۱۵ تا از منفورترین شخصیتهای سریال House of the Dragon را بشناسید
برای جذاب ماندن یک سریال، تماشاگران نیاز دارند هم شخصیتهایی برای حمایتکردن و هم شخصیتهایی برای تنفر داشته باشند. مردم دوست دارند ببینند افراد بد به سزای اعمالشان برسند و افراد خوب موفق شوند. با اینکه شخصیتهای منفی میتوانند سرگرمکننده باشند، سریال «خانه اژدها» شخصیتهایی دارد که حتی اگر نسبت به دنیای خودش خوب تلقی شوند، نمیتوانند دل تماشاگر را ببرد.
در «بازی تاج و تخت» حتی بهترین شخصیتها نیز رنجهای فراوان کشیدند، به دست شروران شکست خوردند و جان باختند؛ بنابراین امیدی به پایان خوش در «خانه اژدها» نیست و احتمالاً بدذاتترینها پیروز خواهند شد. در این مجموعه، مرز میان خوب و بد بسیار کمرنگ است و بسیاری از شخصیتها به شیوههای متفاوتی ناخوشایند هستند. در این مطلب از مجله بازار، رتبهبندی پانزده شخصیت ناخوشایند «خانه اژدها» با توضیحاتی کوتاه آورده شده است.
۱۵. «کورلیس ولاریون» فاقد قاطعیت
«کورلیس» همواره نگران حفظ نام و قدرت «ولاریون» است و حتی پیشنهاد ازدواج دختر کمسنش با پادشاه «ویسریس اول» را داد که از نظر بسیاری ناپسند بود. با وجود از دست دادن فرزندان و خانوادهاش و تحمل دردهای فراوان، هنوز به «تیم بلک» وفادار مانده که باعث تعجب است.
۱۴. «جیسریس ولاریون» در حال گذراندن بحران نوجوانی
«جیس» اغلب درگیریهایی با مادرش «رینیرا» دارد که نشان میدهد خود او مادر چندان خوبی نیست. خلقوخوی عبوس و عصبانیت مکرر جیس برای طرفداران «رینیرا» آزاردهنده است، گرچه رفتار او تا حدی قابل درک است.
۱۳. «واموند» به برادرش بیاحترامی میکند و در دادگاه فریاد میزند
«واموند» معتقد است برای حفاظت از خانه و خون خود اقدام میکند اما عصبانیتش از یک کودک و رفتار تندش در دادگاه، او را ناخوشایند ساخته است.
۱۲. «اولف» داستان «از فقر به ثروت» خود را بیش از حد بزرگ کرده
پس از کشف اصالت خود بهعنوان یک «دراگونسید» (شوالیه اژدها)، «اولف» متکبر و بیادب شده است و این باعث آزار دیگران شده است.
۱۱. «میساریا» به اندازه «واریس» یا «لیتلفینگر» جذاب نیست
اگرچه لهجهاش در فصل دوم بهتر شده و گذشته غمانگیزش آشکار شده، اما شخصیت او در قیاس با دیگر شخصیتهای توطئهگر سریال کمتر تاثیرگذار است و برخی طرفداران به اهداف پنهان او شک دارند.
۱۰. دستان «رینیرا تارگرین» پاک نیستند
از روابط پنهانی تا «کشتار سرخ»، «رینیرا» قهرمان نیست
اگرچه بسیاری از طرفداران از «رینیرا» حمایت میکنند، او نیز در طول داستان کارهای ناخوشایندی انجام داده که باعث شده شخصیتش کمتر دوستداشتنی باشد. او بهترین دوستش، «آلیسنت هایتاور»، را گمراه میکند و با سرکشیاش پادشاه «ویسریس» را که مشکلات فراوانی دارد، تحت فشار میگذارد. همچنین مرگ «لینور» را جعل میکند و والدینش را داغدار میسازد. در فصل دوم، تصمیماتش همچنان مورد انتقاد است، از جمله مرگ «دراگونسید»های زیادی در «کشتار سرخ» و حرکت نامناسب به سمت «میساریا» بلافاصله پس از شنیدن گذشته تلخش. اگرچه «رینیرا» جسور و باهوش است، اما برخی رفتارهای او گاهی زننده و غیرقابل تحمل است.
۹. ضعف «ویسریس تارگرین» به درگیری فعلی منجر شد
«ویسریس» با بازی تحسینبرانگیز «پدی کانسیداین» اما فرمانروایی ناامیدکننده است
از همان قسمت اول، تصمیمات «ویسریس» محور اصلی داستان است. او «ایما» را به خاطر خواست داشتن فرزند پسر بیش از حد تحت فشار گذاشت که منجر به سقطهای مکرر و آسیبهای روحی شد. بدون مشورت با «ایما» جان فرزند را نجات داد، حتی با ریسک جان او. همچنین تصمیماتش برای ازدواج با «آلیسنت» بدون اطلاع «رینیرا» باعث دشواریهای زیادی شد و مسیر «رقص اژدها» را هموار کرد. اگرچه ممکن است همدلیبرانگیز باشد، اما اشتباهاتش او را برای همه دوستداشتنی نمیکند.
۸. «دیمون» تارگرین، شخصیتی جذاب اما با کارنامه سیاه
او هر آنچه را میخواهد بدون توجه به دیگران میگیرد و احساس برتری زیادی نسبت به دیگران دارد. برای مثال، پس از مرگ «لینا»، اژدهای او به نام «وهگار» را به زور تصاحب کرد، در حالی که باید این اژدها به دختران «لینا» میرسید. «دیمون» هیچ نشانهای از پشیمانی نشان نمیدهد و فقط میگوید که آنها باید زودتر «وهگار» را تصاحب میکردند و او را انتخاب کرده بود. در ادامه، او به عنوان مشاور «ایگون» به رویکردی تهاجمی ادامه میدهد و هدف نهاییاش به دست گرفتن تاج و تخت به جای برادرش است. اگرچه او ذهن استراتژیک پیچیدهای دارد، اما همانند «ایگون» یک قلدر است.
۷. «ایموند تارگرین» قلدر خودخواه
«ایموند» ترکیبی از پیچیدگی و خشونت است
«ایموند تارگرین» هر آنچه را بخواهد بدون توجه به دیگران تصاحب میکند و حس مالکیت زیادی دارد. مانند «ایگون»، خود را برتر از دیگران میداند و پس از مرگ «لینا»، اژدهای او به نام «وهگار» را ربود، در حالی که باید به یکی از دختران «لینا» میرسید. «ایموند» هیچ نشانهای از پشیمانی نشان نمیدهد و تنها میگوید آنها باید زودتر «وهگار» را تصاحب میکردند و اژدها او را انتخاب کرده بود.
سالها بعد، «ایموند» همچنان به رویکرد تهاجمی خود ادامه میدهد و به عنوان مشاور «ایگون» فعالیت میکند. ذهن استراتژیک برجستهای دارد و شخصیت پیچیدهای است، اما هدف نهاییاش جایگزینی برادرش روی تخت است. پس از نبرد در «روکس رست»، زمانی که «ایگون» در آتش سوخت، «ایموند» قصد داشت او را از پای درآورد اما توسط «کریستون کول» دستگیر شد. «ایموند» حاضر است برای رسیدن به تاج و تخت بجنگد و خود را حاکم حقدار بالاتر از برادرش میداند، اما همانند «ایگون» قلدر است.
۶. حکومت ترسناک «ایگون» در اوج خود است
بدرفتاریهای مکرر و بیکفایتی «ایگون» را به حاکم تارگرین بسیار منفور تبدیل کرده
«ایگون» یک قلدر خشونتطلب است که حتی به نزدیکانش نیز رحم نمیکند. او بهعنوان یک جوان، هنوز بخش بدتری از شخصیتش را نشان نداده اما همین حالا نیز بسیار منفور و نفرتانگیز است. او به روسپیخانهها میرود، فرزندان نامشروع زیادی دارد و در رویدادهایی شرکت میکند که کودکان مجبور به جنگیدن میشوند. «ایگون» یک خدمتکار به نام «دیانا» را مورد آزار قرار میدهد و تقریباً هیچ مجازاتی دریافت نمیکند. بازی «تام گلین-کارنی» در این نقش یکی از نکات برجسته فصل دوم «خانه اژدها» است؛ او با خلق شخصیتی که طرفداران دوست دارند از او متنفر باشند، موفق عمل کرده است.
۵. «بلاد» و «چییز» قاتلان کودک سادهدل
از نوزادی مرده تا سگی مورد آزار، «بلاد» و «چییز» به راحتی منفورند
این دو شخصیت تنها در یک قسمت فصل دوم حضور داشتند اما جنایتشان یکی از وحشتناکترین و شوکهکنندهترین لحظات سریال بود. به دستور «دیمون»، آنها مامور شدند «ایموند تارگرین» را ترور کنند. «بلاد» عضو نگهبانان شهر و «چییز» موشگیر بود که اسرار قلعه «رد کیپ» را میدانست. «چییز» سگی وفادار را لگد کرد که بلافاصله او را منفور ساخت. آنها به جای یافتن «ایموند»، «ملکه هلانا تارگرین» را گروگان گرفتند و شاهد کشتن پسر «ایگون» شدند. این صحنه از سریال با تغییراتی نسبت به کتاب همراه بود و طرفداران را به دو دسته تقسیم کرد. «بلاد» و «چییز» نه تنها بسیار ناخوشایند هستند بلکه نشانهای از دور شدن فصل دوم از کتابها به شمار میروند.
۴. «آلیسنت هایتاور» به فردی شیطانی و ظالم تبدیل شده
طرفداران پایان فصل دوم «خانه اژدها» را خیانت به شخصیت «آلیسنت» دانستند
«آلیسنت» جوان که در مسیر خواست پدرش حرکت میکند، رابطه نزدیکی با «ویسریس» دارد. انگیزه «اتو» واضح است اما «آلیسنت» با آن همراهی میکند. او از فرزندان خود و «ویسریس» بسیار محافظت میکند اما گویا این حد و مرز دارد. در انتقام از «ایموند» که توسط «لوکریس» زخمی شد، «آلیسنت» تلاش میکند یکی از فرزندان «رینیرا» را به صورت هدف قرار دهد اما به جای آن بازوی «رینیرا» را میبرد. همچنین «آلیسنت» حمله وحشیانه «ایگون» را نادیده میگیرد و برای به تخت نشاندن او توطئه میچیند، با وجود طبیعت وحشی و خشن او.
اما در پایان فصل دوم، به نظر میرسید «آلیسنت» حاضر است برخی از فرزندانش را فدای پایان دادن به جنگ و پیروزی «رینیرا» کند که بسیاری این تغییر را خیانت به شخصیت او و کتابهای اصلی دانستند. در آغاز سریال، «آلیسنت» شخصیت قابلاحترامی بود اما بعدها آنقدر بیرحم و غیرقابلپذیر شد که تماشاگران حمایت از او را دشوار یافتند.
۳. «اتو هایتاور» خائن فریبکار
«اتو» مردی است که فقط به حفظ نام «هایتاور» بر تخت آهنین اهمیت میدهد
«اتو» در ابتدا به نظر دست راست وفاداری بود اما به سرعت آشکار شد که فردی غیرقابلاعتماد و حیلهگر است. «آلیسنت» درست گفته بود که «اتو» او را مهرهای در بازی خود کرده است. پس از مرگ همسر و پسرش، دختر جوانش را نزد «ویسریس» فرستاد تا او را فریفته کند. «اتو» میخواهد خون خود را بر تخت هفت پادشاهی بنشاند و برای این هدف دست به هر کاری میزند. او از ارتباطات خود برای جاسوسی روی «رینیرا» استفاده میکند و تلاش دارد او را از راه بردارد. پس از به تخت نشستن «ایگون»، خانوادهاش به عنوان حاکمان ادامه خواهند داد. «اتو» دیگران را دستکاری میکند و برای حذف تهدیدهای «ایگون» برنامهریزی میکند.
۲. «لاریس استرانگ» فاقد همدلی حتی برای خانواده
«لاریس» برای رسیدن به خواستههایش به روشهای وحشتناکی متوسل میشود
«لرد لاریس» از خانواده «استرانگ» به مشاور وفادار «آلیسنت» تبدیل میشود. برای کمک به «آلیسنت»، او ترتیب قتل پدر و برادر خود را میدهد، بدون اینکه ملکه واقعا خواسته باشد. اعضای خانوادهاش در آتش سوختند.
بدجنسی «لاریس» به اینجا ختم نمیشود؛ او زندانیان را شکنجه میدهد تا «اتو» دوباره دست راست پادشاه شود. او همیشه در حال نقشهچینی است و رفتارهای عجیب و علاقهاش به پاهای «آلیسنت» باعث ناراحتی بینندگان میشود. «لاریس» با جاهطلبی بیحد و حصر، شخصیتی خشونتطلب، منفور و حقیر در «خانه اژدها» است.
۱. «کریستون کول» قاتل تلخ
«کریستون» به عنوان منفورترین شخصیت سریال شناخته میشود
از ابتدا، «کریستون» علاقهمند به «رینیرا» و مردی مهربان و وفادار به نظر میرسید اما پس از احساس طردشدگی از سوی او، به خدمتکار و محافظ «آلیسنت» بدل شد و از روی کینه رفتار میکند. «کریستون» «جوفری» عاشق «لینور» را به قتل میرساند چون به «رینیرا» مرتبط بود.
سالها بعد، «کریستون» و «آلیسنت» رابطهای مخفیانه دارند و هر دو آبروی خود را لکهدار کردهاند. او ترسناک و تندخو است، مانند قتل «لرد بیزبری». رفتار او از مردی عاشق و مهربان به فردی تلخ و خشونتطلب تبدیل شده که حمایت تماشاگران را از دست داده است. اگرچه اقدامات «کریستون» نسبت به بسیاری دیگر نرمتر است، اما به دلیل شخصیت ناخوشایندش هدف اصلی انتقاد طرفداران شده است.
جمعبندی
در «خانه اژدها»، شخصیتهای مختلفی با ویژگیهای مثبت و منفی وجود دارند که تماشاگر را همزمان جذب و دفع میکنند. از خیانتها و توطئهها تا لحظات پرتنش خانوادگی، این سریال نشان میدهد که در دنیای تارگرینها، هیچکس کاملاً خوب یا بد نیست. به نظر شما کدام شخصیت در این مجموعه بیشتر از همه شما را جذب یا دفع کرده است؟ چرا؟
منبع: CBR
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam
نظرات