سیلکو
اخبار سینما و انیمیشن انتخاب سردبیر نقد و بررسی

معرفی شخصیت‌های انیمیشن آرکین | سیلکو؛ دوستی پایان‌یافته

سیلکو یکی از دو شخصیت منفی اصلی (در کنار آمبسا مِردادا) در انیمه Arcane محصول نتفلیکس در سال ۲۰۲۱ است که در دنیای بازی League of Legends روایت می‌شود.

سیلکو مردی بلندقد و لاغراندام با پوستی رنگ‌پریده است. او موهایی مشکی با رگه‌های خاکستری دارد که به سبک آندرکات مرتب شده‌اند، چشمی سبزرنگ در سمت راست صورت، و زخمی عمیق در سمت چپ. مشخص‌ترین ویژگی او، چشم چپش است که فاقد پلک بوده و ظاهری غیرعادی دارد: عنبیه‌ای نارنجی و سفیدی سیاه‌رنگ. او اغلب کت‌وشلوار سه‌تکه‌ای به رنگ قرمز و مشکی می‌پوشد که سبک لباس‌های پیلتوور است.

نقد فصل دوم سریال Arcane | به‌زیبایی قسمت اول

هشدار اسپویل: این مطلب داستان کلی سریال آرکین را لو می‌دهد.

نقد فصل دوم سریال Arcane | به‌‌جریان قسمت دوم

در سال‌های پایانی زندگی‌اش، سیلکو اغلب آرایش سنگین و چندلایه کرم استفاده می‌کرد تا زخم‌های رو به وخامت صورتش را پنهان کند.  او یک جنایت‌کار و صنعتگر اهل زائون است که تلاش می‌کند زائون را از کنترل پیلتوور آزاد کند و برای رسیدن به این هدف تقریباً از هیچ کاری دریغ نمی‌کند. سیلکو همچنین پدرخوانده دوم جینکس، رئیس سویکا و مارکوس، و برادر سابق در نبرد و دشمن سرسخت وندر است.

سیلکو که در فقر مطلق در خیابان‌های زائون بزرگ شده بود، در دوران جوانی با وندر برادری و همکاری نزدیکی داشت. اما پس از یک اختلاف خشونت‌آمیز، این رابطه به دشمنی تلخی تبدیل شد. سال‌ها بعدازاین اختلاف، سیلکو برای انتقام، وندر را سرنگون کرد و جای او را به‌عنوان رهبر زائون گرفت؛ جایگاهی که تا زمان کشته‌شدن ناخواسته‌اش به دست جینکس در پایان فصل اول حفظ کرد.

دوران جوانی

سیلکو و وندر در دوران جوانی همچون برادر بودند و هر دو رؤیای مشترکی برای آزادسازی مردم خود از سلطه سرکوبگرانه پیلتوور داشتند. هدفی که برای تحقق آن حاضر بودند به هر اقدامی دست بزنند. بااین‌حال، این آرزو زمانی تغییر کرد که آن‌ها رهبری یک قیام علیه پیلتوور را بر عهده گرفتند. قیامی که در نهایت شکست خورد و به کشته‌شدن صدها نفر از مردم زائون، از جمله دوست نزدیکشان فلیشیا و همسرش کانل، منجر شد.

سیلکو

پس از پایان قیام، وندر با مشاهده وی و پاودر، دختران فلیشیا که در غم ازدست‌دادن والدینشان گریه می‌کردند، تصمیم گرفت آن‌ها را به فرزندی قبول کند. حس پشیمانی و اندوهی که وندر از کشته‌شدن بی‌گناهان زائون تجربه کرد، او را وادار کرد که دست از مبارزه بردارد و از آزادی زائون صرف‌نظر کند، تصمیمی که موجب ناخشنودی سیلکو شد.

نقد فصل دوم سریال Arcane | به‌‌اتفاق قسمت سوم

مرگ فلیشیا شکاف عمیقی میان وندر و سیلکو ایجاد کرد و سرانجام وندر، درحالی‌که از اندوه پر شده بود، به سیلکو حمله کرد و تلاش کرد او را در رودخانه‌های آلوده زائون غرق کند. سیلکو توانست با استفاده از چاقو از چنگ او فرار کند و به زیرزمین پناه ببرد، اما این درگیری باعث شد نزدیک بود چشم چپش را از دست بدهد و دچار زخم‌های عمیقی روی صورتش شود. این رویداد برای سال‌ها در ذهن سیلکو باقی ماند و او را متقاعد کرد که برای شکست‌دادن دشمنی قوی‌تر، باید بدون هیچ محدودیتی عمل کرد.

در سال‌های پس از شکست قیام و جدایی از وندر، سیلکو از مهارت‌های خود برای ایجاد شبکه‌ای بزرگ از جنایت‌کاران در زائون استفاده کرد و در نهایت یک کیمیاگر یاغی به نام سینج را استخدام کرد تا راهی پیدا کند که زیرزمین را برای مقابله با افراد سطح بالا قوی‌تر کند؛ تلاشی که در نهایت به خلق شیمر منجر شد.

انتقام گرفتن

با گسترش شبکه جنایی خود در طول سال‌ها، بسیاری از افراد گروه وندر که به دلیل رویکرد منفعلانه او نسبت به پیلتوور ناامید شده بودند، به سیلکو پیوستند. او همچنین به طور مداوم اقدامات وندر را زیر نظر داشت و صبورانه منتظر فرصتی برای ضربه‌زدن به او بود.

چند سال بعد، سیلکو از دکارد، یکی از زیردستان نوجوان خود، شنید که فرزندان خوانده وندر به طور تصادفی باعث انفجار یک ساختمان در پیلتوور شده‌اند و مأموران پیلتوور در سراسر شهر زیرین به دنبال آن‌ها می‌گردند. سیلکو که متوجه شد این بهترین فرصت برای انتقام گرفتن از وندر و تصاحب کنترل زیرزمین است، دکارد را متقاعد کرد که اولین آزمایش انسانی شیمر را انجام دهد. او همچنین با مارکوس، یکی از مأموران تازه‌کار و تندخو، ملاقات کرد و هویت کودکانی را که باعث انفجار شده بودند، به او گفت.

نقد فصل دوم سریال Arcane؛ قسمت چهارم | گرگینه باز می‌گردد

همان‌طور که سیلکو برنامه‌ریزی کرده بود، مارکوس به‌اندازه‌ای به وندر فشار وارد کرد که او تصمیم گرفت خودش را به‌جای فرزندانش به پیلتوور تسلیم کند. اما پیش از آنکه مارکوس و رئیسش، کلانتر گریسون، بتوانند وندر را با خود به پیلتوور ببرند، سیلکو و دکارد به آن‌ها کمین کردند و گریسون و بنزو، معاون وندر، را کشتند. هنگامی که مارکوس به اعتراض پرداخت و گفت این بخشی از معامله نبوده، سیلکو کیسه‌ای پر از سکه به او داد و سپس وندر را به مخفیگاه خود برد.

سیلکو

باوجود همه چیز، سیلکو همچنان برای وندر احترام قائل بود و تلاش کرد او را متقاعد کند که در انقلاب آینده علیه پیلتوور به او بپیوندد. اما وندر این پیشنهاد را رد کرد و به او گفت دیگر آن شخص سابق نیست که در جوانی بود. ادعایی که باعث شد سیلکو خشمگین شود. او سپس وندر را بسته و منتظر ماند تا فرزندانش برای نجات او بیایند، چرا که مطمئن بود آن‌ها این کار را خواهند کرد.

در نهایت، وی، مایلو و کلاگور برای نجات وندر رسیدند، اما خیلی دیر متوجه شدند که سیلکو عمداً او را بدون محافظ رها کرده تا آن‌ها را در تله بیندازد. هرچند آن‌ها تقریباً موفق شدند وندر را آزاد کنند، اما پیش از فرار، بمبی دست‌ساز که خواهر وی، پاودر، ساخته بود، منفجر شد و بیشتر ساختمان را تخریب کرد و مایلو و کلاگور را کشت. سیلکو خودش نزدیک بود در این انفجار کشته شود، اما تنها به لطف سویکا که او را به‌موقع از مسیر انفجار کنار زد، از آسیب جدی نجات یافت.

وندربا مشت‌های موقت دست‌ساز، در تلاشی ناامیدانه برای دفاع از وی، با افراد باقی‌مانده سیلکو جنگید. با اینکه مبارزه خوبی ارائه داد، در نهایت توسط دکارد که با تزریق شیمر قدرت گرفته بود، شکست خورد و توسط سیلکو که با چاقو به شکمش زد، مجروح شد. سیلکو سپس او را به میان چندین ویال شیمر پرتاب کرد. به طور غیرمنتظره، وندر تصمیم گرفت یکی از ویال‌ها را تزریق کند که بدن او را به‌شدت جهش‌یافته کرد و قدرتی به او داد که به‌راحتی توانست دکارد را قبل از رسیدن به وی خفه کند. وندر قصد کشتن سیلکو را هم داشت، اما تصمیم گرفت برای نجات وی از این کار صرف‌نظر کند.

سیلکو که نمی‌خواست اجازه دهد وندر فرار کند، او را همراه با افراد باقی‌مانده‌اش تعقیب کرد، اما در نهایت وندر را ظاهراً مرده یافت، درحالی‌که وی ناپدید شده بود و پاودر در حال فروپاشی عاطفی در خیابان بود. بی‌خبر از اینکه وی لحظاتی قبل پاودر را به دلیل کشتن ناخواسته پدرخوانده‌شان ترک کرده بود، سیلکو به پاودر نزدیک شد و از او پرسید خواهرش کجاست. بهت‌زده از واکنش پاودر، او به آغوش سیلکو پرید و گفت که وی او را رها کرده و دیگر خواهرش نیست. سیلکو که متوجه شد پاودر نیز مانند خود او توسط کسی که به او اعتماد داشت خیانت دیده است، با او همدردی کرد، او را در آغوش گرفت و تحت مراقبت خود قرارداد.

صعود به اوج قدرت

با مرگ وندر، سیلکو به‌سرعت جای دوست قدیمی‌اش را به‌عنوان رهبر جدید شهر زیرین گرفت. او همچنین امپراتوری عظیمی از جنایت را با فروش شیمر به مردم زائون ایجاد کرد، باران‌های شیمی را گرد هم آورد تا کارخانه‌هایش را مدیریت کنند و کنترل آخرین قطره، بار سابق وندر، را در دست گرفت و آن را به یک باشگاه شبانه و مقر اصلی خود تبدیل کرد.

نقد انیمه Look Back | پنل‌هایی فرای زمان

باوجود خیانت به معامله‌اش با مارکوس، ارتباط میان آن‌ها ادامه یافت. مارکوس که در نهایت جایگزین گریسون به‌عنوان کلانتر شد، به‌عنوان مأمورمخفی سیلکو در پیلتوور عمل کرد. در نتیجه، هرگونه تحقیق درباره سیلکو بی‌نتیجه باقی ماند و هیچ‌یک از جنایات او فاش نشد. این امر باعث شد که افراد سطح بالا او را یک صنعتگر مشروع بدانند و این امکان را برای او فراهم کرد که به طور مرتب شیمر را به کشورهای مختلف قاچاق کند، بدون آنکه نگران دستگیری باشد.

سیلکو

در همین حال، پاودر یکی از ترسناک‌ترین زیردستان سیلکو شد. او که نامش را به جینکس تغییر داده بود، تحت آموزش‌های سیلکو به یک مبارز ماهر و مخترعی برجسته تبدیل شد که توانست انواع سلاح‌ها و ابزارها را برای استفاده در نبرد طراحی و تولید کند. بیشتر اعضای گروه سیلکو به دلیل بی‌ثباتی ذهنی جینکس از او واهمه داشتند، اما حتی زمانی که آشکارا از او انتقاد می‌کردند، سیلکو همیشه از او محافظت می‌کرد و او را در کنار خود نگه می‌داشت. باگذشت زمان، سیلکو نه‌تنها توانایی‌های جینکس را ارزشمند دانست، بلکه او را همچون دختر خود دوست داشت.

دوران دشوار سلطنت

در دویستمین سالگرد تأسیس پیلتوور، حدود ۷ تا ۸ سال پس از آنکه سیلکو پاودر را به فرزندی پذیرفت، یکی از محموله‌های شیمر او توسط فایرلایت‌ها خرابکاری شد. هرچند جینکس توانست بیشتر آن‌ها را با نارنجک‌هایش از بین ببرد، اما فایرلایت‌ها موفق شدند بخش عمده‌ای از محموله را نابود کنند. سیلکو این عملیات را شکست‌خورده تلقی کرد، اما به‌جای سرزنش جینکس برای ازدست‌دادن کنترل، به او اجازه داد استراحت کند و روی طراحی سلاح‌هایش کار کند. در عوض، او سویکا را به دلیل ناکامی در جلوگیری از خرابکاری فایرلایت‌ها مورد انتقاد قرارداد.

جینکس که احساس گناه می‌کرد، تصمیم گرفت این شکست را جبران کند. او یکی از سنگ‌های هگزا‌تک جیس و چندین تحقیق او را سرقت کرد. در این حین، انفجاری به راه انداخت که باعث مرگ شش نیروی پیلتوور و تخریب یک ساختمان کامل شد. اگرچه سیلکو ابتدا از این اقدام جینکس خشمگین بود، اما وقتی او نشان داد که حمله برای دزدیدن سنگ هگزاتک بوده، تحت‌تأثیر موفقیت او قرار گرفت.

سیلکو

پس از این حادثه، مارکوس به ملاقات سیلکو آمد و از مرگ افسرانش ابراز ناراحتی کرد و از او خواست جینکس را تحویل دهد. سیلکو این درخواست را رد کرد و پیشنهاد داد که فایرلایت‌ها را مقصر حمله معرفی کند. او همچنین کیسه‌ای پر از سکه به مارکوس داد تا به خانواده‌های نیروهای کشته‌شده پرداخت کند.

نقد سریال سوپاسل | فصلی جدید و جسورانه در ژانر ابرقهرمانی

مدتی بعد، مارکوس دوباره نزد سیلکو رفت و اطلاع داد که جیس به شورای حاکم پیلتوور پیوسته و در حال تحقیق درباره فساد سیاسی در شهر است. وقتی مارکوس از این نگران شد که تحقیقات جیس آن‌ها را لو دهد، سیلکو یکی از نارنجک‌های جینکس را به او داد و تهدید کرد اگر می‌خواهد از این معامله خارج شود، ضامن نارنجک را بکشد. مارکوس از این کار صرف‌نظر کرد و اتاق را ترک کرد.

در ادامه، سیلکو متوجه شد که وی زنده است و به زائون بازگشته تا خواهرش را پیدا کند. وقتی فهمید مارکوس در مورد قتل وی به او دروغ گفته است، به خانه مارکوس رفت و او را تهدید کرد که باید این کار را تمام کند، در غیر این صورت دختر خردسالش، رن، را خواهد کشت.

سیلکو با رشوه‌دادن به معتادان محلی موفق شد محل اختفای وی و کیتلین، مأمور پیلتوور، را پیدا کند و به افرادش دستور داد به آن‌ها حمله کنند. اما وی با انداختن یک تابلو نئونی غول‌پیکر، افراد سیلکو را شکست داد و نقشه او ناکام ماند.

بحران با جینکس و نزاع با بارون‌های شیمی

در بازگشت به دفتر خود، سیلکو از جینکس شنید که سویکا را به‌خاطر پنهان‌کردن بازگشت خواهرش شکنجه کرده است. کمی بعد، بارون‌های شیمی او را به جلسه‌ای اضطراری فراخواندند و از او خواستند سنگ هگزا‌تک را به پیلتوور بازگرداند تا تجارت دوباره رونق بگیرد. یکی از آن‌ها، فین، رؤیای آزادی زائون را به تمسخر گرفت و سیلکو را به دلیل ناتوانی در کنترل جینکس زیر سؤال برد. در واکنش، سیلکو اتاق را با گاز گری پر کرد و با ماسک‌هایی که سویکا پخش کرد، بارون‌ها را از خفگی نجات داد و به آن‌ها یادآوری کرد که باید روحیه انقلابی خود را حفظ کنند.

سیلکو

بعد از بازگشت به دفترش، جینکس با خشم به او حمله کرد و او را به‌خاطر دروغ گفتن درباره مرگ خواهرش متهم کرد. سیلکو با اصرار توضیح داد که مارکوس به او دروغ گفته و هدفش حفاظت از جینکس بوده است. او توانست جینکس را قانع کند که سنگ هگزاتک را به سلاح تبدیل کند.

جراحی جینکس و تقابل با سینجد

وقتی جینکس پس از حمله‌ای خودکشی گونه علیه اکو در پل بین پیلتوور و زائون زخمی شد، سیلکو او را نزد سینجد برد و دستور داد هرطورشده جانش را نجات دهد. سینجد که از احتمال مرگ جینکس هشدار داده بود، با تزریق داروی بیهوشی، سیلکو را از دخالت در جراحی بازداشت. وقتی سیلکو به هوش آمد، متوجه شد که جینکس ناپدید شده است. او که خشمگین شده بود، سینجد را تهدید کرد، اما سینجد به او اطمینان داد که فقط خواسته او را انجام داده و جینکس را نجات داده است.

پیشنهاد استقلال

پس از حمله جیس به یکی از کارخانه‌های تولید شیمر، سیلکو به همراه رنی، فین، و سویکا به محل تخریب‌شده رفت تا خسارات وارده را بررسی کند. او متوجه شد که پسر کشته‌شده در این حمله، پسر رنی بوده است. رنی که از قتل پسرش خشمگین بود، از سیلکو پرسید که آیا قصد انتقام از اهالی پیلتوور را دارد یا نه. سیلکو با لحنی سرد به او پاسخ داد که باید خوشحال باشد که پسرش در راه آرمانشان جان داده است، پاسخی که خشم او را دوچندان کرد.

تصاویر جدید فصل دوم انیمه آرکین

مدتی بعد، سیلکو درحالی‌که مشغول خواندن نامه‌ای از جیس بود، با حضور فین، رنی و سویکا در دفتر خود روبه‌رو شد. وقتی مشخص شد که فین و رنی قصد کشتن او را دارند، سیلکو آن‌ها را به‌خاطر خیانت به زائون و بی‌وفایی نسبت به هم‌وطنانشان سرزنش کرد و آن‌ها را به‌عنوان افرادی بی‌ارزش که حاصل زحمات دیگران را بی‌دلیل تصاحب کرده‌اند، تحقیر کرد. این سخنرانی به‌اندازه‌ای تأثیرگذار بود که سویکا را متقاعد کرد به او وفادار بماند و با بریدن گلوی فین، او را به قتل برساند. سیلکو با لحنی تمسخرآمیز به رنی یادآوری کرد که اگر پسرش زنده بود، فین قطعاً او را می‌کشت. سپس او را از دفترش بیرون کرد و سویکا را به‌خاطر وفاداری‌اش تحسین نمود و دوباره مشغول خواندن نامه شد.

مذاکره با جیس

سیلکو در ملاقات با جیس در کنار اسکله، وقتی متوجه شد که او به دنبال مذاکره است تا از وقوع نسل‌کشی در زائون جلوگیری کند، شروط خود را برای صلح مطرح کرد. این شروط شامل مسیرهای آزاد تجاری، عفو کامل، استقلال زائون، و دسترسی نامحدود به دروازه‌های هگزا‌تک بود. جیس این شروط را پذیرفت، به شرطی که سیلکو کارخانه‌های باقی‌مانده شیمر را تعطیل کند، سنگ هگزا‌تک را بازگرداند و جینکس را برای مجازات به پیلتوور تحویل دهد.

سیلکو با دو شرط اول موافق بود، اما شرط آخر او را به وحشت انداخت. او تلاش کرد جیس را قانع کند که جینکس تحت فرمان او این حملات را انجام داده است، اما جیس قبول نکرد و تأکید کرد که این پیشنهاد تنها یک‌بار ارائه می‌شود. این وضعیت سیلکو را در برابر انتخابی دشوار قرارداد: رؤیای استقلال یا دخترخوانده‌اش.

سیلکو

سیلکو که اکنون به تصمیم وندر برای رهاکردن آرمان آزادی به‌خاطر خانواده‌اش پی برده بود، در کنار مجسمه‌ای که به‌افتخار وندر ساخته شده بود، به نوشیدن و تخلیه احساسات خودپرداخت. اما او متوجه نشد که جینکس پشت مجسمه مخفی شده و صحبت‌های او درباره پیشنهاد جیس را شنیده است. جینکس که گمان می‌کرد سیلکو قصد دارد او را برای رسیدن به آرزوی استقلالش قربانی کند، او را بیهوش کرد و به مخفیگاه اصلی‌شان، جایی که اولین‌بار همدیگر را ملاقات کرده بودند، برد.

تراژدی در مهمانی

وقتی سیلکو به هوش آمد، متوجه شد که جینکس او، وی، و کیتلین را بسته و در نوعی “مهمانی چای” کنار هم آورده است. پس از آنکه جینکس نتوانست وی را قانع کند که کیتلین را بکشد، دهان سیلکو را باز کرد. سیلکو به جینکس گفت که وی دوباره به او خیانت خواهد کرد و او هیچ‌گاه قصد نداشت او را به پیلتوور تحویل دهد، زیرا او را مانند دختر خود می‌دانست و ترجیح می‌داد پیلتوور را به آتش بکشد تا اینکه جینکس را تسلیم کند. این صحبت‌ها جینکس را به‌شدت تحت‌تأثیر قرارداد. اما پیش از آنکه بتواند او را آزاد کند، کیتلین طناب‌های خود را باز کرد و با اسلحه جینکس او را تهدید به تسلیم‌شدن کرد. جینکس در واکنش، کیتلین را ناکار کرد و به سمت او رفت.

مرگ سیلکو

سیلکو از جینکس خواست که کیتلین را بکشد، اما وی تلاش کرد با یادآوری خاطرات گذشته، جینکس را به بازگشت به شخصیت قدیمی‌اش به‌عنوان پاودر تشویق کند. این باعث شد جینکس دچار فروپاشی روانی شود و دچار توهماتی از گذشته‌اش، از جمله میلو، کلاگر، و خانواده‌اش، شود.

سیلکو که متوجه شد وی در حال آسیب‌رساندن به روان جینکس است، توانست یک‌دست خود را آزاد کند و با اسلحه جینکس به سمت وی شلیک کرد. اما گلوله خطا رفت و صدای تیراندازی باعث شد جینکس دچار هیجان شده و به‌صورت بی‌هدف شلیک کند که در این میان، سیلکو به طور مرگباری مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

۱۰ بازی ویدیویی که فیلم یا سریال‌های خوبی از روی آن‌ها ساخته می‌شود

جینکس که از کار خود وحشت‌زده شده بود، به‌سوی سیلکو رفت و درحالی‌که صورت او را در دست گرفته بود، به‌شدت گریه کرد. سیلکو که در حال مرگ بود، جینکس را به‌خاطر قتل غیرعمدش سرزنش نکرد و با لحنی آرام به او اطمینان داد که هیچ‌گاه قصد نداشت او را تسلیم کند. او در آخرین لحظاتش تلاش کرد جینکس را تسلی دهد و به او گفت که او همان‌گونه که هست، کامل است.

سیلکو

پس از مرگ سیلکو، جینکس هویت قدیمی خود به‌عنوان پاودر را کنار گذاشت و با اشک‌هایی که بر گونه‌هایش جاری بود، با سنگ هگزا‌تک که اکنون به سلاحی قدرتمند تبدیل شده بود، به‌سوی ساختمان شورای پیلتوور شلیک کرد. موشک او بخش بالایی ساختمان را نابود کرد و تقریباً نیمی از اعضای شورا را کشت، اقدامی که به‌افتخار سیلکو انجام داد.

میراث

سیلکو پس از مرگ غیرمنتظره‌اش زائون را بدون رهبر رها کرد و خلأ قدرتی ایجاد کرد که موجب شد کم‌بارون‌ها برای کنترل لاینز با یکدیگر وارد جنگ شوند. این وضعیت، شهر زیرزمینی را به آشوب کشاند و در نهایت باعث نابودی کامل کم‌بارون‌ها شد. برخی به دلیل تصمیمات بی‌پروا جان خود را از دست دادند و برخی دیگر توسط کیتلین در چارچوب مأموریتش برای ازبین‌بردن بقایای سیلکو شکار شدند.

جینکس که می‌دانست آن مکان برای سیلکو اهمیت زیادی داشت، جسد او را در همان رودخانه‌ای دفن کرد که او را غسل تعمید داده بود. جسد سیلکو به اعماق رودخانه فرورفت. جینکس برای چندین ماه به عزاداری برای مرگ او ادامه داد و بیشتر وقت خود را به پرسه‌زدن بی‌هدف در شهر زیرزمینی گذراند تا اینکه با دختری به نام ایشا آشنا شد. او با ایشا پیوند عاطفی برقرار کرد و سرانجام او را به‌عنوان خواهر کوچک‌ترش پذیرفت.

سیلکو

پس از آنکه ایشا برای نجات جینکس از دست واریک جان خود را فدا کرد، جینکس امیدش را به زندگی از دست داد و خود را به مجریان قانون تسلیم کرد. در سلول زندان، جینکس دچار توهمی شد که در آن سیلکو به او توضیح داد چرخه کشتار از مدت‌ها پیش از او و وندر شروع شده و پس از او و وی نیز ادامه خواهد داشت. سیلکو به او گفت که تنها راه خروج از این چرخه، ترک آن است. او همچنین توضیح داد که افراد معمولاً زندان‌های خود را از طریق هویت‌هایی که برای خود تعریف می‌کنند، می‌سازند و خودش را نمونه‌ای از این وضعیت دانست؛ جنگ او علیه پیلتوور در واقع تلاشی بود برای رهایی از زندانی که به طور ناخودآگاه برای خودساخته بود. این توهم سیلکو زمانی ناپدید شد که وی ناگهان در سلول جینکس ظاهر شد و با کلیدهایی که از نگهبانان دزدیده بود، تلاش کرد او را آزاد کند.

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها