پروندههای باز ونزدی: ۵ راز بزرگ که فصل دوم باید فاش کند
فضای گوتیک و وهمآلود آکادمی نورمور بار دیگر درهای خود را به روی ما گشوده و با بازگشت سریال محبوب ونزدی (Wednesday) برای فصل دوم، ماجراجوییهای تاریک و دوستداشتنی خانواده آدامز ادامه پیدا کرده است. موفقیت خیرهکننده فصل اول، انتظارات را به اوج رسانده بود و نتفلیکس با هوشمندی، فصل جدید را به دو بخش تقسیم کرد تا هیجان را دوچندان کند. چهار قسمت ابتدایی که در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ (۶ آگوست ۲۰۲۵) منتشر شدند، طوفانی از معماها، هیولاهای جدید و توطئههای پیچیده را به راه انداختند و ما را در اوج داستان، منتظر چهار قسمت پایانی در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۴۰۴ (۳ سپتامبر ۲۰۲۵) باقی گذاشتند.
نیمه اول فصل دوم، تنها یک مقدمه نبود؛ بلکه یک شطرنج استادانه بود که در آن هر حرکت، سوالی جدید خلق میکرد. از قاتلی ناشناس که در راهروهای نورمور پرسه میزند تا رازهایی که باورهای ما از فصل اول را به کلی زیر سوال میبرند. حالا که گرد و غبار کمی فرونشسته، وقت آن است که ردای کارآگاهی خود را بر تن کنیم و به عمیقترین و حیاتیترین رازهایی بپردازیم که سرنوشت فصل دوم به پاسخ آنها گره خورده است.
بخش دوم باید به این سوال بنیادین پاسخ دهد: آیا این ضعف، نتیجه یک طلسم خارجی است یا یک فروپاشی درونی؟
۱) بحران درونی ونزدی: چرا قدرتهای روانیاش علیه او شوریدهاند؟
در فصل اول، شاهد بیداری و شکوفایی قدرتهای روانی ونزدی بودیم؛ موهبتی موروثی که هرچند دردناک و غیرقابلپیشبینی بود، اما در نهایت به سلاح اصلی او برای حل معمای هاید تبدیل شد. با کمک راهنماییهای جدش، گودی آدامز، و کتاب سایههای ارزشمند او، ونزدی توانست این بخش از وجودش را بپذیرد. قدرت او به حدی رسید که در ابتدای فصل دوم، موفق شد یک قاتل سریالی بدنام را صرفاً با تکیه بر همین توانایی ردیابی کند.
اما این تسلط، دیری نمیپاید. با بازگشت به نورمور، این موهبت به یک نفرین تبدیل میشود. درست زمانی که ونزدی برای شناسایی قاتل جدید «آوین» بیش از همیشه به رویاهایش نیاز دارد، آنها یا کاملاً محو میشوند یا با عواقبی دردناک همراه هستند: اشکهای سیاه. این پدیده، زنگ خطری جدی است که مورتیشا، مادر نگران ونزدی، آن را نشانه «فشار روانی کشنده» میداند. او با وحشت، داستان خواهرش اوفیلیا را به یاد میآورد که فشار بیش از حد بر استعدادهایش، او را به ورطه جنون کشاند.
این سوال صرفاً یک مانع داستانی نیست؛ این یک بحران هویتی برای ونزدی است. قدرتی که روزی بزرگترین سلاح او بود، حالا به پاشنه آشیلش تبدیل شده. بخش دوم باید به این سوال بنیادین پاسخ دهد: آیا این ضعف، نتیجه یک طلسم خارجی است یا یک فروپاشی درونی؟ و مهمتر از آن، ونزدی برای بازپسگیری کنترل کامل، آیا باید مسیری را طی کند که ممکن است او را به سرنوشت تلخ خالهاش دچار سازد؟
۲) ارباب واقعی هاید: آیا مرلین ثورنهیل فقط یک مهره بود؟
پایانبندی فصل اول با افشای هویت مرلین ثورنهیل به عنوان لورل گیتس، مغز متفکر پشت حملات هاید، یکی از بهترین غافلگیریهای سریال بود. او کسی بود که با دانش شیطانی خود، هیولا را در وجود تایلر گالپین بیدار کرد و او را به یک ماشین کشتار تبدیل نمود. اما فصل دوم این روایت را به کلی در هم میشکند.
ثورنهیل که در بیمارستان روانپزشکی ویلو هیل زندانی است، با اصرار ادعا میکند که هرگز ارباب واقعی هاید نبوده است. این ادعا در ابتدا شبیه تلاش یک تبهکار برای فرار از مجازات به نظر میرسد. اما در پایان نیمفصل، اتفاقی غیرمنتظره همه چیز را تغییر میدهد. ثورنهیل تایلر را آزاد میکند، اما در یک چرخش تکاندهنده و خونین، تایلر به هاید تبدیل شده و او را بیرحمانه به قتل میرساند.
نکته کلیدی اینجاست: ثورنهیل پیشتر گفته بود که اگر یک هاید ارباب خود را بکشد، سرنوشت شوم خودش نیز رقم خواهد خورد. اما پس از کشتن ثورنهیل، هیچ اتفاقی برای تایلر رخ نمیدهد. این یعنی کل روایتی که از فصل اول میشناختیم، ممکن است یک دروغ بزرگ باشد. اگر ثورنهیل ارباب نبود، پس چه کسی بود؟ آیا او خود قربانی یک توطئه بزرگتر بود؟ بخش دوم نه تنها باید هویت ارباب واقعی هاید را فاش کند، بلکه باید تمام وقایع فصل اول را از نو برایمان تعریف کند.
پایانبندی فصل اول با افشای هویت مرلین ثورنهیل به عنوان لورل گیتس، مغز متفکر پشت حملات هاید، یکی از بهترین غافلگیریهای سریال بود
۳) نقشه نهایی جودی: هدف از آزمایشگاه مخوف LOIS چه بود؟
جودی، مدیر بهظاهر آرام و بیحاشیه بیمارستان ویلو هیل، به عنوان قاتل «آوین» معرفی میشود و ناگهان به یکی از مهرههای اصلی داستان تبدیل میگردد. انگیزههای او عمیقاً شخصی و تراژیک است: ادامه دادن راه پدرش، آگوستوس استونهرست، که یک آزمایشگاه مخوف به نام LOIS را در زیرزمین بیمارستان اداره میکرد. هدف این پروژه، استخراج قدرتهای «طردشدگان» و اعطای آنها به انسانهای عادی یا همان «نورمیها» بود؛ تحقیقی که پدرش را به جنون کشاند و خودش را به یک هیبرید «آوین» تبدیل کرد.
پس از رویارویی با ونزدی، جودی میگریزد و یک تهدید بزرگ و ناشناخته باقی میماند. اما سوال اصلی این است: هدف نهایی او چیست؟ آیا او صرفاً به دنبال تکمیل تحقیقات پدرش بود یا برنامه بزرگتری در سر دارد؟ آیا قصد دارد ارتشی از نورمیهای قدرتمند بسازد؟ فرار او به این معناست که خطر هنوز رفع نشده و احتمالاً در بخش دوم، با نسخهای خطرناکتر و مصممتر از او روبرو خواهیم شد.
۴) شبح خانواده آدامز: آیا اوفیلیا از گور بازگشته است؟
اوفیلیا، خواهر گمشده مورتیشا، همیشه مانند یک شبح در تاریخ خانواده آدامز حضور داشته است؛ یک داستان هشداردهنده درباره قدرتهایی که از کنترل خارج میشوند. طبق گفتهها، او دههها پیش از بیمارستان ویلو هیل فرار کرده و ناپدید شده است. اما آیا این تمام حقیقت است؟
در هرجومرج فرار از ویلو هیل، ونزدی و عمو فستر زندانیان آزمایشگاه LOIS را آزاد میکنند. در میان آنها، زنی مرموز با پوست رنگپریده و موهای تیره دیده میشود که شباهت غیرقابلانکاری به خانواده آدامز دارد. آیا ممکن است زنی که ونزدی ناخواسته آزاد کرده، همان اوفیلیای گمشده باشد که هرگز فرار نکرده، بلکه قربانی آزمایشهای استونهرست شده است؟ اگر این فرضیه درست باشد، بازگشت او میتواند دنیای ونزدی را زیر و رو کند. اوفیلیا نه تنها کلید درک بحران روانی ونزدی را در دست دارد، بلکه میتواند رازهای تاریکی را درباره گذشته خانواده آدامز فاش کند که حتی خودشان هم از آن بیخبرند.
۵) معمای اسلرپ: زامبی نورمور کیست و چه ارتباطی با توطئه اصلی دارد؟
در نگاه اول، داستان «اسلرپ» شبیه یک افسانه ترسناک کلاسیک در نورمور به نظر میرسد: یک دانشآموز نابغه که پس از یک حادثه، قلبش را با فلز جایگزین میکند و در قبری بینام دفن میشود. وقتی پاگزلی به طور تصادفی این موجود را زنده میکند، به نظر میرسد با یک خط داستانی فرعی و کمدی-ترسناک طرف هستیم. اما اسلرپ چیزی فراتر از یک زامبی مغزخوار است.
او با خوردن مغز قربانیان، به تدریج خاطرات و هویت خود را بازمییابد. نقطه اوج این معما در لحظات پایانی نیمفصل رقم میخورد. اسلرپ، آگوستوس استونهرست (پدر جودی و بنیانگذار LOIS) را پیدا میکند و پیش از کشتن او، با صدایی که به تازگی بازیافته، او را «دوست قدیمی» خطاب میکند. این دو کلمه، خط داستانی زامبی را مستقیماً به قلب توطئه اصلی فصل متصل میکند. اسلرپ در زمان حیاتش چه کسی بوده؟ چه رابطهای با آگوستوس داشته؟ آیا او یکی از همکارانش بوده یا یکی از اولین قربانیان آزمایشگاه LOIS؟ هویت او میتواند قطعه گمشده پازلی باشد که تمام معماهای دیگر را به هم پیوند میدهد.
دنیای ونزدی پر از گوشههای تاریک و رازهای ناگفته است. بخش اول فصل دوم، مهرهها را با دقت روی صفحه چیده و ما را برای یک بازی پایانی نفسگیر آماده کرده است. شما فکر میکنید چه چیزی در سایهها پنهان شده است؟ نظریههای خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: comicbook
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
دوبله فارسی