
چرا گیمرها از اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی ناراضیاند؟
سریال لست آف آس (The Last of Us) به خوبی نشان داد چرا اقتباسهای تلویزیونی و سینمایی از بازیهای ویدیویی همیشه با انتقاد طرفداران اثر اصلی روبرو میشوند. این سریال که از محبوبترین بازیهای تاریخ اقتباس شده، علیرغم موفقیت تجاری و نقدهای مثبت، نتوانسته رضایت کامل گیمرها را جلب کند.
سالهای طولانی، طرفداران بازیهای ویدیویی شاهد اقتباسهای ضعیف از محبوبترین عناوین بازیها بودهاند. فیلمهایی مانند فرقه اساسین (Assassin’s Creed)، مکس پین (Max Payne) و تا حدی کمتر ناامیدکننده، آنچارتد (Uncharted). کار به جایی رسیده بود که با اعلام هر اقتباس جدید، طرفداران انتظار یک فاجعه دیگر را داشتند. هالیوود گویی قادر نبود دنیای بازیها را به درستی به پرده نقرهای یا قاب تلویزیون بیاورد، بهویژه که به ندرت داستان اصلی را بدون تغییرات چشمگیر روایت میکرد.

در پنج سال گذشته، ورق برگشت. با ظهور اقتباسهای موفقی مانند آرکین (Arcane) که داستانی جدید در دنیای موجود روایت میکرد، لست آف آس یکی از اولین آثاری بود که داستان اصلی را با وفاداری قابل قبولی در رسانهای جدید به تصویر کشید. فصل اول این سریال HBO با استقبال گسترده منتقدان روبرو شد و اگرچه برخی طرفداران همچنان معتقد بودند بازی بهتر است، اما در مقایسه با اقتباسهای پیشین، پیشرفتی چشمگیر به شمار میآمد.
بازیهای امروزی بیش از پیش سینمایی شدهاند. این بازیها از فناوری ضبط اجرا (performance capture) استفاده میکنند، شبیه تکنیکهایی که در فیلمهایی مانند آواتار (Avatar) میبینیم. این فناوری امکان ضبط کامل اجرا، از حرکات بدن تا حالات چهره را فراهم میکند و به شکلی دقیق در محیط دیجیتال بازی بازسازی میکند.
مکالمات کلیدی شخصیتهایی مانند جوئل (Joel)، الی (Ellie) و ابی (Abby) در ذهن گیمرها حک شده است. آنها نه تنها با محتوای دیالوگها، بلکه با لحن و نحوه بیان آنها نیز پیوند عمیقی دارند. وقتی اجرای یک دیالوگ در سریال با آنچه در بازی دیدهاند متفاوت باشد، برایشان ناهماهنگ جلوه میکند. مثل شنیدن نسخه بازخوانیشده آهنگی محبوب است؛ شاید اجرای بدی نباشد، اما چون با نسخه اصلی تفاوت دارد، به گوش آشنا نمیآید.
طرفداران بازی با اشتیاق منتظر بودند ببینند صحنه مرگ جوئل در سریال چگونه اجرا میشود. آنها میپرسیدند آیا محبوبیت پدرو پاسکال (Pedro Pascal) باعث میشود HBO این صحنه را تلطیف کند، اما در نهایت اجرای این صحنه نسبتاً وفادارانه بود. با این حال، برخی طرفداران بازی راضی نبودند.
آنها از مونولوگ ابی برای جوئل خوششان نیامد، از اینکه واکنش الی بیشتر غمگینانه بود تا خشمگینانه گلایه داشتند، و برخی از نورپردازی صحنه ناراضی بودند. در بازی، اتاقی که جوئل در آن کشته میشود یک پنجره منفرد دارد که با یخ و برف پوشیده شده و نمیتوان بیرون را دید. اتاق تاریک است، اما درخششی سفیدگونه دارد که فضایی بین زمین و جهنم خلق میکند.
اما در سریال، این صحنه در یک روز ابری در کانادا فیلمبرداری شده و اتاق چندین پنجره بزرگ دارد. هرچند همان درخشش سفید حفظ شده، اما حس و حال کاملاً متفاوت است. آیا این واقعاً مهم است؟ شاید برای بینندگانی که هرگز بازی را تجربه نکردهاند، نه. مرگ جوئل در سریال همچنان تأثیرگذار بود و مخاطبان را شوکه کرد.
شاید لست آف آس سریالی نیست که برای طرفداران بازی ساخته شده باشد، هرچند این گفته عجیب به نظر برسد. داستانی که طرفداران با آن پیوند عمیق دارند، روی پلیاستیشن و کامپیوتر موجود است، نه روی HBO.
گرچه برخی به طعنه بازیهای ناتی داگ را “فیلمهای تعاملی” مینامند، این اقتباس نشان میدهد که آنها فراتر از این هستند. آنها داستانهایی را روایت میکنند که مختص محیط بازی است و وقتی به رسانه دیگری منتقل میشوند، بخشی از تأثیرگذاری خود را از دست میدهند یا دستکم متفاوت جلوه میکنند.
این به معنای ضعف سریال لست آف آس نیست. این سریال همچنان توسط افرادی که هیچ آشنایی با بازی ندارند تحسین میشود و به عنوان اثری مستقل موفق عمل کرده است. شاید بهتر باشد آن را نه یک اقتباس صرف، بلکه روایتی دیگر از داستانی آشنا در نظر بگیریم.
چالش اقتباس از بازیهای ویدیویی پیچیدهتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. با پیشرفت فناوری و افزایش جنبههای سینمایی بازیها، مرز بین این دو رسانه کمرنگتر شده است. شاید رمز موفقیت چنین اقتباسهایی نه در تلاش برای بازسازی دقیق تجربه بازی، بلکه در خلق اثری است که با احترام به اصل، هویتی مستقل داشته باشد. شما درباره اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی از بازیها چه فکر میکنید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: comicbook
عجیبترین یوتیوبرهای ایرانی! میزگیم با لیل شایان و ویبهد @WeebHead

نظرات