مروری بر فیلم سرزمین موعود با بازی مدس میکلسون
انتخاب سردبیر سینما نقد و بررسی

مروری بر فیلم The Promised Land | سرزمین موعود دانمارک

بیایید از اسم فیلم شروع کنیم. گرچه ما فیلم را با نام سرزمین موعود می‌شناسیم، عنوان اصلی دانمارکی فیلم نیکلای آرسل (Nikolaj Arcel) به حرام‌زاده (Bastard) ترجمه می‌شود که می‌تواند در معانی مختلف به هر دو مرد اصلی داستان نسبت داده شود. به علاوه، اسم اصلی بهتر روح این هیاهوی تاریخی که با ظرافت آسترپیچی‌ شده است را به تصویر می‌کشد. ماجرایی که ممکن است در بعضی لحظات شریف به نظر برسد اما در نهایت قلب ابتذال را رو می‌کند. به‌صورت نظری فیلم ریشه در واقعیت‌های تاریخی دارد اما با داستان‌های عاشقانه و بدجنسی‌های تند کارتونی تزئین شده است. در نهایت این فیلم لذت‌بخش در جشنواره ونیز بخشی زیادی از جذابیت یا دست‌کم زیبایی‌اش را مدیون چهره بیان‌گر مدس میکلسون (Mads Mikkelsen) است.

آدم‌خوبه دانمارکی‌ها و آدم‌بده هالیوودی‌ها

نکته بامزه درمورد چهره مذکور این است که هالیوود این‌دست چهره‌های صاف و با ابرو‌های کج را فقط مناسب بدترین آدم بد‌ها می‌داند، از هانیبال لکتر شیک و زرنگ گرفته تا نازی‌های آخرین فیلم ایندیانا جونز (Indiana Jones). درحالی‌که در نگاه زادگاهش، دانمارک، این تصویری از مردانگی آلفای شریف و دستکار است. مسلما این‌جا رویکرد دقیقا همین است. چون او نقش کاپیتان ارتش قرن هجدهمی لودویگ کالن (Ludvig Kahlen) را ایفا می‌کند که مردی رواقی از طبقه فقیر است که بدون پدر بزرگ شده (یعنی پدرش نامشخص است) و با شجاعت و سرسختی‌ از حدود تعیین‌شده برای طبقه‌اش پا را فراتر می‌گذرد و در خدمت نظام ترقی می‌کند. احتمالا کارگردان‌های امریکایی ترجیح می‌دادند جای او را با سیمون بینبرگ (Simon Bjenneberg) با صورت نرم و بامزه‌اش عوض کنند. اما او این‌جا نقش دشمن اشرافی کالن را بازی می‌کند. خوشبختانه دانمارک به صورت‌های زاویه‌دار اعتماد می‌کند.

کشت در زمین بایر

این‌قدر سخت و ناهموار و این‌قدر زیبا؟ یوتلد هیث (Jutland Heath) در دانمارک گستره وسیعی از زمین‌های تقریبا بایر است که تمام منابع و جانش را کشاورزان عصر سنگ بیرون کشیده‌اند. جایی‌که فقط فرشی از خلنگ‌زار‌های زرد و قهوه‌ای می‌تواند در خاک شنی‌اش ریشه کند و دوام بیاورد. بخش مقدماتی فیلم سیاست دولت قرن هجدهم درمورد دعوت از مهاجران خارجی برای سکونت گزیدن و کشت در این زمین‌ها نشان می‌دهد که با موفقیت زیادی هم همراه نبوده. در نهایت هم می‌بینیم که هیث رام نمی‌شود! طوفان آغازین مقاومت‌ناپذیری که با ورود حیرت‌انگیز کالن دست‌کم بخشی از بیننده‌ها را وا می‌دارد که بپرسند: «آیا رام می‌شود؟»

فردی به نام باربارا اوپنهایمر وجود دارد؛ باربنهایمر در دنیای واقعی

از حرامزادگی تا خدمت نظام تا اشراف‌زادگی

کالن بعد از ترک ارتش برای ساخت شهرکی کشاورزی در هیث درخواست مجوز می‌کند. اما این درخواست ضمیمه هم دارد. او می‌خواهد اگر موفق شد، عنوان نجیب‌زاده بگیرد. وزرای خودپسند و پرنفوذ که مطمئن‌اند مجبور نمی‌شود به تعهد خودشان در این قرارداد عمل کنند، اجازه را صادر می‌کنند. آن‌‌ها کالن را «سربازی گستاخ با یونیفرم شپش‌زده» می‌دانند! کالن با گروهی از خدمه که از پیشینه‌های مختلفی می‌آیند خانه‌ای روستایی می‌سازد و کار را شروع می‌کنند. از مهم‌ترین شخصیت‌ها بین خدمه می‌توان به آن باربارا (Ann Barbara) با بازی آماندا کولین (Amanda Collin) و یوهانس (Johannes) با بازی مورتن هی اندرسون (Morten Hee Andersen) اشاره کرد. بدون اطلاع بالارده‌های کالن سراغ ایده خودش می‌رود، گیاهی مقاوم و منعطف که ممکن است در این شرایط سخت رشد کند. این گیاه جدیدی است که از آلمان آمده و تبدیل به موضوع مهمی خواهد شد…فکر می‌کنید چه باشد؟ سیب‌زمینی، احتمالا اسمش به گوشتان خورده است!

شاه می‌بخشد، مستبدان محلی نه

این نقشه شاید کمرشکن باشد، اما درست و حسابی است. اگر حسادت‌های ناخوشایند فردریک دی شینکل (Frederik De Schinkel) نباشد برنامه خیلی هم خوب پیش خواهد رفت. فردریک اشراف‌زاده‌ای است که همان نزدیکی زندگی می‌کند. او مستبد کوچک و محلی است و با این‌که شاه اجازه بهره‌برداری از این زمین را داده، او تمام تلاشش را می‌کند تا زمین را به دارایی‌های خودش ضمیمه کند. کینه‌توزانه و غیرمنطقی…این‌ها انگیزه‌های دراماتیکی هستند که فیلم‌نامه آرسل و آندرس توماس جنسن (Anders Thomas Jensen) را پیش می‌برند. البته فیلم‌نامه از رمان ۲۰۲۰ آیدا جسن (Ida Jessen) به نام کاپیتان و آن باربارا (The Captain and Ann Barbara) اقتباس شده است. جزئیات سیاسی و درگیری‌های قلبی کم‌کم به دوئل کلاسیک خوشایندی بین خیر و شر تبدیل می‌شوند. و شر به محض این‌که ارباب سابق باربارا و یوهانس آن‌ها را دستگیر و تا حد مرگ شکنجه می‌کند خودش را نشان می‌دهد.

سرزمین موعود

سرزمین موعود یا حرامزده‌ها؟

بقیه کارگران راهی بیابان می‌شود، اما آن باربارا به عنوان خانه‌دار کالن باقی می‌ماند. در همین حال، آنمای موس (Anmai Mus) یتیم کولی‌ و شجاع، راه خودش را هرطور که هست به این خانه باز می‌کند و چیزی شبیه به خانواده‌ای موقت شکل می‌گیرد. اگر ارباب دیوانه آن‌سوی زمین‌های بایر در تاریخ نبود، کسی‌که کشاورز‌های خوب را عذاب می‌داد و کمک‌هایش را سلاخی می‌کرد، سرزمین موعود می‌توانست خانه کوچکی در دشت شود. اما با افزایش خصومت‌های خونین داستان ابعاد عجیب‌تری پیدا می‌کند.

تبعیض نژادی و داستان عاشقانه در دل فیلم‌نامه پر ماجرا

در بخشی دیگر، این فیلم‌نامه سنگین به موضوعات تعصبات نژادی هم می‌پردازد. مثلا جایی می‌بینیم که کارگران آلمانی کالن از آنمی موس که پوستی تیره دارد دوری می‌کنند. جایی دیگری هم در داستان مثلث عشقی گذرایی بین کالن، باربارا و پسر عموی شنکل جا داده شده است. البته این طرح‌های فرعی لابه‌لای ماجراهایی که پشت‌سرهم اتفاق می‌افتند و خون‌ و خون‌ریزی‌ها جای زیادی برای عرضه خودشان پیدا نمی‌کنند. اما در کل همه‌چیز آرام و پیوسته است و بخشی بزرگی از آن مدیون بازی دیدنی میکلسون از شخصیتی رنج‌دیده است که پلی می‌شود بین قهرمانی‌های پرشور فیلم و جاه‌طلبی‌های پراحساس. البته بخشی هم از این آرام و پیوسته بودن مدیون آرسل، کارگردان فیلم است که بعد از اقتباس ضعیفش Dark Tower از اثر استفن کینگ (Stephen King) دوباره به عنوان کارگردان، استوار به بازی برگشته تا فیلمی تاریخی در مقیاس بزرگ بسازد.

نگاهی به فیلم Poor Things؛ بیچارگان این داستان کیستند؟

وسترن و تاریخی؛ آرسل باز هم کارش را خوب انجام داده

این فیلم هم مثل اثر مشابه قبلی آرسل یعنی A Royal Affair تصویر را به وفور اما نه با حساسیت زیاد به جزئیات پر می‌کند. تصویر‌برداری فیلم عمدتا در جمهوری چک انجام شده است. راسموس ویدبک (Rasmus Videbæk)، فیلم بردار، هیث را به صحرایی نوردیک با رنگ‌های پاییزی تبدیل می‌کند که به جز وقتی‌که برف می‌پوشدش همیشه به همین رنگ است. زرق‌و‌برق طراحی تولید و لباس فقط جایی به چشم می‌خورد که می‌خواهد ویژگی‌های عجیب و نمایشی زندگی ثروتمندان را پررنگ کنند. اما قهرمان‌ها خارج از این طراحی قرار می‌گیرند و لباس‌هایی به رنگ‌های الوار و کرباس می‌پوشند. یکی از ترکیب‌بندی‌های نامحسوس و سرگرم‌کننده فیلم، تصویری است که در آن میز با ساتن پاستلی پوشانده شده و رویش ژله‌های قالب‌گیری‌شده وجود دارد و پشت میز بینبرگ نشسته است و در برابر او میکلسون سوار بر اسب. حرامزاده خوب بر حرامزاده بد سلطه می‌یابد. این تصویر نشان می‌دهد که سرزمین موعود یک‌جور وسترن دانمارکی است که بنیان قصه‌اش بر دوگانه‌های اخلاقی سیاه و سفید و حس بی‌باکانه ماجراجویی استوار است.


Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها