بهترین انیمه های روانشناختی تاریخ؛ سفری به تاریکترین ابعاد ذهن انسان
دنیای انیمه فراتر از رنگهای شاد، مبارزات حماسی و قدرتهای ماورایی است که در نگاه اول بیننده را جذب میکند. در لایههای زیرین و عمیق این صنعت عظیم سرگرمی، ژانری نفس میکشد که هدفش صرفاً سرگرم کردن چشمهای مخاطب نیست، بلکه تسخیر کردن ذهنها و به چالش کشیدن باورهاست. انیمه های روانشناختی یا همان Psychological Anime، دعوتنامهای رسمی هستند به تاریکترین، پیچیدهترین و ناشناختهترین ابعاد روان انسان. در این آثار، قهرمان داستان لزوماً با شمشیر و سپر یا لیزرهای قدرتمند نمیجنگد، بلکه میدان نبرد اصلی در هزارتوی ذهن او شکل میگیرد؛ جایی که باید با شیاطین درونی، تروماهای گذشته، توهمات و سوالات بیپاسخ فلسفی دستوپنج نرم کند.
شاید برایتان سوال باشد که چرا ما انسانها تا این حد عاشق دیدن رنج، کشمکشهای ذهنی و فروپاشی روانی شخصیتهای داستانی هستیم؟ روانشناسان معتقدند تماشای این آثار نوعی “کاتارسیس” یا پالایش روانی در مخاطب ایجاد میکند. وقتی ما شخصیت اصلی را میبینیم که در مرز باریک و خطرناک بین واقعیت و جنون قدم میزند، یا وقتی شاهد سقوط اخلاقی یک انسان خوب هستیم، ناخودآگاه با ترسهای سرکوبشده، اضطرابها و بخش تاریک وجود خودمان روبرو میشویم. ژانر روانشناختی شجاعت این را دارد که سوالاتی ممنوعه بپرسد؛ سوالاتی مثل اینکه ذات واقعی انسان چیست؟ آیا اراده آزاد واقعاً وجود دارد یا ما بازیچه شرایط هستیم؟ و اینکه در شرایط حدی و پرفشار، چه کسی انسان باقی میماند و چه کسی به هیولا تبدیل میشود؟
در این مقاله جامع و تحلیلی، ما قصد نداریم صرفاً لیستی از انیمههای محبوب را پشت سر هم ردیف کنیم. ما میخواهیم سفری عمیق داشته باشیم به قلب تاریخ انیمیشن ژاپن. از آثار کلاسیک و فلسفی دهه ۹۰ میلادی که هنوز هم پس از گذشت سالها ذهنها را درگیر میکنند، تا شاهکارهای مدرنی که استانداردهای داستانگویی و کارگردانی را جابجا کردهاند. اگر از داستانهای سطحی و قابل پیشبینی خسته شدهاید و به دنبال اثری هستید که بعد از تمام شدنش، تا ساعتها به سقف اتاق خیره شوید و به مفهوم “هستی” و “انتخاب” فکر کنید، جای درستی آمدهاید. در ادامه با تحلیل دقیق و معرفی بهترین انیمه های روانشناختی تمام دوران با ما همراه باشید.
مانستر (Monster)؛ شاهکار مطلق ژانر تریلر و تعلیق
اگر بخواهیم تنها یک انیمه را به عنوان پادشاه بلامنازع ژانر روانشناختی معرفی کنیم، بدون شک نام انیمه مانستر میدرخشد. این اثر ۷۴ قسمتی که در سال ۲۰۰۴ توسط استودیو مشهور Madhouse تولید شده، اقتباسی وفادار از مانگای نائوکی اوراساوا است. داستان حول محور دکتر کنزو تنما، یک جراح مغز و اعصاب نابغه ژاپنی ساکن آلمان میچرخد. زندگی او زمانی زیر و رو میشود که با یک تصمیم اخلاقی دشوار روبرو میشود و تصمیم میگیرد به جای شهردار شهر، جان یک پسربچه تیرخورده را نجات دهد. اما او نمیداند که این پسربچه، در آینده به یکی از مخوفترین قاتلان سریالی تاریخ تبدیل خواهد شد: یوهان لیبرت.
دلیل اصلی که باید این انیمه را ببینید، حضور شخصیتی به نام یوهان لیبرت است که اغلب به عنوان بهترین و ترسناکترین آنتاگونیست تاریخ انیمه شناخته میشود. نکته ترسناک ماجرا اینجاست که یوهان هیچ قدرت ماورایی یا جادویی ندارد؛ سلاح او کاریزما، هوش سرشار و توانایی عجیبش در دستکاری ذهن انسانها و بیرون کشیدن تاریکی درون آنهاست. مانستر یک بررسی عمیق و فلسفی درباره ارزش جان انسان، نهیلیسم و ریشههای شرارت است. ریتم این انیمه شاید در ابتدا کند به نظر برسد، اما به شدت درگیرکننده است و فضایی کاملاً واقعگرایانه و اروپایی دارد که شما را در خود غرق میکند.
دفترچه مرگ (Death Note)؛ نبرد خدایان مرگ و عدالت
کمتر کسی در دنیای سرگرمی وجود دارد که نام انیمه دفترچه مرگ را نشنیده باشد. این اثر ۳۷ قسمتی ساخته استودیو Madhouse در سال ۲۰۰۶، دروازه ورود بسیاری از افراد به دنیای انیمه بوده است. داستان درباره لایت یاگامی، دانشآموز نخبهای است که دفتری متعلق به خدایان مرگ را پیدا میکند. قانونی ساده اما وحشتناک بر این دفتر حاکم است: نام هر کس در آن نوشته شود، آن فرد خواهد مرد. لایت تصمیم میگیرد با استفاده از این قدرت، جنایتکاران را از بین ببرد و خود را به خدای دنیای جدید تبدیل کند.
کلید اصلی جذابیت روانشناختی دث نوت، نبرد موش و گربه بین لایت و کارآگاه نابغه و مرموزی به نام L است. این انیمه دائماً مخاطب را با این سوال اخلاقی به چالش میکشد که آیا کشتن جنایتکاران برای ساخت دنیایی بهتر و امنتر، توجیهپذیر است؟ یا اینکه قدرت مطلق، در نهایت باعث فساد مطلق میشود؟ تغییر تدریجی شخصیت لایت از یک دانشآموز ممتاز و قانونمدار به یک دیکتاتور روانی که دچار عقده خدایی شده است، یک کلاس درس تمام عیار برای شخصیتپردازی در ژانر روانشناختی محسوب میشود.
نئون جنسیس اونگلیون (Neon Genesis Evangelion)؛ افسردگی در کالبد رباتها
گول ظاهر مکا و رباتهای غولپیکر این انیمه را نخورید؛ نئون جنسیس اونگلیون یکی از پیچیدهترین، فلسفیترین و افسردهکنندهترین انیمههای تاریخ است. این اثر که در سال ۱۹۹۵ توسط استودیو Gainax و به کارگردانی هیدئاکی آنو ساخته شد، داستان شینجی ایکاری را روایت میکند. پسری ۱۴ ساله و منزوی که مجبور است برای نجات بشریت از دست موجوداتی به نام فرشتگان، خلبان یک ربات زیستی عظیم شود. اما این تنها لایه سطحی داستان است.
آنچه اونگلیون را متمایز میکند، شرایط ساخت آن است. هیدئاکی آنو این انیمه را در دوران افسردگی شدید خود ساخت و تمام رنجهای روانیاش را به شخصیتها تزریق کرد. این اثر پر از نمادهای مذهبی و مفاهیم روانکاوی فروید و یونگ است. مفاهیم عمیقی مثل “معضل خارپشت” که به ترس انسانها از نزدیک شدن به یکدیگر و آسیب دیدن اشاره دارد، هسته مرکزی روابط شخصیتها را تشکیل میدهد. پایانبندی این انیمه و فیلمهای مرتبط با آن، هنوز هم بعد از گذشت دههها مورد بحث و تحلیل طرفداران و منتقدان است و یکی از سنگینترین تجربههای بصری و ذهنی را رقم میزند.
حمله به تایتان (Attack on Titan)؛ روانشناسی جنگ و چرخه بیپایان نفرت
شاید در نگاه اول تعجب کنید که چرا یک انیمه اکشن و حماسی در لیست آثار روانشناختی قرار گرفته است. انیمه حمله به تایتان که پخش آن از سال ۲۰۱۳ آغاز و در سال ۲۰۲۳ به پایان رسید، با پیشروی داستان نشان داد که لایههایی بسیار عمیقتر از کشتن هیولاها دارد. هرچه داستان جلوتر میرود، اکشن کمرنگتر شده و جنبههای سیاسی، فلسفی و روانشناختی آن برجسته میشود و مخاطب را با حقایقی تلخ روبرو میکند.
نقطه قوت روانشناختی این اثر، تحول شخصیت ارن یگر است که یکی از پیچیدهترین مطالعات شخصیتی در تاریخ انیمه محسوب میشود. انیمه به شکلی بیرحمانه و واقعگرایانه نشان میدهد که چگونه تروما، نفرت انباشته شده و ملیگرایی افراطی میتواند یک قربانی مظلوم را به جلادی بیرحم تبدیل کند. فصل نهایی این اثر، یک کلاس درس درباره روانشناسی فاشیسم، شستشوی مغزی و بار سنگین و دردناک مفهوم “آزادی” است. در دنیای حمله به تایتان، مرز بین قهرمان و شرور نه تنها خاکستری، بلکه نامرئی است و قضاوت کردن شخصیتها غیرممکن میشود.
استاینز گیت (Steins;Gate)؛ جنون در حلقههای زمان
استاینز گیت شاید در نگاه اول یک انیمه علمی-تخیلی با تم سفر در زمان به نظر برسد، اما هسته اصلی آن کاملاً روانشناختی و دراماتیک است. این انیمه ۲۴ قسمتی که در سال ۲۰۱۱ توسط استودیو White Fox ساخته شده، داستان اوکابه رینتارو، یک دانشمند دیوانه خودخوانده را روایت میکند که با کشف روشی برای فرستادن پیام به گذشته، ناخواسته خطوط زمانی را تغییر میدهد و جهان را به سمت فاجعه میبرد.
دلیل حضور استاینز گیت در این لیست، نیمه دوم انیمه است که فشاری خردکننده بر روان شخصیت اصلی وارد میکند. تماشای تلاشهای ناامیدانه اوکابه برای نجات دوستانش و مواجهه مکرر با مرگ آنها در خطوط زمانی مختلف، بیننده را دچار اضطراب و همذاتپنداری عمیق میکند. این انیمه به شکلی استادانه نشان میدهد که دستکاری در زمان و بار مسئولیت دانستن آینده، چه بهای سنگینی برای سلامت روان دارد و چگونه میتواند یک انسان شاد را به انزوا و افسردگی بکشاند.
سایکو پس (Psycho-Pass)؛ وقتی ذهن شما جرمتان است
انیمه سایکو پس شما را به آیندهای پادآرمانشهری یا دیستوپیایی میبرد. این اثر که فصل اول آن در سال ۲۰۱۲ توسط استودیو Production I.G ساخته شد، دنیایی را ترسیم میکند که در آن سیستمی هوشمند به نام “سیبیل” وضعیت روانی تمام شهروندان را اسکن میکند. اگر ضریب جرم یا سایکو پسِ کسی از حد مجاز بالاتر برود، حتی اگر هنوز جرمی مرتکب نشده باشد، توسط پلیس دستگیر یا کشته میشود.
این انیمه سوالات ترسناکی درباره “اراده آزاد” و “عدالت پیشگیرانه” مطرح میکند. آیا امنیت مطلق ارزش فدا کردن آزادی ذهن را دارد؟ شخصیت منفی فصل اول، ماکیشیما شوگو، یکی از باهوشترین و فیلسوفمآبترین ویلنهای انیمهای است که با نقلقولهای ادبی و فلسفی، مشروعیت سیستم تمامیتخواه جامعه را به چالش میکشد. نبرد ایدئولوژیک بین او و کارآگاهان داستان، سایکو پس را به اثری عمیق برای دوستداران فلسفه سیاسی و روانشناسی اجتماعی تبدیل کرده است.
کد گیاس (Code Geass)؛ شطرنج با مهرههای انسانی
اگر دث نوت را دوست داشتید ولی به دنبال کمی اکشن بیشتر، رباتهای جنگی و دسیسههای سیاسی پیچیدهتر هستید، کد گیاس بهترین انتخاب برای شماست. این انیمه ۵۰ قسمتی محصول سال ۲۰۰۶ استودیو Sunrise، داستان لولوش لامپروژ، شاهزادهای تبعیدی بریتانیایی را روایت میکند که قدرتی به نام “گیاس” به دست میآورد. این قدرت به او اجازه میدهد به هر کسی دستور دهد و آن فرد مجبور به اطاعت بیچون و چرا است.
نکته روانشناختی کد گیاس در فلسفه “هدف وسیله را توجیه میکند” نهفته است. لولوش برخلاف بسیاری از قهرمانان کلیشهای، برای رسیدن به هدفش که صلح جهانی و محافظت از خواهرش است، حاضر است دستانش را به خون آلوده کند، به دوستانش دروغ بگوید و نقش “شیطان” را بازی کند. این انیمه مدام مخاطب را با دوراهیهای اخلاقی مثل “معضل قطار” روبرو میکند و انتخاب بین بد و بدتر را به نمایش میگذارد. پایانبندی کد گیاس همواره به عنوان یکی از شوکهکنندهترین و کاملترین پایانبندیهای تاریخ تلویزیون شناخته میشود.
مادوکا مجیکا (Puella Magi Madoka Magica)؛ زیبا اما فریبنده و تاریک
به هیچ وجه اجازه ندهید ظاهر دخترانه، لباسهای رنگارنگ و موجودات بامزه این انیمه شما را فریب دهند. مادوکا مجیکا گرگی در لباس میش است و به عنوان یکی از تاریکترین انیمههای روانشناختی تاریخ شناخته میشود. این اثر ۱۲ قسمتی که در سال ۲۰۱۱ پخش شد، توسط گن اوروبوچی (نویسنده سایکو پس) نوشته شده و ژانر “دختران جادویی” را به کلی ساختارشکنی و نابود کرد.
این انیمه تعریف دقیقی از واژه “ناامیدی” است. داستان درباره دخترانی است که برای برآورده شدن آرزوهایشان تبدیل به دختر جادویی میشوند، اما بهای این معامله بسیار سنگینتر از چیزی است که فکر میکنند. از قسمت سوم به بعد، انیمه چهره واقعی و وحشتناک خود را نشان میدهد و شخصیتها را وارد چرخهای از رنج، ایثار بیهوده و فروپاشی ذهنی میکند. سبک بصری سوررئال و کولاژگونهی آن نیز به تشدید فضای روانپریشانه و کابوسوار انیمه کمک شایانی کرده است.
به ان.اچ.کی خوش آمدید (Welcome to the N.H.K)؛ روانشناسی تنهایی مدرن
این انیمه هیچ قاتل سریالی، ربات غولپیکر یا قدرت ماورایی ندارد، اما شاید برای بسیاری از مخاطبان امروزی، ترسناکترین گزینه لیست باشد چون کاملاً “واقعی” است. انیمه ۲۴ قسمتی Welcome to the N.H.K محصول ۲۰۰۶، داستان زندگی تاتسوهیرو ساتو، یک پسر ۲۲ ساله است که ترک تحصیل کرده و ۴ سال است که به عنوان یک هیکیکوموری (فردی که از جامعه کنارهگیری کرده) از خانه بیرون نرفته است.
این اثر به شکلی بیپرده، صریح و گاهی با طنز سیاه، موضوعاتی مثل انزوای اجتماعی، پارانویا، افسردگی و اعتیاد به اینترنت را کالبدشکافی میکند. تماشای دست و پا زدن ساتو برای بازگشت به جامعه و مبارزه دائم او با توهمات توطئهآمیز ذهنش، برای هر کسی که طعم تنهایی یا شکست را چشیده باشد، تکاندهنده و دردناک است. این انیمه آینهای در برابر نسل جوانی است که در عصر ارتباطات، تنهاتر از همیشه هستند.
آبی کامل (Perfect Blue)؛ مرز گمشدهی واقعیت و توهم
نمیتوان از انیمه روانشناختی حرف زد و نام ساتوشی کن فقید را نبرد. انیمه سینمایی آبی کامل، یک شاهکار تمام عیار درباره بحران هویت، خطرات شهرت و فضای مجازی است. داستان درباره میما، یک خواننده پاپ است که تصمیم میگیرد وارد دنیای بازیگری شود، اما این تصمیم باعث خشم هوادارانش میشود. کمکم مرز بین واقعیت زندگی او، نقشهایی که بازی میکند و توهمات ناشی از استرس برای او گم میشود.
این انیمه که الهامبخش فیلمهای هالیوودی بزرگی مثل قوی سیاه (Black Swan) بوده است، نشان میدهد چگونه فشار جامعه، انتظارات دیگران و حضور یک تعقیبکننده (Stalker) میتواند ذهن یک فرد را تا مرز فروپاشی کامل ببرد. تکنیکهای تدوین و روایت در این اثر به گونهای است که حتی بیننده هم نمیتواند تشخیص دهد کدام سکانس واقعی است و کدام یک رویا، همین موضوع حس ناامنی و اضطراب را به شدت منتقل میکند.
ری:زیرو (Re:Zero)؛ تکرار مکرر مرگ و رنج
برخلاف انیمههای ژانر ایسکای (سفر به دنیای دیگر) که معمولاً قهرمان داستان قدرتهای بینظیری به دست میآورد، ناتسوکی سوبارو در دنیای جدید هیچ قدرتی ندارد جز یک نفرین وحشتناک: بازگشت به نقطه ذخیره پس از مرگ. این انیمه که پخش آن از سال ۲۰۱۶ آغاز شده، بر روی شکنجه روانی حاصل از مرگهای دردناک و مکرر تمرکز دارد.
تماشای بارها و بارها کشته شدن سوبارو، دیدن مرگ عزیزانش و ناتوانی او در تغییر سرنوشت، ری:زیرو را به یک اثر روانشناختی سنگین تبدیل کرده است. این انیمه به بررسی تاثیر تروما بر شخصیت انسان میپردازد و نشان میدهد که قهرمان بودن چقدر میتواند دردناک باشد. سوبارو بارها دچار فروپاشی عصبی میشود، فریاد میزند، اشتباه میکند و تحقیر میشود که همین موضوع او را به یکی از انسانیترین شخصیتهای انیمه تبدیل کرده است.
دث پارید (Death Parade)؛ قضاوت روح در کافه برزخ
تصور کنید بعد از مرگ، به جای بهشت یا جهنم، سر از یک کافه شیک درمیآورید. انیمه دث پارید محصول سال ۲۰۱۵ استودیو Madhouse، چنین ایدهای دارد. وقتی دو نفر همزمان میمیرند، به این کافه فرستاده میشوند. متصدی بار که دکیم نام دارد، آنها را مجبور میکند تا در یک بازی مرگبار شرکت کنند. اما هدف بازی بردن نیست؛ هدف بیرون کشیدن ذات واقعی آنهاست تا دکیم تصمیم بگیرد روحشان لایق تناسخ است یا باید به خلاء فرستاده شود.
هر قسمت از این انیمه یک مطالعه موردی روانشناسی است. انیمه با قرار دادن شخصیتها در شرایط استرسزای شدید، ماسک تمدن و ادب را از چهرهشان برمیدارد و احساساتی مثل حسادت، عشق، نفرت، فداکاری و پشیمانی را عریان میکند. دث پارید سوالات عمیقی درباره قضاوت کردن دیگران و پیچیدگی احساسات انسانی مطرح میکند و نشان میدهد که هیچ انسانی کاملاً سیاه یا کاملاً سفید نیست.
المانهای کلیدی در انیمه های روانشناختی
برای درک بهتر این ژانر، باید بدانید که سازندگان معمولاً از تکنیکهای خاصی برای تاثیرگذاری بر ذهن مخاطب استفاده میکنند. یکی از مهمترین این تکنیکها استفاده از راوی غیرقابل اعتماد است؛ یعنی داستان از دید شخصیتی روایت میشود که خود دچار توهم، دروغگویی یا عدم ثبات روانی است و بیننده نمیتواند به آنچه میبیند اعتماد کند. همچنین استفاده از نمادگرایی یا سمبولیسم در این آثار بسیار رایج است؛ اشیاء، رنگها و حتی تغییرات آبوهوا مفاهیم عمیقی را منتقل میکنند. علاوه بر این، دیالوگهای درونی و مونولوگهای طولانی که نبردهای ذهنی شخصیت را نشان میدهند، موتور محرک داستان هستند. موسیقی متن دلهرهآور و سکوتهای طولانی و سنگین نیز نقش مهمی در ایجاد اتمسفر اضطرابآور ایفا میکنند.
جمعبندی: پژواک ابدی در ذهن بیننده
دنیای انیمه های روانشناختی شبیه به اقیانوسی عمیق و پهناور است که هرچه در آن پایینتر میروید، فشار بیشتر میشود و نور کمتر، اما در عوض موجودات و حقایقی را کشف میکنید که در سطح آب هرگز نخواهید دید. آثاری که در این مقاله طولانی بررسی کردیم، از مانستر و دث نوت گرفته تا اتک آن تایتان و اونگلیون، تنها انیمیشنهایی برای گذران وقت نیستند؛ آنها آیینههایی شفاف و صیقلی هستند که در برابر جامعه مدرن و روان پیچیده انسان قرار گرفتهاند.
این انیمهها به ما یادآوری میکنند که بزرگترین دشمن انسان، هیولاها یا بیگانگان فضایی نیستند؛ بلکه ذهن خود ماست. آنها به ما میآموزند که مرز بین خیر و شر چقدر شکننده و لغزنده است و چگونه یک انسان معمولی میتواند تحت فشار شرایط، به قدیسی فداکار یا هیولایی خونخوار تبدیل شود. دیدن این آثار شاید همیشه لذتبخش به معنای رایج کلمه نباشد و حتی گاهی روح انسان را خراش دهد، اما قطعاً تجربهای غنیکننده است. آنها ذهن شما را ورزش میدهند، دیدگاهتان را نسبت به زندگی به چالش میکشند و شاید حتی شما را با بخشهایی از وجودتان آشنا کنند که از آن بیخبر بودید.
با توجه به پیچیدهتر شدن دنیای مدرن و افزایش چالشهای ذهنی انسانها، به نظر میرسد اقبال عمومی به این ژانر روز به روز بیشتر شود. استودیوهای انیمهسازی دیگر ترسی از ساختن آثار تاریک، پیچیده و فلسفی ندارند و ما باید منتظر شاهکارهای جدیدی باشیم که استانداردهای آثار بزرگی مثل مانستر و استاینز گیت را به چالش بکشند. در نهایت، اگر هنوز هیچکدام از این آثار را ندیدهاید، پیشنهاد میکنیم با احتیاط وارد شوید. این انیمهها خاصیت اعتیادآور عجیبی دارند و ممکن است تا مدتها فکر شما را درگیر کنند. اما اگر جرات روبرو شدن با آنها را داشته باشید، پاداشی بزرگ در انتظارتان است و آن چیزی نیست جز درک عمیقتر از خود و دنیای پیرامونتان. حالا نوبت شماست؛ کدام یک از این انیمهها بیشترین تاثیر را روی ذهن شما گذاشته است؟ آیا انیمهی دیگری میشناسید که جایش در این لیست خالی باشد؟ نظرات ارزشمند خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: مجله بازار
معرفی بهترین بازیهای سال در شب نشینی یلدای بازار استریت + هدست ویآر برای بینندگان

نظرات