رمز موفقیت تام و جری در سکوت؛ چرا این کارتون به کلام نیاز ندارد؟
کمتر کسی پیدا میشود که خاطرهای با تام و جری نداشته باشد. چه از آن نسلی باشیم که چهارزانو جلوی تلویزیونهای قدیمی مینشستیم، چه امروز که در اینترنت قسمتهایش را پشت سر هم میبینیم، جادویی در تعقیبوگریزهای این موش و گربهی دوستداشتنی در گوشه و کنار خانهها وجود دارد که قلبمان را تسخیر میکند. اما یک نکته همیشه مرا به فکر فرو میبرد: آنها تقریباً هرگز با هم حرف نمیزنند!
چند فریاد از تام، یکی دو خندهی ریز از جری، و «میو» و «آخ»های گاهبهگاه؛ اما یک گفتوگوی واقعی؟ ابداً! با این وجود، همهی ما با آنها خندیدیم، هیجانزده شدیم و حتی گاهی برای تام بیچاره غصه خوردیم. خب، آخر چطور یک کارتون تقریباً بیکلام، نسلهای پیاپی را اینطور شیفتهی خود نگه داشته است؟ بیایید به سکوت پرمعنای تام و جری بپردازیم و ببینیم چرا این فرمول اینقدر بینقص عمل میکند.
۱. زبانی جهانی به نام خنده: اثری برای همه
مهم نیست کجای این کرهی خاکی زندگی میکنید—تهران، توکیو یا تورنتو. تام و جری به هر زبانی خندهدار است؛ یا بهتر بگوییم، اصلاً به هیچ زبانی نیاز ندارد! تمام زیباییاش همین است. نیازی به دانستن انگلیسی، فارسی یا اسپانیایی نیست، چون طنز آن، خود یک زبان بینالمللی است.
یادم میآید در کودکی کنار پدربزرگ و مادربزرگم مینشستم و این کارتون را تماشا میکردم. آنها انگلیسی بلد نبودند، اما از ته دل میخندیدند. چون کمدی این اثر بر پایهی کلمات هوشمندانه نبود، بلکه یک جشن تمامعیار از حرکات و تصاویر بود.
۲. زبان بدن: وقتی حالت چهره گویاتر از هزار کلمه است
قیافهی تام را وقتی پایش روی یک شنکش میرود به خاطر دارید؟ یا آن لبخند شیطانی جری را درست قبل از اجرای یک نقشهی جدید؟ این حالات چهره، داستانی را روایت میکنند که هیچ دیالوگی قادر به بیان آن نیست.
اینکه چطور چشمهایشان از حدقه بیرون میزند، فکشان روی زمین میافتد و گوشهایشان از تعجب تیز میشود، یک اغراق هنرمندانه است که در یک لحظه همهچیز را به ما میفهماند. اجرایی شبیه به پانتومیمهای کلاسیک؛ بدون کلمه، سرشار از احساس. راستش را بخواهید، همین ویژگی تماشای آن را صد برابر خندهدارتر میکند.
۳. ارکستر سمفونی شیطنت: موسیقی حرف اول را میزند
اگر شما هم ناخودآگاه ملودیهای پرهیجان تام و جری را زیر لب زمزمه میکنید، تنها نیستید! این انیمیشن فقط به تصاویر چشمنوازش متکی نیست، بلکه از موسیقی و جلوههای صوتی به شکلی استادانه برای روایت داستان استفاده میکند.
موسیقی متن، وقتی تام پاورچینپاورچین به جری نزدیک میشود، فضایی پر از تعلیق و دزدکی میسازد و درست در لحظهی اوج تعقیبوگریز، با ریتمی دیوانهوار، ضربان قلب ما را بالا میبرد. این یعنی استفاده از صدا برای قصهگویی، و این یعنی نبوغ! از صدای کشیدهشدن انگشت روی کلاویههای پیانو (گلیساندو) و طبلها گرفته تا نوای پرشتاب ویولنسل، هر صوتی به تشدید لحظهها کمک میکند و اغلب، تأثیری خندهدارتر از هر کلمهای دارد.
۴. ادای دین به سینمای صامت
کمی فکر کنید. هر قسمت از تام و جری، یک فیلم صامت کوتاه و درخشان است. دیالوگی در کار نیست، اما داستان با قدرت به پیش میرود. تمام عناصر سینما آنجا حضور دارند: بازی، زبان بدن، تنش و واکنشهای بهموقع.
تام و جری حسوحال آثار کلاسیک را دارد، چون عمیقاً از غولهای سینمای صامت مانند چارلی چاپلین و باستر کیتون الهام گرفته است. آنها هم برای خنداندن مخاطب به کلمات نیازی نداشتند؛ تنها ابزارشان زمانبندی بیعیبونقص، خلاقیت و کمدی بزنبکوب بود. تام و جری همین فرمول را به دنیای انیمیشن آورد و آن را به طلا تبدیل کرد.
۵. قوهی تخیل شما، بهترین نویسنده است
تا به حال برایتان پیش آمده که هنگام تماشا با خودتان بگویید: «الان تام داره میگه: بالاخره گیرت انداختم!» یا «جری هم جواب میده: به همین خیال باش، رفیق!»؟ لذت ماجرا همینجاست! چون دیالوگی وجود ندارد، ذهن شما آزاد است تا جاهای خالی را پر کند.
بچهها استاد این کار هستند. آنها با دیدن تصاویر، دیالوگها و صداهای خودشان را خلق میکنند و به شیوهای با کارتون تعامل برقرار میکنند که در کمتر انیمیشنی دیده میشود. در واقع، دیالوگهایی که ما در ذهنمان برای تام و جری میسازیم، اغلب بسیار بامزهتر از هر چیزی است که سازندگان میتوانستند در دهانشان بگذارند!
۶. اثری برای تمام نسلها: از کودکان تا پدربزرگها
بیدلیل نیست که تام و جری دهه به دهه محبوبیت خود را حفظ کرده است. این فقط نوستالژی نیست؛ این قدرت طنز خالص است. در این کارتون خبری از شوخیهای روز یا ارجاعات فرهنگی که تاریخ انقضا داشته باشند، نیست. خبری از اصطلاحات زودگذر نیست.
اینجا فقط کمدی کلاسیک و بیزمانی وجود دارد که همه میتوانند در کنار هم از آن لذت ببرند. من در کودکی آن را دیدهام، بعدها با بچههای فامیل، و حالا میبینم که کوچکترین اعضای خانواده هم عاشقش هستند. همهی ما به یک صحنه میخندیم و این، اتفاق بسیار ویژهای است.
۷. هنر زمانبندی بینقص در کمدی
اگر تا به حال با صدای بلند به صحنهای خندیدهاید که تام درست یک صدم ثانیه بعد از بستهشدن در توسط جری، به آن برخورد میکند، شما قدرت زمانبندی را درک کردهاید. مهم فقط اتفاقی که میافتد نیست، بلکه زمان وقوع آن است که معجزه میکند. خالقان تام و جری، اساتید این هنر بودهاند. هر سقوط، هر انفجار و هر ضربه، دقیقاً در لحظهای اتفاق میافتد که بیشترین خنده را بگیرد. حتی آن وقفههای کوتاه، آن آرامش قبل از طوفان، بخشی از این بازی هوشمندانه برای خنداندن ماست.
۸. از دل سادگی، خلاقیت بیپایان میجوشد
میدان نبرد تام و جری اغلب یک خانهی ساده، یک حیاط یا یک هتل شیک است. اما سازندگان از همین محیطهای محدود، امکاناتی بیپایان خلق میکنند. یک روز جری در سوراخ دیوار پنهان است و روز دیگر با یک هواپیمای کاغذی پرواز میکند. تام هم برای به دام انداختن او از یک تلهموش ساده تا یک ماشین پیچیدهی مکانیکی استفاده میکند.
و تمام این نقشهها بدون حتی یک کلمه توضیح اجرا میشوند. شما فقط با تماشا کردن، از همهچیز سر در میآورید و این، اوج هنر داستانگویی بصری است.
سکوتی که از هر فریادی بلندتر است
در دنیایی که کارتونها پر از دیالوگ شدهاند و هر شوخی باید با کلمات توضیح داده شود، تام و جری با سکوتش میدرخشد—و تمام قدرتش در همین سکوت نهفته است. این انیمیشن به ما یادآوری میکند که خنده نیازی به زبان مشترک ندارد، داستانها همیشه محتاج دیالوگ نیستند، و گاهی برای روشنکردن یک روز خاکستری، کافی است بنشینیم و ببینیم که چطور یک موش کوچک با یک ماهیتابه، گربهای بزرگ را از پا در میآورد.
پس دفعهی بعد که تام را در حال جیغهای بنفش کشیدن یا جری را در حال خندههای ریز شیطنتآمیز دیدید، به یاد بیاورید که در حال تماشای یک شاهکار هستید؛ اثری که بدون گفتن حتی یک کلمه، یک دنیا حرف برای گفتن دارد. یک پیشنهاد دوستانه: تام و جری را با کسی تماشا کنید که زبان شما را نمیفهمد. خواهید دید که بدون نیاز به هیچ ترجمهای، هر دویتان از خنده رودهبر خواهید شد. جادوی واقعی کمدی یعنی همین.
منبع: goodmenproject
چطوری پارتنر گیمر پیدا کنیم؟ میزگیم ازدواجی با سایه و حمید
نظرات