۱۰ انیمهای که با یک فصل بد، نزدیک بود نابود شوند
حتی برخی از بهترین انیمه های تاریخ هم از فصلهای کاملاً افتضاح در امان نماندهاند. این واقعیتی ناامیدکننده است، اما خلق یک اثر عالی با نمرهی کامل ۱۰ از ۱۰ کار آسانی برای هیچ سازنده یا استودیوی انیمهای نیست. درحالیکه انیمههایی مانند Solo Leveling به نظر میرسد هرچه بیشتر ادامه میدهند بهتر میشوند، این موضوع در مورد همهی آثار صدق نمیکند. برخی از مجموعهها در ابتدا همه چیز را بهدرستی پیش میبرند، اما در فصل دوم یا سوم دچار افت شدید میشوند.
داشتن یک فصل افتضاح در میانهی یک اثر فوقالعاده حتی از یک انیمه کاملاً بد هم دردناکتر است، چون باعث میشود طرفداران در حسرت چیزی بمانند که میتوانست باشد. برخی مجموعهها موفق میشوند از دوران افتشان عبور کنند، اما برخی دیگر چنان با بدترین لحظاتشان شناخته میشوند که اهمیت حفظ کیفیت در طول زمان پخش انیمه را کاملاً آشکار میکنند.
That Time I Got Reincarnated As A Slime
That Time I Got Reincarnated As A Slimeیکی از بهترین انیمههای ایسکای تمام دوران است و بااینحال، فصل سوم آن تقریباً همه چیز را خراب کرد. این انیمه دربارهی مردی ژاپنی است که در جهانی جدید بهعنوان یک اسلایم تناسخ مییابد. درحالیکه اسلایمها تقریباً همیشه ضعیفترین هیولاها در هر دنیای فانتزی هستند، «ریمارو تمپست» استثناست. او آنقدر قدرتمند است که میتواند ملت خودش را بنیان بگذارد و از آن دفاع کند.
فصل سوم «آن زمان که بهعنوان یک اسلایم تناسخ یافتم» آنقدر بد و غریبه با باقی انیمه است که گویی به یک فرانچایز دیگر تعلق دارد. این فصل که طرفداران بهطعنه از آن با عنوان «آن زمان که در یک جلسه گیر افتادم» یا «آن زمان که به یک جلسه تناسخ یافتم» یاد میکنند، چنان بر جلسات متمرکز است که انگار انیمه با مخاطبانش شوخی میکند. در اثری که با اکشن تعریف میشود، فصل سوم تمام هیجان فرانچایز را از بین میبرد.
Tokyo Ghoul:re
Tokyo Ghoul یکی از محبوبترین انیمههای تاریخ است و همین باعث میشود سقوط Tokyo Ghoul:re حتی ناامیدکنندهتر باشد. انیمه اصلی در رتبهی دهم پرتماشاگرترین آثار در سایت MyAnimeList.com، یکی از بزرگترین انجمنهای انیمهی اینترنت، قرار دارد. دنبالهی آن یعنی «Tokyo Ghoul √A» نیز فاصلهی چندانی ندارد و در رتبهی پنجاه و نهم قرار گرفته است. هر دو انیمه امتیازهای بالایی هم دارند: ۷.۷۹ از ۱۰ و ۷.۰۲ از ۱۰ که برای این فرانچایز اعداد فوقالعادهای هستند.
متأسفانه Tokyo Ghoul:re موفق به تکرار این افتخارات نشد. این انیمه در خارج از ۱۰۰۰ اثر برتر قرار گرفته و رتبهی ۱۱۹ محبوبترین انیمهها را دارد و امتیاز پایینی برابر با ۶.۳۷ کسب کرده است. طرفداران Tokyo Ghoul:re را گیجکننده، با ریتم نامناسب و ناامیدکننده میدانند. تغییر تأسفباری نسبت به شروع قدرتمندی که انیمه داشت. خوشبختانه فصلهای اول همچنان کیفیت خوبی دارند، اما چقدر بهتر میشد اگر کل فرانچایز با همان قدرت ادامه مییافت.
The Saga Of Tanya The Evil
The Saga Of Tanya The Evil یکی از سرگرمکنندهترین و منحصربهفردترین انیمههای ایسکای تمام دوران است. این اثر داستان مردی ژاپنی معمولی را روایت میکند که توسط یکی از همکارانش کشته میشود. او هنگام مرگ، وجود خدا را انکار میکند، درحالیکه موجودی ادعا میکند همان خداست. این موجود که مرد آن را «موجود ایکس» مینامد، او را در جهانی جدید بهعنوان تانیا فون دگرشاف تناسخ میدهد.
تانیا بهسرعت و با بیرحمی در دنیای جدیدش قدرت میگیرد و به یکی از باهوشترین و جوانترین شخصیتهای آن تبدیل میشود. درحالیکه هر دو فصل انیمه کیفیت خوبی دارند، اثر سینمایی آن فاجعه است. Saga of Tanya the Evil: The Movie ورودی نسبتاً خوبی به فرانچایز است تا زمانی که شخصیت «مری سیو»، یکی از دشمنان مرگبار تانیا، معرفی میشود. یکی از بدترین کلیشههای انیمه زمانی رخ میدهد که شخصیتی میمیرد، اما بعد مشخص میشود که هنوز زنده است. تانیا و مری مبارزهی فوقالعادهای دارند و به نظر میرسد حداقل یکی از آنها باید در این نبرد کشته شده باشد. اما متأسفانه هیچکدام نمیمیرند و این باعث میشود تمام مبارزه بیمعنا به نظر برسد. پایان ناامیدکننده و آزاردهندهای برای فیلمی که میتوانست فوقالعاده باشد.
Banished From The Hero’s Party, I Decided To Live A Quiet Life In The Countryside
انیمه Banished، پتانسیل این را داشت که یکی از بهترین آثار عاشقانهی تاریخ شود. فصل اول با معرفی مفهومی تازه و جذاب، زمینه را برای یک فصل عالی فراهم کرد. داستان دربارهی «رد» است، شخصیتی که از حزب قهرمان اخراج میشود و تصمیم میگیرد زندگی آرامی را آغاز کند. او پس از افتتاح فروشگاه خودش با «ریت» آشنا میشود و این دو بهسرعت دلباختهی هم میشوند.
خواهر رد یعنی «روتی» نیز در پایان فصل اول به فروشگاه برادرش میآید و با او زندگی میکند. فصل دوم میتوانست بر موفقیت فصل اول بنا کند، اما در عوض با معرفی یک ضدقهرمان ناخوشایند و قراردادن روتی در مقابل او بدون هیچ دلیل منطقی، این فرصت را از دست داد. انیمه میتوانست بهجای این مسیر، زندگی جدید رد، روتی و ریت را عمیقتر بررسی کند و دنبالهای عالی برای همهی چیزهای خوبی باشد که فصل اول بنا نهاده بود.
Fire Force
Fire Force یکی از داغترین انیمههایی بود که وقتی در سال ۲۰۱۹ پخش شد، حسابی سروصدا به پا کرد. دنبالهی آن در سال ۲۰۲۰، یعنی فصل دوم، همهی چیزهایی را که فصل اول پایهریزی کرده بود، برداشت و به سطح بالاتری رساند و یک اقتباس عالی از مانگایی که انیمه بر اساس آن ساخته شده بود، ارائه داد. Fire Force یک انیمهی شونن ساده با مبارزات عالی، انیمیشن فوقالعاده و یکی از بهترین طراحیهای صوتی در کل این هنر است.
فصل سوم تا سال ۲۰۲۵ پخش نشد و تمام جنبوجوشی را که دو فصل اول با زحمت ایجاد کرده بودند، از بین برد. درحالیکه فصل سوم تلاش میکند همان مبارزات پرانرژی را به فرنچایز بازگرداند، حس و حال سابق را ندارد. آن لحظهی طلایی ازدسترفته، ریتم داستان بههمریخته و انیمه برای حفظ لبهی تیز و هیجانانگیزی که دو فصل اول داشتند، تقلا میکند. فصل سوم حس میشود که شتابزده ساخته شده است که باتوجهبه زمانی که طول کشید تا منتشر شود، طعنهآمیز به نظر میرسد.
One Punch Man
فصل دوم One Punch Man یک ناامیدی بزرگ برای طرفداران انیمه در سراسر جهان بود. خود فصل دوم فاجعهبار نبود، اما در مقایسه با شاهکار فصل اول، شایستهی عنوان جانشین محسوب نمیشود. One Punch Man یکی از سادهترین پیشفرضهای داستانی در انیمه را دارد: “چه میشود اگر کاراکتری بتواند تقریباً هر کسی را با یک مشت شکست دهد؟” این پیشفرض یکی از بامزهترین انیمههای تمام دوران را خلق کرد، اما متأسفانه فصل دوم راه دیگری را پیش گرفت.
دو مشکل اصلی گریبانگیر فصل دوم One Punch Man شدند: اول این که انیمه تمرکز خود را روی شخصیت اصلی از دست داد و دوم این که استودیوی سازنده تغییر کرد. استودیو Madhouse که یکی از بهترین استودیوهای انیمه است، فصل اول را ساخته بود، اما برای فصل دوم بیش از حد مشغول بود. در نتیجه J.C. Staff وارد شد و باعث ناامیدی شدید بسیاری از طرفداران شد.
Overlord
Overlord یکی دیگر از انیمههای ایسکای موفق با پیشفرضی عالی است که از همان ابتدا تماشایی میشود. این انیمه داستان Ainz Ooal Gown را روایت میکند که خودش را درون بازی ویدئویی مورد علاقهاش گرفتار مییابد. خوشبختانه، Ainz یکی از قویترین شخصیتهای این دنیاست. درحالیکه دیگر کاراکترهای ایسکای معمولاً با نیت بهبود دنیا به آن وارد میشوند، Ainz تصمیم دارد به همان ارباب تاریکی عنوان شده تبدیل شود و دشمنانش را از طریق قدرت و فتح شکست دهد.
Overlord چهارفصل دارد؛ فصلهای اول، سوم و چهارم تقریباً بینقصاند. اما فصل دوم آنقدر ضعیف است که گاهی حس میشود با یک انیمه کاملاً متفاوت طرف هستیم. در فصل دوم، تمرکز از گروه اصلی شخصیتها برداشته میشود و بهجای آن، گروهی تصادفی از مردمان مارمولکی که ارتباطی با داستان اصلی ندارند، به مرکز توجه میآیند. تنها نکتهی جذاب این فصل، یک صحنهی نبرد جالب است که در آن Ainz سرانجام این مارمولکها را تحت سلطهی خود درمیآورد، وگرنه تقریباً ۱۵ قسمت چیزی برای ارائه ندارد.
Shangri-La Frontier
Shangri-La Frontier اولین انیمهای نیست که درون یک بازی ویدئویی جریان دارد. این که واقعاً بتوان آن را ایسکای نامید یا نه هم اهمیتی ندارد، چون Shangri-La Frontier از همان ابتدا به طرز شگفتآوری سرگرمکننده است. پیشفرض داستان این است که یک بازیکن حرفهای بازیهای ویدئویی که معمولاً بازیهای بدانجام میدهد، بالاخره یکی از بهترین بازیها را امتحان میکند و خیلی زود به یکی از منحصربهفردترین شخصیتها در بازی جدیدش تبدیل میشود.
چون Sunraku برخلاف سایر بازیکنان مسیر خودش را انتخاب میکند، برخی از جالبترین بخشهای بازی را کشف میکند. اما به دلایلی، فصل دوم همهی چیزهایی را که فصل اول پایهریزی کرده بود، زیر پا میگذارد و Sunraku را مجبور میکند نقش خدمتکارانهتری در قبال رؤسای گیلدهای بازی ایفا کند. این تغییر باعث میشود انیمه دچار یک چرخش کامل ۱۸۰ درجهای شود و چیزی که میتوانست یک مجموعهی استثنایی باشد، نابود شود.
Tower of God
فصل اول Tower of God یکی از طولانیترین و محبوبترین وبتونها را به مخاطبان انیمه در سراسر دنیا معرفی کرد. داستان دربارهی Bam است که در حال صعود از برج خدا است، در جستجوی خودش، بهترین دوستش Rachel و هر چیزی که در بالای برج منتظرش است. فصل اول نکات مثبت زیادی داشت. جذابترین ویژگی آن، سبک هنری شگفتانگیزش بود که شخصیتهای اصلی را با ظاهری متفاوت نسبت به سایر انیمهها به نمایش میگذاشت.
اما فصل دوم Tower of God چندین قدم در کیفیت عقب رفت. اولازهمه، سبک هنری به طور کامل تغییر کرد و به یک سبک معمولی و بیروح تبدیل شد. دوم این که تقریباً هیچ انیمیشنی در کار نبود و Tower of God بیشتر شبیه یک ارائهی پاورپوینت شده بود تا یک انیمهی واقعی.
The Promised Neverland
متأسفانه این روزها تنها زمانی که مردم دربارهی The Promised Neverland صحبت میکنند، زمانی است که میخواهند دربارهی بدی فصل دوم آن حرف بزنند. فصل اول The Promised Neverland دستکم نویدبخش بود، با پیشفرضی جذاب، شخصیتهای دوستداشتنی و یکی از هیجانانگیزترین قسمتهای آغازین در تاریخ انیمه. داستان دربارهی گروهی از کودکان باهوش در یتیمخانهای است که خیلی زود و به طرز بیرحمانهای متوجه میشوند دنیایی که در آن زندگی میکنند، یک پیچش تاریک دارد.
فصل دوم The Promised Neverland تصمیمات آنقدر بدی گرفت که حیرتآور بود. این اقتباس انیمهای عملاً بهترین آرک داستانی کل مانگا را حذف کرد، شخصیتها و نقاط عطف کلیدی را نادیده گرفت و حفرههای داستانی عظیمی ایجاد کرد. کیفیت نگارش افت شدیدی داشت، تصمیمات شخصیتها دیگر منطقی به نظر نمیرسید و کل انیمه حس میشد که همهی چیزهایی را که باعث موفقیتش شده بود، رها کرده است.
نظر شما در مورد آثار معرفی شده چیست؟ کدام انیمه بدترین فصل تاریخ را به خود اختصاص داده است؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: Screenrant
چرا همه تو یوتیوب فارسی باهم دیگه دعوا دارند؟ میزگیم با لیل شایان و ویبهد
مرگ بر ش اه زنده باد ❤️ر اهبرم❤️