۱۰ انیمه علمی-تخیلی برجسته که در آنها شخصیت منفی در پایان داستان به پیروزی می رسد!
در جهان انیمه های علمی-تخیلی، همیشه این قهرمانان نیستند که در پایان داستان پیروز میشوند. گاهی نیروهای فاسد، ساختارهای سرکوبگر یا ایدئولوژیهای منحرف هستند که برنده نهاییاند. آنها جهان را بر اساس خواست خود شکل میدهند و در برابر هر تلاشی برای مقاومت، پابرجا باقی میمانند. چنین روایتهایی با شکستن کلیشهها، پایانهایی تلخ و بیرحمانه رقم میزنند؛ پایانهایی که در آنها، «شر» نه با قدرت فردی بلکه با تکیه بر نظامهایی پیچیده، ماندگار و شکستناپذیر به پیروزی میرسد.
این داستانها بهوضوح نشان میدهند که قدرت واقعی نه در اراده افراد، بلکه در ساختارهایی نهفته است که در برابر زمان، شورش و حتی حقیقت مقاومت میکنند. چه یک دولت مستبد باشد، چه یک شرکت بیاحساس یا چرخهای پادآرمانگرایانه، آنچه در نهایت باقی میماند، همان سازوکاری است که به شکلی سیستماتیک مانع هرگونه تغییر میشود. تلاش قهرمانان، هرچند شجاعانه و پرهزینه، اغلب در سایهی این ساختارها گم میشود و جهان، همانگونه که بود، باقی میماند.
Cyberpunk: Edgerunners ثابت میکند که در نهایت، همیشه سیستم نظامی-صنعتی پیروز میشود
شرور اصلی هیچوقت نه یک شخص، بلکه فقط یک سیستم شکستناپذیر بود که از کسانی که با آن مبارزه میکنند، بیشتر دوام میآورد
انیمه علمی-تخیلی سایبرپانک: اج رانرز (Cyberpunk: Edgerunners)، به شکلی بیرحمانه، تصویری تاریک از پادآرمان شهری فناوریزده ارائه میدهد؛ جایی که ابرشرکتهایی چون آراساکا و میلیتک بر همه چیز سلطه دارند. سرگذشت دیوید مارتینز، قهرمان تراژیک این روایت، نمایانگر مسیری است پر از خشونت، شورش و ناامیدی. او هرچند لحظهای کوتاه اوج میگیرد، اما در نهایت، سقوطی دردناک را تجربه میکند. سقوطی که نشان میدهد در جهانی که شرکتها فرمانروای آن هستند، فرد تا چه اندازه بیقدرت است.
در پایان داستان، هرجومرجی که دیوید میآفرید، تأثیری ناچیز بر ساختارهای قدرتی دارد که او درصدد مبارزه با آنها بود. شرکتهایی چون آراساکا و میلیتک بیوقفه به کار خود ادامه میدهند، گویی هیچگاه تهدید نشدهاند. جانهایی که از دست میروند، تغییری در معادله قدرت ایجاد نمیکنند؛ بیتفاوتی نظام به فداکاریها، آن را به پیروزی واقعی میرساند. سیستم پابرجا باقی میماند و سلطه شرکتها بر نایت سیتی تثبیت میشود. حقیقتی تلخ که یادآور میشود در این دنیا، شر نهتنها پیروز میشود، بلکه پایدار نیز میماند.
انیمه Neon Genesis Evangelion با مفهوم آخرالزمان روانشناختی، تعریف جدیدی از پیروزی شخصیتهای شرور ارائه داد
پیروزی واقعی نه متوقف کردن پروژه تکامل بشر، بلکه زنده ماندن پس از آسیبهای ناشی از آن بود
انیمه نئون جنسیس اونگلیون چشماندازی سهمگین و عمیق از آیندهای ترسیم میکند که در آن انسانیت با تحولی تحمیلی روبهرو میشود. سازمان مرموز “SEELE” در آستانه تحقق این دیدگاه از طریق پروژه تکامل بشر قرار میگیرد و با بهرهگیری از ضربه فرشتگان که رخدادهایی آخرالزمانی هستند، تلاش می کند تا تمامی ذهنهای انسانی را در یک آگاهی یگانه قرار دهد. SEELE، در پشت پرده، رویدادها را با دقت برنامه ریزی میکند تا انسانیت را به مرحلهای برساند که در آن، مرز فردیت محو شود و یک کل هماهنگ جایگزین آن گردد.
با وجود موانع و تعارضات درونی شخصیتها، این سازمان با سماجتی خطرناک، به تحقق هدف خود نزدیک میشود؛ نشانهای از آنکه نخبگان قدرتطلب تا چه اندازه برای شکلدهی به جهانی مطابق با تصورات خود مصمماند. هرچند شینجی در واپسین لحظه از پذیرش «پروژه تکامل بشر» سر باز میزند، اما آنچه تا آن نقطه رخ داده، زخمهایی ژرف و غیرقابل ترمیم بر پیکر بشریت بر جای گذاشته است. سازمانهای SEELE و NERV، با دستکاری گسترده رویدادها، جهان را تا مرز فروپاشی پیش میبرند. پیروزی آنها در این نیست که برنامهشان کاملاً عملی میشود، بلکه در میزان تخریبی است که در مسیر تحقق آن پدید میآید. در پایان این انیمه علمی-تخیلی، این سازمانها موفق میشوند بنیادهای هستی را دگرگون کنند؛ حقیقتی که نشان میدهد قدرت، گاه نه با غلبه کامل، بلکه با تغییر غیرقابل بازگشت در جهان معنا مییابد.
در انیمه سایکو-پاس (Psycho-Pass)، سیستم سرکوبگر در نهایت به پیروزی می رسد
شخصیت منفی اصلی هرگز ماکیشیما نبود؛ بلکه آن نظام تزلزلناپذیری بود که از تمامی کسانی که در برابرش ایستادند، بیشتر دوام آورد
انیمه سایکو-پاس تصویری تیره از آیندهای ارائه میدهد که در آن آزادی فردی تحت سلطه نظامی بیچهره و قدرتمند قرار گرفته است. «سیستم سیبیل»، با نظارت همهجانبه و تحلیل ذهنی افراد، ارزش آنها را بر اساس پتانسیل ارتکاب جرم تعیین میکند. این ساختار، جامعهای پدید آورده که در آن، سرنوشت انسانها پیش از آنکه دست به عملی بزنند، رقم خورده است. در برابر این نظم مصنوعی، شورشی چون شوگو ماکیشیما ایستاده است؛ شخصیتی که عمیقاً باور دارد جوهر انسانیت در اراده آزاد نهفته است. او با زیر پا گذاشتن معیارهای سیستم و اختلال در روند آن، چالشی جدی بهوجود میآورد. ماکیشیما میکوشد ثابت کند که «سیبیل» نه حافظ عدالت، بلکه ابزاری برای کنترل است. اما با وجود جسارت و اثرگذاریاش، در نهایت شکست میخورد. مرگ او، اگرچه شاید یک پیروزی شخصی و اخلاقی بهحساب آید، اما تغییری واقعی در ساختار موجود ایجاد نمیکند.
در پایان، «سیستم سیبیل» نهتنها پابرجا باقی میماند، بلکه با قاطعیت بیشتری به کار خود ادامه میدهد. جامعهای که او علیه آن برخاسته بود، هیچگاه دگرگون نمیشود. در این روایت، شخصیت منفی اصلی نه یک انسان، بلکه همان نظام هوشمند، بیچهره و تزلزلناپذیری است که تمامی شورشها را در خود جذب کرده و از آنها قویتر بیرون میآید. پیروز نهایی، سیستمی است که نظارت را جایگزین آزادی کرده و برای حفظ اقتدار خود، نیازی به خشونت آشکار ندارد؛ بلکه تنها با تداوم، بقای خود را تضمین میکند.
انیمه کد گیاس (Code Geass) یکی از درخشانترین پیروزیهای شخصیت منفی در تاریخ انیمه را به نمایش میگذارد
فداکاری نهایی لولوش مصداقی از تن دادن به غلبهی شر برای برقراری آرامشی ماندگار است
انیمه علمی-تخیلی کد گیاس روایتگر شخصیتی استثنایی است که مرز میان قهرمان و ضدقهرمان را از میان برمیدارد. لولوش وی بریتانیا، شاهزادهای راندهشده، با پذیرش نقشی شیطانی و نام «زیرو»، جهان را بهسوی صلح سوق میدهد. او بهجای مقابله مستقیم با ظلم، خود به چهرهای منفور بدل میشود تا بشریت را در برابر دشمنی مشترک – خودِ او – متحد سازد.
لولوش بهخوبی میداند که راهی که برگزیده، بهای سنگینی دارد. او با آگاهی کامل از اینکه مرگش شرط لازم برای صلحی پایدار است، خود را قربانی طرحی میسازد که ثبات را بر پایه نفرت از او بنا میکند. این انتخاب، فداکاری عمیقی را نشان میدهد: پیروزی از طریق انزجار، صلح از دل آشوب و رستگاری از مسیر نابودی.
در پایان، او همهچیز را از دست میدهد، اما به هدفش میرسد. جهان آرام میگیرد، اما لولوش نه بهعنوان منجی، بلکه بهعنوان دیکتاتوری ظالم در یادها باقی میماند. این یکی از معدود نمونههایی است که در آن، ضدقهرمان با پذیرش نقش شر، به صلح واقعی دست مییابد. اینکه لولوش قهرمان است یا نه، موضوعی وابسته به دیدگاه است، اما در چارچوب داستان، بیشک چهرهی “شر” اوست که نهایتاً پیروز میشود.
انیمه گانتز (Gantz) آشکار میکند که خودِ بازی، شخصیت شرور است
هیولاهای واقعی، نیروهای نادیدهای هستند که از پشت پرده، نخها را میکشند
انیمه گانتز، جهانی بیرحم و ناآشنا را به تصویر میکشد؛ جایی که مردگان بازمیگردند تا در نبردهایی مرگبار با موجودات بیگانه مبارزه کنند. این مبارزات بخشی از بازی مرموز و بیمنطق است که توسط نیرویی ناشناخته اداره میشود. بازیکنان، بیآنکه بفهمند چرا انتخاب شدهاند یا به کجا میروند، به مهرههایی بدل شدهاند که در سیستم پیچیدهای بیرحمانه، از آزادی و اختیار تهی شدهاند.
در پس این بازی، عروسکگردانهایی حضور دارند که نه نامی دارند و نه چهرهای؛ تنها قدرتی خاموش و بیتفاوتاند که از رنج انسانها لذت نبرده یا پشیمان نمیشوند. با وجود تمام درگیریها و فداکاریها، نه هدفی آشکار میشود و نه پایانی برای این چرخه دیده میشود. در پایان، نه قهرمانی باقی میماند و نه پیروزی بهدست میآید. تنها چیزی که ادامه دارد، خودِ سیستم است؛ گانتز همچنان به کار خود ادامه میدهد، بیتفاوت به درد و مرگ. در این روایت تلخ، شر نه تنها برنده است، بلکه در ساختار جهان تنیده شده است؛ نهادی جاودانه، پذیرفتهشده و وحشتناک که تبدیل به بخشی از واقعیت شده است.
انیمه تکنولایز (Texhnolyze) غمانگیزترین و ویرانگرترین ناکامی را در بین انیمههای علمی-تخیلی به تصویر میکشد
در این تراژدی سایبرپانکی، شرور واقعی خودِ هستی است
انیمه تکنولایز غرق در فضای تیره و بیرحم سایبرپانک، جهانی را ترسیم میکند که در آن، امید مفهومی منسوخ و از بینرفته است. شهر زیرزمینی لوکس، نماد جامعهای رو به زوال است که در آن، نه قهرمانی برای نجات ظهور میکند و نه راهی برای بازگشت باقی مانده است. فروپاشی این جهان، نه با انفجاری ناگهانی، بلکه با فرسایشی آرام و بیصدا، حاصل بیتفاوتی، درگیریهای بیپایان و وسواس کورکورانه نسبت به فناوری، رقم میخورد.
در انیمه علمی-تخیلی تکنولایز خبری از شرورِ مشخص یا دشمنی ملموس نیست؛ و همین موضوع پایان داستان را وهمآلودتر میسازد. آنچه در نهایت پیروز میشود، ضعف درونی انسان، سیستمهای ناکارآمد و خلأ فلسفی است. هیچ نیرویی قدرتمندتر از سقوط تدریجی و خاموشی حیات وجود ندارد. لحظات پایانی، نه نجات میآورند و نه امید، بلکه فقط غلبه کامل نیهیلیسم را به نمایش میگذارند؛ پیروزیِ سکوت، پوچی و فراموشی.
انیمه بوکورانو (Bokurano) یکی از دلخراشترین پایانها را در میان انیمههای علمی-تخیلی رقم میزند
در این انیمه علمی-تخیلی هیچ پایان خوشی وجود ندارد، فقط ماشین سرد و بیرحم سرنوشت به پیشروی خود ادامه میدهد
بوکورانو با داستانی سنگین و تکاندهنده، نگاهی متفاوت و بیرحم به ژانر مکا دارد. در این انیمه، گروهی از کودکان ناخواسته وارد پیمانی میشوند که آنها را به خلبان رباتی عظیم تبدیل میکند؛ اما بهای هر پیروزی، جان یکی از آنهاست. هر نبرد شاید موقتاً جهان را نجات دهد، اما در پس این مبارزات، بازی بیاحساس و میانبُعدی در جریان است که از فداکاری آنها تغذیه میکند.
فداکاری کودکان، نه چرخه را میشکند و نه سیستم را متوقف میکند. آنها یکییکی ناپدید میشوند و جهان، گویی هرگز رنجی ندیده، به جریان عادی خود بازمیگردد. پیروز واقعی، طراحان ناشناسی هستند که همچنان به بهرهکشی از جان انسانها برای حفظ تعادل کیهانی ادامه میدهند. بوکورانو تصویری هولناک از جهانی است که در آن نهتنها قهرمانان شکست میخورند، بلکه بیفایده و فراموششده نیز میمیرند. بازی همچنان ادامه دارد و این بیرحمیاش را دوچندان میکند.
دنیای انیمه کیاشان سینز (Casshern Sins)، دنیایی است که نمیتوان آن را نجات داد
در این مرثیه پادآرمانی که در آن زوال همیشه پیروز است، حتی رستگاری نیز مرزهایی دارد
کیاشان سینز داستانی شاعرانه و تاریک است که در جهانی ویرانشده و رو به نابودی میگذرد. جهانی که در آن انسان و ربات، هر دو با زوال و نابودی قطعی روبرو هستند. کیاشان، قهرمانی سرگردان، بار سنگین گناه و پشیمانی را به دوش میکشد و در جستجوی رستگاری است. اما این جستجو، بهجای نجات، تنها عمق تراژدی پیرامونش را آشکارتر میسازد. ویرانی که او به آن دامن زده، فراتر از جبران است.
با وجود لحظات درخشان از زیبایی بصری و تأملات فلسفی، امید هرگز فرصت شکوفایی نمییابد. روند فروپاشی، بیوقفه و بیتوجه به توبه و تغییر، ادامه دارد. شاید کیاشان درون خود لحظهای آرامش بیابد، اما دنیای اطرافش به سقوط ادامه میدهد. این داستان، تجسمی از ناامیدی است که پایان نمیپذیرد؛ بلکه مسیر خود را تغییر میدهد و بیصدا، اما پایدار، بر هر چیز چیره میشود.
انیمه ارگو پراکسی (Ergo Proxy) با پیروزی فلسفی شخصیت شرور به پایان میرسد
همیشه شرارت در یک شخص خلاصه نمیشود: گاهی اوقات، صرفاً سنگینی یک دنیای ویران است
انیمه ارگو پراکسی ترس اگزیستانسیال را با علمیتخیلی فلسفی درهم میآمیزد و جهانی فرسوده و در حال سقوط را به تصویر میکشد؛ جهانی که توسط موجوداتی شبهخدا به نام پراکسیها خلق و اداره شده است. در این فضا، شخصیت اصلی، ریئل میار، با واقعیت تلخ بقای مصنوعی بشر روبرو میشود، اما با وجود این آگاهی، نمیتواند تغییری در روند رو به انحطاط جهان ایجاد کند. سیستم موجود، با ساختاری سرکوبگر و بیتفاوت، همچنان پابرجا میماند و هیچکس قدرت مقابله با آن را ندارد.
در این داستان، شروری مشخص وجود ندارد و همین نکته آن را نگرانکنندهتر میسازد. دشمن واقعی، مجموعهای از نیروهای نامرئی مانند ساختارهای شرکتی، ایدئولوژیهای ازکارافتاده و حتی خود پراکسیها هستند که با وجود افشای حقایق، به بقای خود ادامه میدهند. در پایان، بشر تنها با آگاهی سنگین و بدون اراده برای تغییر رها میشود. این سناریویی تاریک است؛ جایی که رشد درونی فردی بیثمر میماند و نقصهای بنیادین جهان، بیهیچ مقاومتی به پیروزی میرسند.
انیمه افسانه قهرمانان کهکشان (Legend of the Galactic Heroes)، پیروزی یک شرور شریف را به تصویر میکشد
امپراتوری راینهارد نظم را به ارمغان میآورد — اما به چه قیمتی؟
افسانه قهرمانان کهکشان داستانی حماسی از نبردی پیچیده و چندلایه میان امپراتوری و جمهوری است. جایی که مرز میان خیر و شر به وضوح مشخص نیست. در این میان، راینهارد فون لوهنگرام، از دل اشرافزادگی برخاسته و با سرنگونی سلسله فاسد گلدنبام، به قدرت مطلق میرسد. حکومت او صلح و ثباتی نسبی را به کهکشان بازمیگرداند، اما این دستاورد با هزینهای سنگین حاصل میشود. میلیونها نفر جان خود را از دست میدهند.
تراژدی اصلی نه در شکست دشمن، بلکه در بهایی نهفته است که برای موفقیت پرداخت میشود. راینهارد، با وجود نیتهای پاک و آرمانهای والای خود، به قدرتی بدل میشود که جایی برای مخالفت باقی نمیگذارد. آرمانگرایان دموکراسی سرکوب میشوند، شورشیان سقوط میکنند و در نهایت، یک نظام امپراتوری جایگزین همه چیز میشود. این پیروزی، هرچند مؤثر، مزهای تلخ دارد. ترکیبی از پیشرفت و فداکاری، نظم و سرکوب و شکوهی که با خون و فقدان به دست آمده است.
من به شخصه از داستان هایی که ساختار شکنی کرده و در آن ها شخصیت های منفی پیروز می شوند، احساس رضایت بیشتری می کنم، شما چطور؟ آیا شما دوست دارید تا در انتهای داستان این قهرمان باشد که بعد از مشکلات بسیار بر بدی ها غلبه ها می کند یا علاقه دارید تا شرور داستان همچنان به راه خود ادامه دهد؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
سختترین بازیهای دنیای با چشمهای بسته؛ میزگیم با @hamid_scorpion
الان اینجا berserk چیه پس؟
برزرک به پایان نرسیده هنوز
سایبر پانک نباید جزو اینا میبود