سریال ونزدی باید در فصل سوم بیشتر به این شخصیت توجه کند
شخصیت ونزدی (Wednesday) با بازی جنا اورتگا نقطه تمرکز اصلی سریال که توسط مایلز میلر و آلفرد گاف خلق شده است. اما مدرسه نِورمور دانشآموز قدرتمند دیگری هم دارد: بیانکا بارکلی (با بازی جوی ساندی)، که یک طرد شده به همان اندازه قدرتمند است و همه مهارتها، ظاهر و محبوبیت لازم برای اثبات آن را دارد.
با این حال، بهعنوان مسیری روایی که نیاز به اصلاح جدی در فصل سوم دارد، در فصل دوم بیانکا بارها در موقعیتهایی قرار میگیرد که او را بهطور تحقیرآمیز به عنوان دختری در تنگنا نشان میدهد. چیزی که کاملا با تصویری که مخاطبان از شخصیت او دارند و میدانند که یک شخصیت ترسناک اما هوشمند با مهارتهای ذهنی برجسته است، مغایرت دارد. در ادامه ممکن است بخشهایی از داستان فصل دو اسپویل شود!
با توجه به قدرتهای طردشدگی کنترل ذهن بیانکا و هوش فوقالعادهاش، او باید همیشه بهعنوان یک شکارچی عالی در جایگاه شایستهاش قرار گیرد. امیدواریم فصل سوم داستان مناسبی به او بدهد تا استعدادهای منحصربهفردش بهتر به نمایش گذاشته شود و در کنار آن کمی هم به رمانس گورگون او پرداخته شود. او شایسته زمان بیشتری در داستان است و بهعنوان یک شخصیت قدرتمند در فصل دوم از سوی همکلاسیهایش نادیده گرفته شده بود.
فصل دوم ونزدی اشتباه عجیبی کرد و شخصیت بیانکا را نادیده گرفت
«باورم نمیشود بیانکا یک داستان درام جنایی داشته و هیچکدام از ما خبر نداشتیم!» این جمله را انید سینکلر (اما مایرز)، آلفای گرگینه، درست از داخل قفس لوپین خود خطاب به ونزدی میگوید و به طرز عجیبی همان چیزی است که مخاطبان ونزدی در قسمت ماقبل آخر فصل دوم در ذهن دارند.
بهعنوان یک اشتباه آشکار فصل، بیانکا در سایهها پنهان بود و بهعنوان ملکه زنبور هوشمند، جذاب و قدرتمند مدرسه نِورمور، وقتی ونزدی نِورمور را از جوزف کرکاستون (ویلیام هاوستون)، نابودکننده طردشدگان، نجات داد، جایگاه او در رتبهبندی ستارههای مدرسه کمی کاهش یافت اما از یاد نبرید که او هیچگاه یک شخصیت معمولی در پس زمینه نبوده است. بهعنوان محبوبترین دختر مدرسه نِورمور با بیشترین سابقه، او نقطه مقابل وضعیت تازهوارد دختر سیاهپوش (ونزدی) است. بیانکا کسی است که همه او را تماشا و تحسین میکنند. پس چگونه چنین شخصیتی ناپدید میشود؟
در فصل دوم ونزدی، تنها باری دورت (مدیر جدید) بهطور کامل بیانکا را بهعنوان یک نیروی طبیعی میبیند، اما او از قدرت او سوءاستفاده میکند و او را برای منافع شخصی خود به کار میگیرد. دستکم گرفتن قدرتهای بیانکا توسط دورت، منجر به نابودی کامل و واقعی خودش میشود.
جالب اینجاست که داستان بیانکا در اینجا هم بهطور نمادین بازتابی از دستکم گرفته شدن او بهعنوان یک شخصیت است، بهویژه وقتی به فقدان اختیار و نقش فعال او در فصل دوم نگاه میکنیم. اگر فصل سوم به همین روند کاهش اهمیت و تضعیف شخصیت بیانکا ادامه دهد، سریال بخش حیاتیای از داستان را از دست خواهد داد.
بیانکا برای حضور تاثیرگذار خود در سریال مورد توجه قرار نگرفت
مشکل بیانکا در قسمت دوم فصل دوم بهوضوح نشان داده میشود. اگرچه تنها آژاکس متوجه میشود که بیانکا در خطر جدی است و مدیر دورت احتمالا مقصر اصلی است، او این اطلاعات را مستقیما به بیانکا نمیگوید. این فرصتی ازدسترفته میان آنها بهعنوان شخصیتهای طرد شدهای است که به سمت رمانس حرکت میکنند.
در عوض، آژاکس بهطور غیرمعمول نزد ونزدی میرود تا مسائل مربوط به بیانکا را برای او حل کند، و انید را هم بهعنوان سومین ناجی کاملا مطلع وارد ماجرا میکند. وقتی ونزدی با برنامه معروف و دقیق خود برای نجات پیش میآید، بیانکا هنوز در تاریکی باقی مانده و بهعنوان یک پیرو عمل میکند نه یک رهبر که بتواند دورت را شکست دهد. این موضوع گیجکننده است، زیرا برنامه ونزدی کاملا وابسته به توانایی بیانکا است تا دورت را وادار کند به جرمهایش اعتراف کند.
وقتی بیانکا دورت را مجبور میکند، که باید لحظه طلایی قهرمانی باشد، اما به جای آن وقتی دورت او را میگیرد و آژاکس باید با قدرتهای گورگون خود او را نجات دهد، دوباره به نقش قربانی پرتاب میشود. در این لحظه، بیانکا نهتنها برای خودش و مادرش گابریل بارکلی (گریسی گلدمن) وارد عمل میشود، بلکه برای خانواده آدامز، مادربزرگ ونزدی هستر فرامپ (جوانا لاملی) و تمام نِورمور نیز میایستد.
به جای آن که بیانکا قهرمان خود باشد و پیروزی را به دست آورد، نجات او توسط آژاکس یک گام غیرضروری است که بهطرز ناعادلانهای او را به عنوان یک قربانی تثبیت میکند، نه قهرمان واقعی. اگرچه ممکن است این اقدام بهعنوان راهی برای تایید رمانس در حال رشد آنها دیده شود، ونزدی باید راهی مناسبتر برای نزدیک کردن بیانکا و آژاکس پیدا میکرد که توانایی بهحق بیانکا در هدایت سرنوشت خود را کاهش ندهد.
سریال باید به اهمیت شخصیت بیانکا و نقش کلیدی او پی ببرد
هرچند وقتی ونزدی بالاخره متوجه میشود بیانکا در خطر است و به کمکش میآید، خوشحالکننده است، اما نحوه نجات بیانکا از نظر دراماتیک قابل قبول نیست. هیچ نشانهای از پذیرش بین ونزدی و بیانکا وجود ندارد که ونزدی در نقش دوست بیانکا کوتاهی کرده و این باید برای هر دو شخصیت نگرانکننده باشد.
واقعیت این که حل مسئله به سادگی برداشتن طلسم از دورت است، نجات را حتی بحثبرانگیزتر میکند. آیا گابریل یا بیانکا تلاش نکردند طلسم را از دست آزاردهندگانشان بدزدند؟ گابریل ممکن است یک مادر کم توجه باشد اما قطعا احمق نیست. اگر دیگر شخصیتهای طرد شده نِورمور بهطور منظم از کمکهای خاص والدین و اعضای خانواده خود برای عبور از مشکلات و بهرهبردن از مزایای زندگی طرد شدگیشان برخوردار میشوند، چرا بیانکا باید متفاوت باشد؟ حتی اگر گابریل به جای بیتوجهی، مشاوره بدی به بیانکا داده بود، باز هم با دیگر مثالها از طرد شدهها که از والدین خود راهنمایی میگیرند، هماهنگتر بود. این موضوع را بهوضوح در مورد خود ونزدی و نوجوان هاید تایلر گالپین (هانتر دوهان) و مادرش فرانسواز (فرانس اوکانر) میبینیم.
بهعنوان یک سایرن فوقالعاده باهوش و قدرتمند که در فصل دوم بارها و بهطرز عحیب و اشتبهی ضعیف نشان داده شد، بیانکا شایسته یک درخشش واقعی و بدون هیچ کم و کاستی در فصل سوم است. سریال باید او را بهعنوان شخصیتی مستقل و جذاب به رسمیت بشناسد، کسی که قابل احترام و تاثیرگذار است و به این راحتی فراموش نمیشود.
منبع: Collider
امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون

نظرات