فیلم هری پاتر
اخبار سینما و انیمیشن خبر

۱۰ صحنه مهم از کتاب‌های هری پاتر که هرگز به پرده سینما نرسیدند

زمانی که شرکت برادران وارنر (Warner Bros) رمان‌های هری پاتر (Harry Potter) نوشته جی کی رولینگ را اقتباس کرد، یک ضیافت بصری از جادو، هرج و مرج و شیطنت را به ما هدیه داد. از اولین نگاه خیره کننده به مدرسه هاگوارتز گرفته تا لرزهایی که با گفتن واژه «همیشه» توسط اسنیپ بر تن‌مان نشست، این فیلم‌ها لحظاتی فراموش نشدنی را به نمایش گذاشتند که برخی از آن‌ها حتی در کتاب‌های اصلی هم وجود نداشتند.

اما گفتنیست در حالی که شرکت برادران وارنر، چند صحنه جدید به داستان اضافه کرد، در عوض بعضی از مهم‌ترین لحظات کتاب‌ها را که برای خط داستانی بسیار حیاتی بودند، حذف نمود. البته، تبدیل هفت رمان بلند به هشت فیلم، کار آسانی نیست. طبیعی است که همه چیز نمی‌توانست در نسخه نهایی جای بگیرد؛ اما بعضی از حذف‌ها واقعاً در حد یک جنایت بودند. بنابراین امروز نگاهی می‌اندازیم به ۱۰ صحنه فوق‌العاده از کتاب‌های هری پاتر که هرگز راهی به فیلم‌ها پیدا نکردند.

این مطلب بخش‌هایی از داستان هری پاتر را فاش می‌کند

۱. ریتا اسکیتر یک جانورنما بود

فیلم هری پاتر

اولین چیزی که به ذهن می‌رسد، راز ریتا اسکیتر در کتاب جام آتش (Goblet of Fire) است. این خبرنگار مشهور تنها به خاطر قلم فریبنده‌اش قدرتمند نبود. حقیقت پشت روزنامه‌نگاری رسواکننده ریتا اسکیتر، شکل جانورنمای (Animagus) ثبت‌نشده او بود. با این‌که شخصیت او در فیلم معرفی شد، اما شرکت برادران وارنر تصمیم گرفت تا به طرز عجیبی این بخش را کنار بگذارد.

تمام خط داستانی مربوط به مقاله‌های بی‌پرده و جنجالی ریتا اسکیتر، به شکل جانورنمای او مرتبط بود. ریتا در واقع قادر بود به یک سوسک تبدیل شود؛ اما هیچ‌کس از این موضوع آگاه نبود؛ زیرا او هرگز این توانایی را به وزارت سحر و جادو گزارش نکرده بود. در عوض، از این شکل جانورنمای غیرقانونی برای استراق سمع گفتگوها و جمع‌آوری اطلاعات جهت روزنامه‌نگاری تحریک‌آمیز خود استفاده می‌کرد، بدون آن‌که شناسایی شود.

حضور شخصیت‌ مهم هری پاتر در سریال که در فیلم نبود

اما پس از آن‌که ریتا اسکیتر با روزنامه‌نگاری زرد خود، هری پاتر و هرماینی را قربانی شایعه‌سازی‌هایش کرد، هرماینی به‌عنوان یک جادوگر باهوش توانست با کنار هم قرار دادن سرنخ‌های ظریف، راز ریتا را کشف کند. سرانجام، او را در حالی‌ که هنوز در قالب جانورنمای خود بود، درون شیشه‌ای نشکن گرفتار کرد و با تهدید به افشاگری، او را وادار نمود تا مدتی سکوت اختیار کند. به این ترتیب، مقالات مسموم ریتا برای مدتی نزدیک به یک سال متوقف شدند.

این صحنه نه‌تنها هوشمندانه بود، بلکه نشان‌دهنده درایت، استواری اخلاقی و نخستین گام جدی هرماینی در مسیر افشای فعالانه حقیقت به‌شمار می‌آمد. فیلم به‌طور کامل از بازنمایی این لحظه پیچیده و خاصِ هرماینی در نقش واقعی خودش، صرف‌نظر کرد و حتی به راز ریتا اسکیتر نیز نپرداخت.

۲. عمل‌گرایی هرماینی و سازمان .S.P.E.W

فیلم هری پاتر

در نهایت مشخص می‌شود که فیلم جام آتش واقعاً در حق شخصیت هرماینی گرنجر بی‌عدالتی کرده است. این فیلم، در حالی که تنها به نمایش جنبه عاقل و اهل دستور او پرداخت، کاملاً جنبه جسورانه‌ و روحیه مبارزه‌طلبانه و میل عمیق او برای دفاع از محرومان و ضعیف‌ترها را نادیده گرفت. هرماینی، به‌عنوان جادوگری که در خانواده‌ای غیرجادوگر (ماگل‌زاده) و در دنیایی که شیفته اصالت خون است متولد‌شده، تنها کسی بود که واقعاً رنج و جایگاه حاشیه‌نشینان را درک می‌کرد.

همین موضوع، جرقه‌ عمل‌گرایی هرماینی در دفاع از حقوق جن‌های خانگی را زد و انگیزه‌ای برای تأسیس سازمان .S.P.E.W یا انجمن ترویج رفاه جن و پری‌ها شد. او پس از مشاهده نحوه رفتار اربابان با این موجودات و شرایط طاقت‌فرسای کارشان در آشپزخانه مدرسه هاگوارتز، تصمیم گرفت تا برای حقوق آن‌ها مبارزه کند. هرماینی برای آزادی‌شان کلاه می‌بافت، جزوه و بروشور پخش می‌کرد و حتی با رون ویزلی، که تلاش‌هایش را به سخره می‌گرفت، به‌صورت جدی بحث می‌کرد.

اگرچه تلاش‌های هرماینی در نهایت بی‌نتیجه ماند، اما این بخش، لحظه‌ای بسیار مهم در شکل‌گیری شخصیت او بود. هم‌دلی عمیق، تمایل به دفاع از نیازمندان و پایداری اخلاقی هرماینی حتی در مواجهه با تمسخر، از جنبه‌های کلیدی دوران رشد او به‌شمار می‌رفتند و این ویژگی‌ها بعدها نقشی اساسی در شخصیت بالغ او ایفا کردند.

این ماجرا همچنین تنش‌های تند و تیز میان هرماینی و رون را برجسته‌تر می‌کرد و بیش از پیش نشان می‌داد که جامعه جادوگری، خود نیز از بی‌عدالتی‌های ساختاری در امان نیست. اما فیلم به‌کلی از این بخش مهم چشم‌پوشی کرد و از پرداختن به عمق عمل‌گرایی هرماینی خودداری نمود. باید گفت که هرماینی واقعا شایسته نمایشی بسیار دقیق‌تر و شایسته‌تر در فیلم‌های هری پاتر بود.

۳. بارتی کراوچ و وینکی

فیلم هری پاتر

به‌نظر می‌رسد که جام آتش ضعیف‌ترین اقتباس سینمایی در میان همه کتاب‌های هری پاتر بوده است؛ چراکه به‌طور مداوم صحنه‌هایی از این کتاب وجود دارند که هرگز راهی به پرده سینما پیدا نکردند. در کتاب، هنگام جام جهانی کوییدیچ، زمانی که مرگ‌خواران به مراسم نفوذ می‌کنند و نشان شوم را در آسمان ظاهر می‌سازند، این یک جن خانگی است که به اشتباه مقصر شناخته می‌شود.

اما این شخصیت، نه دابی است و نه کریچر؛ تنها دو جن خانگی‌ای که در فیلم‌ها حضور داشتند. این جن، خدمتکار بارتیمیوس کراوچ یعنی وینکی بود که توسط آموس دیگوری به احضار نشان شوم متهم می‌شود. در کتاب، بارتی کراوچ جونیور که خود را به شکل «مد-آی مودی» درآورده، چوب‌دستی هری را در جریان جام جهانی کوییدیچ می‌دزدد، به جنگل می‌گریزد و طلسم نشان شوم را در آسمان ظاهر می‌سازد.

در این میان، وینکی، که با وجود ترس و ناتوانی همچنان وفادار باقی مانده، به دنبال او می‌دود و سعی دارد تا او را مهار کند. با این حال، وقتی مأموران وزارتخانه از راه می‌رسند، این وینکی است که به اشتباه متهم می‌شود؛ نه جادوگر واقعی‌ای که پشت پرده همه‌چیز بوده است. در جریان بازجویی، آموس دیگوری او را به احضار نشان شوم متهم می‌کند؛ چراکه چوب‌دستی در نزدیکی او پیدا شده بود.

با آن‌که وینکی می‌توانست حقیقت را فاش کند، اما به دلیل وفاداری بی‌چون و چرایش به اربابش، ترجیح داد سکوت کند و مسئولیت را بر عهده بگیرد؛ با این تصور که بارتی کراوچِ پدر از او حمایت خواهد کرد. اما در نهایت، اربابش به جای حمایت، او را از خدمت اخراج می‌کند. این مجازات بی‌رحمانه، وینکی را کاملاً درهم می‌شکند و او را با فقدان هدف، منزلت و وفاداری‌اش به خانواده کراوچ تنها می‌گذارد. گرچه این لحظه تلخ، مفاهیمی عمیق چون وفاداری، قدرت و بی‌عدالتی را برجسته می‌سازد، اما فیلم به شکلی تأسف‌بار آن را کاملاً کنار گذاشته است.

۴. صحنه‌های نویل همراه با مادرش

فیلم هری پاتر

در محفل ققنوس (Order of the Phoenix)، زمانی که سه‌ نفر طلایی داستان، پس از حمله به آرتور ویزلی به بیمارستان سنت مانگو می‌روند، به‌طور اتفاقی با نویل و مادربزرگش برخورد می‌کنند. دلیل حضور آن‌ها، ملاقات با مادر نویل یعنی آلیس لانگ‌باتم است؛ کسی که به‌دلیل شکنجه بی‌رحمانه توسط بلاتریکس لسترنج و دیگر مرگ‌خواران، از نظر ذهنی تقریباً غیرقابل شناسایی شده است.

در طول آن صحنه، آلیس با گام‌هایی آهسته به سمت نویل می‌آید، در حالی که تکه‌ای از کاغذ آدامس Drooble’s Blowing Gum را در دست دارد و همان را با حالتی کودکانه و ناپایدار به نویل تقدیم می‌کند. این به معنی یک پژواک شکسته از عشق و قدردانی مادری نسبت به فرزندش بود.

سریال هری پاتر با تنظیم زمانی دهه ۹۰ می‌آید

آلیس لانگ‌باتم توسط مرگ‌خواران تا مرز جنون شکنجه شده بود؛ اما با وجود حافظه آسیب دیده‌اش، هنوز جرقه‌ای از شناخت نسبت به نویل در وجودش باقی مانده بود. او نه‌تنها با دادن تکه‌ای کاغذ، احساس خود را به شیوه‌ای گنگ ابراز کرد، بلکه با صاف کردن موهای نویل و نگاه عمیق و درگیرش، که گویی در تلاش برای به‌یادآوردن چیزی بود، نشانه‌هایی از مهر مادری را از خود نشان داد؛ مهر و محبتی که حتی شکنجه هم نتوانسته بود به‌کلی آن را از میان ببرد.

این صحنه بُعدی انسانی را به شخصیت نویل می‌بخشید و نشان می‌داد که شجاعت او تصادفی نیست، بلکه از دل رنج عمیق و فقدانی دردناک زاده شده است. اما فیلم به‌شکل تأسف‌برانگیزی این لحظه ناب و احساسی را کاملاً حذف کرد و با این کار، فداکاری خانواده لانگ‌باتم را به‌طور کامل نادیده گرفت.

۵. هری پاتر و ترمیم چوب‌دستی‌اش

فیلم هری پاتر

در کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ (Harry Potter and the Deathly Hallows)، چوب‌دستی اصلی هری که از چوب درخت مقدس و پر ققنوس ساخته شده بود، در جریان فرار از وزارت سحر و جادو به‌طور جبران‌ناپذیری ترک برمی‌دارد. با وجود آن‌که هرماینی و حتی اولیوندر اذعان می‌کنند که این آسیب قابل ترمیم نیست، هری بعدها، پس از نبرد هاگوارتز، با بهره‌گیری از قدرت بی‌نظیر چوب‌دستی ارشد، آن را در صحنه‌ای به‌شدت احساسی ترمیم می‌کند.

هری چوب‌دستی شکسته‌اش را بر روی میز مدیر مدرسه گذاشت و با نوک چوب‌دستی ارشد آن را لمس کرد و با زمزمه کردن طلسم «Reparo» موفق شد تا چوب‌دستی‌اش را ترمیم کند. این صحنه به‌طور کامل از نسخه نهایی فیلم حذف شد و در عوض، فیلم بخشی را بزرگ‌نمایی کرد که در آن هری چوب‌دستی ارشد را می‌شکند. اما برخلاف اقتباس سینمایی، در کتاب، هری با اندیشه و احترام، چوب‌دستی ارشد را به مقبره دامبلدور بازمی‌گرداند.

اگرچه در پایان نبرد هاگوارتز، هری صاحب چوب‌دستی ارشد شده بود، اما آگاهانه چوب‌دستی فروتنانه خودش را به قدرتمندترین چوب‌دستی دنیای جادوگری ترجیح داد و همان‌جا بود که، پس از تعمیر چوب‌دستی اصلی‌اش، چوب‌دستی ارشد را به آرامگاه دامبلدور بازگرداند، با این نیت که میراث شکست‌ناپذیر آن با مرگ خودش پایان یابد.

در حالی که این اقدام قدرتمندانه پایانی، به‌خوبی فروتنی و قدرت اخلاقی هری را به تصویر می‌کشید، فیلم به‌کلی هدف اصلی آن را نادیده گرفت. فیلم یادگاران مرگ: بخش دوم (Deathly Hallow: Part 2) بی‌دلیل صحنه‌ای ساختگی از شکستن چوب‌دستی را خلق کرد، در حالی که می‌توانست به‌سادگی نشان دهد که هری چوب‌دستی را به آرامگاه دامبلدور بازمی‌گرداند.

۶. ساخت هورکراکس و هپزیبا اسمیت

فیلم هری پاتر

با وجود این‌که ولدمورت شرور نهایی دنیای جادوگری بود، فیلم‌ها هرگز به گذشته او نپرداختند. علاوه بر این، آن‌ها بخشی را که ولدمورت در حال ساخت هورکراکس‌هایش بود نیز نادیده گرفتند. در فصل بیستم کتاب شاهزاده دورگه (Half-Blood Prince)، هری پاتر شاهد یک خاطره است که در آن ولدمورت به دیدن هپزیبا اسمیت می‌رود تا آثار جادویی او، از جمله جام هلگا هافلپاف را تحسین کند.

هپزیبا اسمیت یک مجموعه‌دار ثروتمند آثار جادویی بود و تنها بازمانده زنده از نسل هلگا هافلپاف به شمار می‌رفت. در کتاب، به‌طور ضمنی اشاره می‌شود که هپزیبا مدت کوتاهی پس از دیدار با ولدمورت جان خود را از دست داد و جن خانگی او یعنی هاکی، به‌دلیل مسموم کردن تصادفی شیر کاکائویش محکوم شد. اما در واقع، هپزیبا یکی از قربانیان ولدمورت بود که در جریان تلاش او برای ساخت هورکراکس‌ها، زندگی‌اش را از دست داد.

اما با این‌که این یکی از وحشتناک‌ترین افشاگری‌ها درباره جاه‌طلبی بی‌رحمانه ولدمورت بود، تماشاگران فیلم‌ها هرگز فرصتی برای دیدن گذشته تاریک لرد ولدمورت، فریبکاری‌های او و نخستین گام‌هایش به‌سوی شر مطلق پیدا نکردند. فیلم‌ها همه این‌ها را به یک ادعای ساده از زبان اسلاگهورن خلاصه کردند و ما را از یکی از مهم‌ترین ریشه‌های داستان هورکراکس‌ها محروم ساختند.

۷. خانواده ولدمورت

فیلم هری پاتر

باز هم در کتاب شاهزاده دورگه، یک صحنه فلش‌بک در قاب اندیشه (Pensieve) وجود دارد که در آن دامبلدور هری را در مسیر داستان تراژیک خانواده گانت راهنمایی می‌کند؛ داستانی که در واقع حکم پیش‌زمینه شکل‌گیری شخصیت ولدمورت را دارد. در این خاطره، با غرور و تعصب ماروولو گانت روبرو می‌شویم؛ همچنین با دو فرزندش، مروپ و مورفین گانت و عشق تراژیک مروپ به مشنگ ثروتمندی به نام تام ریدل آشنا می‌گردیم.

در کتاب‌ها به‌طور ضمنی اشاره شده بود که مروپ گانت، همسایه‌اش تام ریدل را با استفاده از معجون عشق «آمورتنشیا» (Amortentia) افسون کرده بود و حتی از او باردار شد. اما زمانی که اثر معجون از بین رفت، تام مروپ را ترک کرد. این رهاشدگی باعث شد تا مروپ فرزندش را که بعدها به لرد ولدمورت تبدیل شد، در یتیم‌خانه وول (Wool) به دنیا بیاورد.

سفر به دنیای هری پاتر: قبرستان لیتل هنگلتون، زادگاه دوباره لرد ولدمورت

این پیش‌زمینه به خوانندگان کمک می‌کند تا بفهمند چرا ولدمورت این‌قدر شرور بود و چرا هیچ‌گاه احساسات انسانی مانند عشق، شفقت یا دلسوزی را درک نکرد. او زاده عشقی ساختگی و بدون عاطفه بود و همین از پایه شخصیت بی‌رحم و سرد او را شکل داد. در ادامه می‌بینیم که لرد سیاه خود را از میراث سمی‌اش رها می‌کند؛ او پدر، پدربزرگ و مادربزرگش را به قتل می‌رساند. در این‌جا شاهد تولد نفرت او و میراثی از بی‌رحمی هستیم؛ اما با این‌که این داستان، درک ما را از مفاهیمی چون ترس، هویت و پیامدهای انتخاب‌های مروپ عمیق‌تر می‌کرد، هرگز وارد فیلم‌ها نشد.

۸. کمک هری به فروشگاه شوخی‌های جادویی ویزلی‌ها

فیلم هری پاتر

در فیلم‌های هری پاتر، فروشگاه شوخی‌های جادویی ویزلی‌ها (Weasleys’ Wizard Wheezes) ناگهان و به‌طرز جادویی و به‌شکلی رنگارنگ، پرجنب‌وجوش و پر از اختراعات عجیب و بامزه، در کوچه دیاگون ظاهر می‌شود. اما فیلم‌ها هرگز نشان نمی‌دهند که فِرِد و جورج چطور اصلاً توانستند این فروشگاه را راه‌اندازی کنند. با توجه به این‌که خانواده ویزلی همیشه به‌عنوان فقیر توصیف می‌شدند، مشخص است که آن‌ها انبوهی از گالیون (ارزشمندترین واحد پول دنیای جادوگری) در گاوصندوقشان نداشتند. پس پول اولیه برای شروع کار از کجا آمد؟

پاسخ این سوال در کتاب جام آتش آمده است. درست بعد از این‌که هری مسابقات سه‌جادوگر را می‌برد و هزار گالیون جایزه دریافت می‌کند، تمام این پول را به فرد و جرج می‌دهد. از آن‌جایی که هری هیچ تمایلی به نگه‌داشتن جایزه نداشت، تصمیم می‌گیرد که آن را در اختیار دوقلوهای خانواده ویزلی قرار دهد تا به رویایشان جامه عمل بپوشانند. بعدها، فرد و جرج از همین پول برای راه‌اندازی فروشگاه شوخی‌های جادویی‌شان استفاده می‌کنند.

این لحظه‌ای انسانی و عمیقاً احساسی است که لایه‌های بیشتری به شخصیت هری اضافه می‌کند؛ پسری که در تاریک‌ترین دوران‌ها، ارزش شادی و خنده را درک کرده بود. فقط یک شرط کوچک داشت: این‌که آن‌ها باید بخشی از پول را صرف خرید یک دست لباس رسمی درست و حسابی برای رون کنند! این صحنه نه‌تنها سخاوت و قلب بزرگ هری را نشان می‌دهد، بلکه منشأ شکل‌گیری فروشگاه شوخی‌های جادویی ویزلی‌ها را نیز روشن می‌سازد. متأسفانه، فیلم‌ها به‌طور کامل از این گفتگوی احساسی و معنادار گذشتند و هرگز به هری اعتباری بابت سرمایه‌گذاری بی‌سروصدایش در یکی از نمادین‌ترین فروشگاه‌های کوچه دیاگون ندادند.

۹. گذشته دامبلدور

فیلم هری پاتر

در حالی که در فیلم‌های هری پاتر به بخش‌هایی از گذشته آلبوس دامبلدور اشاره شده، بسیاری از جزئیات و داستان‌های مهم یا حذف شده‌اند و یا به‌طور چشمگیری با کتاب‌ها تفاوت دارند. برای مثال، با وجود این‌که یادگاران مرگ به دو فیلم تقسیم شد، کمپانی برادران وارنر به‌طرز عجیبی فقط اشاره‌ای محدود به والدین دامبلدور یعنی پرسیوال و کندرا داشت.

علاوه بر این، فیلم‌ها از پرداختن به رابطه دامبلدور با برادر کوچک‌ترش یعنی ابرفورث، و خواهرشان یعنی آریانا نیز صرف‌نظر کردند. در کتاب‌ها می‌آموزیم که آریانا یک Obscurial (جادوگر کم‌سالی که به‌دلیل سرکوب شدن جادوی درونش، نیرویی تاریک در او شکل می‌گیرد) بود و در شرایطی تراژیک و دردناک، که دامبلدور و گلرت گریندل‌والد هم در آن دخیل بودند، جان خود را از دست داد.

فیلم‌ها همچنین از پرداختن به دوستی عمیق و در نهایت درگیری دامبلدور با گریندل‌والد نیز صرف‌نظر کردند؛ مردی که دامبلدور در مقطعی قصد داشت همراه او جهان را تحت یک ایدئولوژی تاریک، متحد کند. در کتاب، ما شاهد شرم، احساس گناه و درد درونی دامبلدور هستیم و در عین حال، وسوسه قدرت و فریبندگی شخصیت گریندل‌والد نیز به‌خوبی به تصویر کشیده شده است. این یکی از عمیق‌ترین و پربارترین افشاگری‌های شخصیتی در تمام مجموعه به‌شمار می‌رود؛ اما فیلم‌ها کاملاً از آن طفره می‌روند و پیچیدگی اخلاقی و ضعف‌های انسانی دامبلدور را در هاله‌ای از ابهام باقی می‌گذارند.

۱۰. خیانت و آشتی پرسی ویزلی

فیلم هری پاتر

اگر یک خط داستانی باشد که برای طرفداران قدیمی هری پاتر بسیار دردناک بوده، آن قطعاً سفر پیچیده پرسی ویزلی از یک وفادار مغرور وزارت سحر و جادو به پسری دورافتاده و در نهایت برادری بخشیده‌شده است. در حالی که فیلم‌ها بیشتر پرسی را در فیلم‌های اول به عنوان بخشی از طنز داستان نشان دادند، کتاب‌ها مسیر بسیار غنی‌تر و عاطفی‌تری را ارائه می‌کنند که فیلم‌ها از آن غفلت کردند.

در کتاب محفل ققنوس، زمانی که وزارت سحر و جادو شروع به بدنام کردن دامبلدور و انکار بازگشت ولدمورت می‌کند، پرسی به‌خاطر وفاداری بی‌چون و چرایش به وزارت، رابطه‌اش را با خانواده خود قطع می‌کند. او مسیر شغلی رو به رشدش را به افرادی که او را بزرگ کردند ترجیح می‌دهد. سال‌ها پرسی برای خانواده‌اش عملاً مرده به‌حساب می‌آمد و این موضوع بسیار دردناک بود. اما پشت غرور او همیشه ردپایی از دلتنگی و اشتیاق دیده می‌شد.

معرفی شخصیت‌های هری پاتر: جینی ویزلی، همسر هری پاتر

در نهایت، آن آشتی طولانی‌مدت در کتاب یادگاران مرگ و در جریان نبرد هاگوارتز رخ می‌دهد. وقتی جنگ شعله‌ور می‌شود، پرسی بالاخره حقیقت را می‌بیند و می‌فهمد که چه چیزی واقعاً اهمیت دارد. در همین زمان است که به سمت پدرش بازمی‌گردد و به‌طور آشکار از خانواده‌اش عذرخواهی می‌کند. پرسی با پذیرش اشتباهاتش، طلب بخشش می‌نماید.

در لحظه‌ای خام، احساسی و انسانی، آرتور تقریباً بلافاصله او را می‌بخشد و همان‌جاست که پرسی به خانواده‌اش می‌پیوندد تا علیه ولدمورت بجنگد. اما خیانت و آشتی‌ پرسی هرگز در فیلم‌ها به‌درستی مطرح نمی‌شود. بنابراین، در حالی که کتاب‌ها سفر کامل و دایره‌وار او را نشان می‌دهند، متأسفانه فیلم‌ها شخصیت او را نادیده می‌گیرند.

نظر شما درمورد این تفاوت‌ها چیست؟ دیدگاه خود را از طریق کامنت با تیم بازار و دیگران به اشتراک بگذارید.

منبع: Fandomwire 


دوست داشتنی‌ترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا ‪@alirexzam‬

دوست داشتنی‌ترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا @alirexzam

Loading

تگ ها

نظرات

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها