۱۰ چیزی که فقط خوانندگان کتابهای هری پاتر درباره ولدمورت میدانند
با اینکه هری پاتر بدون شک مخاطبان گستردهای برای خود ساخته، اما کارهای زیاد دیگری هم وجود دارد که هرگز انجام نداده است. یکی از این موارد، به تصویر کشیدن دنیایی با مرزهای اخلاقی مبهمتر بود. اگرچه برخی از اعضای گروه اسلیترین خود را اصلاح کردند، اما دارک لرد ولدمورت، چیزی بیش از یک شخصیت شرور سیاه و سفید نبود.
با این حال، علیرغم شخصیتی که در نگاه اول ساده به نظر میرسد، ولدمورت در واقع عمق قابل توجهی دارد. متأسفانه، فیلمها فرصت کافی برای نمایش تمام جنبههای گذشته او را نداشتند و برخی از عناصر داستان او حتی کاملاً تغییر یافتند. در نتیجه، برخی از جزئیات مهم درباره ولدمورت تنها برای خوانندگان کتابها آشکار شد.
۱۰- ولدمورت میخواست در هاگوارتز تدریس کند
او امیدوار بود که درس دفاع در برابر جادوهای تاریک را تدریس کند
بخش زیادی از هری پاتر و شاهزاده دو رگه، به نشان دادن برخی از تاریکترین خاطرات ولدمورت اختصاص دارد. این خاطرات دوران کودکی او، انگیزههای اصلی و حتی رابطهاش با دامبلدور را نشان میدهند. در یکی از صحنههای مهم، او حتی به سراغ دامبلدور رفت تا از او شغلی بخواهد.
- نکته: در فیلمها، ۶ بازیگر مختلف از جمله رالف فاینز، ریچارد برمر، کریستین کالسون، هیرو فاینز-تیفین، فرانک دیلین و ایان هارت نقش ولدمورت را ایفا کردند
اگرچه در ابتدا به نظر میرسید که ولدمورت علاقهای به هاگوارتز ندارد، اما او در واقع درخواست کرده بود که استاد دفاع در برابر جادوهای سیاه شود. این شغل به او این امکان را میداد که دانشآموزان جوان بیشتری را فاسد کند و صفوف مرگخواران را گسترش دهد. زمانی که دامبلدور درخواست او را رد کرد، ولدمورت جایگاه استاد دفاع در برابر جادوهای سیاه را نفرین کرد. پس از رد شدن درخواست او، همه کاندیدهای بعدی یا مردند یا پس از یک سال تدریس از هاگوارتز رفتند.
۹- او به خاطر یک معجون عشق به دنیا آمد
تام ریدل پدر، تحت جادو قرار گرفته بود
ولدمورت، موجودی شرور و نفرتانگیز است که کاملاً از داشتن عشق ناتوان است. به نظر میرسید که این یکی از ویژگیهای اساسی او باشد و در واقع، همینطور هم بود. ولدمورت به خاطر ماهیت تولدش، به شخصیتی فاسد و بیرحم تبدیل شد، زیرا او تحت تاثیر معجون عشق به دنیا آمده بود.
مادر ولدمورت، یک جادوگر به نام مروپ گانت بود که عاشق یک ماگل (افراد که تواناییهای جادوگری ندارند) به نام تام ریدل شد و او او را فریب داد تا معجون عشق را بنوشد. به این ترتیب، آنها ولدمورت را به دنیا آوردند. به محض اینکه اثر معجون از بین رفت، تام ریدل بزرگ، همسر و پسرش را ترک کرد. با توجه به اینکه نیازی به اشتراکگذاری جزئیات نبود، فیلم تصمیم گرفت که تقریباً به طور کامل از نشان دادن گذشته ولدمورت چشمپوشی کند.
۸- ولدمورت برای دایی خود پاپوش درست کرد
او یک ارثیه گرانبها را دزدید
ولدمورت بیشتر عمر خود را در یتیمخانه گذراند و ارتباط کمی با خانوادهاش داشت. فهمیدن دلیل احساس تنفر او نسبت به خانوادهای که هیچ وقت زحمت پیدا کردنش را نکشید، امری ساده است، اما او یک قدم فراتر رفت. به جای مواجهه مستقیم با آنها، او تصمیم گرفت تا همه افراد خانوادهاش را نفرین کند.
- نکته: حلقه ماروولو گانت در واقع یک سنگ تجدید حیات بود
ولدمورت، اعضای خانواده ماگل خود، از جمله پدر، پدربزرگ و مادربزرگش را کشت. او تمام این حادثه را به گردن دایی خود یعنی مورفین گانت انداخت که باعث شد باقیمانده عمرش را در آزکابان سپری کند. ولدمورت سپس حلقه ماروولو گانت (پدربزرگ مادریاش) را دزدید که بعدها به یکی از هورکراکسهای او تبدیل شد. این اتفاق، دلیل واقعی استفاده او از حلقه را توضیح میدهد، اما هیچگاه برای تماشاگران فیلم فاش نشده است.
۷- دارک لرد، ظاهری بسیار متفاوت داشت
فیلم کاملاً ظاهری جدید برای او را ساخت
اگر یک تماشاگر به فیلمها اعتماد کند، تصویری خاص از ولدمورت خواهد داشت. جدا از پوست بسیار سفید و نداشتن بینی، او مردی نسبتاً معمولی به نظر میرسد. او مو ندارد، اما بسیاری از افراد اینطور هستند. همچنین او لبهای تیرهای دارد، اما این ویژگی تنها در تضاد با رنگ پریدگی روح مانند صورتش قابل توجه است.
نشانههای بیشتری از غیرانسانی بودن او به وضوح قابل مشاهده بود
اما در کتابها ویژگیهای متمایز بیشتری وجود دارد. دستها و پاهای او بلند، انعطافپذیر و باریک هستند. بینیاش به شکافهایی شبیه به بینی مار تبدیل شده و چشمانش رنگ پریده، قرمز و شبیه به چشمهای گربه است. نداشتن بینی مهمترین ویژگی ظاهری ولدمورت در فیلمهاست، اما در کتابها نشانههای بیشتری از غیرانسانی بودن او وجود دارد.
۶- ولدمورت و هری از نظر ژنتیکی به هم مرتبط بودند
آنها یک جد دور مشترک داشتند
دنیای جادوگری هری پاتر، بزرگترین جهان ممکن نیست. شخصیتها معمولاً یکدیگر را میشناسند و مابقی دنیای اطراف هری، بهطور ویژه توسعهیافته نیست. در نتیجه، تعداد کافی از خانوادههای جادویی وجود ندارد که خطوط خانوادگی را از هم جدا نگه دارند. اگرچه هری و ولدمورت بزرگترین دشمن یکدیگر بودند، اما در واقع با هم ارتباط خانوادگی داشتند. هم هری و هم ولدمورت از نسل برادران پورل بودند. ردای نامرئی ایگنوتوس پورل به هری منتقل شد، در حالی که ولدمورت سنگ تجدید حیات را به دست آورد.
۵- او یک مرگ عادی داشت
او در واقع به گرد و غبار تبدیل نشد
در فیلمها، مرگ ولدمورت چیزی جز جادو نبود. او به گرد و غبار تبدیل شده و سپس محو میشود. از میراث او هیچ چیزی جز شکست و مرگ باقی نمیماند. ولدمورت برخلاف هدفی که داشت، یعنی تبدیل شدن به لردی بزرگتر از خود زندگی، در نهایت به چیزی جز یک خاطره بد تبدیل نشد.
اما در کتابها، مرگ ولدمورت هیچ شباهتی به جادو ندارد. او مانند یک انسان معمولی میمیرد. بدنش به گرد و غبار تبدیل نمیشود، بلکه روی زمین میافتد و به یک جسد بیجان در تاریکی شب تبدیل میشود. کتابها هرگز مشخص نمیکنند که پس از نبرد هاگوارتز چه بر سر جسد ولدمورت آمد. بااینحال، وجود همین جسد نشاندهنده این بود که نقشههای او همیشه بیارزش بودند. او که در جستجوی جاودانگی بود، دههها زودتر از موعد طبیعی خود مرد. این سرنوشت شایستهای برای او بود و مرگ انسانیترش آن را تأثیرگذارتر کرد.
۴- دامبلدور از ولدمورت قویتر بود
دامبلدور جادوگری بهتر و باهوشتر بود
نبرد بین دامبلدور و ولدمورت در فیلمها نشان میدهد که دامبلدور در برابر او به سختی مقاومت میکند. به نظر میرسد که این جادوگر سالخورده باوجود قدرت عظیم ولدمورت، حریفی همسطح یافته است. محافظت از هری به کنار، دامبلدور حتی برای زنده ماندن خودش هم به سختی میجنگد و بخش زیادی از نبرد را در حالت دفاعی سپری میکند.
- نکته: دامبلدور و ولدمورت در هری پاتر و محفل ققنوس با یکدیگر جنگیدند
اما در کتابها، دامبلدور جادوگر قویتری به نظر میرسد. اگرچه ولدمورت بیرحمتر است، اما دامبلدور خلاقانهتر عمل میکند. او مجسمهها را به پرواز در میآورد تا از هری محافظت کند، در حالی که همچنان تسلط خود را بر نبرد حفظ میکند. این صحنه بهوضوح نشان میدهد که چرا دامبلدور تنها کسی بود که ولدمورت از او میترسید. اما فیلمها این تصور را کاملاً تضعیف کردند.
۳- تام ریدل در یک فروشگاه عتیقهجات کار میکرد
این یک نقشه شیطانی بود
شاید تصور شود که تام ریدل پس از فارغالتحصیلی از هاگوارتز، بلافاصله به زندگی به عنوان یک مرگخوار روی آورد. اما او به جای ادامه دادن به ساخت فرقهاش، شغلی غیرمنتظره را پذیرفت. تام به سرعت به عنوان یک کارمند در Borgin and Burkes، فروشگاه عتیقهجات کوچه ناکترن، مشغول به کار شد. او در آنجا، با اشیای باستانی سر و کار داشت و به سرعت در جهت افزایش قدرت خود تلاش کرد.
- نکته: Borgin and Burkes در فیلمها دیده شد، اما ارتباط ولدمورت با آن هرگز به طور کامل مشخص نشد
این دوره از زندگی ولدمورت توضیح میدهد که او چگونه بسیاری از اشیایی را که بعدها به هورکراکسهایش تبدیل شدند، پیدا کرد. او به عنوان یک کارمند، گردنبند اسلیترین و جام هلگا هافلپاف را دزدید. با این حال، با وجود اهمیت این بخش از داستان، فیلمها کاملاً از نشان دادن آن چشمپوشی کردند. آنها علاقهای به معنای پشت هر هورکراکس یا نحوه به دست آوردنشان نداشتند.
۲- ولدمورت یک جن خانگی بیگناه را مقصر جلوه داد
او حتی حافظه جن خانگی را پاک کرد
جنهای خانگی از نگونبختترین شخصیتهای هری پاتر هستند. آنها حامیان کمی داشته، چشماندازهای کمی برای آینده دارند و هیچ امیدی برای فرار از بردگی در وجودشان نیست. با این حال، با وجود موقعیت تراژیکشان در دنیای جادوگری، ولدمورت هیچ گونه ترحمی به آنها نداشت. او به طور منظم جنها را آزار میداد. هاکی بدترین وضعیت را از بین همه آنها داشت.
هاکی به عنوان جن خانگی هپزیبا اسمیت، روح وفادار و مهربانی داشت. متأسفانه، او مجبور شد شاهد قتل هپزیبا توسط تام ریدل باشد. ریدل قصد داشت گردنبند و جام را بدزدد، چرا که شیفته اهمیت تاریخی آنها شده بود. البته، او تمایلی به تحمل پیامدهای این کار نداشت و این وظیفه بر عهده هاکی افتاد. او حافظهاش را دستکاری و به او القا کرد که به طور تصادفی استادش را مسموم کرده است. هاکی هرگز طعم عدالت را نچشید. او پیش از آنکه دنیای جادوگری، بیگناهیاش را بفهمد، از دنیا رفت. این داستانی تراژیک است که تنها خوانندگان کتاب از آن آگاهند.
۱- پدربزرگ ولدمورت بسیار آزاردهنده و بدرفتار بود
تاریخچه خانوادهاش واقعاً پر از فساد و شرارت بود
هری تنها کسی نبود که با بستگان آزاردهنده مواجه بود. مروپ گانت، مادر ولدمورت، در کودکی نشانههای کمی از استعداد جادویی نشان میداد. در خانوادهای از خونپاکگرایان، این به معنای تحمل آزار و اذیت تقریباً مداوم بود. او توسط پدرش مورد اذیت قرار میگرفت و همواره مورد توهین و حملات جسمی قرار میگرفت. پس از اینکه پدر مروپ متوجه شد او به یک ماگل علاقهمند است، سعی کرد او را بکشد. در این فرآیند، او به یک مقام وزارت جادو حمله کرد و در نهایت به آزکابان فرستاده شد.
خشونت، بخش جداییناپذیر تاریخ خانواده ولدمورت بود. حتی پیش از اینکه او به خانواده ماگل خود پشت کند، درگیریهای داخلی و آزار جسمی وجود داشت. این موضوع تا حدی باعث شد که مروپ تصمیم بگیرد تام ریدل پدر را با یک معجون عشق گرفتار کند. او چنان از محبت بیبهره بود که حاضر بود از هر جایی آن را بپذیرد. این لحظهای نادر بود که به قصد برانگیختن احساس همدردی نسبت به ولدمورت طراحی شده بود، چرا که کل خانواده او از همان ابتدا او را برای شکست آماده کرده بودند. متأسفانه، تنها خوانندگان کتاب واقعاً این موضوع را درک میکنند، زیرا کل این صحنه از فیلمهای هری پاتر حذف شده بود.
به نظر شما وجود این موارد در فیلمهای هری پاتر، میتوانست باعث بهتر شدن آنها شود؟ دیدگاه خود را برای ما کامنت کنید.
منبع: CBR
سلطان بازیهای ماجراجویی برگشت؛ میزگیم با گلخان جونیور
نظرات