۱۰ تا از بهترین پیشدرآمدهای تاریخ بازیهای ویدیویی را بشناسید
در دنیای فیلمها، شاید روایتها جذاب باشند اما پیشدرآمدها یا همان Prequels وضعیتِ متفاوتی دارند چرا که برخی از آنها دنیای موجود و داستانهایشان را غنی میکنند مانند X-Men: First Class اما برخی دیگر رمز و راز قصه را از بین میبرند که مثالش Hannibal Rising نفرتانگیز است، همراه مجله بازار باشید تا به معرفی ۱۰ پیشدرآمد موفق بازیهای ویدیویی بپردازیم.
تا بهحال توجه کردهاید که برخی پیشدرآمدها وجود دارند که هیچکس واقعاً نمیتواند در موردشان توافق کند؟ مثلاً سهگانهی پیشدرآمد جنگ ستارگان اینطور است اما در دنیای بازیها، پیشدرآمدها معمولاً بهتر از همتایان سینماییشان ظاهر میشوند. شما فقط کافی خواهد بود به Mafia: The Old Country که اخیراً منتشر شده نگاه کنید، یک ماجراجویی لذتبخش در اوایل قرن ۲۰ که سالهای شکلگیری امپراتوریهای جنایی بازیهای قبلی را روایت میکند. در واقع پیشدرآمدها، سرمنشاء یک قصه را روشنتر مینویسند، اینطور میشود که نه به خاطر ظاهر یا گیمپلیشان بلکه چگونگی تجربهی بازیهای اصلیای که عاشقشان شدیم را کاملتر و لذتبخشتر میکنند.
با داشتن چنین ذهنیتی نسبت به بازیهایی که پیش نویسی برای داستان اصلی هستند، این آثار تنها به خاطر دستاوردهای فنی و گیم لیست نشدهاند چون برای همیشه نحوه نگاه ما به برخی از شخصیتها و جهانهای مورد علاقهمان را تغییر دادند. در واقع این فرصت اضافی، برای توسعه و تعمیق آنچه قبلاً عزیز میدانیم، باعث شده برخی بازیهای این لیست حتی بهترین در کل سریشان محسوب شوند. پس اینجا با لیست 10 بازی از بهترین پیشدرآمدهای تمام دوران طرف خواهیم بود.
۱۰. بازی Batman: Arkham Origins
بازی Batman: Arkham Origins که برای کوتاه کردن انتظار بین Arkham City و Arkham Knight از Rocksteady منتشر شد، به عنوان یک داستان «سال دوم» توصیف میشود و در شب کریسمس، چیزی حدود پنج سال قبلتر از رویدادهای بازی اول رخ میدهد. بازی بتمن آرخام اوریجینز، در واقع بروس وین ۲۷ سالهای را نشان میدهد که با هشت قاتل مرگبار گاتهام، از جمله Bane، Deathstroke و Deadshot روبرو میشود، که همه توسط Black Mask استخدام شده و به دنبالِ فتحِ جایزهی ۵۰ میلیون دلاری برای کشتن بتمن هستند. همچنین این بازی داستان منشأ جوکر را توضیح میدهد، چرا که او برای اولین بار خودش را به گاتهام معرفی میکند و شهر را با برند منحصربهفرد جنون جناییاش آشنا میسازد.
در زمان انتشار بازی Arkham Origins، شاید به طور ناعادلانهای این اثر با Arkham City مقایسه شد اما این مقایسه به آرخام اوریجینز ظلم محسوب میشد چرا که به عنوان یک همراه عالی برای فصل دوم Rocksteady عمل میکرد نه اینکه بخواهد با آن اثر رقابت داشته باشد. WB Montreal همه چیزهایی که بازیهای Rocksteady را عالی میکرد، به طور وفادارانه حفظ کرد و از آنها برای ایجاد یک داستان اولیه جذاب برای نسخههای خاص Arkham از بتمن و جوکر بهره برد. بیش از آن، Arkham Origins صحنه را برای سهگانه اصلی Arkham آماده کرده و به معرفی TN-1، سُرم فوقالعاده سرباز Bane میپردازد تا در نهایت این داستان به عنوان پایه Titan استفاده میشود. دارویای قدرتمندتر که عواقب عمدهای در رویدادهای Arkham Asylum و Arkham Knight دارد.
۹. بازی God of War: Chains of Olympus
علیرغم انتشار این اثر بر روی PSP که یک دستگاه دستی محسوب میشود، بازی God of War: Chains of Olympus در مقیاس داستان به هیچ عنوان کوچکتر از سهگانه اصلی کنسول خانگی نبود. پیشدرآمد God of War در سال ۲۰۰۵ یعنی بازی Chains of Olympus کریتوس با Blades of Chaos (همان سلاح معروفش) به دنیای زیرزمینی میرود تا در یک داستان پیشگویانه که داستان او را شکل میدهد، قرار گیرد که بلوکهای ساختمانی نفرت او از خدایان را بسازد.
با شعلهور کردن آن آتش نفرت کریتوس، توسعهدهنده بازی یعنی Ready at Dawn، نه تنها یک ورودی غرق در هیجان و خشم God of War ایجاد میکند بلکه جادوی مرزی در آوردن یک بازی PlayStation Portable که هم زیبا به نظر برسد و هم پاسخگوی نیاز کاربران باشد را بهخوبی انجام داد. شاید چشمگیرترین انتشار بصری که به اولین دستگاه دستی سونی رسید، بازی God of War: Chains of Olympus باشد و اطمینان دهد که آن تیغهها حتی بدون استیک آنالوگ دوم هم رضایتبخش هستند و برای چرخاندن عملکرد کافی دارند. این اثر، بسیار شیک توانست اقدامات خشونتآمیز کریتوس را برای سهگانه گاد او وار توجیه کند و به عنوان پیشدرآمد یکی از سهگانههای برجسته پلیاستیشن، گسترش عالی از حماسه خونآلود یونانی کریتوس را به نمایش بگذارد.
۸. بازی Super Mario World 2: Yoshi’s Island
پس از انتشار بازی Super Mario World در سال ۱۹۹۰ میلادی و با انقلاب سهبعدی در افق، نینتندو به یک پلتفرمر دوبعدی عالی نهایی برای SNES نیاز داشت که با برکت میاموتو (Miyamoto)، شیگفومی هینو (Shigefumi Hino) خالق یوشی (Yoshi)، چراغ سبز برای توسعه یک بازی با ستارهسازی از خلق محبوب دایناسور خود دریافت کرد. نتیجه هم که بازی Super Mario World 2: Yoshi’s Island بود یعنی یکی از بهترین پلتفرمرهای دو بعدی که میشود تجربه کرد.
هدف اصلی این بازی نینتندو در واقع تشریح خطوط زمانی نیست اما Super Mario World 2 به عقب میپرد تا داستانی درباره چگونگی نجات Baby Mario توسط گروهی از یوشیها قبل از اینکه همه برای نجات Baby Luigi از Kamek بروند، بگوید. این بازی یک داستان منشأ است که توضیح میدهد چگونه یک لولهکش نوزاد با یک دایناسور دوست میشود. با بازی Yoshi’s Island، نینتندو با هدف ساخت یک بازی «ملایمتر و آرامشبخشتر» که کاوش را بیش از پلتفرمینگ دقیق تشویق میکند، بود و برای این کار، نینتندو محدودیت زمانی را برای بازیکنان حذف کرد تا بتوانند با سرعت خود پیش بروند و مجموعه حرکات خاص یوشی، مانند پرش بلندتر و کنترل شخصیت در هوا را آسانتر کرد.
اما فراتر از تواناییهای منحصربهفرد یوشی، بازی Super Mario World 2 یک خداحافظی نمادین با عصر SNES بود. سبک هنری زیبای بازی تماماً به صورت دستی کشیده شده و با استفاده از تکنولوژی دیجیتال اسکن شده است. موسیقی متن بازی جزیره یوشی از کوجی کوندو (Koji Kondo) از کوجی کوندو آنقدر گوشنواز نواخته شده که هر وقت پخش میشود، نمیتوانید جلوی خودتان را بگیرید و با آن همگام نشوید. شاید این بازی برخی از اولین قدمهای Baby Mario را به ما نشان دهد اما به عنوان یک بسته کامل، اوج توانایی استثنایی یک تیم توسعه پلتفرمینگ دوبعدی محسوب میشود که تمام تجربه استثنایی طراحی بصری، صوتی و فنی خود را به نمایش میگذارد.
۷. بازی Divinity: Original Sin
شاید بازی Divinity: Original Sin از نظر فنی زودترین نقطه در خط زمانی سری Divinity نباشد اما تنها بازی در این فرانچایز محسوب میشود که واقعاً آن را پیشدرآمد میتوان دانست. این اثر RPG سالهای اولیهی Rivellon یعنی بیش از هزار سال قبل از Divine Divinity و دنیای فانتزی اولیه Larian Studios را به تصویر میکشد. اگرچه بازی Original Sin یک فصل بنیادی و اساسی از داستان این سرزمین نیست اما کار فوقالعادهای در نشان دادن خطرات جادوی Source و انگیزههای کسانی که از آن استفاده میکنند، انجام میدهد و به لطف جادوگران نامیرای Divinity، طرفداران قدیمی میتوانند با نسخههای بسیار جوانتر شخصیتهایی مانند Zandalor و Bellegar ملاقات کنند.
اما داستان Original Sin چیزی نیست که آن را خاص میکند چرا که پیروزی این پیشدرآمد در این است که چگونه سرنوشت سری Divinity را تغییر داده و آن را از یک کنجکاوی فرقهایِ در حال مبارزه، به مسیری برای تبدیل شدن به یک بازی نقشآفرینیِ سنگینوزنِ تمامعیار سوق میدهد. Larian یک سیستم مبارزه مبتنی بر نوبت کاملاً جدید برای Original Sin توسعه داد، که توسط رویکرد عنصری، سوخترسانی میشود که به شما اجازه میدهد اثرات را ترکیب کنید تا اِفکتهای هیجانانگیز تولید کنید.شما میتوانید مایع را با یک طلسم یخ منجمد تبدیل کنید و دشمنان خود را مجبور کنید روی خونی که میریزند، بلغزند یا آنکه رعد و برق چنگالمانند را با کمک کمی باران رسانای الکتریسیته تقویت کنید.
همه این موارد نبرد، را در بازی بازی دیوینیتی اورجینال سین به یک امر عمیقاً تاکتیکی و انعطافپذیر تبدیل کرده و همین توجه به جزئیات عناصر RPG، آن را شگفتانگیز و پیشدرآمدی مناسب میکند. بازی Original Sin با آزادی عمل برای انجام ماموریتها تقریباً به هر روشی که بتوانید تصور کنید، قوانینی را نه تنها برای جانشین استثنایی خود یعنی Original Sin 2 تعریف میکند بلکه برای Baldur’s Gate 3، که توانست برنده چندین جایزه بازی هم شود، الگوی مناسب محسوب میشود.
۶. بازی Devil May Cry 3: Dante’s Awakening
داستان بازی Devil May Cry 3 چند سال پیش از وقایع بازی اول رخ میدهد و دانتهای بسیار جوانتر را به تصویر میکشد که بار دیگر شخصیت خونسرد و جسور خود را به نمایش میگذارد؛ شخصیتی که در بازی دوم، با فضایی تاریکتر و جدیتر، کمرنگ شده بود. بازگشت به گذشته این امکان را به شرکت Capcom داد تا شخصیت محبوب طرفداران را به شکلی که ابتدا عاشقش شده بودند، احیا کند. علاوه بر این، بازی Devil May Cry 3: Dante’s Awakening حتی زندگی اولیه ورجیل (Vergil)، برادر دوقلوی دانته و یکی از شخصیتهای محبوب طرفداران، را بازنویسی کرد تا نسخهای نوجوان از او بتواند در رویدادهای اثر بیداری دانته حضور داشته باشد.
یکی از ماموریتهای Devil May Cry 3، وظیفه دشوار بازسازی شهرت خدشهدارشده دانته بود که این اثر توانست این کار را با موفقیت چشمگیری انجام دهد؛ مهمتر این مسئله این بود که اگرچه Devil May Cry 2 همچنان بهصورت فنی بخشی از داستان اصلی است اما رویدادهای Dante’s Awakening بهعنوان پایه و اساس تمام بازیهای بعدی سری DMC عمل میکنند و انگیزههای شخصیتها را توضیح میدهند تا حفرههای داستانی را برطرف کنند.
این بازی علاوه بر بازگرداندن دانته به ریشههای جذابش و احیای ورجیل، با سختی نفسگیر خود طرفداران را به وجد آورد. برای درک بهتر این مسئله، کپکام در نسخه ژاپنی بازی، حالت دشوار را بهعنوان حالت عادی برای عرضه در آمریکای شمالی انتخاب کرد. این تصمیم برای برخی چالشبرانگیز بود، اما بسیاری از طرفداران از این دشواری اضافی استقبال کردند چرا تغییرات در سیستم مبارزه، به محبوبیت اثر افزوده بود.
دانته همیشه قادر به ترکیب سلاحهای سرد و دوربرد برای خلق لحظات جذاب از ضربات بود اما بزرگترین بهبود Devil May Cry 3، معرفی سبکهای مختلف مبارزه محسوب میشد که نحوه کنترل دانته را تغییر میدادند. بازیکنان میتوانستند روی سبکهای مبارزه با سلاح سرد (Swordmaster)، تیراندازی (Gunslinger)، جاخالی دادن (Trickster) یا دفاع و ضدحمله (Royal Guard) تمرکز کنند و بر اساس سبک بازی مورد علاقه خود پیش بروند. این ویژگی به شدت مورد استقبال قرار گرفت و باعث شد در این بازی، بازیکنان اقدام به خلق بزرگترین و جذابترین صحنههای مبارزاتی کنند.
۵. بازی Halo: Reach
ده سال بود که هواداران همراه با مستر چیف (Master Chief)، قهرمان خاص سری هیلو در نبردی علیه مهاجمان بیگانه به نام Covenant جنگیدند و در نهایت آنها را شکست دادند اما استودیوی Bungie در آخرین بازی هیلوی خود، زمان را به روزهای آغازین جنگ بینستارهای بازگرداند، جایی که همه چیز شروع شد و پیشدرآمد داستانی عصری که بشریت در موضع ضعف و شکست قرار داشت را به تصویر کشید.
بازی Halo: Reach که داستانش در هفتههای پیش از وقایع Halo: Combat Evolved رخ میدهد، شما را در نقش یکی از اعضای تیم نوبل (Noble)، یک واحد ویژه اسپارتان (Spartan)، قرار میدهد که ماموریتی سرنوشتساز برای دفاع از سیاره ریچ در برابر تهاجم کاوننت دارید. این پیشدرآمد کاملاً مستقل، با نبود مستر چیف، گویا آزادانهتر عمل میکند. شخصیتهای متنوع تیم نوبل نشان میدهند که دیگر سربازان اسپارتان، با وجود اشتراک در ریشهها، تا چه حد میتوانند از شخصیت نمادین این مجموعه متفاوت باشند.
ماموریت نهایی و اصلی این تیم، اسکورت کورتانا (Cortana) از آزمایشگاهی در سیاره ریچ به سفینه UNSC Pillar of Autumn است که جرقه آغاز داستان اولین بازی هیلو را میزند. این بازی هم خداحافظی درخشانی برای بانجی محسوب میشد و هم لحظهای بینظیر برای تکمیل چرخه داستانی هیلو اما این پیروزیها در هر حال با تراژدی همراه است. اقدامات تیم نوبل شاید بتواند ماموریت مستر چیف برای نجات جهان را آغاز کند اما ماموریت نهایی آنها فداکاریهای سنگینی را طلب میکند. ایستادگی نوبل سیکس در سیاره در حال نابودی و در برابر کاوننت، اکنون به لحظهای افسانهای در مجموعه هیلو تبدیل میشود دقیقاً مانند لحظهای مشابه روگ وان (Rogue One) در دنیای جنگ ستارگان اما سالها پیش از آن که باعث میشود یکی از بهترین مراحل پایانی ساختهشده در تاریخ بازیهای ویدیویی رقم بخورد.
۴. بازی Yakuza 0
سری Yakuza مدتها است که یکی از بزرگترین مجموعههای ژاپنی شرکت SEGA به شمار میرود اما تنها در سالهای اخیر توانسته در غرب محبوبیت قابل توجهای کسب کند. این افزایش محبوبیت را میتوان به Yakuza 0 که یک پیشدرآمد بود، نسبت داد که قهرمانان این سری، کازوما کیریو (Kazuma Kiryu) و ماجیما گورو (Majima Goro) را به نسل جدیدی از هواداران معرفی کرد؛ کسانی که شاید بازی اول یاکوزا را در سال ۲۰۰۵ تجربه نکرده بودند.
یاکوزا ۰ داستانی را روایت میکند که تقریباً دو دهه پیش از وقایع بازی اولش رخ میدهد، ماجرای عجیب یک زمین خالی کوچک را دنبال میکند که به شکلی غیرمنتظره، بزرگترین خانوادههای تبهکار کاموروچو (Kamurocho) را وارد جنگی بر سر قلمرو میکند. گفتن بیشتر از این، داستان پرهیجان بازی را که پر از رقابت سران یاکوزا برای کسب قدرت، قاتلان چینی و خیانتهای حیرتانگیز است، لو میدهد. خوشبختانه، به دلیل ماهیت پیشدرآمدی بودن این اثر، بازیکنان برای ورود به این بازی نیازی به دانش قبلی از سری ندارند.
اگرچه داستان گیرای یاکوزا ۰ هر علاقهمند به درامهای جنایی ژاپنی را راضی میکند اما بزرگترین شگفتی بازی همان فرصتی است که برای دیدن کازوما و ماجیما در جوانی دارید، همانهایی که رفتارشان در مقایسه با سالهای بعدی زندگیشان کاملاً متفاوت است. کازوما در این بازی تندخوتر است و هنوز به گانگستر آرام و باوقاری که بعدها میشود، تبدیل نشده و از سوی دیگر، شخصیت سگ وحشی ماجیما، هنوز کاملاً شکل نگرفته و به جای گانگستر جوکرمانند، قهرمانی ساکت و خونسرد محسوب میشود. تکامل این دو شخصیت به افرادی که در نهایت میشوند، ستون فقرات روایت گسترده یاکوزا ۰ را تشکیل میدهد و این پیشدرآمد را به نقطه شروع ایدهآلی برای هر کسی که میخواهد با سری بسیار محبوب سگا آشنا شود، تبدیل میکند.
۳. بازی Deus Ex: Human Revolution
استدلالی وجود دارد که نشان میدهد بازی Deus Ex: Human Revolution بسیاری از ویژگیهایی که Deus Ex اصلی را به یک موفقیت برجسته تبدیل کرده بود، سادهسازی کرده است. این بازی در مقایسه با نسخه پیشین خود که بسیار آزاد و انعطافپذیر بود، ساختاری محدودتر و خطیتر دارد اما فراموش نکنید که محدودیت نتوانسته هیومن رولوشن را از جایگاه خود در میان آثار برجسته باز دارد آن هم به دلیل داستان پیشدرآمدش که نگاهی عمیقتر و شخصیتر به عناصر ترانس هومانیستی (transhuman، در واقع به انسان فرا مدرن اشاره دارد) سری ارائه میدهد.
قهرمان داستان یعنی آدام جنسن (Adam Jensen)، در فاجعهای در اوایل بازی دستهایش را از دست میدهد و اندامهایش بهاجبار با پروتزهای مکانیکی جایگزین میشوند. این پروتزها اگرچه شغل او را نجات میدهند اما ناخواسته او را وارد جنگی فرهنگی میان نخبگان ثروتمند و ارتقایافته جهان و طبقات محروم کارگری میکنند. همانطور که خود جنسن و آینه شکسته حمامش به شما میگویند، او «هرگز چنین چیزی نخواسته بود». در حالی که داستان اصلی بازی با موفقیت به فضای علمی-تخیلی پر از توطئه نسخه اصلی میپردازد، پرسشهای فرهنگی و اخلاقی مطرحشده توسط جامعه ارتقایافته بازی هیومن رولوشن است که این بازی را به اوج میرساند. هر شخصیت دیدگاه خاص خود را درباره موضوع تفرقهانگیزی دنیای بازی دارد و با وجود برخی استعارههای نژادپرستی که کمی ناشیانه به نظر میرسند، داستان نکات مهمی درباره خطرات علم بیمهار و کنترلشده توسط سرمایهداری مطرح میکند.
جهان کدگذاریشده به سبک ماتریکس و مبتنی بر نانوتکنولوژی بازی دئوس اگز در آغاز هزاره جدید، آیندهای دور از دسترس و تخیلی به نظر میرسید اما با گذشت هر سال واقعیتر شده است و مانند این میماند که انگار این بازی پیشبینی آینده بود. هیومن رولوشن با موفقیت فاصله میان رویکرد تقریباً طنزآمیز نسخه اصلی و نگاهی جدیتر و آگاهانهتر را پر میکند و نتیجه آن یک Dystopia (ویرانشهر) و Cyberpunk (آرمان شهر) عمیقاً جذاب است.
۲. بازی Metal Gear Solid 3: Snake Eater
هیدئو کوجیمای افسانهای در بازی Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty شوخی بزرگی با طرفداران کرد و به جای قهرمان محبوب جاسوسی یعنی Solid Snake، شخصیت جدیدی به نام Raiden را به عنوان قهرمان غافلگیرکننده معرفی کرد. سه سال بعد اما کوجیما نسخه دیگری از این شوخی را با بازی Metal Gear Solid 3: Snake Eater اجرا کرد؛ او یک پیشدرآمد ساخت که در آن Naked Snake، مردی که بعدها به آنتاگونیست اصلی سری یعنی Big Boss تبدیل میشود، نقش اصلی را ایفا میکند.
در زمان اعلام اولیه کسی نمیدانست که بازی متال گیر سالید ۳ بهاحتمال زیاد مهمترین بازی این سری از نظر گیمپلی و داستان خواهد شد چرا که این بازی ژانر مخفیکاری را با قرار دادن نیکد اسنیک در جنگلهای باز متحول کرد و رویای کوجیما برای خلق یک بازی متال گیر در محیطی گسترده را محقق ساخت. این بازی عملاٌ یک دستاورد فنی بود چرا که جنگلهای شوروی، سختافزار پلیاستیشن ۲ را به چالش میکشید و تفاوت چشمگیری با راهروهای بسته Shadow Moses یا Big Shell داشت و سیستم استتار تطبیقی هوشمند، جایگزین مخفیگاههای ثابت مانند کمدها شده بود. این طراحی جدید باعث شد که همهچیز، از مخفیکاری گرفته تا نبرد با باسها در مقایسه با بازیهای قبلی سری کاملاً متفاوت باشد و فضای زیادی برای آزمایش روشهای مختلف شکست دادن باسها یا نفوذ به پایگاهها فراهم کند.
اما جادوی بازی تنها در نحوه مبارزه با باسها نبود چرا که در داستانی قرار داشت که هر یک از آنها روایت میکردند. وقایع بازی اسنیک ایتر پایه و اساس همه اتفاقات پیش و پس از خود را بنا مینهد. این بازی نهتنها منشأ پاتریوتها (Patriots)، سازمان سایهای و آنتاگونیست نهایی سری را آشکار میکرد، بلکه ریشههای تراژیک بیگ باس را نیز نشان میداد. پیامدهای رویارویی او با The Boss برای همیشه دیدگاه ما را نسبت به شرور نمادین کوجیما تغییر داد. با پیشروی ماموریت، نیکد اسنیک از یک جاسوس سیا به شخصیتی تراژیک تبدیل میشود که خیانت کشورش، او را به مسیری سوق میدهد که از تمام بازیهای متال گیر عبور میکند و تا پایان زمانی این حماسه در Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots ادامه مییابد.
۱. بازی Red Dead Redemption 2
چگونه میتوان اثری شاهکار را ادامه داد؟ اگر استودیوی راکاستار گیمز باشید، پاسخ خواهید داد که با خلق یک شاهکار دیگر. راکاستار با بهرهگیری کامل از قابلیتهای پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان، با بازی Red Dead Redemption 2 یکی از خیرهکنندهترین و گستردهترین بازیهای جهانباز را خلق کرد که تاکنون روی دیسک عرضه شده است. سطح جزئیات در این بازی حیرتانگیز است و شما از تغییر وزن آرتور مورگان (Arthur Morgan) یعنی قهرمان جدید داستان، بسته به میزان غذایی که میخورد تا تجزیه لاشه حیوانات تقریباً بهصورت واقعی را در بازی خواهید دید. شاید راکاستار کمی زیادهروی کرده است وقتی کاری کرده که اندامهای اسب شما بسته به دمای هوا کوچک یا بزرگ شوند اما همه اینها در راستای بازآفرینی کامل و شاید زیبای غرب وحشی است اگرچه با بیمهری جایزهای که حقش بود را به بازی دیگری دادند.
دستاوردهای فنی این اثر در مقایسه با داستان حماسی رد دد ریدمپشن ۲ که روایتگر مرگ غرب وحشی در آستانه قرن جدید صنعتی بود تقریباً کمرنگ به نظر میرسند. آرتور مورگان مردی مسحوب میشد که زمانش به پایان رسیده اما نه فقط به دلیل سبک زندگی تبهکارانهاش بلکه او با تحول سریع ایالات متحده به یک ملت مدرن به تدریج منسوخ میشود. اجرای راجر کلارک (Roger Clark) در نقش مورگان حقیقتاً شگفتانگیز است چرا که او با ترکیبی از اعتماد به نفس و شکنندگی به تصویر کشیده شده آن هم در حالی که همدستان او، سبک زندگی و حتی جسم خودش مدام به او خیانت میکنند. در سالهای پایانی حرفهی تبهکاریاش، آرتور از نزدیک فروپاشی باند محبوبش به دلیل سهلانگاری رهبرش داچ (Dutch) را مشاهده کرد.
این سقوط، بستری قوی برای انتقال داستان از آرتور به جان مارستون (John Marston)، قهرمان اصلی بازی را فراهم میکند. بازی رد دد ریدمپشن ۲ هر آنچه از یک پیشدرآمد انتظار دارید را به انجام میرساند چرا که از بهبود تمام جنبههای گیمپلی یک سری گرفته تا روایت داستانی که اسطورهشناسی دنیای بازی را به شکلی شگفتانگیز گسترش میدهد را تقویت یا بازسازی کرده و به همین دلیل در صدر فهرست بهترین پیشدرآمدهای بازیهای ویدیویی قرار میگیرد.
در هر صورت نظر شخصی من این است که هیچگاه سینما نمیتواند آنطور که یک بازی روایت را در قلبها زنده میکند و در روح و روان جاری میسازد، داستان خلق کند، چیزی که قابل لمس باشد و شما را در بطن خودش بیندازد، نه صرفاً بینندهای که از بیرون به داستان مینگرد. قبول دارم که آثار برجستهی زیادی در دنیای سینما وجود دارد اما ترجیح من این خواهد بود دو الی سه ساعت وقت آزاد روز خودم را صرفاً به تجربهی یک بازی فوقالعاده اختصاص دهم.
نظر شما چیست؟ شما چه موردی را میتوانید بیافزاید؟ منتظر به اشتراکگذاری دیدگاهتان با سایر کاربران مجله بازار هستیم.
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون
نظرات