سیریوس بلک (Sirius Black) که عضوی از خاندان فوقالعاده مهم و قدرتمند بلک محسوب میشود، یکی از جذابترین شخصیتهایی است که میتوان در دنیای جادوگری جی. کی. رولینگ پیدا کرد. سیریوس که پدر خوانده هری نیز محسوب میشود، جزو معدود افرادی است که توانست از زندان آزکابان جان سالم به در ببرد.
سیریوس بلک سوم (Sirius Black III) که با القابی مثل پدفوت و اسنافلز هم معروف است، یک جادوگر اصیلزاده انگلیسی و عضوی از خاندان بلک به شمار میرود. او بزرگترین پسر اوریون و والبورگا بلک است و برادر کوچکتری به اسم رگولوس بلک دارد. اما شاید مهمترین رابطهای که در مورد شخصیت مورد بحث متمایز است، رابطه او و هری پاتر به شمار میرود. ما بارها و بارها دیدهایم و شنیدهایم و خواندهایم که جناب بلک، پدر خوانده هری محسوب میشود. این در حالی است که در ابتدای داستان، هری او را به عنوان یک خیانتکار میشناخت که حتی زندان آزکابان هم برای نگهداری او به اندازه کافی تاریک نبود.
با وجود اینکه خاندان بلک به اصل خون خالص جادوگرها اعتقاد داشتند، سیریوس بلک معتقد بود که نیمهاصیلها و ماگلزادهها نیز استحقاق استفاده از جادو و تحصیل در هاگوارتز را دارند. در حالی که تقریبا تمام اعضای این خانواده به عضوی از گروه اسلایدرین در میآیند، سیریوس به گروه گریفندور ملحق شد و سنت خانواده را زیر پا گذاشت. او در بین سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ در مدرسه هاگوارتز تحصیل کرد و جزو دوستان نزدیک جیمز پاتر، پدر اصلی هری پاتر، بود.
رابطه سیریوس بلک و خانوادهاش به خاطر اختلاف نظرها کمکم تیره و تار شد و به وخامت کشید. در همین حین، او رابطه دوستانه نزدیکی با جیمز پاتر و رموس لوپین برقرار کرد و آنها را بیشتر خانواده خود میدانست تا خاندان بلک. علاوه بر این دو اسم ذکر شده، سیریوس با پیتر پتیگرو هم رابطه دوستانهای داشت و این چهار نفر، یک گروه صمیمی را تشکیل داده بودند. این چهار نفر که با لقب مارائودرها (Marauders) هم شناخته میشدند، در حین جنگ جهانی جادویی اول به محفل ققنوس پیوستند تا با لرد ولدمورت و مرگخوارهای وی مبارزه کنند.
اما یکی از مهمترین نکات داستانی در مورد سیریوس، حضور او به عنوان پدرخوانده هری پاتر است. او رابطه دوستانهای با جیمز و لیلی پاتر داشت و پس از مرگ آنها، احساس مسئولیت سنگینی نسبت به فرزند آنها میکرد. از آنجایی که پیتر پتیگرو با خیانت به پاترها باعث مرگشان شد، سیریوس بلک با خود قسم خورد که باید یک روز انتقامش را بگیرد و پتیگرو خیانتکار را به اعماق داغ جهنم بفرستد. البته پیتر پتیگرو که فرد باهوشی بود، برای سیریوس پاپوش دوخت و قضیه خیانت به جیمز و لیلی پاتر را به گردن وی انداخت. علاوه بر این، پیتر نقشههایش را به گونهای پیش برد که جرم قتل خودش و ۱۲ ماگل دیگر هم به او نسبت داده شود. یعنی مردم مدتها فکر میکردند که سیریوس به اضافه خیانت به پاترها، پیتر پتیگرو و گروه دیگری از ماگلها را به قتل رسانده است.
در ادامه این اتهامهای سنگین و جانسوز، سیریوس بلک به زندان آزکابان فرستاده شد تا ۱۲ سال از کابوسوارترین لحظات زندگیاش را در آنجا تجربه کند. اما پس از این همه اسارت، او اقدامی تاریخی رقم زد. او به اولین فرد در تاریخ تبدیل شد که توانست بدون کمک خارجی، از آزکابان فرار کند و زنده بیرون آید. او این کار را به تغییر شکل به یگ سگ بزرگ انجام داد تا دیوانهسازها موفق به تشخیص و کنترل او نشوند؛ چرا که این موجودات توانایی تاثیر گذاشتن روی حیوانات را ندارند. به هر حال و پس از کلی سختی، سیریوس از آزکابان فرار کرد تا بتواند مسیر رستگاری را در پیش بگیرد و اتهامات اشتباهی که به وی زده میشود را تکذیب کند.
سیریوس بلک پس از مرگش بیگناه اعلام شد، اما زنده نبود تا بتواند با آزادی از انعکاس نور آفتاب لذت ببرد
هنگامی که سیریوس بلک فرار کرد، توانست بیگناهی خود را به رموس لوپین و هری پاتر نشان دهد و بگوید که خیانتکار واقعی پیتر پتیگرو بوده است. اما متاسفانه در زمانی که او داشت رفع اتهامات را انجام میداد، دیوانهسازها حمله کردند و پیتر پتیگرو پا به فرار گذاشت. سیریوس هم که با رفتن پیتر مدرکی برای اثبات بیگناهی خویش نداشت، مجبور شد پنهان شود تا دوباره توسط مسئولین وزارت سحر و جادو به زندان آزکابان بر نگردد.
در سال ۱۹۹۵ و هنگامی که لرد ولدمورت به صورت باشکوهی به دنیای هری پاتر بازگشت، سیریوس بلک هم دوباره به محفل ققنوس پیوست تا بتواند در کنار سایر اعضا، در مقابل نیروهای تاریکی ایستادگی کند. در همان برهه و در نبرد اداره اسرار، سیریوس دوست داشتنی توسط دختر عمه شرور خود یعنی بلاتریکس لسترنج به قتل رسید و جان سپرد. پس از این واقعه تلخ، وزارت سحر و جادو سیریوس را بیگناه اعلام کرد و اتهامات را از او برداشت. منتها پس از این حکم، پدر خوانده هری دیگر زنده نبود تا بتواند پس از سالها اسارت و فرار، از طعم شیرین آزادی لذت ببرد. چند وقت بعد، مالی ویزلی بلاتریکس لسترنج را کشت تا بتواند با گرفتن انتقام وی، کمی از درد زخمش فقدان او کم کند.
هری پاتر هم که علاقه زیاد به سیریوس بلک داشت، تصمیم گرفت اسم بزرگترین پسرش را به یاد او و پدر اصلیاش، جیمز سیریوس پاتر بگذارد. اجازه دهید مقاله معرفی این شخصیت را با جملهای تمام کنیم که خودش در مورد نحوه زنده ماندن در زندان آزکابان گفته بود:«نمیدانم چگونه انجامش دادم. فکر کنم تنها دلیلی که باعث شد عقلم را از دست ندهم، این بود که میدانستم بیگناه هستم. این یک فکر و خاطره خوب نبود و به همین خاطر، دیوانهسازها نمیتوانستند آن را از ذهنم پاک کنند. اما همین فکر من را عاقل نگه داشت تا فراموش نکنم چه کسی هستم، به من کمک کرد تا قدرتم را نگه دارم. هنگامی که همه چیز خیلی سخت شد، توانستم در سلولم به یک سگ تبدیل شوم.»
نظر شما در این باره چیست؟ دیدگاههای خود را با تیم بازار و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: Harrypotter.fandom
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
نظرات