با توجه به اینکه «زوتوپیا» اولین بار مرزهای یک انیمیشن خانوادگی را پشت سر گذاشت و وارد قلمرو نقد اجتماعی، تنوع فرهنگی و چالشهای هویتی شد، «زوتوپیا ۲» از همان ابتدای خبرِ تولیدش، بوی یک بازگشت بزرگ را میداد؛ بازگشتی نه فقط به شهری پر از حیوانات سخنگو، بلکه به پرسشهایی عمیقتر درباره پیشداوری، قدرت، همزیستی و شکافهای پنهانی که زیر ظاهر براق یک جامعه متمدن پنهان شدهاند. حالا که سالنهای سینما دوباره آمادهی پذیرایی از جودی هاپس و نیک وایلد هستند، این سؤال در ذهن طرفداران شکل گرفته: آیا دنبالهی زوتوپیا میتواند بار دیگر تعادل ظریف میان سرگرمی کودکانه و دغدغههای جدی اجتماعی را حفظ کند، یا در دام تکرار و امن بودن خواهد افتاد؟
«زوتوپیا ۲» تنها یک ادامهی ساده نیست؛ این بار با جهانی روبهرو هستیم که بزرگتر، متنوعتر و البته بیقرارتر از قبل به نظر میرسد. شهری که زمانی نماد رویا و فرصت بود، حالا در آستانهی تحولی تازه ایستاده؛ تحولاتی که نه فقط آیندهی زوتوپیا، بلکه رابطهی میان گونهها، قدرت و عدالت را دوباره تعریف میکند. در چنین بستری، روایت دیگر فقط دربارهی یک خرگوش جاهطلب یا یک روباه زیرک نیست؛ بلکه دربارهی خودِ جامعه است، با تمام تناقضها، ترسها و امیدهایش.
در این ریویو، قرار است «زوتوپیا ۲» را نه تنها بهعنوان یک انیمیشن سرگرمکننده، بلکه بهمثابه آینهای از جهان معاصر بررسی کنیم؛ از لایههای پنهان داستان و کاراکترها گرفته تا پیامهایی که شاید بیشتر از هر زمان دیگری، به دنیای واقعی ما شباهت دارند. این بار، زوتوپیا فقط یک شهر نیست؛ یک هشدار است، یک فرصت دوباره برای فکر کردن… و شاید، برای تغییر.
بازگشت به شهری بزرگتر، جسورتر و پیچیدهتر

«زوتوپیا ۲» بازگشتی پرانرژی به شهری است که این بار نهتنها بزرگتر، بلکه پیچیدهتر و چندلایهتر از همیشه به نظر میرسد
پس از نه سال، طرفداران دیزنی بالاخره میتوانند از بازگشت به زوتوپیا خوشحال باشند، چراکه استودیو سرانجام «زوتوپیا ۲» را منتشر کرده است. با اینکه واکنشها به فیلمهای دوره جدید انیمیشنهای دیزنی ــ مجموعهای که ترکیبی از موفقیت و شکست را در خود دیده ــ ممکن است متفاوت باشد، «زوتوپیا ۲» بار دیگر ثابت میکند که دیزنی هنوز هم میتواند کاری بهظاهر ناممکن انجام دهد و برای دومین بار همان جادوی خاص را در یک بطری به دام بیندازد. در زمینه ساخت دنبالهها، دیزنی رفتهرفته فرمول خود را کامل کرده است؛ از دنبالههای ناامیدکننده دهه ۹۰ گرفته تا آثاری که در گیشه حتی از فیلم نخست هم موفقتر بودهاند؛ مثل «موانا ۲» و «فروزن ۲» برای مثال.
گرچه گاهی این دنبالهها به آن اندازه که فیلم اول کاریزماتیک و جادویی بود، نمیرسند، اما خوشبختانه «زوتوپیا ۲» جزو آن دسته نیست. این فیلم با گسترش جهان داستان فراتر از محدودههای قسمت اول، رویکردی حداکثری در پیش میگیرد؛ مجموعهای از شخصیتهای تازه، جهانی بزرگتر و روایتی عمیقتر به ما ارائه میدهد که بر همان مضمونهای نسخه اول بنا شده، اما آنها را در سطحی وسیعتر و جسورانهتر گسترش میدهد.
وقتی زوتوپیا ۲ عمیقتر از قبل ظاهر میشود

داستان، جودی هاپس و نیک وایلد را در مسیری تازه قرار میدهد؛ جایی که یک پرونده جدید آنها را با نوع دیگری از تبعیض و سوءتفاهم روبهرو میکند
وقتی فیلم اول «زوتوپیا» اکران شد، یکی از تمهای اصلی و فراگیر آن غلبه بر تبعیض و کلیشهها بود. نسخهی اولیه چندان هم ظریف عمل نمیکرد؛ چرا که جهان را به دو گروه «شکارچی» و «شکار» تقسیم میکرد و زمانی که شکارچیان شروع به رفتارهای خشن میکردند، تمام جامعه در برابر آنها قرار میگرفت. با اینکه این تمثیل از هر نظر کامل و بینقص نبود، «زوتوپیا ۲» دقیقاً از همان نقطه ادامه میدهد و ظرافت و پیچیدگیای را به آن اضافه میکند که قسمت اول به آن نیاز داشت.
این دنباله، جودی هاپس (با صداپیشگی جنیفر گودوین) و نیک وایلد (با صداپیشگی جیسون بیتمن) را پس از پروندهی موفقشان در فیلم اول دنبال میکند. نیک و جودی حالا همکار رسمی در نیروی پلیس هستند، اما تفاوتهای شخصیتی و تضادهای رفتاریشان اغلب مانع پیشرفت درست کارشان میشود.
در حالی که تنشها میان آنها بالا میگیرد، پروندهی تازهای زمانی شکل میگیرد که جودی شواهدی از حضور یک مار در زوتوپیا پیدا میکند. خزندگان بهطور کلی در این شهر طردشده و در بخش کوچک و جداگانهای از زوتوپیا زندگی میکنند و مدتهاست کسی ماری را در شهر ندیده است. تا زمانی که «گری دِ اسنِیک» (با صداپیشگی کی هوی کوان) ظاهر میشود و تلاش میکند یک دفترچهی تاریخی را بدزدد؛ نوشتهای که توضیح میدهد دیوارهای آبوهوایی زوتوپیا چگونه ساخته شدهاند.
همین فاصله گرفتن از کلیشهی همیشگیِ شکارچی و شکار، خود بهتنهایی یک گام بزرگ رو به جلو نسبت به فیلم اول محسوب میشود. اگر نسخهی اول از ما میخواست این واقعیت را نادیده بگیریم که یک شیر در دنیای واقعی هرگز غزال یا گورخر را نمیبلعد، در «زوتوپیا ۲» تعارض اصلی روی نوعی دیگر از تبعیض متمرکز است؛ تبعیضی که نه از ذات حیوانات، بلکه از مفاهیم و رفتارهای انسانیِ جهانشمول سرچشمه میگیرد.
با پیشروی داستان و آشکار شدن راز واقعی آنچه بر سر دیوارهای آبوهوایی آمده، مفاهیمی مثل طمع، تبعیض و «دیگریسازی» به شکلی طبیعیتر در روایت جریان پیدا میکنند. البته از آنجا که با فیلمی روبهرو هستیم که عمدتاً برای کودکان ساخته شده، این پیامها هنوز هم چندان ظریف نیستند و گاهی با صراحتی شبیه به یک قطار باری به مخاطب منتقل میشوند؛ اما در مجموع، یک پیشرفت قابل توجه نسبت به قسمت اول به حساب میآیند.
ورود یک قهرمان دوستداشتنی و دنیایی از چهرههای تازه در زوتوپیا ۲

در کنار شخصیتهای تازه و دنیایی گستردهتر، فیلم با طنز هوشمندانه، موسیقی پرقدرت و طراحی بصری چشمگیر، تجربهای تازه و جذاب خلق میکند
صحبت از «گری» که میشود، باید گفت معرفی او بخشی از گسترش جهان زوتوپیاست. زمانی که جودی و نیک در تلاش برای پیدا کردن گری هستند، به «بازار مارش» میرسند؛ جایی که با مجموعهای کاملاً جدید از شخصیتهای خزنده روبهرو میشویم، از جمله یک اژدهای بالدار به نام «جیزِس» (با صداپیشگی دنی ترخو). این موضوع نشاندهنده قدرت و دقت طراحان شخصیت انیمیشن است که توانستهاند بر اساس حیوانات دنیای واقعی، تعداد زیادی کاراکتر متمایز و بهیادماندنی خلق کنند. موج تازهای از شخصیتها نیز وارد داستان میشوند، مثل یک زوج پلیس اسبآبی با پیرسینگ و تتو (با صداپیشگی استفانی بئاتریس و ویلمر والدِراما) و دو «زِبرو» (با صداپیشگی دو کشتیگیر سابق WWE، رومن رینز و سیام پانک).
همچنین با خانوادهی بانفوذ «لینکسلی» آشنا میشویم؛ خانوادهای از سیاهگوشها که از نسل همان سیاهگوشی هستند که نخستین بار دیوارهای آبوهوایی زوتوپیا را ساخت. اگرچه بیشتر اعضای این خانواده مغرور و خودپسند هستند، اما «پابرت» (با صداپیشگی اندی سمبرگ)، عضو طردشده و متفاوت خانواده، بهعنوان متحدی برای جودی در روند تحقیقاتش برجسته میشود. در کنار او، «نیبلز مِیپلاستیک» (با صداپیشگی فورتون فایمستر) هم به نیک و جودی کمک میکند؛ یک سگ آبی که شاید کمی بیش از حد درگیر نظریههای توطئه باشد، اما در عین حال لحظات کمیک و بامزهای به داستان اضافه میکند.
با این حال، بدون شک بهترین شخصیت جدیدی که در این فیلم روی پرده ظاهر میشود، «گری دِ اسنِیک» است. کمی مضطرب، بسیار مهربان و همیشه خوشبین، گری در هر صحنهای که حضور دارد، روشنایی و انرژی مثبت میآورد؛ بهخصوص در لحظاتی که نیک و جودی بهخاطر مشکلات شراکتشان مدام با هم درگیر میشوند. اجرای صوتی کی هوی کوان کاملاً در شخصیت او جریان دارد و به ماری که اغلب باعث ترس دیگران میشود، لحنی گرم و دوستداشتنی میبخشد. طراحی گری بهعنوان یک افعی آبی، او را بلافاصله در ذهن مخاطب حک میکند و شخصیتش، تضادی بینقص و جذاب در برابر کاراکترهای اصلی میسازد.
دنبالهای پرزرقوبرقتر؛ جهانی بزرگتر، موسیقی بیشتر و جادویی تازه

«زوتوپیا ۲» نه فقط یک دنباله، بلکه تکامل طبیعی و جسورانهای از دنیایی است که پیشتر دوستش داشتیم
هیچوقت به اندازه زمانی که «زوتوپیا ۲» را تماشا میکنیم، اینقدر برایمان روشن نیست که چقدر دلمان میخواهد در زوتوپیا زندگی کنیم. دیزنی این بار جهان داستان را فراتر از محدودههای فیلم اول گسترش میدهد و سر یک سرزمین تازه و یک پیشزمینه جذاب درباره خاستگاه شهر را به روایت اضافه میکند. فیلم هوشمندانه از شوخیهای خاص این دنیا استفاده میکند و لطیفههای دنیای واقعی را با بازیهای کلامی مرتبط با حیوانات ترکیب میکند؛ چیزی که قطعاً تماشاگران بزرگسال را در طول این فیلم ۱۰۸ دقیقهای سرگرم خواهد کرد. شوخیهای پدرانه و ارجاعات بامزه به قسمت اول، به فیلم لایههای بیشتری میدهند و ارزش چندباره دیدن آن را بالا میبرند، در حالی که موسیقیها و قطعات تازه، حضوری پررنگتر و جاندارتر به این جهان میبخشند.
وقتی دوباره به زوتوپیا بازمیگردیم، سخت است که نتوان با شگفتی به آن نگاه کرد؛ چرا که هر جزئیات، انگار مخصوص همین فیلم طراحی شده است. این یکی از همان ویژگیهایی است که انیمیشن را از لایو اکشن متمایز میکند: توانایی خلق دنیاهایی خیالانگیز که در عین حال، به شکلی باورپذیر و ملموس به واقعیت نزدیک میشوند.
شکیرا با شخصیت «گَزِل» بار دیگر بازمیگردد و این بار اجرایی بزرگ در نسخه زوتوپیایی جشنواره «برنینگ من» دارد، در حالی که آهنگسازی قسمت دوم بر عهدهی افسانهای به نام مایکل جاکینو است. حضور جاکینو خیلی زود در موسیقی متن پرشکوه فیلم احساس میشود؛ موسیقیای که بهخوبی لحن داستان را شکل میدهد و یک گام بزرگ رو به جلو نسبت به کار او در فیلم اول محسوب میشود.
از نظر داستانی، اگر مدت زیادی از تماشای «زوتوپیا» برایتان گذشته باشد، ممکن است در ابتدای فیلم کمی گیج شوید. فیلم یک مرور کوتاه دارد، اما اگر رابطه و پویایی میان جودی و نیک را به یاد داشته باشید، قطعاً تجربه بهتری خواهید داشت. برای بزرگسالان، «زوتوپیا ۲» همان شوخیها و ارجاعات هوشمندانه قسمت اول را ارائه میدهد؛ از جمله معرفی یک اسب نر که بازیگر سابق سینما بوده و حالا شهردار است به نام «برایان ویندَنسر» (با صداپیشگی پاتریک واربرتون) و بازگشت «ویتو کورلئونه» با نام مستعار «آقای بیگ» (با صداپیشگی موریس لامارچ).
اما برای کودکان، این یک انیمیشن رنگارنگ، دلنشین و سرشار از هیجان و احساس است. در مجموع، «زوتوپیا ۲» یک دنباله فوقالعاده برای نسخه اصلی به شمار میرود که درست در بهترین زمان ممکن، یعنی فصل تعطیلات، از راه میرسد و به گزینهای ایدهآل برای یک تماشای خانوادگی تبدیل میشود.
جمعبندی؛ آماده تماشا زوتوپیا ۲ باشید!
«زوتوپیا ۲» فقط یک بازگشت نوستالژیک به شهری دوستداشتنی نیست؛ این فیلم مثل یک بهروزرسانی هوشمندانه عمل میکند برای دنیایی که از همان ابتدا بر پایه تفاوتها، تضادها و کنار آمدن با آنها بنا شده بود. در این دنباله، شهر زوتوپیا بیش از قبل زنده، پیچیده و چندلایه به نظر میرسد؛ شهری که دیگر صرفاً یک پسزمینه رنگارنگ نیست، بلکه خودش به یک شخصیت مهم در داستان تبدیل شده است.
نکته جذاب این قسمت، جسارت آن در عبور از محدوده امن فیلم اول است. روایت، به جای تکرار یک فرمول موفق، مسیرهای تازهای را امتحان میکند؛ روابط را به چالش میکشد، سوالهای سختتری میپرسد و به سراغ «دیگری»هایی میرود که تا پیش از این جایی در مرکز توجه نداشتند. همین انتخابهاست که باعث میشود تماشای فیلم، حتی برای مخاطبانی که با نسخه قبلی بزرگ شدهاند، تجربهای تازه و غیرقابلپیشبینی باشد.
در نهایت، «زوتوپیا ۲» اثری است که هم کودکان را با ماجراجویی و رنگ و موسیقی همراه میکند و هم برای بزرگترها، لایههایی از معنا و تأمل باقی میگذارد. فیلمی که نه تنها به گذشته احترام میگذارد، بلکه جسورانه به آینده نگاه میکند؛ و شاید همین ویژگی، آن را به یکی از قابلبحثترین و ماندگارترین دنبالههای دیزنی در سالهای اخیر تبدیل کند.
منبع: مجله بازار
بتلفیلد ۶ بهتره یا کالاف دیوتی؟ میزگیم با گلخان و شایان

نظرات