۱۰ نکته در سریال بازی تاج و تخت که منطقی به نظر نمیرسند
هشدار: نوشته شامل اسپویلر سریال بازی تاج و تخت است!
بازی تاج و تخت (Game of Thrones) یک سریال حماسی با شخصیتهای بهیادماندنی بسیار است. تصمیماتی که شخصیتها میگیرند، اغلب زنجیرهای طولانی از اتفاقات را به دنبال دارد، که این موضوع اهمیت جزئیات را بسیار بالا میبرد. این سریال در طول هشت فصل، موفق شده است با استفاده از جزئیات مختلف، چندین معما خلق کند. برخی از این جزئیات با شخصیتها در تناقض هستند و برخی دیگر به سادگی توضیح داده نشدهاند.
لحظات عجیبی در سریال بازی تاج و تخت وجود دارند که منطقی به نظر نمیرسند. از راز دیواری که بهوضوح ساخته دست انسان نیست تا شعلههایی که پیش از مرگ جوجن بر روی انگشتانش میرقصند، در این نوشته به ۱۰ نکته از این دست در سریال اشاره کردهایم. با ما همراه باشید.
۱۰. برن سقوطش را فراموش میکند
برن پس از به هوش آمدن از سقوطش ادعا میکند که چیزی از آنچه دیده به یاد ندارد، که این موضوع بسیار مشکوک و عجیب به نظر میرسد. چه برن آن اتفاقات را به یاد داشته باشد یا نه، گویی این حادثه در سریال کاملاً فراموش شده است. برن هرگز به دنبال کشف حقیقت یا تلاش برای به یاد آوردن آنچه دیده، نمیرود. او بلافاصله درگیر رویاها و کلاغ سهچشم میشود که این موضوع کمی عجیب است.
اگر برن سرسی و جیمی را به یاد میآورد، اینکه چرا به کسی چیزی نگفته، یک معمای دیگر است. احتمال زیادی وجود داشت که برن درباره آنچه دیده به شخصی دیگر چیزی بگوید. زمانی که این اتفاق افتاد او فقط ۱۰ سال داشت؛ بنابراین اینکه به این سرعت از آن عبور کرده باشد، غیرطبیعی به نظر میرسد.
۹. انتظار برن از کلاغ سهچشم برای بازگرداندن توانایی راه رفتن
درک ناکافی برن از کلاغ سهچشم یکی دیگر از معماهای سریال است. کلاغ سهچشم تقریباً هر شب در رویاهای او ظاهر میشود. با راهنمایی جوجن رید به سمت شمال، برن باید متوجه میشد که هدف کلاغ سهچشم چیست. علاوه بر این، او برای بازگرداندن توانایی راه رفتن خود به شمال سفر نکرده بود.
برن میداند که باید کلاغ سهچشم را برای هدفی بزرگتر در زندگی پیدا کند. انتظار او که کلاغ سهچشم دارای جادویی باشد که بتواند او را دوباره قادر به راه رفتن کند، منطقی نیست. این موضوع نشاندهنده عدم درک او از نقش کلاغ سهچشم و هدف خودش است، که با شخصیت برن چندان سازگار به نظر نمیرسد.
۸. التماس کتلین استارک در عروسی سرخ برای بخشیده شدن
در عروسی سرخ همهچیز از دست رفته است. وقتی درها بسته میشوند و افراد فری و بولتون شروع به کشتن مردان شمال میکنند، مشخص است که هیچکس زنده بیرون نخواهد رفت. راب، بهعنوان گرگ جوان (Young Wolf) و پادشاه شمال، نقطه کانونی این واقعه است و تمام داستان عروسی سرخ درباره اوست.
کتلین استارک بیش از هر کسی از این واقعیت آگاه است. با این حال، آخرین تصمیم او در عروسی سرخ، یعنی التماس برای بخشش از فریها، بیمعنا به نظر میرسد. او میتوانست هر چیزی بگوید. با شناختی که از شخصیت کتلین داریم، احتمال بیشتری داشت که او نفرین کند تا اینکه به جان راب التماس کند. هیچ دلیلی برای التماس وجود ندارد و عجیب است که سریال آخرین صحنه او را تا این حد ضعیف به تصویر کشیده است.
۷. بلند بودن بیش از حد دیوار
سریال بازی تاج و تخت هرگز توضیح نمیدهد که چرا دیوار (The Wall) اینقدر بلند ساخته شده است. به نظر غیرممکن میرسد که اولین انسانها بتوانند دیواری به این ارتفاع بسازند. بسیاری از اولین انسانها نیز در آن سوی دیوار زندگی میکردند، به این معنا که دلیلی برای ساخت دیواری به این بلندی نداشتند. کسانی که به وستروس آمدند، دیوار را ساختند، اما بدون جادو نمیتوانستند چنین کاری انجام دهند.
وایت واکرها مدتها پیش میتوانستند از دیوار بالا بروند. با این حال، تنها راه عبور از آن در نهایت، سوزاندن آن با شعلههای اژدها بود که خود یک جادو است. این موضوع بار دیگر نشان میدهد که دیوار بهوسیله انسانها ساخته نشده است، با وجود اینکه کسانی که در آن سوی دیوار زندگی میکنند، ادعا میکنند که اینگونه بوده است. چنین تناقض بزرگی در بازی تاج و تخت با توجه به اینکه کتاب پاسخ روشنی ارائه داده، بیمعنی به نظر میرسد.
۶. غافلگیر شدن شاه شب
اگرچه آریا توانایی بینظیری در پنهان شدن و حرکت بیصدا دارد، اما این ترفند نباید بهخوبی روی شاه شب (Night King) عمل کند. میدانیم که شاه شب یک موجود جادویی است، زمین پوشیده از برف است و هر حرکتی صدایی ایجاد میکند. علاوه بر این، قبل از رسیدن به شاه شب، آریا باید از ارتش مردگان عبور کند.
اینکه آریا بتواند بدون شناسایی شدن چنین کاری انجام دهد، کمی غیرمنطقی به نظر میرسد. آریا تا شب طولانی (The Long Night)حتی یک وایت را از نزدیک ندیده بود. بنابراین، منطقی نیست که او بهاندازه کافی آنها را بشناسد تا بتواند به این راحتی بیخ گوششان حرکت کند. از طرف دیگر، کشتن شاه شب نیز بیش از حد ساده به تصویر کشیده میشود، چرا که تنها کافی است تا آریا اسلحهاش را به دست دیگرش انداخته و او را بکشد.
۵. بیهدف چرخیدن جان در شب طولانی
در شب طولانی (The Long Night)، همه شخصیتها مشغول نبرد هستند و دقیقاً همانجایی هستند که باید باشند، بهجز جان اسنو! او بیهدف اینطرف و آنطرف میدود. به نظر میرسد که وظیفه او محافظت از دنریس است؛ اما او را در موقعیتی خطرناک رها میکند. اگر جورا مورمنت بهموقع نرسیده بود، دنریس کشته میشد. بهعنوان یکی از بهترین شمشیرزنان وستروس، حداقل کاری که جان میتوانست انجام دهد، مبارزه با یکی از وایت واکرها بود.
با این حال، در شب طولانی هیچ اتفاق مهمی برای جان نمیافتد. بدتر اینکه او نزدیک است که توسط یک اژدهای زندهشده کشته شود. تنها کاری که جان میتواند انجام دهد، فریاد زدن به صورت آن اژدها است؛ کاری که هیچ هدفی جز کشته شدن خودش ندارد. مشخص نیست جان در طول شب طولانی چه میکند؛ او کاملاً گیج و سرگردان به نظر میرسد.
۴. رها کردن سگ شکاری توسط آریا
آریا مفهوم رحمت را میفهمد، اما رها کردن سگ شکاری (The Hound) به حال خود، عملی از روی رحمت نیست. پس از سفری طولانی با سگ شکاری، آریا میداند چه زمانی وقت پایان دادن به زندگی یک مرد است. کشتن سگ شکاری دقیقاً همان کاری است که او انجام میداد.
رها کردن کسی که برای او مهم است و مردن او در خونریزی و رنج، بیرحمانه و بیاحساس به نظر میرسد. تا آن نقطه از سفرشان، سگ شکاری جایگاه خود را در زندگی آریا بهعنوان یک مربی و همسفر به دست آورده بود. او واقعاً برای آریا اهمیت قائل بود و سعی میکرد از او محافظت کند. حتی با وجود جوان بودن و مشکلاتی که آریا در آن زمان داشت، او نمیتوانست نسبت به یک مردِ در حال مرگ چنین بیرحم باشد. بهعنوان قاتلی که مرگهای بسیاری دیده است، کشتن سگ شکاری یک عمل از روی رحمت بود که آریا با کمال میل انجام میداد. به نظر میرسد که سریال تنها به این دلیل این تصمیم را گرفته است که سگ شکاری را در داستان زنده نگه دارد.
۳. انتخاب آریا استارک توسط مرد بیچهره
آریا استارک هرگز قرار نبود به یک مرد بیچهره تبدیل شود. او اهداف شخصی زیادی دارد. فهرست نامهایی که برای انتقام دارد، بهوضوح نشان میدهد که او مناسب تبدیل شدن به یک مرد بیچهره نیست. عجیب به نظر میرسد که جکن هاگار بخواهد او را به خدمت بگیرد؛ با توجه به اینکه این موقعیت معمولاً به افرادی با جایگاه پایین اختصاص دارد.
اگرچه آریا مهارتهای لازم برای تبدیل شدن به یک قاتل را دارد، اما همیشه آریا استارک باقی میماند. منطقی نیست که جکن هاگار بخواهد او را جذب کرده یا وقت زیادی را برای آموزش او صرف کند. وقتی آریا از همان ابتدا تمایلی به رفتن به براووس ندارد، واضح است که او قصد ندارد به خدای چندچهره خدمت کند. آریا فقط به خودش خدمت میکند. عجیبتر این است که آریا پس از اتمام آموزش، اجازه پیدا میکند به خانه بازگردد!
۲. ند استارک حقیقت نسب جان را از همسرش پنهان میکند
در حالی که منطقی است که ند استارک حقیقت نسب جان را از دیگران پنهان کند؛ اما حداقل همسرش باید این راز را میدانست. به دلیل این راز، کتلین استارک فکر میکند که جان، پسر ند، از یک زن دیگر است. به همین خاطر، کتلین با جان بهطور ناعادلانهای رفتار میکند و جان با آگاهی از این که او را دوست ندارد بزرگ میشود.
ند میتوانست بهسادگی با گفتن حقیقت به همسرش به این وضعیت پایان دهد. کتلین نیز به او خیانت نمیکرد یا این راز را به کسی نمیگفت. با توجه به اینکه تنها تهدید برای جان پیش از مرگ رابرت، خود رابرت بود و ند نمیتوانست جنگ آینده را پیشبینی کند، منطقی نبود که اجازه دهد فرزند خواهرش در فضایی مملو از خصومت بزرگ شود. علاوه بر این، ند سالها از دروغ خود نیز رنج میبرد، زیرا همسرش فکر میکرد که او در طول شورش رابرت به او خیانت کرده است.
۱. انگشتان شعلهور جوجن
وقتی برن، میرا، هودور و جوجن به آن سوی دیوار سفر میکنند، حال جوجن بدتر میشود. او درباره نزدیک بودن مرگش صحبت میکند؛ در حالی که به انگشتان شعلهور خود نگاه میکند، که به نظر میرسد چیزی را نشان میدهد. با این حال، آن «چیز» هرگز بهطور واضح توضیح داده نمیشود.
جوجن توانایی دیدن آینده را دارد و میتواند نگاهی به اتفاقات آینده بیندازد. او سرانجام پس از آنکه توسط یک وایت مورد حمله قرار میگیرد، میمیرد. سپس فرزندان جنگل (The Children of the Forest) با پرتاب یک نارنجک بدن او را منفجر میکنند. اینکه چرا او شعلههایی را میبیند که بر روی پنج انگشتش میرقصند، نه با توضیحات درباره تواناییهای او هماهنگ است و نه بهطور مشخص نحوه مرگ او را نشان می دهد.
آیا سریال بازی تاج و تخت را دیدهاید؟ به نظر شما کدام یک از این اتفاقات عجیبتر است؟
منبع: CBR
سام صابری و اولین کمپ کویری گیمینگ جهان | ولاگ کویری گیمینگ@samsaberi
نظرات