برای دهه‌ها، مجموعه‌ی «ترون» (Tron) برای دیزنی مثل اصطلاح «فِچ» (Fetch) در فیلم دختران بدجنس (Mean Girls) بوده است؛ چیزی که استودیو بارها تلاش کرده آن را به جریان اصلی تبدیل کند، اما هرگز موفق نشده است. نسخه‌ی اصلی در سال ۱۹۸۲ و دنباله‌ی آن در سال ۲۰۱۰ با نام «میراث ترون» (Tron: Legacy) از نظر جلوه‌های بصری خیره‌کننده بودند، اما در خلق داستانی تأثیرگذار که در عین حال مضحک یا سطحی به نظر نرسد، شکست خوردند. حتی تلاش دیزنی برای ساخت یک مجموعه‌ی پویانمایی با عنوان «قیام ترون» (Tron: Uprising) هم تنها یک فصل دوام آورد. شاید موفق‌ترین شکل اجرای این جهان تا امروز، نه در سینما بلکه در شهربازی‌ها بوده است؛ جایی که ترن (Roller Coaster) پرطرفدار «دوچرخه‌ی نوری ترون» (Tron Lightcycle Power Run) در دیزنی‌لند شانگهای و پارک «پادشاهی جادویی» (Magic Kingdom) در دنیای والت دیزنی واقع شده. این موضوع هم چندان عجیب نیست، چون آنچه این تجربه ارائه می‌دهد، بیشتر حال‌و‌هوا و انرژی دنیای ترون است؛ نورهای نئون، موسیقی الکترونیک و هیجان محض، بدون نیاز به درگیری با روایت یا شخصیت‌پردازی پیچیده.

از زمان اکران «میراث ترون» (Tron: Legacy)، دیزنی در حال کار بر فیلم سومی از این مجموعه بوده است، اما خبر تولید آن در ابتدا واکنش چندانی برنینگیخت. با وجود فروش جهانی چهارصد میلیون دلاری، ضعف‌های بنیادی این مجموعه با فیلم دوم کاملاً آشکار شد: شاید ترون صرفاً مجموعه‌ای باشد که از نظر ظاهری دل‌فریب است اما از نظر داستانی، خسته‌کننده و گاه پوچ به نظر می‌رسد. با این حال، پس از حدود پانزده سال توسعه و بازنویسی، نسخه‌ی جدید با عنوان «ترون: آرس» (Tron: Ares) بالاخره نوید تغییر را می‌دهد. به نظر می‌رسد این‌بار دیزنی از اشتباهات گذشته آموخته است و سومین قسمت ثابت می‌کند که گاهی «سومین تلاش، خوش‌یُمن‌ترین» است؛ زیرا برای نخستین‌بار فیلمی داریم که به شکلی واقعی تلاش می‌کند ظرفیت‌های دنیایی را که بیش از چهل سال پیش خلق شده، محقق سازد.

ترون از ابتدا پیشگام یک ایده بود: انسان درون رایانه. اما اکنون، با پیشرفت واقعی فناوری، زمان آن رسیده است که این ایده از خیال به واقعیت نزدیک شود. چالش دیزنی در این مرحله آن است که میان دو میل متضاد تعادل برقرار کند: میل به خلق جهانی پرزرق‌وبرق که تماشاگر را مسحور کند، و نیاز به روایتی انسانی که تماشاگر را درگیر کند. اگر «آرس» بتواند این دو را آشتی دهد، ترون دیگر فقط یک نام نوستالژیک در تاریخ سینما نخواهد بود، بلکه تبدیل به استعاره‌ای از عصر جدید ارتباط انسان و ماشین می‌شود؛ جهانی که در آن نور، صدا و احساس به یک زبان واحد بدل می‌شوند.

«ترون: آرس» (Tron: Ares) درباره‌ی چیست؟

«ترون: آرس» (Tron: Ares) سومین تلاش دیزنی برای احیای دنیای دیجیتالی و نئونی «ترون» است که این بار با داستانی ساده‌تر و متمرکزتر، جذاب‌تر از دو فیلم پیشین ظاهر می‌شود

«ترون: آرس» (Tron: Ares) سومین تلاش دیزنی برای احیای دنیای دیجیتالی و نئونی «ترون» است

فیلم «ترون: آرس» به‌خوبی از پیچیدگی و شگفتی نسخه‌های پیشین خود آگاه است و سعی می‌کند همه‌چیز را ساده‌تر نگه دارد. هرچند همان‌طور که انتظار می‌رود، اندکی اغراق‌آمیز و فانتزی باقی می‌ماند. در این فیلم، دو شرکت فناوری در حال رقابت برای کنترل آینده‌ی هوش مصنوعی هستند؛ فناوری‌ای که می‌تواند موجودات و اشیایی را از دنیای دیجیتال وارد دنیای واقعی کند.

یکی از این شرکت‌ها با نام «سیستم‌های دیلینجر» (Dillinger Systems) توسط جولیان دیلینجر با بازی «اِوان پیترز» (Evan Peters) اداره می‌شود؛ نوه‌ی اِد دیلینجر از فیلم اصلی «ترون». جولیان به‌تازگی شرکت را از مادرش، الیزابت با بازی «جیلیان اندرسون» (Gillian Anderson) تحویل گرفته است و قصد دارد از این فناوری برای اهداف نظامی استفاده کند؛ یعنی ساخت سربازان فراانسانی که بتوان آن‌ها را با تانک‌ها و تسلیحات پیشرفته، بازراه‌اندازی یا به اصطلاح Reboot و به میدان نبرد فرستاد. تنها مشکل اینجاست که جولیان هنوز نمی‌تواند راهی پیدا کند تا این مخلوقات دیجیتال را بیش از ۲۹ دقیقه در دنیای واقعی زنده نگه دارد، بدون اینکه از هم فروبپاشند و به نیستی بازگردند.

در سوی دیگر این نبرد، زنی به نام ایو کیم با بازی «گرتا لی» (Greta Lee) قرار دارد؛ مدیرعامل کنونی شرکت اِنکام سیستمز، همان جایی که کوین فلین با بازی «جف بریجز» (Jeff Bridges) در فیلم اصلی «ترون» کار می‌کرد. ایو در تلاش است تا کار نیمه‌تمام خواهرش، تس، را به پایان برساند و «کد پایداری فلین» را پیدا کند؛ کدی که به مخلوقات دیجیتال اجازه می‌دهد بدون محدودیت زمانی در دنیای واقعی وجود داشته باشند. با این حال، نیت ایو برخلاف جولیان است؛ او می‌خواهد از این فناوری برای خیر عمومی استفاده کند؛ برای از میان بردن گرسنگی جهانی و دستیابی به پیشرفت‌های بزرگ در پزشکی.

نقد فیلم One Battle After Another

اما درست پس از آنکه ایو موفق می‌شود کد را در آزمایشگاه قدیمی خواهرش پیدا کند، جولیان دست به حرکتی خطرناک می‌زند: او در سیستم خود، نسخه‌ای از «کنترل‌گر اصلی» را به‌صورت چاپ سه‌بعدی بازسازی می‌کند. این موجود هوشمند «آرس» (Ares) نام دارد و نقش آن را «جرد لتو» (Jared Leto) بازی می‌کند. او همچنین زیردستی دارد به نام آتنا با بازی «جودی ترنر-اسمیت» (Jodie Turner-Smith). مأموریت این دو آن است که ایو را پیدا کنند و «کد پایداری» را به دست آورند تا شرکت دیلینجر بتواند در این جنگ پیروز شود.

اما هنگامی که آرس که هوشی فراتر از تصور دارد و می‌تواند هر آنچه بخواهد درباره‌ی جولیان و ایو بیاموزد، به میان این نبرد کشیده می‌شود و سپس دچار تردید می‌گردد. او باید تصمیم بگیرد: آیا باید از دستورات مشکوک جولیان پیروی کند، یا در کنار ایو بایستد و برای آینده‌ای بهتر و انسانی‌تر تلاش کند؟

«ترون: آرس» می‌تواند نخستین فیلم این مجموعه باشد که نه فقط جلوه‌های بصری، بلکه دغدغه‌ای فلسفی دارد. اگر دیزنی بتواند این تقابل اخلاقی را با عمق کافی نشان دهد، «آرس» به نمادی از عصر جدید هوش مصنوعی بدل خواهد شد؛ دورانی که در آن سؤال اصلی دیگر این نیست که «آیا ماشین می‌تواند فکر کند؟» بلکه این است که «اگر ماشین تصمیم بگیرد احساس کند، ما انسان‌ها چه خواهیم کرد؟»

«Tron: Ares» گامی رو به جلو برای این مجموعه است

فیلم نبرد دو شرکت بزرگ فناوری را روایت می‌کند که هر یک می‌خواهند هوش مصنوعی را برای هدفی متفاوت به خدمت بگیرند

فیلم نبرد دو شرکت بزرگ فناوری را روایت می‌کند که هر یک می‌خواهند هوش مصنوعی را برای هدفی متفاوت به خدمت بگیرند

آیا «Tron: Ares» یک شاهکار اکشن است که نشان می‌دهد دیزنی بالاخره رمز موفقیت این مجموعه را کشف کرده؟ نه دقیقاً. اما در مقایسه با دو فیلم قبلی، بی‌تردید احساس می‌شود که مسیر تازه‌ای یافته است؛ مسیری جذاب که کم‌کم می‌فهمد چه چیزهایی در این دنیا جواب می‌دهد و چه چیزهایی نه. دنیای «ترون» همواره حال‌و‌هوایی اغراق‌آمیز و عجیب داشته و بیشتر بر حس و فضا تکیه کرده تا روایت، و «آرس» نیز کاملاً به همین رویکرد وفادار می‌ماند. درست مثل دو فیلم قبل، «آرس» زمانی بهترین عملکرد را دارد که سکوت اختیار می‌کند و اجازه می‌دهد تماشاگر در میان تصاویر چشم‌نواز و موسیقی پرشور غرق شود.

یکی از نکات برجسته‌ی فیلم، برخلاف «Tron: Legacy»، موسیقی درخشان آن است که توسط گروه Nine Inch Nails ساخته شده. این موسیقی، حتی در لحظاتی که اتفاق خاصی روی پرده نمی‌افتد، شور و هیجان درونی فیلم را زنده نگه می‌دارد. Trent Reznor و گروهش با الهام از زیبایی‌شناسی دهه‌ی ۸۰ میلادی، ریتم‌هایی الکترونیکی و پرانرژی خلق کرده‌اند که به‌نوعی بازگشت به ریشه‌های بصری مجموعه است. Reznor و Atticus Ross در سال‌های اخیر به آهنگسازانی تحسین‌شده بدل شده‌اند، و احتمالاً موسیقی «Tron: Ares» نیز در کنار آثارشان برای فیلم‌هایی چون The Social Network و Challengers در فهرست محبوب‌ترین کارهایشان قرار خواهد گرفت.

تریلر فصل دوم سریال Squid Game: The Challenge منتشر شد + ویدیو

کارگردانی فیلم بر عهده‌ی Joachim Rønning است؛ فیلم‌سازی که دیزنی بارها از او برای احیای مجموعه‌های نیمه‌جان خود بهره برده است — از جمله Pirates of the Caribbean: Dead Men Tell No Tales (۲۰۱۷) و Maleficent: Mistress of Evil (۲۰۱۹). با وجود فیلم‌برداری Jeff Cronenweth (فیلم‌بردار آثار شاخصی چون The Social Network و Fight Club)، «آرس» از نظر بصری به شکوه دو فیلم پیشین نمی‌رسد، چراکه بیشتر داستان در دنیای واقعی می‌گذرد. با این حال، فیلم به آن سطح نزدیک می‌شود و سعی دارد با حفظ ارجاع به گذشته، جهان «ترون» را به فضایی ملموس‌تر و مدرن‌تر وارد کند؛ جهانی که همچنان چشم‌نواز است و در آن خطوط نوریِ وسایل نقلیه هنگام عبور از میان شهرهای واقعی به رقص درمی‌آیند. وسایل و شخصیت‌ها حالتی پرقدرت و خیره‌کننده دارند، و هر بار که فیلم وارد فضای دیجیتال می‌شود، تماشاگر همان حس هیجان‌انگیز قدیمی را تجربه می‌کند.

«ترون» و هوش مصنوعی

«آرس»، موجودی دیجیتالی و ابرهوشمند، میان این دو جبهه گرفتار می‌شود و باید تصمیم بگیرد که در سوی نجات یا نابودی انسان‌ها بایستد

«آرس»، موجودی دیجیتالی و ابرهوشمند، میان این دو جبهه گرفتار می‌شود و باید تصمیم بگیرد که در سوی نجات یا نابودی انسان‌ها بایستد

در حالی‌که دو فیلم قبلی اغلب در پیچیدگی ایده‌های مربوط به این جهان‌های مجازی گم می‌شدند، با جست‌وجو برای «شیء محرک داستان» (MacGuffin) و معناهایی که در نهایت نسبتاً بی‌رمق بودند، فیلمنامه جسی ویگوتو (Jesse Wigutow) – نویسنده مجموعه «بی‌باک: تولد دوباره» (Daredevil: Born Again) – فیلم «آرس» (Ares) را ساده اما مؤثر نگه می‌دارد. ویگوتو دنیای «ترون» را به ترکیب دو جهان واقعی و مجازی، نبرد میان مدیرعامل‌های خوب و بد، و مفاهیم نسبتاً مستقیم و قابل‌درک فروکاسته است، مفاهیمی که قرار نیست تماشاگر را گیج کنند. این فیلم «ماتریکس» (The Matrix) نیست، بلکه بیشتر شبیه «باربی» (Barbie) است اما با تانک‌های مجازی و موسیقی متن گروه Nine Inch Nails. گویی ویگوتو می‌داند مردم برای دیدن جلوه‌های بصری چشمگیر و موسیقی کوبنده به سراغ فیلم‌های «ترون» می‌روند، اما درعین‌حال خواستار داستانی منسجم هستند؛ داستانی که لازم نیست شاهکار باشد، فقط کافی است قابل‌فهم باشد. این کمترین حد انتظار است، اما برای «ترون: آرس» عمدتاً جواب می‌دهد.

فیلم سینمایی احضار: آخرین آیین‌ها را در کافه بازار تماشا کنید

با این حال، فیلم گاه به‌شدت اغراق‌آمیز و ابلهانه است و نمی‌تواند از آن حال‌وهوای مضحکِ ذاتیِ این مجموعه فرار کند. هنوز هم با داستانی روبه‌رو هستیم که از بینندگان می‌خواهد به‌جای یک میلیاردر فناوری، طرفِ میلیاردر دیگری را بگیرند، فقط به‌خاطر نوع استفاده‌شان از هوش مصنوعی. هنوز فیلمی است که در آن جف بریجز ظاهر می‌شود در نقش چیزی شبیه به «عیسی اینترنت» (Internet Jesus)، که بعد از زندگی در رایانه برای چند دهه، مردم را رفیق صدا می‌زند. و هنوز فیلمی است که در آن جرد لتو (Jared Leto) در نقش آرس سخنرانی‌ای درباره گروه موسیقی «دپش مود» (Depeche Mode) ارائه می‌دهد که احتمالاً «پاتریک بَیتمن» (Patrick Bateman) را هم نگران می‌کند.

 

«ترون: آرس» این مجموعه را به سطحی از حماقت کنترل‌شده می‌برد که در عین سادگی، سرگرم‌کننده هم باقی می‌ماند و در نوع خود، تماشاگر را راضی می‌کند.

«ترون: آرس» شاید شاهکار نباشد، اما از نظر مفهومی یک قدم به بلوغ جهان ترون نزدیک‌تر می‌شود. این بار، زیبایی بصری و موسیقی خیره‌کننده دیگر صرفاً تزئین نیستند، بلکه استعاره‌ای از درخشندگی توخالی دنیایی‌اند که در آن «نور» بیشتر از «فکر» اهمیت دارد. در نهایت، فیلم به ما یادآور می‌شود که حتی در پرزرق‌وبرق‌ترین سیستم‌های دیجیتال، هنوز مسئله‌ی اصلی، انتخاب میان قدرت و انسانیت است.

جمع‌بندی؛ «ترون» و جهانی تازه

«ترون: آرس» شاید شاهکار نباشد، اما ما را به آینده این مجموعه امیدوارتر می‌کند

«ترون: آرس» شاید شاهکار نباشد، اما ما را به آینده این مجموعه امیدوارتر می‌کند

«ترون: آرس» در نهایت نشان می‌دهد که دیزنی پس از چهار دهه تلاش، سرانجام توانسته جوهره‌ی واقعی دنیای «ترون» را تا حدی درک کند. فیلم نه به‌دنبال پیچیدگی‌های فلسفی «ماتریکس» است و نه در دام سطحی‌نگری آثار قبلی خود گرفتار می‌شود، بلکه میان نمایش بصری خیره‌کننده و داستانی ساده و قابل‌فهم تعادلی تازه پیدا می‌کند. هرچند هنوز لحظات اغراق‌آمیز و طنز ناخواسته در فیلم وجود دارد، اما همین جنبه‌ی «بامزه و مضحک» بخشی از هویت ذاتی این مجموعه است و آن را از سایر آثار علمی‌–‌تخیلی متمایز می‌کند.

در پسِ نورها، رنگ‌ها و موسیقی پرهیجان، فیلم در واقع پرسشی عمیق‌تر را مطرح می‌کند: در جهانی که مرز میان واقعیت و مجاز در حال محو شدن است، اراده‌ی واقعی در دست چه کسی است؟ «ترون: آرس» شاید هنوز به اثر بزرگ و تعیین‌کننده‌ای تبدیل نشده باشد، اما مسیر تازه‌ای را برای این فرنچایز می‌گشاید؛ مسیری که در آن فناوری دیگر تنها ابزار نمایش نیست، بلکه بستری است برای بازتاب تضادهای اخلاقی و انسانیِ دنیای مدرن. نتیجه آن است که این قسمت، هرچند ساده‌تر از همیشه، اما صادق‌تر و پخته‌تر از دو فیلم پیشین ظاهر می‌شود و نشان می‌دهد حتی در جهانی مصنوعی، هنوز امیدی به معنا وجود دارد.

فیلم «ترون: آرس» در ظاهر یک اثر علمی‌–‌تخیلی پرزرق‌وبرق درباره‌ی نبرد شرکت‌ها برای تسلط بر فناوری‌های آینده است، اما در لایه‌ی زیرین خود پرسشی بنیادین‌تر را مطرح می‌کند: آیا هوش مصنوعی می‌تواند اراده‌ای مستقل از خالقش داشته باشد؟

منبع: مجله بازار


سایلنت هیل اف ترسناک‌ترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون

سایلنت هیل اف ترسناک‌ترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها