سفر به دنیای باب اسفنجی: تنتکل اکرز، پایتخت اختاپوسها
هنگامی که اختاپوس از دست همسایههای پر سر و صدای خود به ستوه میآید، تصمیم میگیرد به پایتخت اختاپوسها در دریا برود. این شهر که تنتکل اکرز (Tentacle Acres) نام دارد، اجتماعی از اختاپوسهای انبوه است که همه آنها شباهت زیاد و زندگی یکنواختی دارند.
شهر تنتکل اکرز که با نام Squidville هم شناخته میشود، به بهشت اختاپوسها معروف است. همنوعان اختاپوس در هر نقطه از دنیای باب اسفنجی هم که باشند، میتوانند به این شهر بیایند و تا دلشان میخواهد مدل خود زندگی کنند. در این شهر نه خبری از همسایههای پر سر و صدا است و نه نشانهای ناآرامی و تنش. همه ساکنین Tentacles Acres مثل هم بداخلاق و عبوس هستند. به عبارت سادهتر انگار خود اختاپوس معروف را اسکن کردهاند و با ایجاد تغییرات کوچک، تعدادی زیادی از آنها را به وجود آوردهاند.
ما اولین دفعه شهر تنتکل اکرز را در یکی از اپیزودهای باب اسفنجی به نام Squidville میبینیم. در این قسمت باب و پاتریک آنقدر همسایه بداخلاق خود را اذیت میکنند، به گونهای که او دیگر توان تحمل اوضاع را ندارد. در همین میان تلوزیون موجود در خانهاش تبلیغاتی پخش میکند که به شهر مذکور مربوط است. در این تبلیغات شرایط و ویژگیهای زندگی در پایتخت اختاپوسها گفته میشود و خود اختاپوس هم که شیفته این ایده شده، تصمیمش را جدی میکند که به آنجا برود.
شهر تنتکل اکرز امنیت به شدت بالایی دارد و ورود موجوداتی به غیر از اختاپوسها به آن غیرممکن است. اگر کسی در مقابل دروازه این شهر قرار بگیرد و موجودی به غیر از اختاپوس باشد، نمیتواند پای خود را حتی یک قدم داخل آن بگذارد. اما اگر بخواهیم از فضای داخل شهر بگوییم باید بدانید که این محیط رسما بهشتی برای اختاپوسها است. همه ساکنین موجود در این شهر شبیه هم هستند، شبیه هم زندگی میکنند و شبیه هم به صحبت میپردازند. آنها حتی در خانههای شبیه به هم زندگی میکنند که همانند خانه اصلی اختاپوس در شهر بیکینی باتم است.
روز اول در شهر مورد بحث برای اختاپوس ایدهآل به نظر میرسد. او به راحتی به انجام کارهای مورد علاقهاش میپردازد، ساز میزند، دوچرخه سواری کرده و حتی میرقصد. همه این کارها بدون مزاحمت باب اسفنجی و پاتریک صورت میگیرد و زندگی جلوه بهتری پیدا میکند. منتها زندگی در یک شهر بدون تنوع و بدون تفاوت پس از گذشت چند وقت شکلی تکراری به خود میگیرد و آن لذت ابتدایی به یک کلافگی مستمر تبدیل میشود.
هنگامی که زندگی به یک تکرار روزمره تبدیل میشود، اختاپوس تصمیم میگیرد کار متفاوتی انجام دهد. او با استفاده از یک دستگاه جمعآوری برگ شروع به سر و صدا میکند و اعصاب سایر ساکنین را به هم میریزد. این در حالی است که همین صدای دستگاه جمعاوری برگ در وهله اول باعث ورود اختاپوس به تنتکل اکرز شد. صدای به وجود آمده باعث عصبانیت سایر ساکنین شهر میشود و افسر پلیس پیشنهاد خروج را به اختاپوس میدهد. اختاپوس هم که دیگر واقعا از این شهر حوصلهسربر خسته شده، خیلی سریع مسیر خروج را در پیش میگیرد. شاید باور این موضوع عجیب به نظر برسد، ولی این شهر باعث شد که دل اختاپوس برای با و پاتریک تنگ شود.
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: SpongeBob.fandom
😍❤️😊🤣
بهترین کراش که تو کل زندگیم زدم همین بود و بس
این قسمت سال ۸۱ تو ایران با دوبله فارسی بخش شد و هنوز بعد از ۲۲ سال یکی از بهترین و متفاوت ترین قسمت های باب اسفنجی است.
به نظر من شهر اختاپوس خیلی خوبه