
۱۰ فیلم ابرقهرمانی که کمتر کسی دربارهشان حرف میزند
اگر هنوز نفهمیدهاید که ژانر ابرقهرمانی رسماً هالیوود را بلعیده است، احتمالاً در سالهای اخیر زیر سنگ زندگی کردهاید! کافی است نگاهی به سینما یا سرویسهای استریم بیندازید: همهجا پر از شنل، ماسک، لیزر و صحنههای انفجاری است. این موج بزرگ باعث شد صدها فیلم ابرقهرمانی ساخته شود، اما خب معلوم است که همهی آنها قرار نیست به اندازهی «اسپایدرمن» یا «آیرونمن» سر و صدا به پا کنند. با این حال، این اصلاً به این معنا نیست که آن فیلمهای کمتر دیدهشده ارزش ندارند. برعکس، خیلیهایشان مثل گنجهای پنهانی هستند که هنوز هم میتوانند حسابی هیجانزدهتان کنند.
وقتی فیلمهایی مثل «Avengers: Endgame» یا «Spider-Man: Far From Home» میلیاردها دلار میفروشند و همهی دنیا فقط از آنها حرف میزنند، طبیعی است که بقیهی آثار زیر سایهی این غولها محو شوند. اما خب، بین همین آثار نادیدهگرفتهشده، فیلمهایی پیدا میشود که تماشای دوبارهشان میتواند تجربهای کاملاً تازه باشد. بعضیشان داستانهایی دارند که جلوتر از زمان خودشان بودند، بعضی دیگر بازیها و شخصیتهایی دارند که خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنید تأثیرگذارند. حالا این آثار کداماند؟ در ادامه با هم سراغ ۱۰ فیلم ابرقهرمانی میرویم که کمتر کسی ازشان حرف میزند، اما دیدنشان هنوز هم میتواند مثل یک سورپرایز حسابی سرگرمکننده باشد.
۱۰. Hancock ۲۰۰۸
ویل اسمیت در نقشی متفاوت؛ یک ابرقهرمان بداخلاق و خرابکار.
خیلی قبلتر از اینکه ویل اسمیت با یک سیلی معروف در مراسم اسکار دوباره سر زبانها بیفتد، او در فیلم Hancock داشت با مشت و لگد و البته کلی خرابکاری دنیا را «نجات» میداد! این بار اما نه در قالب یک قهرمان و ابرقدرتِ بینقص، بلکه در نقش یک ابرقهرمان دائمالخمر، بداخلاق و پرحاشیه که هر جا پا میگذاشت، بیشتر از اینکه مشکلی را حل کند، دردسر تازهای میتراشید. سالها قبل از اینکه سریالهایی مثل The Boys یا Invincible مرزهای ژانر ابرقهرمانی را بشکنند و به سمت «قهرمانان تاریک و خشن» بروند، Hancock همین مسیر را با جسارت شروع کرده بود.
جالب اینجاست که فیلم با همهی نقدهای ضدونقیضی که گرفت، پر از ایدههای خلاقانه و لحظات جذاب است. نیمهی اولش واقعاً تماشایی است: خاص، متفاوت و جلوتر از زمان خودش در سال ۲۰۰۸. اما خب، نیمهی دوم درست مثل اینکه فرمان را بچرخانی و مستقیم بزنی به دیوار! داستان ناگهان منحرف میشود و همهچیز به هم میریزد. حیف است، چون اگر فیلم همان انرژی و هوشمندی نیمهی اول را حفظ میکرد، امروز حتماً خیلی بیشتر دربارهاش حرف زده میشد. هنوز هم بخشهای درخشانش آنقدر قوی هستند که Hancock را به یک تجربهی عجیب اما دیدنی تبدیل کنند؛ فیلمی که با همهی فراز و فرودهایش، هنوز ارزش یک بار دیگر دیدن را دارد.
۹. Sky High ۲۰۰۵
وقتی بلوغ نوجوانی با دنیای ابرقهرمانی ترکیب میشود.
Sky High فیلمی است که از دل ناکجاآباد بیرون آمد و ناگهان شد یکی از محبوبترین فیلمهای نوجوانانِ سال ۲۰۰۵! خیلیها هنوز هم باور دارند که این یکی از بهترین و در عین حال مهجورترین فیلمهای دیزنی است. داستان دربارهی «ویل استرانگهولد» با بازی مایکل آنگارانو است، پسر دو تا از بزرگترین ابرقهرمانان دنیا، که خودش اما… هیچ قدرتی ندارد! حالا باید همزمان با چالشهای دبیرستان و این بحران شخصی دست و پنجه نرم کند. نتیجه؟ یک قصهی بلوغِ بامزه و پرانرژی که زیر شنلِ ابرقهرمانی پنهان شده است.
کارگردانی فیلم هم دست کمی از داستانش ندارد. «مایک میچل» که بعدها Shrek Forever After و The Lego Movie 2 را ساخت، در اینجا یک انرژی کودکانه و پر از شیطنت به فیلم داده که تماشایش هنوز هم لذتبخش است. درست است که فیلم از کلیشههای همیشگی فیلمهای دبیرستانی پر شده (زورگویی، کراش پنهانی، پیدا کردن هویت واقعی و این حرفها)، اما حضور یک تیم بازیگری بامزه، از جمله بروس کمپبل افسانهای، و نگاه سرزندهی کارگردان باعث میشود همهی این کلیشهها تازه و جذاب به نظر برسند. Sky High با همان ترکیب سادهی طنز، نوستالژی و اکشن خانوادگی، هنوز هم مثل یک جواهر فراموششده در دنیای ابرقهرمانها میدرخشد.
۸. The Rocketeer ۱۹۹۱
پرواز با جتپک در دل جنگ جهانی؛ یک قهرمان کلاسیک فراموششده.
چه چیزی از دیدن یک ابرقهرمان که با نازیها میجنگد جذابتر است؟ همه بلافاصله به Captain America فکر میکنند، اما خیلی قبلتر از اینکه استیو راجرز سپر گردش را بالا بگیرد، فیلم The Rocketeer در سال ۱۹۹۱ این ایده را با استایلی کاملاً متفاوت روی پرده آورد. نکته اینجاست که این فیلم نه مارول بود و نه DC، و همین باعث شد حسابی زیر سایهی این دو غول گم شود. در واقع، The Rocketeer یکی از همان جواهرهای پنهان سینماست که دههها بیدلیل در حاشیه ماند و حالا وقتش رسیده دوباره تحسین شود.
البته رقابتش هم ساده نبود؛ همان سال Teenage Mutant Ninja Turtles II: Secret of the Ooze اکران شد که خودش یک فرنچایز حسابی جا افتاده بود. با این حال، The Rocketeer حتی بعد از گذشت ۳۴ سال همچنان تماشایی است. بله، جاهایی کمی لوس به نظر میرسد، اما راستش همین اغراقها بخش بزرگی از جذابیتش را میسازند. در دورانی که همهچیز یا مارول است یا DC، این فیلم میتواند درست مثل یک نسیم تازه باشد برای یک شب خلوت و نوستالژیک؛ پرواز با جتپک، قهرمانی کلاسیک و یک قصهی سرگرمکننده که هنوز هم حال آدم را خوب میکند.
۷. Darkman ۱۹۹۰
لیام نیسون در یکی از اولین تجربههای ابرقهرمانی سم ریمی.
خیلیها شاید فکر کنند سهگانهی مرد عنکبوتی اولین تجربهی سم ریمی در دنیای ابرقهرمانی بوده، اما حقیقت این است که او یک سال قبل از The Rocketeer سراغ ژانر ابرقهرمانی رفت و چیزی عجیب و ترسناک ساخت: Darkman. این فیلم محصول ۱۹۹۰ بیشتر شبیه تلاقی فیلمهای هیولایی کلاسیک با سینمای ابرقهرمانی است؛ ترکیبی عجیب که نتیجهاش یک اثر خاص و منحصربهفرد در تاریخ این ژانر شد. ریمی با امضای ترسناک و فضاسازی پرزرقوبرق خودش، قهرمانی ساخت که هم تاریک است و هم تراژیک، و همین او را از قهرمانهای رنگارنگ مارولی و دیسی جدا میکند.
در Darkman لیام نیسون در نقش اصلی میدرخشد؛ مردی که به شکلی فجیع آسیب دیده و حالا در دنیای زیرزمینی بهدنبال انتقام است. و خب، چون پای سم ریمی وسط است، حضور بروس کمپبل هم اجتنابناپذیر بود! کنارشان هم فرانسیس مکدورمند قرار دارد که بازیاش به فیلمهای بعدیاش شباهتی ندارد و همین دیدنش را جذابتر میکند. Darkman حتی امروز هم یک تجربهی پرهیجان است؛ پر از خشونت اغراقشده، نماهای عجیب و لحظاتی که یادآور همان استایل خاصی هستند که ریمی بعدها در Spider-Man به اوج رساند. برای همین هم تماشای این فیلم فقط به خاطر داستانش جذاب نیست؛ بلکه دیدن نسخهی اولیهی ترفندهایی که بعدها دنیای سینمایی مرد عنکبوتی را ساختند، خودش یک لذت بزرگ است.
۶. Hulk Vs. ۲۰۰۹
هالک مقابل ثور؛ جدالی اسطورهای روی پردهی انیمیشن.
یکی از پرسشهای قدیمی و همیشگی در دنیای کمیکها و ابرقهرمانان این بوده است: «اگر این دو شخصیت روبهروی هم قرار بگیرند، چه کسی پیروز خواهد شد؟» مارول در سال ۲۰۰۹ تصمیم گرفت پاسخی روشن به این کنجکاوی بدهد، آن هم نه فقط یک بار، بلکه دوبار. حاصل این ایده، انیمیشن .Hulk Vs بود؛ فیلمی که ساختارش به دو قسمت تقسیم میشود. در بخش نخست، هالک با صداپیشگی Fred Tatasciore در برابر ثور قرار میگیرد و در بخش دوم با ولورین وارد نبردی تمامعیار میشود. جالب آنکه نخستین حضور ولورین در تاریخ کمیکها نیز دقیقاً در یکی از شمارههای The Incredible Hulk رقم خورده بود؛ یک ارجاع کوچک اما دلنشین برای طرفداران قدیمی.
از نظر بصری، .Hulk Vs یکی از چشمگیرترین آثار انیمیشنی مارول است. طراحی صحنهها و کیفیت انیمیشن باعث میشود هر مبارزه با شکوهی سینمایی و سرشار از انرژی به نظر برسد. با این وجود، این اثر کمتر در میان مخاطبان به یاد آورده میشود، چرا که انیمیشنهای مارول هیچگاه نتوانستند جایگاهی مشابه آثار موفق دیسی پیدا کنند. این بیتوجهی واقعاً حیف است، زیرا .Hulk Vs یک تجربهی سراسر اکشن و پر از آدرنالین است؛ فیلمی که هنوز هم میتواند تماشاگران قدیمی و تازهوارد را به وجد بیاورد و نشان دهد چرا هالک یکی از پرهیجانترین شخصیتهای جهان ابرقهرمانی است.
۵. Planet Hulk ۲۰۱۰
سفر هالک به اعماق فضا؛ ماجرایی که بعدها الهامبخش Thor: Ragnarok شد.
هالک در دنیای انیمیشنهای مارول هم یک دورهی درخشان داشت و Planet Hulk نقطهی اوج آن بود. تنها یک سال بعد از .Hulk Vs، این فیلم آمد تا یکی از معروفترین داستانهای کمیک مارول را به انیمیشن تبدیل کند؛ داستانی که خیلی از طرفداران با شنیدنش یاد فیلم Thor: Ragnarok هم میافتند، چون بخش بزرگی از قصهی نسخهی سینمایی هالک در MCU از همین کمیک الهام گرفته شده است. در این انیمیشن، هالک با صداپیشگی Rick D. Wasserman به فضا تبعید میشود و وارد ماجرایی میگردد که هم حماسی است و هم پر از لحظات تراژیک، چیزی فراتر از یک داستان معمولی مشت و لگد.
نکتهی جالب اینجاست که Planet Hulk بهطرز شگفتآوری وفادار به منبع اصلیاش ساخته شده. همهی همان جزئیاتی که در سال ۲۰۰۷ این خط داستانی را به یکی از محبوبترین ماجراهای کمیک مارول تبدیل کرد، اینجا هم حضور دارند. بسیاری از طرفداران هنوز هم از آن بهعنوان یکی از بهترین داستانهای تاریخ هالک یاد میکنند، و همین باعث میشود نسخهی انیمیشنیاش هم جایگاهی ویژه در میان آثار ابرقهرمانی پیدا کند. با این حال، چرا خیلیها دربارهاش حرف نمیزنند؟ دلیلش ساده است: اول اینکه اقتباس آزاد Thor: Ragnarok حسابی توجهها را دزدید، و دوم اینکه مارول در عرصهی انیمیشن در دههی ۲۰۰۰ و اوایل ۲۰۱۰ هیچوقت موفقیتی مثل رقیبش دیسی به دست نیاورد. با همهی اینها، اگر دنبال یک داستان کامل و پرهیجان از هالک هستید که هم به ریشههای کمیک وفادار است و هم اکشن خالص دارد، Planet Hulk همان چیزی است که باید ببینید.
۴. Fast Color ۲۰۱۸
فیلمی مستقل و متفاوت در دل طوفان مارول و دیسی.
درست مثل The Rocketeer که ۲۷ سال قبل زیر سایهی غولهای مارول و دیسی گم شد، Fast Color هم قربانی همان سرنوشت شد. سال ۲۰۱۸ دقیقاً نه فیلم بزرگ ابرقهرمانی روی پرده رفت؛ سالی که Avengers: Infinity War و Spider-Man: Into the Spider-Verse مثل بمب ترکاندند و طبیعتاً همهی توجهها را به خودشان جلب کردند. در چنین ازدحامی، طبیعی است که فیلمی کوچکتر و مستقل مثل Fast Color دیده نشود، اما واقعیت این است که این اثر یکی از متفاوتترین و قدرنادیدهترین تجربههای ابرقهرمانی دههی اخیر است.
برخلاف بلاکباسترهای شلوغ مارول و دیسی، Fast Color پر از صحنههای انفجار و نبردهای پرهیاهو نیست. اما چیزی دارد که خیلی از آنها ندارند: قلب و روح. این فیلم بیشتر از آنکه به نمایش قدرتها و جلوههای ویژه متکی باشد، به روابط انسانی، کشمکشهای خانوادگی و درام عاطفی میپردازد. همین تمرکز باعث میشود که داستانش تا آخر بیننده را درگیر نگه دارد. نبود اکشن بزرگ در اینجا اصلاً ضعف نیست، بلکه نقطهی قوتی است که فیلم را متمایز میکند. Fast Color به شکلی آرام و پرجزئیات نشان میدهد که ابرقهرمان بودن فقط به قدرتهای عجیب مربوط نمیشود، بلکه به انسان بودن و تحمل بار مسئولیتهایش هم ربط دارد؛ چیزی که دیدنش در میان آثار شلوغ و پرزرقوبرق امروزی مثل یک نفس تازه است.
۳. Blue Beetle ۲۰۲۳
فیلمی که در گیشه شکست خورد، اما دل طرفداران را به دست آورد.
بیچاره Blue Beetle! وقتی در سال ۲۰۲۳ روی پرده رفت، انگار همهچیز دستبهدست هم داده بود تا جلوی درخششاش را بگیرد. دنیای سینمایی دیسی (DCEU) از قبل هم حالوروز خوبی نداشت، مخصوصاً بعد از شکست سنگین Black Adam. از قضا، همان سال The Flash هم اکران شد؛ فیلمی که خیلیها آن را یکی از بدترین آثار ابرقهرمانی میدانند و اعتبار این جهان سینمایی را بیشتر خدشهدار کرد. در چنین فضایی، طبیعی بود که Blue Beetle نتواند آنطور که شایستهاش بود، دیده و تحسین شود.
اما حقیقت این است که Blue Beetle یکی از بهترین فیلمهای آغاز داستان یک قهرمان (origin story) در دههی اخیر است. فیلم سرشار از احساس، صمیمیت و داستانی زمینی دربارهی عشق خانوادگی و قدرتی است که میتوان درون آن پیدا کرد. «جیمی رِیس» با بازی شولو ماریدونئا، برای دنیای دیسی همان نقشی را پیدا کرد که «پیتر پارکر» برای مارول داشت؛ یک قهرمان جوان، نزدیک به مردم و بهشدت دوستداشتنی. درست است که در گیشه معجزه نکرد و آنطور که باید دربارهاش صحبت نشد، اما دل طرفداران را حسابی به دست آورد. خبر خوب هم اینکه جیمز گان رسماً تأیید کرده که جیمی در دنیای جدید DCU بازخواهد گشت و این یعنی ماجراجوییهای او تازه شروع شدهاند.
۲. Batman Beyond: Return of the Joker ۲۰۰۰
بازگشت جوکر؛ یکی از بهترین انیمیشنهای تاریخ بتمن.
وقتی صحبت از Batman Beyond میشود، همیشه طرفداران پرشور آن در اینترنت حضور دارند. سالهاست که کمپینهای مختلفی برای ساخت نسخهی لایو اکشن این سریال به راه افتاده، اما وارنر و دیسی هر بار طرفداران را ناامید کردهاند. نکته اینجاست که اغلب همه دربارهی خود سریال صحبت میکنند، نه فیلم مستقلش. در حالی که «تری مکگینیس» با صداپیشگی Will Friedle در سال ۲۰۰۰ در فیلم Batman Beyond: Return of the Joker هم یک ماجراجویی فراموشنشدنی را تجربه کرده است.
این فیلم در واقع یکی از بهترین و پرامتیازترین آثار بتمن در تمام دوران است. Return of the Joker روی سایت Rotten Tomatoes امتیاز ۱۰۰٪ منتقدان و ۸۶٪ تماشاگران را دارد؛ اعدادی که واقعاً جای بحثی باقی نمیگذارند. فیلمی با داستانی قوی، بازیهای صوتی درخشان و انیمیشنی که هنوز هم چشمنواز است. این همان نمونهای است که نشان میدهد چرا دنیای انیمیشن دیسی تا این اندازه محبوب بود و چرا بسیاری از طرفداران هنوز معتقدند هیچ اقتباس لایو اکشنی نمیتواند حس و حال این آثار را تکرار کند.
۱. Batman: Under the Red Hood ۲۰۱۰
بازگشت جیسون تاد؛ تراژدی که به یک نبرد خونین تبدیل شد.
اگر Batman Beyond: Return of the Joker با امتیازهای بالایش طرفداران را شگفتزده کرده بود، این یکی حتی یک قدم جلوتر میرود. Batman: Under the Red Hood نهتنها امتیاز ۱۰۰٪ منتقدان را دارد، بلکه از مخاطبان هم نمرهی خیرهکنندهی ۹۲٪ گرفته است. داستان کمیک «Under the Red Hood» سالهاست که بهعنوان یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین خطوط داستانی بتمن شناخته میشود. این روایت بزرگترین تراژدی زندگی شوالیهی تاریکی – از دست دادن جیسون تاد – را به یک نبرد نفسگیر و متفاوت تبدیل میکند؛ چیزی فراتر از هر چالشی که پیشتر دیده بودیم.
فیلم Under the Red Hood تقریباً بینقص این داستان را روی پرده میآورد. تیم صداپیشگی آن هم در بالاترین سطح است: بروس گرینوود در نقش بتمن، جنسن اکلس در نقش رد هود، جان دیماجیو بهعنوان جوکر، و حتی نیل پاتریک هریس در نقش نایتوینگ. ترکیبی که نتیجهاش یکی از احساسیترین و عمیقترین داستانهای بتمن در سینماست. با این حال، نکتهی عجیب این است که این شاهکار بیشتر در میان طرفداران کمیک دیده و ستایش شده و هرگز آنطور که باید به دل مخاطب عام ننشست. اما حقیقت این است که Under the Red Hood شایستهی همان سطح توجه و محبوبیتی است که بزرگترین آثار بتمن دریافت کردهاند.
فیلمهایی که ارزش دوباره دیدن دارند
وقتی صحبت از فیلمهای ابرقهرمانی میشود، بیشتر وقتها همه سراغ مارول و دیسی میروند؛ با آن جلوههای ویژهی عظیم، بازیگران مشهور و فروشهای میلیاردی. اما همیشه هم همهچیز به این دو غول ختم نمیشود. بعضی فیلمها در سکوت و بیسروصدا ساخته شدند و با اینکه به اندازهی بقیه دیده نشدند، هنوز پر از ایدههای تازه و لحظههای بهیادماندنیاند. از پرواز نوستالژیک «The Rocketeer» گرفته تا ماجراجوییهای انیمیشنی مثل «Batman: Under the Red Hood»، اینها یادمان میآورند که دنیای ابرقهرمانی چقدر متنوع و پر از شگفتی است.
شاید بعضی از این فیلمها پر از صحنههای اکشن باشند و بعضی دیگر بیشتر روی احساسات و روابط تمرکز کنند، اما همهشان یک چیز مشترک دارند: میتوانند دوباره همان هیجان و اشتیاق قدیمی برای ابرقهرمانها را در دلمان زنده کنند. نظر شما چیست؟ از بین این فیلمها، شما کدام را دیدهاید یا دوست دارید به فهرست تماشایتان اضافه کنید؟
منبع: Collider
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
نظرات