کارگردانان زوتوپیا ۲ درباره رابطهی نیک و جودی: «چه شیمی خوبی بین این دوتاست»
بالاخره پس از سالها در استودیوی انیمیشنسازی والت دیزنی، دنبالهی مورد انتظار زوتوپیا ۲ به کارگردانی جرد بوش و بایرون هاوارد ساخته شده است. در این قسمت، دو افسر تازهکار یعنی جودی هاپس با صداپیشگی جنیفر گودوین و نیک وایلد با صدای جیسون بیتمن در حال شناخت بهتر یکدیگر و تجربهی همکاری تازهشان هستند. البته مسیر آنها چندان هموار نیست، اما هیچ مانعی نمیتواند جلوی اشتیاق جودی برای حل پروندههای پیچیده را بگیرد. ماجرا زمانی جالبتر میشود که آن دو درگیر پروندهای میشوند که پای اولین مار در صد سال گذشته را به شهر حیوانات باز میکند؛ ماری که صداپیشگیاش را کی هوای کوان برعهده دارد. حالا با اضافه شدن شخصیتهای جدید، خطرات بزرگتر و برگزاری مراسم باشکوه زوتنیال گالا، نیک و جودی باید ثابت کنند که میتوانند از هر چالشی جان سالم به در ببرند.
رسانهی Collider به بازدید ویژهای از استودیو دعوت شد تا نگاهی به برخی از صحنههای فیلم و شخصیتهای جدید داشته باشد. در این میان، شهردار وینددنسر با صدای پاتریک واربورتون، نیبلز با صدای فورچون فیمستر، دکتر فازبی با صدای کوئینتا برانسون و خانوادهی لینکسلیها معرفی شدند. دنیای رنگارنگ و زندهی قسمت اول در این دنباله گستردهتر شده است؛ شهری که حالا از همیشه شلوغتر، پرانرژیتر و پرجزئیاتتر به نظر میرسد. فیلم قرار است در تاریخ ۲۶ نوامبر اکران شود و بازگشت شکیرا در نقش پاپاستار معروف، گزل، دوباره حالوهوای موسیقایی جذابی به آن بخشیده است.
بعد از تماشای این پیشنمایش، خبرنگاران فرصتی پیدا کردند تا با جرد بوش که حالا مدیر ارشد خلاقیت در استودیوی انیمیشن دیزنی است و بایرون هاوارد گفتوگو کنند. در این مصاحبه، آنها از رازهای جالب فیلم گفتند؛ از اینکه چرا مار آبیرنگ داستان «گری» نام گرفته، تا جزئیاتی مثل پلیور معروف نیک با عبارت «Foxy Dad». همچنین دربارهی رابطهی نیک و جودی، شخصیتهای جدید، تغییراتی که دیرتر به داستان اضافه شدهاند و احساسی که از پایان فیلم دارند صحبت کردند؛ پایانی که به گفتهی آنها، یکی از بهترین و احساسیترین لحظات کل پروژه است.
چطور زوتوپیا ۲ به ماری آبی به نام «گری» رسید

مار آبیرنگی به نام «گری»؛ تازهترین چهرهی شگفتانگیز دنیای زوتوپیا.
جرد بوش با خنده میگوید: «بیشتر مردم از مارها میترسند یا حداقل دربارهشان نظر خاصی دارند.» همین جمله، نقطهی شروع خلق یکی از متفاوتترین شخصیتهای قسمت دوم زوتوپیاست. او توضیح میدهد: «از همان ابتدا میخواستیم خزندگان را وارد دنیای زوتوپیا کنیم. اما قصد داشتیم تمام کلیشههای مربوط به مارها را برعکس کنیم. بهجای موجودی خطرناک و ترسناک، میخواستیم مهربانترین شخصیت ممکن را از بین خطرناکترین گونهها بسازیم. وقتی به این فکر کردیم که خطرناکترین نوع مار کدام است، جوابش مشخص بود: افعی. و از ترکیب همین ایدهها، گری متولد شد.»
او ادامه میدهد: «طراح تولید ما، کوری لافتوس، پیشنهاد هوشمندانهای داد. گفت اگر قرار است این خزندهی عجیب وارد دنیای پستانداران شود، باید رنگی داشته باشد که در میان آنها پیدا نمیشود. نتیجه چه بود؟ آبی! چون هیچ پستانداری آبی نیست. انتخاب این رنگ کاملاً عمدی بود تا از همان نگاه اول، حس کنیم گری موجودی متفاوت و غریبه است؛ کسی که بهظاهر به این دنیا تعلق ندارد.»
وقتی از بوش پرسیدند چرا اسمش را «گری» گذاشتهاند، لبخند زد و گفت: «راستش اسم گری برایم همیشه یادآور آدمی مهربان است. وقتی کسی را گری صدا میکنم، ناخودآگاه فکر میکنم او آدم خوبی است، کسی که میشود به او اعتماد کرد. اسمش آرامش دارد. بهنظرم گری از آن شخصیتهایی است که حتی اگر مار باشد، نمیتوانی ازش بترسی. او قرار است همان مارِ دوستداشتنیای باشد که هیچکس انتظارش را ندارد.»
اما در میان همهی گفتوگوها، سؤال دیگری هم مطرح شد که حسابی لبخند روی لبها آورد: نیک وایلد در تریلر، پلیور معروفی با عبارت «Foxy Dad» به تن دارد؛ آیا باید منتظر فروش این لباس باشیم؟
بایرون هاوارد با شوخی گفت: «بعضی چیزها خودشون راهشونو پیدا میکنند!» بوش هم اضافه کرد: «راستش، فکر میکنم اینترنت از همین حالا نسخهی غیررسمیاش را ساخته! این فیلم پر از لباسها و ظاهرهای تازه است. نیک و جودی در مأموریتهای مختلف لباسهای متفاوتی میپوشند و ما هنوز همهشان را در تریلرها ندیدهایم. خیلی از این ایدهها هم از خودمان نیست؛ گاهی یکی از هنرمندان یا اعضای تیم داستان میگوید «بیایید یک لباس واقعاً احمقانه امتحان کنیم»، و همان ایده برای همیشه تبدیل به بخشی از فیلم میشود. دیدن اینکه تخیل تیم چطور به این شکلهای خلاقانه بروز پیدا میکند، برایمان واقعاً لذتبخش است.»
کارگردانان زوتوپیا، جرد بوش و بایرون هاوارد، از هیاهوی رابطهی جودی و نیک کاملاً باخبرند
«این یعنی مردم از همان فیلم اول عاشقشان شدند.»

بازگشت دو قهرمان محبوب دیزنی.
طبیعی است وقتی تقریباً یک دهه بین قسمت اول و دوم فاصله میافتد، هواداران فرصت زیادی پیدا کنند تا دربارهی نیک و جودی خیالپردازی کنند؛ اینکه رابطهشان دقیقاً چیست، به کجا میرسد و در ادامه چه میشود. در این گفتوگو، از بایرون هاوارد و جرد بوش پرسیدند آیا این موج طرفداری و نظریهپردازیها را نادیده میگیرند یا در نوشتن رابطهی دو شخصیت به آن فکر میکنند؟
هاوارد با لبخند گفت: «من عاشق این هستم که از همان فیلم اول میان تماشاگران دربارهی رابطهی نیک و جودی صحبت بود. شیمی بین آنها انکارناپذیره، حالا هرطور که بخواهید تعبیرش کنید. برای ما فوقالعادهست، چون نشان میدهد مردم واقعاً آن دو را دوست داشتند. از آن جایی که داستان قسمت دوم فقط چند هفته بعد از اتفاقات قسمت اول شروع میشود، فرصت داریم همان انرژی، تضاد و صمیمیت را ادامه دهیم. این بار همه چیز در سطحی بالاتر اتفاق میافتد و همین باعث شده فیلم زندهتر به نظر برسد.»
بوش هم تأیید کرد و با خنده گفت: «من ناخواسته وارد پرهیاهوترین جامعهی طرفداران زوتوپیا شدم؛ یعنی سه تا بچههام! هر سه دربارهی اینکه در فیلم جدید چه چیزی باید باشد، چه خوب است یا چه چیزی ممکن است کل داستان را خراب کند، نظر دارند! سالهاست منبع دائمی بازخورد برای من بودهاند، پس برای هر واکنشی آمادهام.»
وقتی از او پرسیدند فرزندانش چه چیزی را منع کردهاند، پاسخ داد: «هیچ دنبالهای نساز! واقعاً مرا نشاندند و گفتند: «بابا، لطفاً دنباله نساز.» و من گفتم: «ما در حال کار روی موانا ۲ و زوتوپیا ۲ هستیم.» واکنششان این بود: «واقعاً؟!» اما بخش جالب ماجرا این بود که باید دوباره دلشان را به دست میآوردیم. وقتی موانا ۲ را دیدند، واقعاً خوششان آمد و حالا منتظر زوتوپیا ۲ هستند. به نظرم سادهترین نوع انتقاد این است که بگویی: «چرا دوباره همان داستان را تعریف میکنی؟» اما واقعیت این است که ما عاشق این دنیا و این شخصیتها هستیم. کار با نیک و جودی همیشه لذتبخش است. پرسش اصلی ما این بود که چگونه میتوان داستانشان را ادامه داد به شکلی که طبیعی و باورپذیر باشد و در عین حال، تماشاگر را غافلگیر کند. چالش اصلی زوتوپیا ۲ همین است؛ برآورده کردن انتظارات و در عین حال، ارائهی لحظههایی که مخاطب را شگفتزده کند؛ و این دقیقاً همان چیزی است که بیش از هر چیز به آن افتخار میکنیم.»
از شهردار وینددنسر تا دکتر فازبی؛ چهرههای جدید زوتوپیا

شهردار وینددنسر و تیم جدید زوتوپیا؛ چهرههایی تازه در شهری همیشه زنده.
ما همین حالا هم نیک و جودی را دوست داریم، و حالا به نظر میرسد قرار است عاشق گری هم بشویم. اما به جز این شخصیتها، کدام یکی از تازهواردها داستان جالبتری دارد؟
جرد بوش بلافاصله جواب میدهد: «قطعاً وینددنسر.»
بایرون هاوارد اضافه میکند: «وینددنسر حسابی سروصدا به پا میکند. شهردار اسب ما، وینددنسر، از آن شخصیتهایی است که از همان لحظهی اول حضورش در ذهن میماند.»
بوش ادامه میدهد: «و البته نیبلز هم واقعاً به اوج خودش رسیده است. او به بهترین شکل ممکن یک شخصیت عجیبوغریب است. فورچون فیمستر در صداپیشگی او عالی عمل کرده است.»
هاوارد با خنده میگوید: «او واقعاً بامزه است. هر بار که برای ضبط میآمد، ازش میخواستیم عجیبتر بازی کند، و او همیشه با اشتیاق میگفت «حتماً، من آمادهام!» از همان ابتدا فوقالعاده بود و مطمئنم خیلی زود به یکی از شخصیتهای محبوب تماشاگران تبدیل میشود.»
بوش سپس از اندی سمبرگ یاد میکند: «اندی سمبرگ در نقش پاوبرت بینهایت خندهدار است. هنوز هیچ صحنهای از او در تیزرها ندیدهاید، اما مطمئن باشید وقتی ظاهر شود، صحنه را از آن خودش میکند. نکتهی جالب اینجاست که در این فیلم چندین کمدین برجسته صداپیشگی میکنند، اما هر کدام باید سبک طنز خاص خودشان را حفظ کنند تا حس تکرار به مخاطب منتقل نشود. ما هم مرتب در حال اضافه کردن ترکیبهای تازه و غیرمنتظره هستیم تا ببینیم برخورد میان این شخصیتها چه نتیجهای میدهد. تعامل فورتون با جیسون بیتمن واقعاً جذاب است و در کل، پیدا کردن این زوجهای عجیب برایمان به تجربهای سرگرمکننده تبدیل شده است.»
وقتی از آنها پرسیدند آخرین شخصیتی که به داستان اضافه شده و حالا تصور فیلم بدون او غیرممکن است چه کسی بوده، هاوارد گفت:
«اندی سمبرگ با پاوبرت نسبتاً دیر به پروژه اضافه شد. پیدا کردن ریتم مناسب برایش کمی سخت بود، چون انرژی خاص خودش را دارد. یادم هست وقتی برای اولینبار وارد اتاق داستان شدم و دیدم وینددنسر قرار است در فیلم باشد، گفتم صبر کنید، اسب داریم؟! بعد که طراحیاش را دیدم، گفتم چه اسبی! اون عضلات رو ببین! واقعاً غافلگیر شدم و از همان لحظه عاشقش شدم. بزرگتر شدن دنیای زوتوپیا و دیدن تعامل این شخصیتها با یکدیگر واقعاً لذتبخش است.»
بوش در ادامه گفت: «اما تازهترین شخصیت مهم فیلم احتمالاً دکتر فازبی است که کوئینتا برانسون صداپیشگیاش را انجام میدهد. او حیوان درمانگر داستان است و نمیتوانم تصور کنم این فیلم بدون او وجود داشته باشد. نقشی که در داستان نیک و جودی ایفا میکند فوقالعاده است. برای من، او یکی از بهترین بخشهای فیلم است.»
جرد بوش: مهمتر از داستان، رشد شخصیتها بود

رشد نیک و جودی در سفری مشترک
وقتی از کارگردانها پرسیده شد پایان فیلم چقدر با چیزی که در ابتدا تصور کرده بودند تفاوت دارد، بایرون هاوارد بلافاصله گفت: «هیچ چیزی لو نده!»
جرد بوش با خنده پاسخ داد: «قول میدهم چیزی فاش نکنم.» بعد کمی مکث کرد و ادامه داد:
«وقتی ساخت چنین فیلمی را شروع میکنیم، باید یک مسیر روشن داشته باشیم. گاهی این مسیر، داستان نیست، بلکه رشد و تحول شخصیتهاست. میتوانم بگویم پنج سال پیش هدف ما دربارهی مسیر شخصیتی نیک و جودی کاملاً مشخص بود و آن هدف تا امروز تغییر نکرده است. جایی که فیلم در آن به پایان میرسد و معنایی که این پایان برای رابطهی این دو شخصیت دارد، دقیقاً همان چیزی است که از ابتدا دنبال میکردیم. مسیر رسیدن به آن البته پرپیچوخم و پر از تغییر بود، اما از نتیجه واقعاً احساس غرور میکنم. پایانی است که هم احساسی است و هم منطقی، و به زیبایی نشان میدهد نیک و جودی در این سفر مشترک چقدر رشد کردهاند.»
هاوارد هم اضافه کرد:
«گری، مار آبی فیلم، یکی از شخصیتهای اصلی است و حس خاصی از “جادو” را با خودش میآورد. در دنیای زوتوپیا خبری از جادو نیست؛ همه چیز به قوانین واقعی طبیعت و فیزیک وفادار است. اما در مورد گری، نحوهی نگاه او به دنیا و چگونگی روایت داستانش، چیزی منحصربهفرد وجود دارد. او طعمی تازه و غیرمنتظره به این جهان میدهد. راستش فکر نمیکردم بتوانیم چنین لایهای از احساس و معنویت را وارد این دنیا کنیم، اما گری دقیقاً همین را برای ما به ارمغان آورد.»
شمارش معکوس برای دیدار دوباره با نیک و جودی
پس از سالها انتظار، سرانجام وقتش رسیده که به دنیای پرجنبوجوش زوتوپیا بازگردیم؛ دنیایی که با Zootopia 2 قرار است گوشهای تازه از ماجراهای نیک و جودی را پیش چشممان قرار دهد. سازندگان با تمرکز بر رابطهی دو شخصیت محبوب قبلی، شخصیتهای تازهای به داستان اضافه کردهاند که هم فضا را گستردهتر میکنند و هم ترکیبی از طنز، هیجان و احساس را ارائه میدهند. بسیاری از طرفداران طی نظرسنجیها و بررسیهای سایتهای انیمیشن، خوشبینی بالای خود را نسبت به این دنباله اعلام کردهاند و در شبکههای اجتماعی هیجانِ بازگشت به زوتوپیا موج میزند.
حالا که فقط کمی تا اکران رسمی باقی مانده، هیجان میان طرفداران به اوج رسیده است. خیلیها در شبکههای اجتماعی از روزشماری برای دیدن دوباره نیک و جودی میگویند و امیدوارند این دنباله همان حس شیرین و هوشمندانهی قسمت اول را زنده کند. به نظر میرسد Zootopia 2 قرار است ترکیبی از ماجراجویی، شوخطبعی و احساسات واقعی باشد. تجربهای که نه فقط برای طرفداران قدیمی، بلکه برای نسل جدید بینندگان هم جذاب خواهد بود. شما چطور؟ بیشتر منتظرید دوباره دوستی نیک و جودی را ببینید یا کنجکاوید بدانید این بار در زوتوپیا چه معمای تازهای در انتظارشان است؟
منبع: Collider
بهترین بازی های ترسناک با امید لنون؛ میزگیم ویژه هالووین 🎃
نظرات