اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه سینما

۱۰ انیمه با پایان غم انگیز برای کسانی که از پایان‌های خوش متنفرند

انیمه به‌عنوان یک مدیوم، به طرز افراطی پر شده از داستان‌های الهام‌بخش و خوشحال‌کننده؛ داستان‌هایی که تلاش‌های شخصیت‌ها را جشن می‌گیرد و به کار سخت، ممارست و تقویت نفس آن‌ها جایزه می‌دهد. با این که چنین داستان‌های خوش‌بینانه‌ای به‌صورت کلی ارزش خودشان را در دنیای ادبیات و داستان‌نویسی دارا هستند، اما نمی‌توان تنها به آن‌ها اتکا کرد. همه طرفداران این مدیوم دنبال یک داستان فانتزی امیدوارانه نیستند. اتفاقاً خیلی از آن‌ها به دنبال تاریک‌ترین تراژدی‌هایی هستند که می‌توان در یک انیمه پیدا کرد. آثاری که نتیجه‌گیری آن‌ها نه در اثر شادی، بلکه در اثر غمی که به دنبال دارند و احساسات مخاطب را تحت‌تأثیر قرار دهد. در حقیقت عده زیادی هستند که معتقدند پایان‌های خوش خیلی مسخره و آب‌دوغ‌خیاری به نظر می‌رسند و چنین پایان‌هایی خیلی غیرواقعی هستند تا بتوان از آن‌ها لذت برد. آن‌ها داستان‌هایی را ترجیح می‌دهند که محیط افسرده‌کننده‌تری داشته باشد و موقع رسیدن به درون مایه‌های تراژدیک و غم انگیز پا پس نکشند.

یک پایان بد در صورت اجرای درست می‌تواند بسیار بیشتر از یک پایان خوب عادی، معنادار باشد و مخاطبین، قدرت این پایان‌های تراژدیک را به خوبی درک می‌کنند. آن‌ها عموماً بعد از تجربه چندین پایان خوش و خرم سعی می‌کنند طعم این پایان‌های نفس‌گیر، غم‌انگیز و تکان‌دهنده را تجربه کنند و برای این کار قطعاً به سراغ آثاری می‌روند که یا با تراژدی‌های بی‌نهایت دردناکی دست و پنجه نرم می‌کنند یا مواردی که به خاطر پلات توییست‌های از حد انتظار مخاطب خود فراتر می‌روند. چنین انیمه‌هایی که به این شکل به اتمام می‌رسند، بهترین دارو برای افرادی است که از پایان‌های خوب و خوش متنفر هستند.

اگر برای شما سؤال است که کدام انیمه‌ها واقعاً در پایان به شخصیت‌های خود رحم نکرده‌اند و در عین حال به عنوان آثاری بی‌نظیر جاودانه باقی مانده‌اند، بهتر است با مجله بازار همراه باشید تا بر ۱۰ عنوان از بهترین انیمه‌هایی که پایان خوش ندارند نگاهی بیندازیم.

Gundam 0800: War in the Pocket

با وجود تمام محبوبیتی که سری Gundam به عنوان پرچمدار ژانر مکا، ربات‌های غول پیکر و نبردهای فراکهکشانی شان دارد، جای جای این فرنچایز پر است از غم‌انگیز و معنادارترین قصه‌های جنگی که می‌توان در دنیای انیمه پیدا کرد. از این حیث، داستان Gundam 0800: War in the Pocket حتی بی‌رحم‌تر و غم انگیز‌تر از مابقی آثار سری گاندام است. در این داستان کوتاه که تمرکز خود را روی تأثیر نبردهای فراکهکشانی بین فدراسیون سیاره زمین و امپراتوری زئون روی مردم عادی گذاشته است، ما دنباله‌روی پسری به نام آلفرد هستیم. مرد کوچکی که مانند دیگر هم سن و سال‌های خودش علاقه بسیاری به نبرد بین دو جبهه در حال جنگ در کهکشان‌ها دارد.

هر چند طولی نمی‌کشد که با پیشروی جنگ به محل زندگی شخصیت اصلی، آلفرد کوچک داستان ما با حقایق رعب‌انگیز جنگ به صورت دست اول روبرو می‌شود. کنجکاوی کودکانه او زیر پای واقعیت بی‌رحمانه مرگ خورد شده و به مخاطب نیز این حقیقت یادآوری می‌شود که جنگ یک اتفاق آرمانی یا داستانی حماسی و دنبال‌کردنی نیست و پیامدهایش به شدت غم‌انگیزتر و غیرقابل باورتر از چیزی است که دوست دارید. از این نظر Gundam 0080 از بسیاری از داستان‌های اصلی سری Gundam نیز ناراحت‌کننده‌تر است. در سری Gundam جنگ همواره یک پدیده مورد تکرار و حیاتی است و بسیاری تنها به ابعاد و زرق و برق آن می‌نگرند، نه ابعاد فاجعه برانگیز آن.

Banana Fish

Banana Fish با وجود تعلق داشتن به رده سنی شوجو (دختران جوان)، به طرز قابل درکی به خاطر مضامین تاریک، بزرگسالانه و خشن خود بین طرفداران این ژانر معروف است. داستان Banana Fish در اعماق دنیای سیاه تبهکاران نیویورک رخ می‌دهد، جایی که رابطه یک گنگستر به شدت بدنام به نام اَش لینکس با یک عکاس ساده لوح ژاپنی به نام ایجی اکومورا سرآغاز داستان پرپیچ و خمی بوده که روایتگر پرونده مرموزی به نام Banana Fish است؛ ماده مخدر دست نیافتنی که در گذشته برادر اَش را از پای درآورده است.

با وجود این که بخش زیادی از محتوای Banana Fish به اکشن دنبال‌کننده خود و رمز و رازهای فراوان آن اختصاص دارد، قلب این سری را درون بخش‌های کم زرق و برق‌تر و آرام‌تر آن می‌توان یافت. داستانی خاکی که علاقه‌ای به غلو کردن و دروغ گفتن در رابطه با حقیقت تلخی که شخصیت‌هایش در آن زندگی می‌کنند ندارد و به همین دلیل است که انتهای Banana Fish پایان خوشی ندارد و با بی‌رحمی تمام شانس شخصیت‌هایش در رسیدن به یک عاقبت خیر را از آن‌ها می‌گیرد و در وضعیتی ناامیدکننده رها می‌کند.

Gungrave

Gungrave اثری به شدت خشونت‌بار است که با ترکیب موضوعاتی نظیر دراماهای گنگستری، فانتزی فراطبیعی و موارد علمی تخیلی به یکی از بنیانی‌ترین و ماندگارترین انیمه‌های اوایل دهه ۲۰۰۰ در ژانر جرائم سازمان یافته تبدیل شد. Gungrave اقتباسی از یک بازی ویدیویی با همین نام است که در همان سال‌ها روی PlayStation 2 عرضه شده بود و روایتگر یک عضو دون پایه مافیا به نام برندون هیت است. برندون بعد از مورد خیانت گرفتن توسط بهترین دوستانش و سازمانی که به آن وفادار بوده، به عنوان یک قاتل نامیرا دوباره به زندگی بازمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد انتقام تمام کسانی که در حق او جفا کرده‌اند را به خشن‌ترین شکل ممکن بگیرد.

YOUR TEانیمه جوجوتسو کایسن ؛ رتبه‌بندی اوپنینگ‌ها و اندینگ‌ها + ویدیوXT

Gungrave انیمه‌ای بی‌رحم است، انیمه‌ای دراماتیک و با توجه به زمان پخش خود، تا حد قابل درکی نیز بی‌منطق بوده، ولی با این وجود موفق می‌شود مخاطبین خود را همواره با معرفی کردن داستان‌های احساسات‌برانگیز و داغون‌کننده خود و ترکیب آن‌ها با خشونتی بی‌حد و حصر غافلگیر کند. هر چند هیچ نقطه‌ای از سفر برندون برای انتقامش جنبه‌ای شادی آور ندارد، ولی قسمت نهایی سری به خوبی به مخاطب خود می‌فهماند که همین کشمکش‌هایی که وی تا آن نقطه تحمل کرده تا چه اندازه بی‌معنی و بیهوده بوده است.

Attack on Titan

با وجود این که Attack on Titan به عنوان یکی از نمادین‌ترین انیمه‌های شونن کل تاریخ انیمه به شمار می‌رود، در هیچ جای داستان این سری نمی‌توان حس کرد که هدف نویسنده یک اثر امیدوارکننده، خوشبینانه یا الهام‌بخش باشد. اتک آن تایتان در بدو ورود یک داستان در مورد تلاش بی‌ثمر بشریت در مقابل هیولاهای پررمز و رازی است که جلوتر به داستان به شدت تاریک‌تری در مورد اثر نفرت و انگیزه‌های ناشی از آن روی جنگ تبدیل می‌شود. داستان این انیمه همیشه چه در مقابل شخصیت‌های خود و چه در مقابل مخاطبش بی‌رحمانه عمل کرده و از قتل قهرمانان مورد علاقه طرفداران خود هیچ ابایی ندارد؛ در مورد شخصیت‌هایی که زنده می‌مانند هم برای آن‌ها سرنوشت‌هایی بعضاً بدتر از مرگ تعیین شده.

با این وجود در تمامی مدت زمان انتشار مانگا و پخش انیمه این سری، این ایده امیدوارانه که ممکن است در برهه‌ای، بارقه‌ای از نور در میان این تاریکی‌ها به شخصیت‌های این داستان پایانی خوش و شایسته عطا کند؛ باعث شد تا طرفداران تا آخرین لحظه دنباله روی داستان بمانند. در نهایت با پخش قسمت نهایی این انیمه، هر چند قهرمانان داستان موفق به متوقف کردن تهدید نهایی مقابل خود می‌شوند ولی برای تمامی مخاطبین سریال مشخص بود که علی رغم این موفقیت، بهایی که برای رسیدن به آن پرداخت شده بود واقعاً سنگین بود.

Devilman Crybaby

Devilman، اثر گو نارای، مانگایی در ژانر فانتزی و آخرالزمانی است که به تنفر از پایان خوش خود بین طرفداران مانگاهای قدیمی معروف است. Devilman برای بار اول در سال ۱۹۷۲ منتشر شد و چیزی بیشتر از ۴۰ سال طول کشید تا ماساکی یوآسا (کارگردان انیمه‌هایی نظیر Ping Pong the Animation و Tatami Galaxy) تصمیم به اقتباس از این اثر تحت عنوان Devilman Crybaby بگیرد. با این تفاوت که Devilman Crybaby نه تنها در از آب درآوردن ماهیت تاریک مانگای اصلی موفق بود، بلکه پا را فراتر گذاشته و داستان Devilman را از چیزی که بود به شدت افسرده کننده‌تر کرد. در نتیجه این امر مخاطبین با انیمه‌ای روبرو شدند که جدا از خشونت و صحنه‌های نامناسب خود، یکی از تلخ‌ترین پایان‌های ممکن را برای شخصیت‌های خود متصور شده بود و هیچ کس در انتهای آن به عاقبت خوشی نمی‌رسید.

Devilman Crybaby داستان آکیرا فودو را روایت می‌کند، پسر نیمه شیطانی که به دوست خود، ریو کمک می‌کند تا مابقی شیاطین را از میان بردارند. با تمامی اوصاف Devilman Crybaby یک اثر تماماً تیره و تار نیست. در نیمه اول داستان با پیشروی ماجراهای ریو و آکیرا، تقویت پیوند و رابطه این دو دوست و تغییرات عجیب و غریبی که در اثر پیوند با دویل من اتفاق می‌افتد لحظات شیرین و امیدوارکننده‌ای را می‌توان مشاهده کرد. این نیمه دوم داستان است که با پیشبرد داستان در مسیری به شدت تاریک‌تر، باعث می‌شود تمام امیدی که در چشم مخاطب در نیمه اول جمع شده بود قسمت به قسمت تکه تکه و نابود شده و سرنوشت آکیرا به یک تراژدی جهان سوز تبدیل شود.

Texhnolyze

برخلاف اکثر آثار پادآرمان‌شهری که در آینده دور اتفاق می‌افتند و قهرمانان خود را به خاطر ایستادن در مقابل رژیم مستبد بالا می‌برند، Texhnolyze مسیر مخالف را رفته و بیش از پیش این حقیقت که چطور واقعیت همچین آینده‌ای نابود‌کننده است را در قالب نقطه نظرات به شدت ناامیدکننده و در عین حال فیلسوفانه‌ای به مخاطب خود می‌فهماند. Texhnolyze داستان شهر زیرزمینی‌ به نام Lux است. شخصیت اصلی داستان مردی به نام ایچیسه است. مبارز توداری که بعد از رفت و آمد با آدم‌های اشتباه دو تا از اعضای بدنش را از دست می‌دهد و به ناچار درگیر نبرد بی‌رحمانه برای تغییر ساختار قدرت در این شهر می‌شود.

بازی جدید Death Note روی پلی استیشن ۵ منتشر خواهد شد

Texhnolyze با وجود نحوه روایت قدرتمند و تفکربرانگیز خود در زمینه خشونت بی‌هدف و ایده آل‌های پوچ گرایانه، فضای به شدت نگران کننده‌ای را در تمام داستان خود دارد. داستانی که در آن هیچ کدام از شخصیت‌ها نمی‌توانند ذره‌ای به خوشبختی دست پیدا کنند. پایان داستان هم تمام این درون مایه‌های افسرده کننده را تقویت می‌کند و به شکل به پایان می‌رسد که قلب هر مخاطبی شکسته می‌شود.

The End of Evangelion

سری Evangelion یکی از نمادین‌ترین آثار ساختارشکن ژانر مکا به حساب می‌آید و علت این امر نیز تمرکز داستان روی روایت واقع گرایانه بر جریان تراژدیکی است که خلبانان این ربات‌های غول پیکر و قدرت‌های تخیلی شان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند. چنانچه با این سری آشنا نیستید، داستان Neon Genesis Evangelion روایتگر پسر نوجوانی به نام شینجی ایکاری است. او به خاطر اوامر پدرش مجبور به خلبانی روبات غول پیکر و کشنده‌ای به نام Eva است. برخلاف دیگر انیمه‌های این ژانر، شینجی با یک قهرمان معمول در این مدل از داستان‌ها متفاوت است. فشار روانی‌ای که در اثر نبردهای پشت سر هم در مقابل نیروهای نابودگر بشریت بر او وارد می‌شود باعث شده بعد از مدتی او دیگر توانایی نشستن در جایگاه ناجی دنیا را که دیگران به او تحمیل کرده‌اند را نداشته باشد.

انیمه تلویزیونی Neon Genesis Evangelion و پایان آن از شیوه غیر معمول و گیج کننده‌ای برای به تصویر کشیدن زوال ذهنی شینجی استفاده می‌کند که منجر به یک پایان خیلی تجربی و انتزاعی می‌شود. این End of Evangelion است که با برداشت متفاوت و بازنگری پایان سری، موفق به بیش از پیش گسترده کردن ابعاد ناامیدکننده و غم انگیز دنیای Evangelion می‌شود.

Grave of Fireflies

هر چند عمده کارنامه کاری استدیوی Ghibli پر شده از آثار فانتزی و جادویی‌ که چه بزرگ‌ترها و چه بچه‌ها می‌توانند از آن لدت ببرند، ولی این شامل تمام آثار آن‌ها نمی‌شود. در حقیقت کارنامه این استدیو بسیار متنوع‌تر از چیزی است که از دور به نظر می‌رسد و شامل آثار به شدت افسرده کننده‌ای مانند Grave of Fireflies نیز می‌شود. داستان انیمه در ژاپن و دقیقاً بعد از پایان جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد. جایی که برادر و خواهری تنها و یتیم باید در دنیایی که بعد از جنگ تا حد زیادی نابود شده زنده بمانند.

تراژدی، غم، اندوه و حسرت، احساساتی هستند که از تک تک لحظات Grave of Fireflies بر سر مخاطب خود باریده و دقیقه به دقیقه آن مخاطب را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. این انیمه نمایشگر لحظات به شدت تلخ، تکان‌دهنده و بسیار واقعی و پایبند به تاریخ از حوادث بعد از جنگ جهانی دوم و اثرات جنگ روی بازمانده‌های آن است. سرنوشت این خواهر و برادر از همان دقایق اولیه فیلم مشخص است، اما این ادامه داستان و هنر انیمه در به تصویر کشیدن سفر این دو از ابتدا تا انتهای زندگی شان است که باعث ایجاد حس همدردی در مخاطبان خود شده؛ حتی اگر تمام این مخاطبین بدانند در انتها چه چیزی سرنوشت تلخی انتظار قهرمانان بی‌گناه این فیلم را می‌کشد.

Saikano

سری انیمه تلویزیونی Saikano، اثری هر چند کمتر شناخته شده ولی به شدت تکان دهنده در رده سنی سنین (بزرگسال) است که به رابطه عاشقانه زوج نوجوانی به نام‌های چیسه و شوجی می‌پردازد. هر چند سرانجام خوبی در انتظار این رابطه نیست. طولی نمی‌انجامد که پای جنگ به سرزمین ژاپن باز شده و چیسه بدون اختیار خودش تبدیل به سلاح انسانی می‌شود که وظیفه برگرداندن جریان جنگ را به دوش خود دارد. تغییر و تحولی که باعث شوکه شدن شوجی شده و رابطه آن‌ها را دچار تغییرات شگرفی می‌کند.

انیمه های پاییز ۲۰۲۴ که باید تماشا کنید + ویدیو

Saikano روایتگر داستان دختری است که بعد از تبدیل شدن به یک سلاح جنگی، انسانیت اش را ذره ذره از دست داده و باید با هویت جدیدش دست و پنجه نرم کند. از طرفی در گوشه‌ای دیگر از روایت داستان نیز ما شوجی را داریم؛ پسری که عشق تمام عمرش روبروی چشمانش ذره ذره به موجودی غیر انسانی تبدیل شده و باید ضمن تحمل این موضوع از خود این سوال را بپرسد که عشق بین خود و چیسه به چه معناست. تلاش نامعقول این دو شخص برای به هدف رساندن رابطه‌شان در پس زمینه دنیایی به شدت تیره و تار درون مایه‌های اصلی Saikano هستند. اثری که علی رغم تمامی امیدی که به آن دارید تا پایانی خوش داشته باشد، در نهایت به همچین نتیجه خوشایندی ختم نمی‌شود.

Wolf’s Rain

Wolf’s Rain یکی از آثار کلاسیک در ژانر پادآرمان‌شهر است که مخاطب خود را در یک دنیای سرد و در حال مرگ می‌اندازد. جایی که در آن امید جای خود را به ناامیدی داده و کلید دستیابی به بهشت نیز در دستان قبیله دست نیافتنی از گرگ هاست. تعدادی از این گرگ‌های افسانه‌ای، هر چند، هنوز در میان بشریت زندگی می‌کنند و در خفا به بقای خود ادامه می‌دهند. این بازمانده‌ها در کنار هم جمع شده و با رهبری مرد شجاعی به نام کیبا راهی سفری برای رسیدن به بهشت مقدر شده‌شان می‌شوند.

ماجرایی که انتظار این گروه را می‌کشد، سفری محزون و غم انگیز است که شروعی امیدوار کننده دارد. با روبرو شدن گرگ‌ها با هر یک از موانعی که بر سر آنان قرار می‌گیرد، اراده و میزان مصمم بودن آن‌ها برای رسیدن به سرزمین موعودشان مورد آزمایش قرار می‌گیرد و آن‌ها با تحمل این سختی‌ها قدم به قدم جلوتر می‌روند. متاسفانه پایانی که انتظار این گروه را می‌کشد چیزی نیست که کسی انتظار آن را داشته باشد و درب منتهی به بهشت تنها غم و اشک را برای مخاطبان این انیمه به ارمغان می‌آورد.

انیمه‌هایی که بالا نام بردیم، آثاری هستند که پایان خوشایندی برای شخصیت‌های خود متصور نشده اند. آیا پایان این انیمه‌ها موفق به ایجاد حسی که هدف آن را داشتند در مخاطبان خود شده‌اند؟ نظر شما چیست؟ انیمه‌های دیگری نیز هستند که پایانی به تیرگی پایان این آثار داشته باشند؟ آن‌ها را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.

منبع: CBR


اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید

اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید

اگر دختر گیمر و پسر استریمر ازدواج کنند چی میشه؟ میزگیم با سایه و حمید

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها