انتخاب سردبیر برترین‌ها برترین‌های سینما و انیمه

۱۰ فیلم برتر با درخشش رابرت پتینسون؛ درخشش ابدی یک بازیگر تمام‌عیار

رابرت پتینسون اولین‌بار با ایفای نقش Cedric Diggory در فیلم Harry Potter and the Goblet of Fire به صورت جهانی شناخته شد. سپس با ایفای نقش Edward Cullen، خون‌آشام رمانتیک در فیلم محبوب Twilight، نگاه‌ها را به سوی خود جذب کرد. این نقش، پتینسون را یک‌شبه به سوپراستاری بزرگ تبدیل کرد. او را همچنین به عنوان سوژه‌ی اصلی مطبوعات در مرکز توجه قرار داد و به عنوان یک قهرمان در فرهنگ عامه شناخته شد. برای مردی که به صورت عینی یکی از بزرگترین سوپراستارهای بازیگری به شما می‌رود، انتخاب‌هایش چنگی به دل نمی‌زند و انگار او همواره در انتخاب نقش‌هایش از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برد. شاید او نقش اصلی را ایفا کند، اما به همان اندازه به عنوان یک بازیگر نقش مکمل متعهد و وفادار است. 

از زمان Twilight تا امروز، پتینسون خود را در گلچینی از فیلم‌های عجیب و غریب با کارگردانانی نامتعارف نشان داده است. به استثنای فیلم‌های اخیر، Tenet و The Batman، او از فیلم‌های پرهزینه و بلاک‌باستر بزرگ فاصله گرفته و به جای آن به پروژه‌های مستقل و پرشور علاقه‌مند شده است. برخی از بازیگران ممکن است فیلم‌نامه‌ها را بازنویسی کنند تا خود را بهتر نشان دهند؛ پتینسون به نظر می‌رسد که تصمیم دارد دقیقاً برعکس این کار را انجام دهد. با شایعه‌های مربوط به فیلم آینده‌اش Mickey 17 با کارگردان Parasite، بونگ جون هو که در جشنواره‌ی کن امسال به نمایش در خواهد آمد، پتینسون در حال آماده‌سازی برای بازگشت به حساسیت‌های شخصی خود پس از یک انحراف ابرقهرمانی است. اجراهایی که در زیر معرفی می‌شود، یکی از جالب‌ترین و هیجان‌انگیزترین بازیگران فعال امروز را معرفی می‌کند. 

Tenet (2020) .10

رابرت پتینسون در نقش نیل

رابرت پتینسون در نقش نیل

Tenet با وجود پیچیدگی عمدی در زمان و جدیت فوق‌العاده و شدید آن، در هسته‌ی اصلی خود، فیلمی بسیار شیرین و صادق است. اگر به اثبات بیشتری از این موضوع نیاز دارید، به هیچ یک از توالی‌های اکشن معکوس و ارجاعات زمانی در پس‌زمینه‌ی فیلم دقت نکنید. تنها به رابرت پتینسون نگاه کنید. 

در حالی که جان دیوید واشنگتن همیشه رو به جلو، آماده‌ی حمله و از نظر فیزیکی بسیار فعال است، شخصیت پتینسون بسیار موجز، راحت و بی‌تکلف است، حتی در صحنه‌های اکشن پرخاشگرش. گویش انگلیسی اشرافی او با صدای خشن و عمیق فیلم هماهنگ می‌شود و بی هیچ تلاش ویژه‌ای توجه ما را به خود جلب می‌کند. پتینسون، به سادگی، در حال لذت بردن از ساخت این فیلم با دوستانش است و این ایده صرفاً یک شوخی نیست. “دوستی” مسیر اصلی این فیلم بوده و پتینسون کانال اصلی ما برای دستیابی به این ایده است. بازی پتینسون در Tenet شیرین، احمقانه، ساده و نقطه‌ی پنهان فیلم پرفروش و جنجالی کریستوفر نولان است.

تمام فیلم‌های کریستوفر نولان؛ از بدترین تا بهترین

Water for Elephants (2011) .9

پتینسون در نقشی رمانتیک و احساسی

پتینسون در نقشی رمانتیک و احساسی

Water for Elephants در جهانی واقعی و عادلانه، فیلمی برای اثبات پتینسون به عنوان یک ستاره‌ی رمانتیک قابل اعتماد است. این فیلم یک رمانس قدیمی، احساسی و بسیار خوش‌‌ساخت است که هر مکانیسم از متن Richard LaGravenese مانند یک ویولن برای بازی دادن مخاطب طراحی شده است. از شخصیت پتینسون در این فیلم استفاده‌ی ابزاری و عاطفی می‌شود و شما در هر مرحله از داستان، از این اتفاق خوشحال خواهید بود. 

پتینسون در دهه‌ی ۱۹۳۰، نقش Jacob Jankowski را بازی می‌کند. یک دانشجوی دامپزشکی لهستانی-آمریکایی که به دلیل مرگ والدینش در یک تصادف، دیگر نمی‌تواند هزینه‌های تحصیل خود را پرداخت کند. بنابراین او به یک سیرک مسافرتی می‌پیوندد تا از حیوانات آن به شیوه‌ای نو و همدلانه مراقبت کند. این سیرک توسط کریستوف والتز خشن اداره می‌شود که با ستاره‌ی سیرک، ریس ویترسپون زیبا ازدواج کرده است. اگر فکر می‌کنید که پتینسون و ویترسپون عاشق هم می‌شوند و والتز را با قدرت عشقشان نابود می‌کنند، به شما تبریک می‌گویم. شما قبلا این فیلم را دیده‌اید! 

شما نیز احتمالاً اسیر جذابیت‌های این فیلم و بازیگران آن خواهید شد. این فیلم ثابت می‌کند که تعهد پتینسون به نقش‌ها فقط به فیلم‌های مستقل عجیب و غیرقابل دسترس محدود نمی‌شود. او این نقش رمانتیک قدیمی را مستقیم و بدون هیچگونه آیرونی اجرا می‌کند و همدردی و تحسین مخاطب را برمی‌انگیزد. شما در هر لحظه‌ای از فیلم با او همراه می‌شوید؛ وقتی که با عشق به ویترسپون نگاه می‌کند، وقتی با مهربانی فیل را نوازش می‌کند یا وقتی که با خشم فروخورده به والتز خیره می‎شود. Water for Elephants یک اجرای رمانتیک از پتینسون است که اگر به آن دل بدهید، از تماشایش لذت خواهید برد.

Cosmopolis (2012) .8

جهان سایبرپانک و زیرزمینی فیلم دیوید کراننبرگ

جهان سایبرپانک و زیرزمینی فیلم دیوید کراننبرگ

Cosmopolis برآمده از تخیل فوق‌العاده‌ی کارگردان سرشناس دیوید کراننبرگ است که به بدن و فلسفه علاقه دارد. او در پتینسون، یک بستر مناسب برای کابوس‌های سایبرپانک، بدبینانه و سورئال پیدا می‌کند. پتینسون نقش Eric Parker را بازی می‌کند، دشمن تکنولوژی که با یک لیموزین سراسر نیویورک را می‌پیماید تا به آرایشگاه برود. او به طور ناخواسته وارد اپیزودهای آشوب اجتماعی، انقلاب ضد سرمایه‌داری و انتقام‌های شخصی می‌شود. در طول این مسیر که اکثر آن در لیموزین اتفاق می‌افتد، پتینسون مشاهدات بالینی یک نابغه‌‌ی تحصیل‌کرده را به نمایش می‌گذارد. او به خوبی می‌داند که همه‌ی ما چقدر محکوم سرنوشت خود هستیم و به همین دلیل احساس همدردی با دیگران را از دست داده‌ایم. در این فیلم یک نوع کنجکاوی و نگاه میکروسکوپی به جهان وجود دارد و پتینسون در نقش ناظر، به خوبی از عهده‌ی این نقش برآمده است. 

علی‌رغم تصاویر غیرانسانی فیلم، پتینسون احساس خامی ندارد و نمی‌خواهد خارج از عناصر بازیگری‌اش باشد. عملکرد او از نظر فنی و حتی عاطفی، بسیار شگفت‌انگیز است و شاید بتوان آن را از بهترین اجراهای قرن نامید. او کلمات شاعرانه، غیرانسانی و متکبرانه‌ی کراننبرگ (که اغلب از رمان Don DeLillo الهام گرفته شده است) را به بهترین شکل ممکن بیان می‌کند. پتینسون با استفاده از لهجه‌ی نیویورکی خشن، این کلمات را گزنده‌تر از چیزی که واقعا هستند، می‌گوید و از همین طریق، هر صحنه را با احساس ترس قابل لمسی پر می‌کند. شما هرگز نمی‌دانید که اریک پارکر چه فکر می‌کند یا چه کاری خواهد کرد. پتینسون در این فیلم همواره پیش‌بینی‌ناپذیر است.

The Rover (2014) .7

یک وسترن با اجرای جذاب پتینسون

یک وسترن با اجرای جذاب پتینسون

The Rover فیلمی مصمم و بی‌امان و یک وسترن-تریلر مینیمالیست دیستوپیایی است. پتینسون به‌ گونه‌ای در این فیلم ظاهر می‌شود که خوش‌آمدگویی‌اش شما را شگفت‌زده خواهد کرد. او دوباره نشان می‌دهد که چقدر بازیگر ماهری است و چگونه می‌تواند یک فیلم را با حضورش ارتقا دهد. 

Guy Pearce ماجراجوی اصلی فیلم، آدم کم‌حرفی است که به سرعت دست به اسلحه می‌برد، تمرکزش روی هدفش است و به نظر می‌رسد که هیچوقت احساس پشیمانی نمی‌کند. به این ترتیب، پتینسون تصویری معکوس را به ما نشان می‌دهد: فردی اهل جنوب که مستعد پرحرفی است، در هر پیچ و خمی از احساس گناه و پشیمانی رنج می‌برد، دقیقاً نمی‌داند چه می‌خواهد، و به سادگی از اسلحه‌ی در دستش ناراضی است. پتینسون از طریق برادری‌اش با اسکوت مک‌نری وارد داستان پیرس می‌شود؛ مردی که ماشین پیرس را دزدیده و پتینسون را به حال خود رها کرده بود. این رابطه‌ی نامطمئن ممکن است پتینسون را به قهرمان پنهان فیلم تبدیل کند. ما شاهد تغییر او از یک مرد ساده‌دل به مردی هستیم که توسط بار مسئولیت و حقیقت بی‌رحمانه‌ای که نشان می‌دهد دنیا چقدر کم‌اهمیت است، سخت و  خشن شده است. پتینسون اهمیتی به نگاه دنیا به خودش نمی‌دهد و این نقش را با دندان‌های پروتزی ناراحت‌کننده، لهجه‌ای تقریباً غیرقابل فهم و سادگی بی‌ریا بازی می‌کند. او به فیلم قلب و وجدان نیم‌بندی می‌بخشد که به شدت نیاز دارد.

Damsel (2018) .6

یکی از نقاط اوج کارنامه‌ی بازیگری رابرت پتینسون

یکی از نقاط اوج کارنامه‌ی بازیگری رابرت پتینسون

فیزیک و علاقه‌ی رابرت پتینسون به بازی کردن نقش‌هایی خلاف وضعیت او، اغلب منجر به اجراهایی می‌شود که شما را به خنده می‌اندازد. او می‌تواند به اندازه جیم کری پرانرژی ظاهر شود. هیچ کجا این موضوع بیشتر از فیلم Damsel که یک کمدی-وسترن یک‌دنده و تیز از The Zellner Brothers است، نمایان نمی‌شود. 

از اولین ورود پتینسون به فیلم، نمی‌توانید از او چشم بردارید. جایی که با میا واسیکوفسکا رقص چوبی اجرا می‌کند، در حالی که مستقیم به دوربین خیره مانده است. شخصیت او، ساموئل آلاباستر، همان‌طور که نامش نشان می‌دهد، یک کابوی ناکارآمد و احمق در غرب وحشی است.  او با هدفی واحد و مهم‌تر از همه با اعتماد به نفسی کاذب، دست به عمل می‌زند. انرژی او در پیدا کردن عشقش، به هر قیمتی که شده، شخصیتش را به شکل بی‌رحمانه‌ای دوست‌داشتنی می‌کند، حتی در حالی که پتینسون به وضوح تلاشی برای دوست‌ داشته‎ شدن نمی‌کند. 

در اواسط فیلم، Damsel کار بسیار جالبی با پتینسون انجام می‌دهد. نمی‌خواهیم آن را اسپویل کنیم اما واقعاً چیزی که قبل از این لحظه دیده‌ایم را تغییر می‌دهد. تمرکز فیلم بعد از آن تغییر کرده و عنوان فیلم معنادارتر می‌شود. این یک حرکت نبوغ‌آمیز از کارگردانان فیلم است، حتی در حالی که به طور ذاتی تمرکز را از پتینسون به یک نقطه‌ی کلی‌تر منتقل می‌کند و حضور او را به عنوان ابزاری در دیدگاه کمیک سازندگان فیلم آشکار می‌کند. این فیلم باعث می‌شود تا ما پتینسون را بیشتر تحسین کنیم. تمایل او برای اجرای کارهایی که مستقیما ایده‌ی کارگردان را بازتاب می‌دهند، در این فیلم به اوج خود می‌رسد.

Good Time (2017) .5

یک اجرای استثنایی از شخصیت کانی نیکاس

یک اجرای استثنایی از شخصیت کانی نیکاس

بازی رابرت پتینسون و نقش او در این فیلم، یکی از درخشان‌ترین کارهای یک بازیگر در قرن حاضر است. کار پتینسون در فیلم Good Time مانند شلیک یک موشک هسته‌ای به هدفی دوردست است. هر چه به هدف نزدیک‌تر می‌شویم، دردناک بودن آن بیشتر نمایان می‌شود. این فیلم سنگدل، عصبی، ترسناک، آزاردهنده و وحشت‌آور است؛ یک بازسازی رادیکال از ضدقهرمان سفیدپوست مانند شخصیت Funny Games هانکه. این جنس از فیلم‌ها تماشاگران را مجبور می‌کنند تا با کاراکترها ارتباط بیشتری برقرار کنند و از همین طریق ما را به اعماق تباهی فرو می‌برند. پتینسون کارهایی در این فیلم انجام می‌دهد که تا ابد از ذهن شما پاک نمی‌شود. پتینسون قهرمان ما نیست، حتی اگر هر ثانیه از فیلم را با او سپری کنیم. او در طول فیلم هیچ تغییری نمی‌کند و به هیچ درکی از هدفش نمی‌رسد. فقط بیشتر در خود فرو می‌رود، بدون آنکه به زشتی و بدی درونش توجه کند. او تا آنجایی پیش می‌رود که دیگر نه می‌تواند و نه می‌خواهد که متوقف شود، تا زمانی که نیروی قوی‌تری او را متوقف کند. این یک اجرای بی‌نظیر و تکرارنشدنی است که نمی‌توان چشم از آن برداشت. 

شخصیت کانی نیکاس از نظر اخلاقی مبهم است و اغلب تصمیمات مشکوک و خطرناکی می‌گیرد، اما پتینسون با ایجاد حس آسیب‌پذیری و ناامیدی، همدردی مخاطبان را به دست می‌آورد. اجرای او با یک خشونت فیزیکی و احساسی گره خورده؛ چرا که او کاملاً در دنیای آشفته و کثیف فیلم غرق شده است. نگاه خیره‌ی او به لنز دوربین در انتهای فیلم، تا مدت‌ها در ذهن شما حک خواهد شد.

The Lighthouse (2019) .4

رابرت پتینسون و ویلم دفو در فیلمی وهم‌انگیز و ترسناک

رابرت پتینسون و ویلم دفو در فیلمی وهم‌انگیز و ترسناک

در این فیلم، ویلم دفو ممکن است نقشی نمایشی‌تر از رابرت پتینسون داشته باشد اما پتینسون قهرمان ماست؛ نقطه‌ی ورود ما به این کابین ساحلی ترسناک، فشرده و سیاه و سفید. پتینسون در ابتدای این فیلم از ترومایی که بر او سایه افکنده رنج می‌برد و سعی در نادیده گرفتن آن دارد. او در قسمت اول فیلم با واکنشی به رفتارهای از هم گسیخته‌ی دفو عمل می‌کند و به روش‌های عجیب صحبت کردن، فقدان همدلی و دستورهای او تسلیم می‌شود. وینسلو زیاد حرف نمی‌زند و نباید هم بزند. خوشبختانه، پتینسون نیازی به تلاش زیاد برای اجرای نقش‌اش نمی‌بیند. طبق معمول، او بدون نیاز به خودبینی بیش از حد، به متنی که نیازهای کلی اثر را تأمین می‌کند، وفادار می‌ماند.

وینسلو در حالی که هشدارهای دفو درباره‌ی دیوانه‌شدن در این مکان را به خاطر می‌آورد، به دام توهم می‌افتد. او به ‌خواسته‌های درونی‌اش نه نمی‌گوید و به اعماق امیالش فرو می‌رود. تغییر پتینسون به این حالت دیوانه‌وار با اجرای امپرسیونیستی او همخوانی دارد که مانند بقیه‌ی سبک تولید فیلم، به طرز کنایه‌آمیزی در گفت‌وگو با سینمای صامت کلاسیک است. این بازی یک نمایش شگفت‌انگیز است، یک اجرای بی‌نقص. این یکی از رضایت‌بخش‌ترین بازی‌های پتینسون در سینماست؛ ترکیب تمام استعدادهای او در فیلمی که هدفش نمایش شگفتی‌ها است.

How to Be (2008) .3

پتینسون در اجرایی خیره‌کننده از جوانی مالیخولیایی جوانان امروز

پتینسون در اجرایی خیره‌کننده از دوره‌ی مالیخولیایی جوانی

فیلم How to Be درام کمدی مستقلی است که به طرز چشمگیری کم‌ اعتمادبه‌نفس‌ترین انسان زنده‌ی زمین را به تصویر می‌کشد. این فیلم هم درامی کمدی درباره‌‌ی پسر سفیدپوست مالیخولیایی دهه‌ی ۲۰۰۰ با تمایلات به موسیقی ایندی-راک است و هم یک بازسازی بی‌رحمانه از کلیشه‌های مشکل‌ساز آن. پتینسون به سادگی خیره‌کننده است و در هر تصمیمی موفق می‌شود. از موهای پف‌دارش تا تمایلش به پوشیدن کت زمستانی کثیف تکراری و دوستان احمقش که در زیرزمین وقت می‌گذرانند تا آرزوهای موسیقایی نامطمئنی که دارد. 

پتینسون این نوع خاص از بی‌حوصلگی خلاق نوجوان‌ها را به‌طور کامل درک می‌کند و تقریباً به شکل مریض‌گونه از رمانتیک کردن آن به هر شکلی خودداری می‌کند. عناصر کاری پتینسون بیشترین قابلیت‌های او را آشکار می‌کنند: تمایل او به بامزه بودن، تطبیق طبیعی لهجه‌ها و گویش‌های مختلف، استفاده از اندام بلند و نحیفش، گرایش به خروج از جامعه‌ای که نمی‌تواند با آن سازگار شود، همگی در اینجا حضور دارند و مانند یک ساعت، دقیق کار می‌کنند. 

اما این فقط یک اجرای تکنیکی و ساده نیست. How to Be یک پیروزی برای پتینسون است زیرا علی‌رغم نیاز او به نشان دادن هر نقص در هر سطح خارجی و داخلی زندگی‌اش، ما همچنان برای او دل می‌سوزانیم. هنگامی که آرت در تلاش برای بهبود خود، محکم در مسیرش قدم می‌گذارد، این سفر با ظرافت و پویایی هر چه‌تمام‌تر توسط بازیگر اجرا می‌شود. لحظات پایانی How to Be شما را شگفت‌زده خواهد کرد. در این لحظات، آرت حس پیروزی می‌کند، اما نه آن پیروزی بی‌حد و مرزی که ممکن است در فیلم دیگری مانند این ببینید.

The Batman (2022) .2

یکی از متفاوت‌ترین تفاسیر از شخصیت بتمن

یکی از متفاوت‌ترین تفاسیر از شخصیت بتمن

در حالی که بازیگران بسیاری نقش بروس وین را بازی کرده‌اند، تفسیر پتینسون از بتمن به عنوان یک بازآفرینی نو از این شخصیت، متفاوت از دیگران است. اگرچه او تنهایی بتمن در نسخه‌ی مایکل کیتون و تاریکی درون‌گرای نسخه‌ی کریستین بیل را به ارث برده بود، تفسیری از نقش ارائه داد که کاملاً متعلق به خود او بود. پتینسون شوالیه‌ی تاریکی را به عنوان یک میلیاردر تنها و معذب به تصویر می‌کشد که خشم خود را بر جمعیت جنایتکار شهر گاتهام تخلیه می‌کند. او خود را در حالی که هر شب در خیابان‌ها پرسه می‌زند، عذاب می‌دهد.

در حالی که اجراهای دیگرِ بتمن سعی در برجستگی شخصیت قهرمان او دارند، پتینسون بتمن را ترسناک می‌کند. بتمن در اینجا نشان‌دهنده‌ی طبیعت همه‌جانبه‌ی شخصیت بدخواهانه اوست. حساسیت دراماتیک او بتمن را به عنوان میراث بزرگ کتاب‌های کمیک اثبات می‌کند.

هر چیزی که در مورد بتمن ۲ می‌دانیم

High Life (2018) .1

بهترین حضور پتینسون در سینما

بهترین حضور پتینسون در سینما

یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های پتینسون به عنوان یک ستاره، تمایل او به انتخاب پروژه‌هایی است که کاملاً خارج از فضای مین‌استریم سینما هستند. High Life اپرای علمی-تخیلی فریبنده و زیبای کلر دنی، از پیش‌فرض و تخیل خود برای بررسی امیال انسان و بی‌رحمی ذاتی بشریت استفاده می‌کند. این فیلمی بسیار تجربی است که پتینسون به سبک خاص آن متعهد مانده است. فیلمی با مفاهیم عمیق مانند High Life، ریسک سردرگم کردن مخاطبانش را دارد. اما پتینسون با اجرای شگفت‌انگیزش، اطمینان می‌دهد که یک قلب تپنده‌ی انسانی در مرکز روایت وجود دارد. 

این فیلم بر شخصیت مونته تمرکز دارد، یک مجرم که در سفر فضایی به سوی سیاه‌چاله شرکت می‌کند. ساختار روایی غیرخطی فیلم بیش از آنکه به سوالات پاسخ دهد، سوالات بیشتری مطرح می‌کند. پتینسون نیز موفق می‌شود برای شخصیتی با اخلاق مشکوک، اجرایی عالی ارائه کند. نقش مونته عمدتاً فیزیکی است که نیاز داشت پتینسون تغییرات ظریف داستان را با زبان بدنش نشان دهد. این یک اجرای واقعاً شگفت‌انگیز است که فقط بازیگری با استعداد مانند پتینسون قادر به انجام آن خواهد بود.

شما کدام نقش از رابرت پتینسون را دوست دارید؟

رابرت پتینسون با انتخاب نقش‌های متنوع و چالش‌برانگیز، توانسته است خود را به عنوان یکی از بازیگران برجسته و منحصر‌به‌فرد هالیوود به اثبات برساند. اجرای او در هر نقش جدید، نشان‌دهنده‌ی تعهد و استعداد بی‌نظیر اوست که مخاطبان و منتقدان را مجذوب خود می‌کند. او در یک بدن عالی، حضوری آگاه دارد و همواره نقش‌هایش را با هوشیاری مثال‌زدنی بازی می‌کند. در عین حال که یکی از سوپراستارهای هالیوودی است، به سینمای مستقل نیز علاقه دارد و در آن به اجراهایی فوق‌العاده دست پیدا کرده است. شما کدام نقش از رابرت پتینسون را دوست دارید؟ حتما در کامنت‌ها بنویسید.

منبع: Collider


ببینید: خاطراتی که گیمرهای دهه هفتاد و هشتاد دارند

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها