معرفی جواهرات سیلماریل در دنیای ارباب حلقهها که منشا بسیاری از وقایع بودند
در سراسر دنیای ارباب حلقهها، گنجینههای زیادی وجود دارد که هم قهرمانان و هم کاراکترهای شرور را تحریک و وسوسه کردهاند. از گنجینه طلایی دورفها که اسماگ برای چندین دهه آن را از چنگ پادشاهی اربور درآورد تا آرکن استون که حق پادشاهی تورین اوکنشیلد را ثابت میکرد. حتی سلاحهایی که قهرمانان کتاب از آنها استفاده میکنند، اغلب گنجینههای گمشده دوران گذشته هستند که از فلزات خاصی ساخته شدهاند و پیشینه تاریخی کاملی را پشت آنها وجود دارد. با این حال هیچ گنج و جواهری به اندازه جواهرات سیلماریل در ذهن انسانهای فانی و جاودانهها نتوانسته جذاب باشد.
این جواهر باستانی فقط نشانگر زیبایی نیستند، بلکه یک داستان پر فراز و نشیب در مورد این که چگونه عشق به گنج میتواند منجر به نابودی و حتی به خطر انداختن جهان شود، پشت آن وجود دارد. با وجود این قضایا، امید را میتوان در درون این سنگهای قیمتی پیدا کرد. چون در درون آنها نوید تولد دوباره سرزمین میانه پس از تاریکترین لحظات آن نهفته است. با این حال، برای درک ماجرا و سرنوشت نهایی سیلماریلها، ابتدا باید منشأ پیدایش آنها و این که چگونه جاه طلبی و طمع یک الف منجر به جنگ و سپس نجات همه شد را شناخت. با مجله بازار همراه باشید.
ریشههای جواهرات سیلماریل
سیلماریلها جواهری بودند که مثل آن در دنیای آردا وجود نداشت و توسط الفی به نام فیونور (Feanor) که پادشاه الفهای نولدورین (Noldorin) بود، ساخته شد. فیونور برای ساخت سیلماریلها از نور دو درخت والینور، درختان باستانی که قبل از خلقت خورشید و ماه، جهان را روشن میکردند، استفاده کرده است. از بسیاری جهات، درختان و حالا جواهرات، امید به آنچه آردا روزی میتوانست باشد را به همراه داشت. خود سنگها نام خود را از مادهای که نور درونش را در خود جای داده بود، یعنی سیلیما بدست آورده بودند. هیچ کس جز فیونور نمیدانست که این ماده از چه چیزی ساخته شده و پیشگویی وجود دارد که میگوید او روزی این راز را آشکار خواهد کرد. با این حال فعلا این راز حل نشده باقی ماندهاند.
با خاموش شدن نور جواهرات، اولین درگیری بر سر آنها آغاز شد. فیونور در کنار پادشاه بودن، آهنگری بود که به برجستهترین ساختههایش افتخار میکرد و اغلب آنها را میپوشید تا دیگران به آنها نگاه کنند، اما از آنجایی که بیشتر به خویشاوندان خود بیاعتماد میشد، سیلماریلها را از دید آنها پنهان نگه میداشت و فکر میکرد که آنها میخواهند جواهرات را از او بدزدند. تراژدی زمانی رخ داد که لرد تاریکی مورگوث، به کمک عنکبوتی به نام آنگولیانت (Ungoliant)، دو درخت والینور را نابود کرد و جهان را در تاریکی فرو برد.
پس از آن والارها ناامیدانه از فیونور درخواست کردند که سیلماریلها را شکسته و از نور درون آن برای بازسازی درختان استفاده کند. فیونور که همیشه از جواهرات خود محافظت میکرد، تصمیمی را که منجر به چندهزار سال جنگ شد را گرفت و درخواست والار را رد کرد. بعد از آن مورگوث پس از کشتن پدر فیونور یعنی فینوه (Finwe) جواهرات را هم دزدید و سپس آنها را در تاج آهنی خود گنجاند. این اتفاق خشم فیونور را برانگیخت و باعث شد او و پسرانش قسمی بخورند که مورگوث را به سزای اعمالش برسانند و این قسم یا به نوعی عهد باعث شد تا در سه دوران سرزمین میانه درگیر جنگهای خونین شود.
ارزش سیلماریلها
همانطور که تالکین یک بار گفت: هر چیزی که طلا است نمیدرخشد، این جواهرات اگرچه زیبا و بدون شک ارزشمند هستند، اما در نهایت با شروع اولین عصر سرزمین میانه منشأ بسیاری از رنجها بودند. عهدی که فیونور و پسرانش برای جنگ با هرکسی که سیلماریلها را در دست داشت و آن را به آنها پس نمیداد به راه انداختند، برای الفها گران تمام میشد. پنج نبرد توسط نولدورها برای بازیابی سیلماریلهای از دست رفته فیونور صورت گرفت اما در نهایت آنها از مورگوث شکست خوردند. در پایان الفها حتی به منظور احترام به عهد فانور به یکدیگر حمله کردند و در نتیجه مواردی از قتل خویشاوندان الف رخ داد.
سیلماریلها در اثر تلاشهای بسیار، سرانجام یکی یکی از دست مورگوث گرفته شدند، اما هرگز بدست خد فیونور نرسیدند. اولین مورد توسط برن قهرمان انسانها بدست آمد و سنگ را به والارها برگرداند. سپس والارها سیلماریل را تبدیل به ستارهای در آسمان کردند که به ستاره ارندیل معروف است. این کار برای محافظت از مردمان در آینده انجام شد و از طرفی هم اطمینان حاصل شد که وقتی نیاز به سیلماریل داشتند، دقیقاً میدانند که یکی از آنها در کجا است.
با وجود بدست آمدن یک سنگ، عهد فیونور و پسرانش همچنان پابرجا ماند و دو تن از پسران او، مائدروس و ماگلور در نهایت توانستند دو سنگ سیلماریل باقی مانده را بدست آورند. هرچند پیروزی آنها کوتاه مدت بود. چون مدتها قبل از جنگ، سیلماریلها مقرر شده بودند که دستهای نالایق نمیتوانستند آنها را بگیرند و با وجود این که این دو فرزندان فیونور بودند و با وجود جنگیدن و از دست دادن بسیاری از چیزها برای بدست آوردن آنها، پسران فیونور نتوانستند سیلماریلها را در دست بگیرند. چون با برداشتن جواهرات پوست آنها را میسوزاند و این به آن معنی بود که دیگر شایسته استفاده از آنها نبودند.
در نهایت این دو الف با ناامیدی جواهرات خود را دور ریختند. مائدروس با سیلماریل خود را در گودالی آتشین انداخته و مگلور سیلماریل خود را به دریا انداخت. سیلماریلها در نقاط مختلف جهان، زمین، دریا و آسمان گم شدند و فقط غم و اندوه به جا مانده از جستجوی آنها مردمان سرزمین میانه را آزار داد.
بیشتر بخوانید: خاندان اژدها ؛ بیلون تارگرین کیست و چرا فرد مهمی محسوب میشود؟
با همه اینها، همچنان امیدی به آینده وجود دارد. پیشگویی وجود دارد که میگوید سیلماریلها یک روز دوباره در کنار هم قرار گرفته و برای حل مشکلات جهان مورد استفاده قرار میگیرند. پس در این پیشگویی میتوان امیدی به آینده دید. سیلماریلها عنصری هشداردهنده و همچنین رستگاری را ارائه میدهند. فیونور مرتکب اشتباه شد، چون اجازه داد که حرص و طمعش بر قضاوت بهترش غلبه کند. تصمیم انتقام فیونور منجر به مرگ الفهای بی شماری شد و خانواده فیونور را با عهد احمقانهای که الفی را بر علیه الفی دیگر کرد، توانست نابود کند. نظر شما در این باره چیست؟ لطفا نظرات خود را در این باره حتما با ما به اشتراک بگذارید.
خاطره انگیزترین بازیهای پلی استیشن
نظرات