مدتی پیش مطلبی پیرامون شخصیت‌های مثبت و خوبی نوشتیم که در اثر وقایع داستان به شخصیت‌های منفی تبدیل شده و در مقابل شخصیت‌های مثبت داستان قرار گرفتند. ولی همان گونه که گفتیم، کفه‌های ترازو هیچ گاه ثابت نیستند. همان طوری که برخی از جبهه خیر به سمت جبهه شر سقوط می‌کنند، برعکس این موضوع نیز صادق بوده و شخصیت‌های منفی انیمه زیادی نیز هستند که بعد از اتفاقات مختلف، آرام آرام از تاریکی فاصله گرفته و شخصیت‌های بهتری می‌شوند و بعضاً حتی در سمت و سوی شخصیت‌های اصلی قرار گرفته و در کنار آن‌ها می‌ایستند.

این مطلب داستان انیمه‌های معرفی شده را لو می‌دهد

البته همیشه در مورد این شخصیت‌های مثبت، یک تغییر نیست که رخ می دهد. برخی از این شخصیت‌ها، در آن دسته‌ای قرار می گیرند که در ابتدای داستان چون ما شناختی از آن‌ها نداریم، تمام اعمال منفی آن‌ها را دیده و بر همان اساس آن‌ها را قضاوت می کنیم. در حالی که این شخصیت‌ها خیلی عمیق تر بوده و جلوتر می فهمیم بسیاری از آن‌ها انگیزه‌های بسیار اثرگذاری برای کارهای خود دارند و در نتیجه این امر جایگاه‌شان در نگاه مخاطبین تغییر می کند. برخی نیز واقعا در اثر وقایع داستان دچار تحول درونی شده و مسیرشان را تغییر می دهند. این مقاله در مورد شخصیت‌هایی است که در ابتدای داستان بسیار شرور و منفی ظاهر شده ولی در ادامه به شخصیت‌های مثبت و خارق العاده‌ای تبدیل می شوند که مخاطبین را شیفته خود می کنند. با مجله بازار همراه باشید تا نگاهی بر ۱۰ بعلاوه یک تیپ از این شخصیت‌ها داشته باشیم. مطابق معمول، موارد زیر در لیست، داستان انیمه‌های خود را لو داده. برای همین با احتیاط مطالعه کنید.

۱۰. اوچیها اوبیتو انیمه Naruto Shippuden

Uchiha Obito

اوبیتو شخصیتی است که سال‌ها پیش از عیان شدن هویت او به عنوان مرد پشت ماسک توبی (Tobi)، در فلش بک‌های کاکاشی به عنوان یکی از همرزمان او معرفی شده بود. پسری پرانرژی و رویاپرداز که در نهایت طی یک شبیخون در جنگ سوم شینوبی‌ها کشته می‌شود. رویاپردازی، انرژی فوق العاده بالا و حتی روحیه رومانتیک و عاشق پیشه اوبیتو در زمان نوجوانی، شباهت شاعرانه‌ای با روحیه خود ناروتو دارد. به همین دلیل است که کاکاشی تا این حد نسبت به ناروتو حس خاطره انگیزی داشته و او را بیش از هر کس دیگر نصیحت می‌کند. چرا که نمی‌خواهد ناروتو مشابه اوبیتو به چنگال مرگ برود. با این حال بعد از آشکار شدن این حقیقت که اوبیتو زنده است و یکی از مغز متفکران آکاتسوکی و پشت پرده اصلی جنگ چهارم شینوبی است؛ داستان برای ناروتو و مخصوصاً کاکاشی بسیار پیچیده‌تر می‌شود. اوبیتو که بعد از جنگ سوم به طرز شگفت انگیزی زنده مانده بود، در حین سردرگمی با مرگ دیگر همرزم و معشوقه‌اش، رین (Rin) روبرو شده و عصبانی از این که نتوانسته جلوی سوءاستفاده و قتل عزیزترین فردش توسط شینوبی‌ها را بگیرد، او تصمیم می‌گیرد با کمک به اوچیها مادارا (Uchiha Madara) نقشه‌ای عظیم برای نابود کردن دنیای شینوبی‌ها و ساخت دنیای ایده آل خود بگیرند.

۱۰ حقیقت کمتر شناخته‌شده درباره انیمه ناروتو

بعد از احیای هیولای ۱۰ دم و در نهایت مهر و موم کردن آن در بدن خود و تبدیل شدن به جینچوریکی این هیولا، اویبتو در نهایت وارد مبارزه با ناروتو می‌شود. مبارزه‌ای که ناروتو با نهایت توان خود سعی می‌کند در آن مبارزه جدا از مقابله با قدرت خداگونه او، اوبیتو را قانع کند که دست از این نبرد بردارد. اوبیتو در انتهای این نبرد، گذشته خودش را درون ناروتو دیده و بعد از کلنجار با خودش و درک این که هدف او حقیقتاً هیچ رستگاری برای او به ارمغان نمی‌آورد، در مبارزه نهایی با مادارا و سپس کاگویا در کنار ناروتو می‌ایستد. او در نهایت، آخرین لحظات عمر پرفراز و نشیبش را در میان شخصیت‌های مثبت گذرانده و در مبارزه نهایی خود را برای هموار کردن مسیری که ناورتو در آینده می‌بیند، فدا می‌کند.

۹. فریا – انیمه Danmachi

Freya

دنیای سری انیمه Danmachi دنیای جالبی است که در آن خدایان از انواع افسانه‌های ملل به سرزمین انسان‌ها بازگشته و به قصد توسعه دنیا و مهم‌تر از آن فتح سیاهچال مرموزی که در آن جا به وجود آمده، خاندان‌هایی را در سراسر این سرزمین تشکیل داده‌اند. شخصیت اصلی داستان بل کرانل (Bell Cranel)، ماجراجوی تازه کاری است که عضو خاندان کوچک الهه هستیا (Hestia) است. اما از همان ابتدای داستان طولی نمی‌کشد که نظر یکی دیگر از الهه‌های حاضر در Danmachi و رئیس یکی از قدرتمندترین خاندان‌های محل وقوع داستان، فریا (Freya) به پسر فرز و بز داستان ما جلب شده و او را تحت نظر می‌گیرد. فریا در آن دسته از شخصیت‌های منفی قرار می‌گیرد که تا بخش زیادی از داستان برای شخصیت اصلی تهدید مستقیم به حساب نمی‌آید ولی خطر او همیشه در کمین است. فریا و علاقه وسواسی او به میزان پیشرفت بل در سیاهچال در حقیقت خیلی از اوقات کمک حال بل بوده و بدون این که او بفهمد، در مواقع خطرناک بسیاری، او تحت حمایت فریا بوده که واضح‌ترین آن نبرد انتهایی خاندان فریا با خاندان ایشتار در فصل دوم انیمه است.

با این وجود در آغاز فصل پنجم، این نوع رابطه به هم ریخته و فریا برای به دست آوردن بل به طور مستقیم وارد عمل می‌شود. حتی با علم به این که شیر (Syr)، تنها جلوه دیگری از فریا در قالبی انسانی‌تر است، بل در نهایت دست رد به ابراز علاقه او زده و در نتیجه فریا سعی می‌کند به صورت کامل کنترل اوضاع و صدالبته قلب بل را به دست بگیرد. نقشه فریا برای دستکاری حافظه تمام ساکنین و حتی خدایان شهر و قرار دادن بل در وضعیتی که حتی خود او نیز شک کند روزگاری در میان خاندان هستیا بوده است یا خیر، باعث می‌شود او در میان یکی از بهترین شخصیت‌های منفی این مجموعه قرار بگیرد.

اما در نهایت بل با کنار زدن این نقشه، درک انگیزه‌های شخصی فریا و احساسات واقعی او سعی می‌کند یک بار برای همیشه این الهه آزرده خاطر را از تمامی دلبستگی‌های سنگینی که قلبش را احاطه کرده‌اند آزاد کند و بعد از نبرد فوق العاده هیجان انگیزی که بین کل ماجراجویان شهر و خاندان فریا رخ می‌دهد، بل موفق می‌شود بار دیگر با فریا روبرو شده و این بار او را به طور کامل رد کند. رویارویی که چشم فریا را به طور کامل باز کرده و تصمیم می‌گیرد تمامی دلبستگی‌ها، خاندان و هویت خود را به عنوان یک الهه کنار گذاشته و زندگی کوچکی که روزگاری به عنوان شیر آغاز کرده بود را ادامه دهد.

۸. گرید انیمه Fullmetal Alchemist Brotherhood

Greed

از بین هفت گناه کبیره‌ای که ادوارد الریک (Edward Elric) و برادرش در جریان انیمه Fullmetal Alchemist Brotherhood با آن‌ها روبرو می‌شود، گناه طمع و شخصیت آن، گرید (Greed)، جذاب‌ترین شخصیت میان آن‌هاست. گرید از همان ابتدا، تنها گناه کبیره‌ای است که با تخطی از فرمان پدر، از گروه جدا شده و به صورت مستقل شروع به آشوب می‌کند. او که طمع‌اش حد و مرزی ندارد، برای به دست آوردن چیزهایی که چشمش را می‌گیرد دست به هر کاری زده و کم کم گروه خود را تشکیل می‌دهد و در مقطعی با ادوارد الریک نیز درگیر شده و تا حد مرگ با هم مبارزه می‌کنند. اما نهایتاً شاه برادلی (King Bradley) که گناه خشم است وارد عمل شده و با شکست دادن گرید به طرز بی رحمانه‌ای، هسته او را بیرون کشیده و به پدر بازمی‌گرداند.

طی نقشه‌ای شوم، پدر هسته گرید را برداشته و درون لینگ یائو (Ling Yao) قرار می‌دهد؛ مردی که به عنوان یکی از شاهزاده‌های سرزمین‌های شرقی به کشور آمستریس آمده و از متحدان ادوارد به حساب می‌آید. بعد از این تبدیل، گرید دوباره تحت تسلط پدر درآمده و به عنوان یک تهدید بالقوه در مقابل ادوارد ظاهر می‌شود، با این فرق که او این بار بدن لینگ را تسخیر کرده. اما داستان به این سادگی پیش نمی‌رود. به علت اراده پولادین لینگ، گرید نمی‌تواند بدن او را کامل تسخیر کند و در نتیجه لینگ موفق می‌شود طی وقایع داستان گرید را قانع کند که برای رسیدن به اهداف مشترکشان با یکدیگر همکاری کنند و این در انتهای انیمه است که طی مواجهه نهایی پدر با ادوارد، او به ذات حقیقی خود پی برده و تنهایی خود را عامل طمع خود می‌بیند. در نتیجه این امر، او در کنار دیگر شخصیت‌های مثبت انیمه، تمام تلاش خود را برای شکست دادن پدر و کمک به دوستان جدید خودش کرده و در همین مسیر نیز به طرز قهرمانانه‌ای از بین می‌رود.

۷. کایکی دیشو انیمه Monogatari Series

Kaiki Deishuu

برخورد اولیه شخصیت‌های Monogatari Series با کایکی دیشو (Kaiki Deishuu) به غایت فوق العاده است. آراراگی اولین بار او را در مقابل خانه کانبارو می‌بیند. بدون هیچ توضیحی که او چه کسی است، چرا آن جاست و چه ربطی به داستان دارد. تنها چیزی که متوجه می‌شویم این است که قیافه شکسته و خسته او چیزی جز خطر و حس منفی به آدم منتقل نمی‌کند. جلوتر اما، بعد از این که سنجوگاهارا از حضور کایکی در شهر مطلع می‌شود حسابی خشمگین شده و جوری در مورد وی با آراراگی صحبت می‌کند که انگار دشمن خونی‌اش به محل زندگی‌اش تجاوز کرده. داستان سنجوگاهارا در مورد آسیب جبران ناپذیری که کایکی به زندگی سنجوگاهارا زده، داستانی تاثیرگذار است که نقش کایکی را به عنوان یک شخصیت منفی در داستان حسابی مستحکم می‌کند. نقش‌های بعد کایکی در آسیب زدن به خواهر آراراگی، کارن و لو دادن موقعیت دیگر خواهر نامیرای آراراگی، سوکیهی به خطرناک‌ترین شکارچی افراد نامیرا، خیلی کمکی به رفع این سوءتفاهم نمی‌کند. به هر صورت کایکی دیشو یک کلاهبردار بی رقیب است که بدون داشتن هیچ قدرت ماورایی و صرف اطلاعات و دانش فوق العاده‌اش نسبت به این موجودات فرابشری، می‌تواند از هر کسی که دلش بخواهد کلاهبرداری کند، چه یک سری دانش آموز دوره راهنمایی باشد، چه خدایی بی رحم که در معبدش چشم انتظار طعمه‌هایش را می‌کشد.

با این وجود آراراگی در فصل Nisemonogatari موفق می‌شود کایکی را از شهر بیرون کند و از او قول بگیرد که هیچ گاه به این شهر و خواهران او نزدیک نشود. دفعه بعدی که ما کایکی را در داستان می‌بینیم چندین آرک جلوتر و در Koimonogatari است. جایی که او به دعوت یک شخص خاص دوباره به شهر محل زندگی آراراگی بازمی‌گردد. این دعوت هم از کسی نیست جز خود سنجوگاهارا! دختری که پیش از این از کایکی به عنوان دشمن خونی خود یاد کرده بود. در این فصل، کایکی نه به عنوان شخصیت منفی بلکه به عنوان شخصیت اصلی و راوی وارد داستان می‌شود. شخصیتی که در این جایگاه جدید خود را قانع می‌کند که به قهرمانان این داستان کمک کند. از طرفی همچین رویکردی می‌تواند او را در میان شخصیت‌های مثبت قرار دهد.

ولی باز با کایکی سر و کار داریم، مردی که بدون شک، حرفه‌ای‌ترین کلاهبردار حوزه خودش است. با این حال ادامه داستان و نحوه تعامل این مرد میانسال با سنگوکو نادو (Sengoku Nadeko) دید به شدت بازتری به مخاطب از ذهن پیچیده کایکی به ما می‌دهد، از این که او تا چه میزان نسبت به برخی تصمیمات خود در قدیم حسرت می‌خورد. از این که او تا چه حد، تمام کارهای خودش را در حق سنجوگاهارا را انکار می‌کند و موارد دیگر. در انتهای این داستان کایکی هنوز یک کلاهبردار افسانه‌ای است که یک خدا را نیز گول می‌زند ولی مخاطب به خوبی می‌داند که پشت پرده‌های دروغین این مرد میانسال، یک قلب پاک وجود دارد که حداقل برای چند نفر مهم در زندگی‌اش هم که شده، سعی می‌کند به جای یک کلاهبردار جزو شخصیت‌های مثبت باشد.

۶. بون کلی انیمه One Piece

Bon Clay

بون کلی شخصیتی است که در آرک آلاباستا به عنوان یکی از قدرتمندترین و عجیب‌ترین نیروهای سازمانی کروکودایل معرفی می‌شود. مردی که با میوه شیطانی‌اش توانایی تبدیل شدن به قیافه هر فردی که لمس کرده را می‌دهد، فارغ از هیکل و جنسیت. این تهدید باعث می‌شود کلاه حصیری‌ها دست به حقه‌ای برای شناسایی یکدیگر بزنند که نهایتاً به سکانس نمادین خداحافظی با ویوی ختم می‌شود. با این حال بعد از شکست خوردن بون کلی، ما او را تا مدت زیادی نمی‌بینیم تا این که به آرک ایمپل داون می‌رسیم. جایی که لوفی برای نجات برادرش به اعماق مخوف‌ترین زندان نیروی دریایی نفوذ می‌کند و این جاست که دوباره شخصیت بون کلی در کنار بسیاری دیگر از شخصیت‌های قدیمی سری ظاهر می‌شود. بون کلی که به شدت تحت تاثیر شهامت و شجاعت لوفی قرار گرفته، او را مانند همرزم و رفیق خود دیده و تصمیم می‌گیرد در این زندان کشنده، هر طور که شده این پسر را نجات دهد.

او نه تنها در طبقه مخفی با تمام جان خود از لوفی در مقابل هیولاهای نگهبان محافظت می‌کند بلکه در انتها نیز هنگام فرار لوفی و مابقی زندانی‌ها از ایمپل داون با تغییر چهره به رئیس زندان، درب دژبانی زندان را به روی دوستان خود باز کرده و در اثر همین کار عقب‌تر از همه در زندان باقی مانده و دوباره به چنگال نیروی دریای می‌افتد. بون کلی نمونه فوق العاده حماسی از مردی با یک قیافه مضحک و طرز رفتار مضحک‌تر است که صرف وفاداری و دوستی که با شخصیت اصلی طی تنها یک آرک پیدا می‌کند از یکی از شخصیت‌های منفی نسبتاً فراموش شدنی داستان به یکی از احساسات برانگیزترین و انگیزه‌بخش‌ترین شخصیت‌های آرک ایمپل داون تبدیل شده و در این آرک یکی از درخشنده‌ترین شخصیت‌های مثبت داستان است. البته یک شخصیت دیگر در یک انیمه دیگر نیز وجود دارد که مشابه بون کلی با وجود صدا و قیافه احمقانه خود صرف این چنین درخششی به یکی از به‌یادماندنی‌ترین شخصیت‌های مثبت داستان تبدیل شده و به نظرم یک جایگاه اضافی در این لیست برای او نیاز است.

۵. آشلاد انیمه Vinland Saga

Askeladd

با توجه به شخصیت و اعمالی که آشلاد (Askeladd) در تمام حضورش در داستان Vinland Saga انجام می‌دهد، بسیار مشکل است او را در میان شخصیت‌های مثبت قرار دهیم. چیز خیلی مثبتی در مورد یک جنگجو و فرمانده زیرک که برای رسیدن به هدفش پا روی هر جنازه‌ای می‌گذارد وجود ندارد. با این حال بینشی که مخاطبین از شخصیت وی در ابتدای فصل و انتهای فصل دارند شاید یکی از شدیدترین تغییر بینش‌های مختص به یک شخصیت منفی در تاریخ انیمه باشد. اولین حضور آشلاد در انیمه به قسمتی بازمی‌گردد که وی طی معامله‌ای با وایکینگ‌ها به قایق تورس (Thors)، پدر شخصیت اصلی، شبیخون زده و در نهایت با گروگان گرفتن افراد جوان‌تر موفق به کشتن او می‌شوند. تورفین (Thorfinn) شخصیت اصلی داستان با دیدن قتل پدرش توسط آشلاد ابتدا اندوهگین و سپس چنان خشمگین و سرشار از حس انتقام می‌شود که علی رغم سن بسیار پایینش تصمیم می‌گیرد به جای بازگشت به خانه خود، با سوار شدن بر کشتی خدمه آشلاد، او را تا لحظه‌ای که بتواند در یک مبارزه عادلانه به قتل برساند، دنبال کند. آشلاد علی رغم این که دلیلی برای زنده نگه داشتن این بچه عصبانی ندارد تصمیم می‌گیرد او را به حال خود رها کرده و ماموریت مقدسی که برای قتل آشلاد دارد را بی امان دنبال کند.

۸ شمشیر باحال در دنیای انیمه

آشلاد در ادامه داستان از خشم و کینه تورفین به نفع خود استفاده می‌کند. او به تورفین در عوض انجام عملیات مختلف، قول می‌دهد که با او مبارزه رو در رو داشته باشد و با وجود این که تورفین هر بار در این مبارزات شکست خورده، باز خشمش فروکش نکرده و در مسیر خونین آشلاد، دنبال او حرکت می‌کند. با این حال طی سال‌های طولانی که در داستان می‌گذرد، آشلاد در شاید یکی از عجیب‌ترین رابطه‌های تاریخ انیمه، همزمان با این که هدف انتقام تورفین است، حکم پدر او را نیز داشته و به او به روش‌های مختلف و بعضاً بسیار خشن و بی رحمانه، راه و رسم بقا، جنگ و زندگی را یاد می‌دهد. با این که هیچ عاطفه‌ای میان این دو وجود ندارد اما رابطه عجیب و غیرقابل وصفی بین این دو مرد برقرار است که اجازه می‌دهد علی رغم نفرتی که بینشان هست به یکدیگر اعتماد کنند. در ادامه داستان، بعد از مشخص شدن گذشته و هویت اصلی آشلاد به عنوان یکی از اشراف زاده‌های سرزمین ولز، او در نقشه‌ای به شدت حساب شده، کنوت را از یک شاهزاده‌ای که با پر قو بزرگ شده به بزرگ‌ترین تهدید برای تاج و تخت تبدیل کرده و در انتها با فدا کردن خودش، مهم‌ترین شخصیت منفی داستان که شاه هارالد باشد را به قتل رسانده و همزمان با پادشاه کردن کنوت، با مرگ خودش به زندگی برافروخته شده با خشم تورفین پایان می‌دهد و او را در مسیری ناشناخته قرار می‌دهد. مسیری که تورفین در آن بدون هیچ هدفی برای انتقام گرفتن و هیچ مردی برای دنبال کردن به عنوان فرمانده، کاملاً گمراه شده و سردرگم می‌شود. آشلاد شاید واقعاً از شخصیت‌های مثبت داستان نباشد ولی او به طور قطع مهم‌ترین فرد در زندگی تورفین است. کسی که شخصیت اصلی در عین وجود حس انتقام برای کشتن اش، کاملاً بر او به عنوان یک فرمانده متکی بود.

۴. راینر – انیمه Attack on Titan

Reiner

در تاریخ وقتی نوبت به جنگ برسد، جایگاه خیر و شر ممکن است در لحظه تغییر کند و هیچ انیمه‌ای بهتر از Attack on Titan این موضوع را به عرصه نمایش نمی‌گذارد. همان طور که در مقاله قبلی از تبدیل شدن ارن از یکی از شخصیت‌های مثبت به یکی از نمادین‌ترین شخصیت‌های منفی تاریخ انیمه گفتیم، در این بخش نیز بدون شک باید به راینر (Reiner) اشاره کنیم. سربازی که در اولین قسمت داستان با ظاهر شدن در قامت تایتان زرهی، دنیا را به کام شخصیت‌های اصلی داستان سیاه کرده و عامل قتل عام مردم شیگانشیا توسط تایتان‌ها به حساب می‌آید. مخاطبین انیمه تا اواسط فصل دوم باید صبر می‌کردند تا هویت راینر به عنوان تایتان زرهی مشخص شود. بعد از آن نیز تا انتهای فصل سوم، او یکی از بزرگ‌ترین موانع شخصیت‌های داستان برای شکست تایتان‌ها، دستیابی به زیرزمین خانه ارن و برگرداندن قدرت تایتان موسس به شمار می‌رود. با این حال طی همین وقایع ما متوجه جنبه دیگری از شخصیت راینر نیز می‌شویم؛ حس گناه بی حد و اندازه سنگینی که روان او را کاملاً پریشان کرده است. راینر برخلاف بسیاری از مردم سرزمین مارلی که از لحاظ اعتقادی و ریشه‌ای از مردم الدیا و پارادیس نفرت دارند، از کشتن آن‌ها هیچ لذتی نمی‌برد و تمام این کار را برحسب وظیفه انجام می‌دهد. این موضوع بعد از نفوذ او به بدنه ارتش پارادیس و نیروهای گشتی شدیدتر نیز شده و با لمس این که تا چه میزان بیشتر مردم مبحوس شده در این دیوارها، افرادی عادی و مظلوم هستند، بار گناه‌های روی دوشش سنگین‌تر شده و نسبت به عواقب کار خود بیشتر دچار وحشت می‌شود.

این وحشت راینر متاسفانه ریشه صحیحی دارد. بعد از شکست عملیات شیگانشیا و دستیابی ارن به اطلاعات زیرزمین خانه‌اش و پاکسازی تایتان‌ها از جزیره پارادیس، راینر با عقب‌نشینی به مارلی، تا مدت‌ها در حالت عمیقی از افسردگی قرار می‌گیرد. او می‌داند که نفرت و کینه ارن از بلایی که مارلی‌ها طی تمامی این سال‌ها بر سر جزیره پارادیس آورده‌اند، دیر یا زود گریبان آن‌ها را می‌گیرد و او تقریباً هیچ راهی برای جلوگیری از این اتفاق اجتناب ناپذیر ندارد. او چندین بار در اثر این ترس و افسردگی تا مرز خودکشی نیز پیش می‌رود. این ترس او با ظاهر شدن ارن در مارلی و عملیات خونین باری که به موفقیت می‌رساند، به حقیقت تبدیل شده و راینر خود را در میدان جنگی می‌بیند که حال نه فقط سرنوشت وطنش مارلی، بلکه خون همه بشریت در آن به قمار گذاشته شده. این جاست که راینر تصمیم می‌گیرد بالاخره حسرت و بار گناه خویش را کنار گذاشته و فارغ از تمام ایدئولوژی‌ها و دستورات مافوق و گذشته خود، این بار در طرف درست تاریخ ایستاده و با متوقف کردن ارن به این جنگ خاتمه دهد. راینر از این نقطه به بعد در داستان به عنوان یکی از کلیدی‌ترین شخصیت‌های مثبت داستان ظاهر می‌شود. مردی که از گذشته خونین و گناه آلود خود دست شسته و تصمیم گرفته با تمام وجود در مقابل بزرگ‌ترین تهدید بشریت مقابله کند. میدان نبرد فعلی برای او جای حسرت خوردن نیست. جای رو به جلو حرکت کردن است. جایی که او می‌تواند به مردی تبدیل شود که قبل‌تر از این، هیچ گاه فرصت تبدیل شدن به آن را نداشت.

۳. تاکاسوگی شینسوکه – انیمه Gintama

Takasugi Shinsuke

ساکاتا گینتوکی (Sakata Gintoki) و تاکاسوگی شینسوکه (Takasugi Shinsuke) دو هم رزم قدیمی بودند که زیر نظر یک استاد تعلیم دیده ولی بعد از جنگ و شکست مفتضحانه‌ای که جبهه مقاومت و سامورایی‌ها از آمانتوها و نژادهای آدم فضایی خوردند، دچار اختلاف عقیده شدید شده و دو مسیر کاملاً متفاوت را پی می‌گیرند. گینتوکی بعد از سردرگمی‌های طولانی، بالاخره سعی می‌کند با تاسیس یوروزویا، در گوشه‌ای از این جامعه متحول شده به هر نحوی به اطرافیان خود کمک کند و در ازای پول مشکلات آن‌ها را حل کند. اما شینسوکه که خشم و نفرت زیر چشم همیشه بسته‌اش هنوز می‌سوخت تصمیم به تشکیل گروه تروریستی کیهتای زده و با نقشه ریزی بی نهایت ذکاوت‌مندانه، تلاشی مستمر برای از بین بردن دولت فعلی ادو که به سامورایی‌ها خیانت کرد و آمانتوهایی که آن‌ها را قلع و قمع کردند داشت. نفرت شینسوکه به طرز بی امان نه تنها افسران دولت بلکه مردم عادی را نیز درگیر خود کرده و در نتیجه باعث این می‌شود که این دو همرزم قدیمی بعد از سال‌ها این بار نه در کنار هم، بلکه در مقابل هم بایستند، یکی به عنوان مردی که با خنده دست کمک به سمت دیگران دراز کرده و دیگری که به خاطر خشم خود رودآبه‌ای از خون و جنازه پشت خود به جای گذاشته است.

در نهایت طی این مبارزه خونین بین این دو مرد، بعد از رد و بدل احساسات مبحوس شده به وسیله مشت‌هایشان، گینتوکی موفق می‌شود رفیق قدیمی‌اش را که سال‌ها در تاریکی فرو رفته بود را به زور مشت و شمشیر هم که شده به عقل بیاورد. در انتهای این مبارزه، تاکاسوگی که به شدت زخمی شده توسط بقیه اعضای کیهتای نجات پیدا کرده و در آرک‌ها بعدی تا آخرین بخش داستان به عنوان یکی از شخصیت‌های مثبت، نه از سر خشم بلکه به خاطر هدفی که دارد سعی می‌کند نبرد خود را ادامه داده و از نقشه آمانتوها، فرقه کلاغ‌ها و اتسورو جلوگیری کند. تاکاسوگی در زمره بهترین نمونه‌های این لیست قرار می‌گیرد. مردی که نه تنها به عنوان یک شخصیت منفی بسیار فوق العاده و دوست داشتنی است. بلکه نحوه تبدیل شدن او به یکی از شخصیت‌های مثبت نیز با نهایت ظرافت صورت گرفته و باعث نمی‌شود که مخاطب فکر کند این حرکت او خیلی ناگهانی و خلاف شخصیتش او باشد.

۲. شار آزنابل انیمه Mobile Suit Zeta Gundam

Char Aznable

اگر نوبت به نمادین‌ترین شخصیت‌های منفی دنیای انیمه باشد، کمتر شخصیتی در سطح و اندازه ستاره سرخ مجموعه گاندام، شار آزنابل (Char Aznable) ظاهر می‌شود. او بزرگ‌ترین رقیب و دشمن آمورو ری (Amuro Rey)، شخصیت اصلی اولین سری گاندام است. خلبان به شدت ماهر در زمینه روبات‌های متحرک و پیش‌تر از آن یک فرمانده جوان نابغه با بینش بالا که با حسابرسی به شدت دقیق و نقشه‌های ماهرانه خود نه تنها با استفاده از ارتش زئون، استقلال فضانشین‌ها را تامین می‌کند بلکه همزمان با از بین بردن خاندان سلطنتی زابی‌ها، حاکمان سلطه جوی امپراتوری زئون، انتقام پدرش را و ایده آل‌های او که به دست این خاندان نابود شده بود را از آن‌ها می‌گیرد. در Mobile Suit Gundam شخصیت شار به خوبی در مقابل شخصیت آمورو قرار می‌گیرد. نوجوانی که کاملاً از جنگ فاصله دارد اما به واسطه گره خوردن سرنوشتش به گاندام و نبردهای پیش روی این ربات غول پیکر، باید بارها جلوی شار بایستد؛ مردی که با اختیار خودش و با هدفی بزرگ وارد این جنگ شده و خودش یکی از افراد دامن زننده به آتش این نبرد کهکشانی است.

با این حال بعد از زخمی شدن شار در انتهای اولین سری گاندام از او دیگر خبری به گوش نمی‌رسد تا این که چندین قسمت از سری دوم مجموعه گاندام، Mobile Suit Gundam Zeta می‌گذرد و در مرکز AEUG سر و کله مرد جوان به شدت چهره آشنایی به نام کوآترو باجینا (Quattro Bajeena) پیدا می‌شود. خیلی برای مخاطبین طول نمی‌کشد تا با نگاه به زخم روی پیشونی این مرد بفهمند او همان شار آزنابل معروف است. شار بعد از شکست خوردن زئون و روی برگرداندن از بازمانده‌های خاندان زابی، تحت هویت جدید خود به فدراسیون کره زمین نفوذ کرده و طولی نمی‌کشد که خود را در آتش نبرد داخلی بین فدراسیون و نیروی نظامی تازه تشکیل تایتان‌ها می‌بیند. شار در این نبرد تصمیم می‌گیرد روبروی تایتان‌ها ایستاده و در نتیجه به یکی از اعضای موسس گروه AEUG تبدیل می‌شود. گروهی که شخصیت اصلی Gundam Zeta در نهایت به آن پیوسته و برای آن در مقابل تایتان‌های مستبد مبارزه می‌کند. در Zeta به طور کامل ما چهره دیگری از شار می‌بینیم. چهره‌ای از مردی که بدون خشم حال سعی می‌کند برای پیشبرد اهدافش جهت صلح فضانشین‌ها تمام تلاشش را کند. او در Zeta نه تنها به عنوان یک معلم برای کامیل، شخصیت اصلی داستان، ظاهر می‌شود بلکه در نبرد نهایی به عنوان یکی از کلیدی‌ترین شخصیت‌ها در تعیین نتیجه جنگ سه طرفه ظاهر می‌شود.

نکته فوق العاده در مورد شار این است که بعد از ناپدید شدن در انتهای جنگ سه طرفه در پایان Zeta او باری دیگر با نفوذ به رژیم نئو زئون‌ها، آرام آرام قدرت سیاسی کسب کرده و بعد از شکست خوردن رهبر آن‌ها، هامان کارن، با به دست آوردن قدرت نظامی، در قامت رهبر نئو زئون‌ها بازمی‌گردد و باری دیگر در راستای همان هدف همیشگی استقلال فضانشین‌ها، در فیلم Char’s Counterattack در مقابل آمورو ری در هیبت یک شخصیت منفی ظاهر می‌شود. شار شخصیت فوق العاده‌ای است. او نشان می‌دهد چطور یک هدف پیچیده باعث می‌شود همچین مرد توانمندی در مسیرهای مختلفی طی تاریخ قرار بگیرد. شار به عنوان کوآترو باجینا، تنها یک ماسک موقت نیست بلکه بازه‌ای از زندگی قهرمانی است که این بار در سمت شخصیت اصلی شروع به درخشش کرده.

۱. وجیتا – انیمه Dragon Ball Z

سری Dragon Ball از قدیم الایام پر بوده از شخصیت‌های منفی که بعد از شکست خوردن از قهرمانان داستان طی زمان رنگ عوض کرده و به شخصیت‌های مثبت تبدیل شده‌اند. از جوان خام و جویای نامی مثل یامچا گرفته تا تین و حتی پیکولو که تبدیل شدنش به یک شخصیت مثبت را در ابتدای Dragon Ball Z شاهد هستیم. در حقیقت باید پیکولو در این لیست حضور پیدا می‌کرد ولی وجیتا تا حدی در این زمینه استثنایی و نمادین است که نه تنها به جای او در این لیست حاضر است بلکه در جایگاه اول این لیست ایستاده. شاهزاده مغرور سایان‌ها، دشمن اصلی گوکو در اولین آرک Dragon Ball Z است. مردی بی نهایت قدرتمند از نژاد سایان‌ها که به گوکو به خوبی می‌فهماند یک فرد از نژاد آن‌ها تا چه حد می‌تواند فراتر از انسان‌ها ظاهر شود. در نهایت این مبارزه گوکو موفق می‌شود با هر آن چه در وجودش دارد وجیتا را شکست داده و زمین را از سرنوشت نابودی نجات دهد. پس از این گوکو و وجیتا باری دیگر در سیاه نامک به عنوان رقیب برای هر چه سریع‌تر به دست آوردن گوی‌های اژدها با هم روبرو می‌شوند اما این بار با حضور فریزا به عنوان شخصیت منفی اصلی، وجیتا شکستی سنگین از نیروهای او خورده و تا حد مرگ پیش می‌رود. در این آرک است که مخاطب متوجه می‌شود شاهزاده مغرور سایان‌ها تا چه حد در مقابل هیولاهای قوی‌تر از خودش حقیر و کوچک به نظر می‌رسد.

۲۵ تا از بهترین انیمه های مناسب برای بزرگسالان

در انتهای این آرک با نجات پیدا کردن وجیتا توسط گوکو، نظر او نسبت به مردی که فکر می‌کرد از او پایین‌تر است کم کم تغییر کرده و سعی می‌کند با نزدیک‌تر شدن به محیط زندگی گوکو، رقابتش را ادامه داده و بیش از این عقب نیافتد. غرور وجیتا او را باری دیگر به عنوان یکی از بازیکنان اصلی آرک سِل تبدیل می‌کند. جایی که او دوباره به خاطر غرور خود باعث می‌شود سِل به قدرت نهایی خود دست پیدا کند. اما در این نقطه از داستان کاملاً مشخص است او دیگر عطشی برای نابودی زمین یا بدست آوردن گوی‌های اژدها ندارد. در حقیقت این رقابت او با گوکو است که نیروی محرک اصلی او شده و باعث می‌شود حین این که او در کنار دیگر مبارزان زمین می‌جنگد، با هیچ کدامشان رفاقت نداشته و صرفاً چشم به رقیب نهایی‌اش گوکو دوخته باشد تا با شکست دشمنان سرسختی که بر سر راه او سبز می‌شوند از او پیشی گرفته. در نهایت اما در آرک ماجین بو است که وجیتا بالاخره کامل به یکی از شخصیت‌های مثبت داستان تبدیل می‌شود. او در وقایع تورنمنت هنرهای رزمی، تحت تاثیر جادو و شستشوی مغزی شروع به قتل بسیاری از مردم بی گناه کرده و بعد از این که متوجه کارش می‌شود تصمیم می‌گیرد با وجود تاثیر شدید جادو روی مغزش با فعال کردن تکنیک نهایی خود، نه تنها جلوی وحشی گری ماجین بو را گرفته بلکه با فدا کردن خود از خرابی هر چه بیشتر جلوگیری کند. شاهزاده مغروری که روزی برای نابودی زمین جلوی سان گوکو ایستاد و به او به چشم فردی حقیر نگاه می‌کرد در انتهای داستان با این که همچنان فردی مغرور است اما گوکو را به عنوان مردی قابل حساب می‌آورد که جنگیدن با او و در کنار او برایش افتخار است و طولی نمی‌کشد تا روحیه عدالت طلب گوکو به وی نیز سرایت می‌کند و هر دو به رقبایی دوستانه و ابدی تبدیل می‌شوند.

گاهی حس گناه، گاهی نیز سوءتفاهم در مورد نیت این شخصیت‌هاست که موجب این تغییر جبهه شده. حتی قهرمانان داستان بعضا به صورت مستقیم باعث این تغییرات شده اند. نظر شما چیست؟ آیا شخصیت‌های منفی دیگری نیز هستند که طی داستان خود به شخصیت‌های مثبت تبدیل شده و جای آن‌ها در این لیست خالی است؟ آیا با ترتیب این لیست موافق هستید؟ نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: مجله بازار


بزرگ‌ترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی

بزرگ‌ترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میتسوکی
پاسخ

اوذوچیمارو و کابوتو رو یادت رفت

T.S
پاسخ

فریزا داخل مانگا با فرم بلک دهن همه رو سرویس نکرد؟

هستی
پاسخ

از نظر من راینر همون دیوثیه که قبلاً بود 😅

مهدی
پاسخ

از مهمترین هاشون که جا موند شخصیت مادر در انیمه the promised Neverland خدا وکیلی

میسا
پاسخ

نصف شخصیت های jjba🤙😔

Liya
پاسخ

دازای هم یادت رفت

mahdi
پاسخ

Look at me , there is nothing in my heart , i don’t feel pain any longer💔
-obito

هیتر سولو
پاسخ

بون کری بهترین رفیق بود😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
بزرگ ترین مرد داخل وان پیس و در تمام دوران انیمه و دارای زیبا ترین یک استوری رو فراموش نکن😭😭😭😭

M. L. J
پاسخ

انیمه فری تیل رو میتونستید بذارید خیلی شخصیتای این مدلی داره

خسرو
پاسخ

ایزن؟هاشوالت؟ایشیدا؟ایچیمارو گین؟بیاکویا؟کوروتسچی مایوری؟اوناهانا؟