
فصل دوم سریال ونزدی این سوال مهم را بیپاسخ گذاشته است
فصل دوم سریال ونزدی (Wednesday) نتفلیکس همه چیزهایی را که طرفداران انتظار داشتند، ارائه کرد: حال و هوای گوتیک، طنز تند و تیز، دانش عمیق درباره خانواده آدامز و پایانی پر از پیچشهای شگفتانگیز. از خیانتهای شوکهکننده تا اتحادهای غیرمنتظره، فصل دوم بر پایه موفقیت عظیم فصل اول ساخته شد و سطح خطر را برای ونزدی آدامز بالا برد، در حالی که او سعی داشت زندگی مدرسهای در مدرسه نِورمور را با قدرتهای روانی در حال رشدش و نبرد مداوم با نیروهای شرور متعادل کند. اما با وجود این که فصل دوم برخی از معماهای باقیمانده را پاسخ داد، یک داستان اصلی همچنان بیپاسخ باقی ماند؛ داستانی که میتواند همه چیز را در فصل سوم تغییر دهد.
این معما حول شخصیت اوفلیا جریان دارد، خاله مفقود شده ونزدی که قدرت روانیاش تاریکتر و حتی خطرناکتر از ونزدی تبدیل شده بود. تا پایان فصل پایانی، مخاطبان متوجه شدند که اوفلیا در واقع زنده است و توسط مادر خودش، هستر فرامپ، در اسارت نگه داشته شده است. اما به جای ارائه یک پایانبندی، فصل با لحنی تهدیدآمیز به پایان رسید. هشدار خونین اوفلیا، که سرنوشت مرگباری را برای ونزدی پیشبینی میکرد، سوالات بیشتری از پاسخها ایجاد کرد.
پایانبندی فصل دوم ونزدی نوید چه اتفاقاتی را میداد؟
آخرین قسمت فصل دوم واقعا انفجاری و حساس بود. بعد از فصلی پر از مرگهای مرموز، پیشگوییهای عجیب و دیدگاههای روانی روزافزون ونزدی، مشخص شدن سرنوشت اوفلیا داستان را به قلمروی تاریکتری کشاند. بینندگان متوجه شدند اوفلیا، که سالها تصور میشد از بین رفته یا توسط قدرتهایش تسخیر شده، در واقع زنده است و در زیرزمین مادرش، هستر فرامپ، زندانی شده است. این افشاگری به خودی خود شوکهکننده بود، اما پیام خونین او که با عجله نوشته شده بود، همه چیز را جدیتر کرد: «ونزدی باید بمیرد»!
پس از آن فورا این سوالها در ذهن مخاطبان به وجود آمد: اوفلیا چگونه از زندگی ونزدی و رشد قدرتهایش مطلع شده است؟ آیا او از روی حسادت، خشم، یا دانش عمیقتری از پیشگویی عمل میکند؟ سریال از فصل اول به نوعی ایده سرنوشت و پیشگویی را القا کرده است و نشان داده که دیدگاههای روانی ونزدی تصادفی نیستند، بلکه بخشی از یک اتفاق بزرگتر و ترسناکتر هستند. آیا سخنان مخوف اوفلیا به پیشگوییای مرتبط است که ما تنها بخشهایی از آن را دیدهایم؟ اگر چنین باشد، خطر ونزدی ممکن است بسیار بزرگتر از چیزی باشد که کسی تصور میکرد.
علاوه بر آن، ماجرای تایلر را هم داریم که پس از اتفاقات مربوط به هاید بودن ااو، سرنوشتش بهطرز پیچیدهای با ونزدی گره خورده است. فصل دوم بهطور ظریف اشارههایی داشت که نشان میدهد تایلر هنوز با ونزدی کار دارد و ممکن است حتی با برنامهای جدید بازگردد. با در نظر گرفتن این موضوع، هشدار اوفلیا ممکن است با بازگشت احتمالی تایلر (یا حتی جدیدترین متحد او، کاپری) مرتبط باشد، کسی که ممکن است قویتر از همیشه بازگردد. این پیشگویی شاید نه تنها به مرگ ونزدی اشاره داشته باشد، بلکه به نقش او در بهوجود آوردن یک حادثه فاجعهبار در صورت زنده ماندنش نیز مرتبط باشد. سوالهای بیپاسخ انباشته میشوند و طرفداران بیصبرانه منتظر پاسخها در فصل سوم هستند.
آنچه روشن است این است که فصل پایانی، درگیریهای بزرگتری را نوید میدهد. ونزدی دیگر صرفا با همکلاسیها، هیولاها یا گاهی معلمین شرور دست و پنجه نرم نمیکند؛ او اکنون با دشمنانی روبهروست که ارتباط نزدیکی با تاریخ و رازهای خانوادهاش دارند. و اگر پیام خونآلود اوفلیا معتبر باشد، ممکن است بزرگترین تهدید ونزدی اصلا خارجی نبوده، بلکه در خود خانواده آدامز نهفته است.
چه بر سر اوفلیا آمد؟
به نظر میرسد فصل دوم عمدا پیشزمینه اوفلیا را مبهم گذاشت. بینندگان میدانند که او دارای قدرتهای روانیای بوده که حتی از ونزدی هم ناپایدارتر بودند و فروپاشی روانیاش با همین تواناییها مرتبط بوده است. اما چه چیزی دقیقا او را به لبه پرتگاه برد؟ آیا صرفا فشار زندگی با چنین هدیهای بود، یا نیرویی شیطانیتر در کار بود؟ سریال هر دو احتمال را مطرح کرد اما هیچ پاسخ قطعی ارائه نداد.
اگر هستر واقعا دخترش را برخلاف میل باطنی خود در زیرزمین زندانی کرده است، انگیزهاش چه بوده؟ آیا او در حال محافظت از جهان در برابر قدرتهای مخرب اوفلیا بود، یا اوفلیا را ساکت کرده تا نقش خودش در سقوط او را پنهان کند؟ سریال بهوضوح نشان داد که هستر بیشتر از آنچه آشکار میکند میداند، بهویژه درباره تاریخچه تاریک تواناییهای روانی در خانواده آدامز. دیوانگی اوفلیا میتواند به یک نفرین نسلی مرتبط باشد. یا شاید هستر از قدرتهای دخترش سوءاستفاده کرده تا چیزی بسیار بزرگتر را بپوشاند.
همین نبودن پاسخهاست که داستان اوفلیا را ناامیدکننده و در عین حال جذاب میکند. علاوه بر این، سوال مهمی پیش میآید: او چگونه بهطور خاص از ونزدی باخبر است؟ تحمل سنگینی بینشهای خودش یک چیز است، اما تمرکز روی ونزدی بهعنوان کسی که باید بمیرد چیز دیگری است. این نشان میدهد که موضوع فقط دیوانگی نیست، بلکه دانش هم در کار است؛ دانشی که تنها میتواند از طریق یک بینش روانی، یک پیشگویی، یا شاید حتی از خود هستر به دست آمده باشد.
اسرار خانوادگی که در اینجا پنهاناند، بسیار بزرگ هستند. اگر خاندان آدامز به نفرینی مرتبط با قدرتهای روانی گرفتار باشد، سرنوشت اوفلیا هم خیلی فرقی با آنها نخواهد داشت و ممکن است آینده ونزدی هم همینطور باشد. راز بیپاسخ درباره آنچه واقعا برای اوفلیا رخ داده، باعث میشود سایه او همچنان بر فصل سوم سنگینی کند.
آیا مادر بزرگ (هستر فرامپ) از ابتدا ویلن داستان بوده؟
شاید جذابترین معمای فصل دوم، نقش هِستر فرامپ باشد. در ابتدا، او بهعنوان شخصیتی جدی اما در نهایت محافظتی معرفی شد، کسی که خطرات قدرتهای روانی را میدانست و میخواست دخترش را از آنها محافظت کند. اما پایان فصل این برداشت را کاملا وارونه کرد. دیدن اُفلیا در زیرزمین مادرش، سوال نگرانکنندهای را مطرح میکند: آیا هِستر از ابتدا ناجی بود یا ضدقهرمان واقعی؟
کاملا ممکن است که هِستر از پشت پرده در حال هدایت اتفاقات باشد. اگر او نقشی در فروپاشی روانی افلیا داشته، چه با دستکاری دیدگاههای روانی او و چه با منزوی کردنش از جهان بیرون، پس ممکن است مستقیما مسئول هرجومرجی باشد که اُفلیا ایجاد کرده است. و اگر اینطور باشد، چرا باید به همین بسنده کند؟ آیا نقشه نهایی هِستر ممکن است ونزدی را نیز در بر بگیرد؟ به هر حال، اگر حرف اُفلیا درست باشد و ونزدی باید بمیرد، هِستر ممکن است خود را شخصی بداند که قرار است این اتفاق را رقم بزند.
از سوی دیگر، این سریال با ابهام اخلاقی پیش میرود و نقش هِستر میتواند پیچیدهتر باشد. ممکن است او اُفلیا را نه از سر خشونت، بلکه از سر ناچاری زندانی کرده تا هم دخترش و هم جهان را از قدرتهای غیرقابل کنترل او محافظت کند. در این برداشت، هستر یک شخصیت شرور نیست، بلکه یک شخصیت تراژیک است که در موقعیتی غیرقابل حل گرفتار شده. با این حال، تصویری که از مادری نشان میدهد که دخترش را در زیرزمین زنجیر کرده، بهسختی حس اعتماد را ایجاد میکند.
آنچه این ماجرا را برای فصل سوم جذابتر میکند، تار شدن مرز بین وفاداری خانوادگی و خیانت است. اگر هستر واقعا باور دارد که دخترش دیگر قابل نجات دادن نیست، آیا توجه خود را به ونزدی بهعنوان خطرناکترین فرد دارای قدرتهای روانی در خانواده معطوف خواهد کرد؟ یا اینکه ادعای اُفلیا مبنی بر اینکه ونزدی باید بمیرد، صرفا توهمی پیچیده است؟ در هر صورت، این موضوع پیامی ترسناک دارد: بزرگترین تهدید برای ونزدی ممکن است نه از جهان بیرون، بلکه از درون شجرهنامه خانوادهاش باشد.
سوالات بیپاسخ زیادی درباره انگیزههای هستر وجود دارد که نقش مهم او را در فصل سوم برجستهتر میکند. چه بهعنوان مادری محافظ که مجبور به اتخاذ تصمیمات غیرممکن شده باشد و چه بهعنوان یک شرور تمامعیار که از پشت صحنه وقایع را هدایت میکند، هستر اکنون یکی از حیاتیترین شخصیتها در سریال است. و اگر اقدامات او به نفرینی خانوادگی مرتبط باشد، ممکن است به این معنا باشد که تاریکترین رازهای خانواده آدامز هنوز کشف نشدهاند.
قسمت پایانی فصل دو روشن کرد که نبردهای ونزدی دیگر محدود به آکادمی نوورمور یا دشمنان گاهبهگاه هیولاگونه نیستند. این نبردها مستقیما به خون خانوادگی او، قدرت روانیاش و میراث تاریکی مربوط میشوند که ممکن است غیرقابل فرار باشد. چه پیام اوفلیا یک پیشگویی باشد، نفرین، یا دستکاری، همین حالا مسیر کلی داستان را تغییر داده است.
منبع: CBR
امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون
نظرات