوصاً صحنه‌هایی که به مرگ پدر یا مادر مربوط‌اند. برای بسیاری از کودکان، این سکانس‌ها نخستین مواجهه با مضامین جدی و بزرگسالانه بوده و گاهی زمینه‌ای برای گفتگو درباره موضوعات دشوار فراهم کرده‌اند. با این حال، برخی از صحنه‌هایی که دیزنی ابتدا برای فیلم‌هایش طراحی کرده بود، به‌قدری آزاردهنده و هولناک تلقی شدند که نهایتاً برای مخاطبان خردسال نامناسب تشخیص داده شد.

این صحنه‌های حذف شده، در طیف وسیعی از فیلم‌ها وجود داشته‌اند و تاریخ بعضی‌ از آن‌ها حتی به دهه‌های ابتدایی فعالیت دیزنی در سال‌های ۱۹۴۰ بازمی‌گردد. هرچند تماشای این صحنه‌ها می‌تواند بسیار اثرگذار و شاید در نگاه اول جالب باشد، اما استفاده از آن‌ها می‌توانست داستان یا فضای اثر را به شدت تغییر دهد و حتی باعث شود فیلم محبوب کودکان حال و هوایی ناخوشایند به خود بگیرد. در این نوشته، ۱۰ تا از این صحنه‌های حذف شده فیلم‌های دیزنی را برای شما گرد آورده‌ایم. با ما همراه باشید.

۱۰. نابودی ماکت روستای پاچا در انیمیشن «زندگی جدید امپراتور»

پاچا در انیمیشن «زندگی جدید امپراتور»

شگفت‌آور است که انیمیشنِ «زندگی جدید امپراتور» (The Emperor’s New Groove)، با وجود فرایند تولیدِ پرفراز و نشیبش، توانسته به اثری جذاب و دوست‌داشتنی تبدیل شود. این انیمیشن ابتدا قرار بود به عنوان فیلمی موزیکال به نام «قلمرو خورشید» (Kingdom of the Sun) ساخته شود، اما بعدها ایده اولیه کنار گذاشته شد و داستان به شکل کمدی و سرگرم‌کننده کنونی درآمد. اما یک صحنه وجود داشت که تا مراحل پایانی ساخت پیش رفت و حتی مرحله استوری‌برد را هم پشت سر گذاشت؛ اما وجودش می‌توانست ضربه‌ای جدی به لحن طنز و جذابیت فیلم وارد کند.

در این صحنه حذف‌شده، پس از اینکه کوزکو به پاچا خبر می‌دهد که قصد دارد روستای او را ویران کند تا «کوزکوتوپیا»، یعنی اقامتگاه تفریحی اختصاصی امپراتور را بسازد، پاچا با اندوه و افسردگی کاخ را ترک می‌کند و در مسیر خروج، به ماکتِ دقیقی از روستای خود برمی‌خورد که نگهبان‌های کوزکو آن را بی‌رحمانه در مقابل چشمانش تخریب می‌کنند. «رندی فولمر»، تهیه‌کننده، و «مارک دیندال»، کارگردان اثر، اشاره کرده‌اند که این صحنه بسیار تلخ بوده و اصلاً با فضای طنز و مثبت فیلم تناسبی نداشته است. با توجه به ماهیت دردناک این صحنه، اکنون به وضوح مشخص است که حذف آن تصمیمی درست و منطقی بوده است.

۹. پیام آزاردهنده‌ی مدیرعامل و مأموریت «اتو» در انیمیشن وال ای

پیام آزاردهنده‌ی مدیرعامل و مأموریت «اتو» در انیمیشن وال ای

اگرچه طرفداران پیکسار به صورت متفق‌القول باور دارند که «وال ای» (WALL-E) یکی از بهترین فیلم‌های این استودیو است، بحث‌های زیادی درمورد شخصیت منفی فیلم یعنی «اتو» وجود دارد. «اتو»، سیستم خودکاری که هدایت سفینه اکسیوم را بر عهده دارد، طوری برنامه‌ریزی شده است که دستورهای مدیرعاملِ «بای ان لارج» را اجرا کند؛ شرکت بزرگی که اصلی‌ترین مقصرِ نابودی محیط‌زیست است. در نسخه نهایی فیلم، کاپیتان، اتو را مجبور می‌کند تا پیام مدیرعامل (که در فیلم به عنوان «آقای رئیس‌جمهور» شناخته می‌شود) را به او نشان دهد؛ پیامی که باعث می‌شود تمام سیستم‌های خودکار تصمیم بگیرند که هرگز به زمین بازنگردند.

رتبه‌بندی غم‌انگیزترین پایان‌بندی‌های دیزنی

بعضی‌ها معتقدند که اتو فقط مجری دستورات دیگران است و نمی‌توان او را یک شخصیت منفیِ واقعی در نظر گرفت. البته یک صحنه حذف‌شده قرار بود دلیل این پافشاری شدید اتو برای بازنگشتن به زمین را توضیح دهد؛ اما در نهایت به خاطر این که توجه بیننده را از مسیر اصلی داستان منحرف می‌کرد، از فیلم کنار گذاشته شد. فضای بسیار تلخ و دردناک این صحنه هم احتمالاً در حذف آن نقش داشته است. 

در این سکانس کوتاه و حذف‌شده، اتو درحال تماشای آخرین پیام مدیرعامل است؛ در حالی که مدیرعامل به سختی در حال نفس‌کشیدن است و فریاد می‌زند: «می‌خواهم زنده بمانم»! این صحنه نه تنها دلیل تعهد سرسختانه اتو به وظیفه‌اش را مشخص‌تر می‌کند، بلکه در ذهن بیننده این تصور را به وجود می‌آورد که شاید شرایط کره زمین واقعاً به‌قدری وحشتناک است که هرگونه بازگشتی به آن غیرممکن باشد؛ و این با پیام نهایی فیلم مبنی بر مثبت‌اندیشی و امید به نجات محیط زیست در تناقض قرار داشت.

۸. پدر ژپتو و خوردن یکی از حیوانات خانگی عزیزش

پدر ژپتو و خوردن یکی از حیوانات خانگی عزیزش

دیزنی از همان ابتدای فعالیتش با انیمیشن «پینوکیو»، نشان داد که ترسی از نمایش صحنه‌های ترسناک و تلخ در فیلم‌های خود ندارد. برای نمونه، ماجرای «جزیره‌ لذت» (Pleasure Island) و اتفاقات تلخش، ماهیت شرور شخصیت‌های منفی پینوکیو را به‌خوبی آشکار می‌کند. انیمیشن پینوکیو در واقع درباره اخلاق و پی‌بردن به معنای «انسان خوب‌ بودن»، حتی در سخت‌ترین موقعیت‌ها است. شاید به همین دلیل بود که سکانس «گرسنگی در شکم نهنگ» (Starving in the Belly of the Whale) به نسخه نهایی فیلم راه نیافت؛ زیرا این سکانس، جنبه‌ای تاریک را از یکی از قهرمانان فیلم به تصویر می‌کشید.

در این صحنه‌ حذف‌شده، پدر ژپتو به همراه حیوانات خانگی محبوبش (فیگارو، گربه‌اش و کلیو، ماهی کوچکش) توسط یک نهنگ بلعیده می‌شوند و بدون هیچ غذایی در شکم آن گیر می‌افتند. آن‌ها ابتدا با کشف یک شیء کوچک خوشحال و امیدوار می‌شوند؛ اما بلافاصله متوجه می‌شوند این شیء جدید فقط یک کتاب آشپزی است که بدون داشتن مواد اولیه نمی‌توان از آن استفاده کرد. 

کابوس از جایی شروع می‌شود که فیگارو راهنمای طرز پخت ماهی را در کتاب می‌بیند و فکر آزاردهنده‌ای به ذهنش خطور می‌کند. در ابتدا ژپتو گربه را به خاطر فکر بیمارگونه‌اش برای پختن و خوردن کلیو سرزنش می‌کند، اما دیری نمی‌پاید که این پیرمرد نیز خود درگیر توهمی مشابه می‌شود. خوشبختانه ژپتو به‌ موقع به خود می‌آید و دست به چنین کاری نمی‌زند. هرچند این صحنه‌ تا حدی حال و هوای طنزآمیز داشت، اما موضوع خوردن حیوانات خانگی به وضوح ترسناک و آزاردهنده بود و می‌توانست موجب ناراحتی و پریشانی کودکان شود.

۷. مرگ وحشتناک اِسکار در «شیرشاه»

مرگ وحشتناک اِسکار در «شیرشاه»

فیلم «شیرشاه» صحنه‌های تلخ و تاریک بسیاری دارد، اما سرنوشت «اِسکار»، شخصیت منفی بی‌رحم و یکی از ماندگارترین چهره‌های فیلم، ترسناک‌تر از بقیه است. اسکار در انتهای فیلم، به دنبال شکست از سیمبا، توسط همان کفتارهای دست‌آموزی که به آن‌ها خیانت کرده بود، زنده‌زنده خورده می‌شود. هرچند از ابتدا قرار بود اسکار شکست بخورد، مفهومی که در ابتدا برای این صحنه طراحی شده بود واقعیتِ تلخ به دست آوردن قدرت را خیلی آشکارتر نشان می‌داد. در این نسخه‌ اولیه، هنگام نبرد نهاییِ روی صخره‌ افتخار (Pride Rock)، اسکار در حالی که به لبه پرتگاه آویزان شده بود، سیمبا را فریب می‌دهد تا نجاتش دهد. وقتی سیمبا او را بالا می‌کشد، اسکار به او خیانت می‌کند و سیمبا را از بلندی به پایین می‌اندازد. اسکار که فکر می‌کند تاج و تخت را به دست آورده و به معنای واقعی پادشاه شده است، به شدت می‌خندد و حالتی از جنون قدرت را به نمایش می‌گذارد.

اما او در حالیکه سرمست این پیروزی خیالی است، متوجه شعله‌های آتشی که به تدریج در اطرافش گسترش می‌یابند نمی‌شود و درنهایت میان همان شعله‌ها گیر می‌افتد و نابود می‌شود؛ از طرفی هم سیمبا از سقوط جان سالم به در می‌برد. چنین صحنه‌ای وحشتناک است و همچنین، شخصیت اسکار را به سمت و سویی متفاوت هدایت می‌کند. اسکار همواره یک شخصیت منفی محاسبه‌گر بود و دقیقاً به همین علت تا این حد ترسناک به‌نظر می‌رسید. شاید دیدن شکست او در چنین شرایطی جالب باشد، اما با کلیت تحولِ شخصیتی اسکار در تضاد است و احساس ناهماهنگی ایجاد می‌کند.

۶. در انیمیشن شگفت‌انگیزان، ابتدا قرار بود «اسناگ» خلبان هواپیما باشد

در انیمیشن شگفت‌انگیزان، ابتدا قرار بود «اسناگ» خلبان هواپیما باشد

«شگفت‌انگیزان» (The Incredibles) یک انیمیشن بی‌نقص است که بسیاری از صحنه‌های آن، اعتباری ماندگار به استودیوی پیکسار بخشیده‌اند. یکی از نفس‌گیرترین سکانس‌های فیلم، به ماجرای هواپیمای شخصی بازمی‌گردد. در نسخه نهایی فیلم، «هلن پار» (یا همان «الاستی‌گرل») پیش از اینکه به جزیره‌ سیندروم برود تا شوهرش را نجات دهد، از دوستش «اسناگ» کمک می‌خواهد؛ شخصیتی که در فیلم تنها صدایش از پشت تلفن شنیده شده و تصویری کوتاه نیز از او دیده می‌شود. «هلن» در لحظه پرواز نمی‌داند که دو فرزندش، «وایولت» و «دش»، مخفیانه سوار هواپیما شده‌اند و وقتی متوجه ماجرا می‌شود، دچار نگرانی شدیدی می‌گردد که مبادا بچه‌هایش در معرض خطر قرار بگیرند. اما بزرگ‌ترین وحشت او به حقیقت می‌پیوندد؛ چرا که «سیندروم» به قصد تضعیف روحیه مستر اینکردیبل (همسر هلن که اسیر دست او بود) به هواپیما شلیک می‌کند و اهمیتی نمی‌دهد که در آن هواپیما کودکان نیز حضور دارند.

رتبه‌بندی ۱۰ تئوری تاریک طرفداران درباره انیمیشن‌های دیزنی

در نسخه نهایی فیلم، هرچند هواپیما نابود می‌شود، اما هلن و بچه‌ها نجات می‌یابند. در طرح اولیه، این صحنه قرار بود به شکلی بسیار تلخ‌تر اتفاق بیفتد. در نسخه ابتدایی این صحنه، اسناگ نیز به عنوان خلبان در هواپیما همراهِ هلن حضور داشت و قرار بود در انفجار ناشی از شلیک موشک‌ها کشته شده و جانش را از دست بدهد. بنا بود لحظه کوتاهی نشان داده شود که در آن هلن با اندوه به لاشه هواپیما می‌نگرد که در اعماق اقیانوس غرق می‌شود؛ صحنه‌ای تأثیرگذار که نشان می‌داد هیچ بازمانده‌ای وجود ندارد. با اینکه این لحظه از فیلم حذف شد، بسیاری هنوز آن صحنه مشهور «کرونوس» را به خاطر دارند که در آن مستر اینکردیبل در کامپیوتر سیندروم کشف می‌کند که دشمن اصلی، درحال نسل‌کشی تمام ابرقهرمان‌ها بوده است.

۵. شخصیت منفی «وودی» در «داستان اسباب‌بازی»

شخصیت منفی «وودی» در «داستان اسباب‌بازی»

«وودی» یکی از مشهورترین شخصیت‌های اصلی پیکسار است و دیدن پیشرفت او در انیمیشن «داستان اسباب‌بازی» یکی از دلایل اصلی جذابیت این فیلم به شمار می‌رود. اگرچه وودی در فیلم اصلی رفتارهایی دارد که شاید از یک شخصیت مثبت معمولی انتظار نرود، اما انگیزه‌هایش کاملاً درک‌شدنی‌اند؛ زیرا او مدت‌ها اسباب‌بازی مورد علاقه اندی بوده و بین آن‌ها دلبستگی عاطفی عمیقی وجود دارد. اما وقتی به نسخه اولیه و آزمایشیِ فیلم، معروف به «بلک فرایدی ریل» (Black Friday Reel) نگاه می‌کنیم، مشخص می‌شود که شخصیت وودی در ابتدا بسیار انتقام‌جو و سنگدل در نظر گرفته شده بود؛ به شکلی که او در مرز تبدیل‌شدن به یک شخصیت منفی تمام‌عیار قرار داشت.

در نسخه نهایی فیلم، وودی به طور اتفاقی باعث پرت‌شدن باز لایتیر از پنجره می‌شود، در حالی‌که قصدش فقط انداختن او از روی تخت بود. اما در نسخه اولیه‌ این صحنه، وودی عمداً و بدون هیچ پشیمانی شخصیت باز را از پنجره به بیرون پرتاب می‌کند و می‌گوید: «دنیا جای اسباب‌بازی‌های ضعیف نیست». وقتی سایر اسباب‌بازی‌ها به رفتار بد او اعتراض می‌کنند، وودی با خشونت و بی‌رحمی رفتار کرده و حتی سعی می‌کند با زورگوییِ لفظی، «اسلینکی» را تحریک کند تا بقیه را از تخت بیرون بیندازد. پس از آنکه سازندگان فیلم این ویدئوی آزمایشی را در جلسه موسوم به «بلک‌فرایدی» نشان دادند، متوجه شدند که شخصیت وودی نیازمند اصلاح جدی است و در نهایت او را به همان شخصیت دوست‌داشتنی و محبوبی بدل کردند که ما امروزه می‌شناسیم.

برخی از ترسناک‌ترین صحنه‌های حذف شده از فیلم‌های دیزنی را در ویدیو زیر ببینید:

 

۴. «لایتنینگ مک‌کوئین» و قبرستان اتومبیل‌ها در انیمیشن Cars

قبرستان اتومبیل‌ها در انیمیشن Cars

در انیمیشن «ماشین‌ها»، جداشدن لایتنینگ‌ مک‌کوئین از کامیون حمل‌کننده‌اش (مک)، جرقه‌ اصلی آغاز ماجراجویی او محسوب می‌شود و اولین لحظه‌ای است که این ماشین مسابقه‌ایِ مغرور، ترس و نگرانیِ واقعی را تجربه می‌کند. اما پیش از آنکه لایتنینگ به شهر «رادیاتور اِسپرینگز» برسد، قرار بود با صحنه‌ای بسیار آزاردهنده روبه‌رو شود. او در راه رسیدن به جاده اصلی به جنگلی تاریک برمی‌خورد که در آن ماشین‌هایی مرده و متلاشی‌شده با سپرهای شکسته و شاخه‌های درخت بیرون‌زده از شیشه‌هایشان رها شده‌اند؛ منظره‌ای رعب‌انگیز که نه تنها برای لایتنینگ، بلکه برای مخاطبان نیز بسیار ترسناک و مبهم است.

این سکانس در واقع مانند این بود که یک شخصیت انسانی در احاطه جسدهای بیرون‌آمده از قبر در یک قبرستان قرار گیرد؛ چیزی که قطعاً هرگز در یک فیلم کودکانه دیده نمی‌شود. اگرچه این سکانس در نسخه نهایی فیلم اصلی حذف شد، اما ایده «قبرستان ماشین‌ها» بعدها در فیلم کوتاه دیزنی به اسم «رادیاتور اسپرینگز ۵۰۰ و نیم» (The Radiator Springs 500 1/2) مورد استفاده قرار گرفت. به هر صورت، حذف این صحنه تصمیم درستی بود؛ چرا که حضور آن می‌توانست لطافت و جذابیت دوستانه‌ انیمیشن «ماشین‌ها» را تحت‌الشعاع قرار دهد.

۳. کشته‌شدن یک پرنده و سرباز توسط شان یو در «مولان»

کشته‌شدن یک پرنده و سرباز توسط شان یو در «مولان»

انیمیشن «مولان»، درست مانند بسیاری دیگر از فیلم‌های محبوب دوره رنسانس دیزنی، لحظه‌های تکان‌دهنده زیادی دارد که باعث شده این انیمیشن میان فیلم‌های پرنسسی دیزنی در دهه ۹۰ میلادی برجسته شود. تقریباً همه لحظات ترسناک این انیمیشن مربوط به شخصیت شرور اصلی آن یعنی شان یو (Shan Yu) است. شان یو رهبری سپاه «هان» را بر عهده دارد؛ کسی که با قدرت تهدیدآمیز و بی‌رحمی بی‌حد و مرزش امنیتِ سرزمین چین را در معرض خطر قرار می‌دهد. هر بار که این شخصیت سخن می‌گوید مخاطبان تک‌تک کلماتش را با لرزی سرد بر اندام‌شان احساس می‌کنند، چراکه صدای او نمادی از شرارت خالص است و کارهایش این حقیقت را به‌خوبی نشان می‌دهند.

پرفروش‌ترین انیمیشن‌های تاریخ دیزنی

در یکی از صحنه‌های حذف‌شده، شاهینِ دست‌آموز شان یو می‌بیند که سربازی پس از سقوط یک روستا به‌دست ارتش هان، جان یک پرنده را نجات می‌دهد. وقتی این جریان به گوش شان یو می‌رسد، او ابتدا شاهینش را برای کشتن آن پرنده می‌فرستد و سپس خودش شخصاً مسئولیت کشتن آن سرباز را بر عهده می‌گیرد. این سکانس از لحاظ ریتم داستان و زمان‌بندی چندان با بقیه فیلم سازگار نبود و توجه را از مولان و رشد شخصیتی او دور می‌کرد. اگرچه این صحنه هولناک حذف شده است، اما همچنان در فیلم مولان صحنه‌هایی وجود دارد که خشم و خشونت شان یو را به‌خوبی نشان دهد.

۲. «جشن رام کردن» در انیمیشن زوتوپیا

«جشن رام کردن» در انیمیشن زوتوپیا

«زوتوپیا» (Zootopia) مسائلی واقعی را در قالب جامعه‌ای از حیوانات انسان‌نما که متمدن شده‌اند بررسی می‌کند. اما خیلی زود مشخص می‌شود حتی در چنین دنیای به ظاهر کاملی نیز تعصب‌ها و کلیشه‌ها وجود دارند. از کودکی، به جودی یاد داده‌اند که از حیوانات درنده، مخصوصاً روباه‌ها بترسد؛ دلیل این مسئله تعصب پدر و مادرش و همچنین خاطره تلخ برخورد با روباهی قلدر به نام «گیدیون گری» در زمان کودکی است. وقتی جودی برای نخستین بار در زوتوپیا با نیک وایلد ملاقات می‌کند، تلاش می‌کند تا تصورات قدیمی خود را نادیده بگیرد، اما وقتی می‌فهمد شغل نیک نیز بر پایه کلیشه‌هایی مانند «روباه حیله‌گر» شکل گرفته، کنار گذاشتن این تعصبات برایش بسیار دشوار می‌شود.

بعدتر در جریان فیلم، زمانی که جودی و نیک موفق می‌شوند حیوانات درنده‌ای را که به‌صورت مرموزی وحشی شده‌اند پیدا کنند، فضای تمام شهر سرشار از تبعیض می‌شود. جودی ادعا می‌کند که شاید علت این وحشی‌شدن‌ها با زیست‌شناسی و ذات این حیوانات مرتبط باشد. این سخن نابه‌جا نه تنها به دوستی او با نیک لطمه می‌زند، بلکه باعث فراگیر شدن تبعیض شدید علیه حیوانات درنده نیز می‌شود. در یکی از صحنه‌های حذف‌شده، جودی و نیک شاهد یک مراسم «رام کردن» (Taming) بسیار آزاردهنده و تحقیرآمیز هستند. در این مراسم، قلاده‌ای به گردن یک بچه‌خرس انداخته می‌شود که هر گاه رفتار او بیش از حد پرهیجان شود شوک الکتریکی به او وارد می‌کند. حذف این صحنه تصمیم درستی بود، چرا که تأثیر رفتارهای تبعیض‌آمیز پنهان در دنیای واقعی اغلب به اندازه تعصبات آشکار خطرناک است. به‌علاوه، این صحنه قطعاً می‌توانست برای کودکان و خانواده‌ها ناراحت‌کننده باشد.

۱. استیچ در «لیلو و استیچ» قرار بود ماهی مورد علاقه لیلو را بکشد

استیچ در «لیلو و استیچ» قرار بود ماهی مورد علاقه لیلو را بکشد

صحنه‌ای که در آن مخاطبان برای اولین بار با شخصیت لیلو در انیمیشن «لیلو و استیچ» آشنا می‌شوند، بسیار تأثیرگذار و گواهی بر فیلمنامه‌ هوشمندانه این اثر است. وقتی مربیِ رقص از لیلو می‌پرسد چرا دیر به کلاس آمده و سر تا پا خیس است، او پاسخ می‌دهد که در حال غذا دادن به «پاج»، ماهی محبوبش بوده و تأکید می‌کند حتماً نوع درستی از ساندویچ (کره بادام‌زمینی) را به او بدهد. مربی که متوجه حساسیت عجیب لیلو روی این موضوع شده از او دلیلش را می‌پرسد و لیلو در پاسخ می‌گوید: «پاج آب‌وهوا را کنترل می‌کند».

در نگاه اول شاید این جمله فقط نشان‌دهنده قوه تخیل بیش از حد لیلوی کوچولو باشد، اما بعداً متوجه می‌شویم والدین لیلو در یک تصادف رانندگی در روزی بارانی جان خود را از دست داده‌اند و او حالا با دادن غذا به پاج، به صورت نمادین تلاش می‌کند جلوی اتفاقات ناگوار دیگری را برای خانواده‌اش بگیرد. به همین دلیل بود که صحنه‌ حذف‌شده مرگ پاج، که اتفاقاً استیچ نقش اصلی را در آن داشت، در نهایت از فیلم برداشته شد. در این صحنه حذف‌شده، لیلو پاج را به استیچ معرفی می‌کند، اما استیچ ماهی را از دستان لیلو بیرون انداخته و به این منظره می‌خندد. لیلو تلاش می‌کند پاج را نجات دهد، اما مرغان دریایی به پاج حمله کرده و او را از بین می‌برند. این سکانسی فوق‌العاده ناراحت‌کننده بود و در آن لیلو مجبور می‌شد پیکر پاج را در کنار مزار پدر و مادرش دفن کند. «لیلو و استیچ» از قبل هم لحظات احساسی سنگینِ زیادی داشت و این صحنه به لحاظ عاطفی می‌توانست برای مخاطب به‌شدت ویرانگر باشد؛ حتی اگر مخاطبان کودک متوجه اهمیت کامل آن نمی‌شدند.

به نظر شما کدام یک از این صحنه‌های حذف شده ترسناک‌تر بودند؟ برای ما بنویسید.

منبع: CBR


سخت‌ترین بازی‌های دنیای با چشم‌های بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion

سخت‌ترین بازی‌های دنیای با چشم‌های بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها