سرانجام انتظارها به پایان رسید و آرک نهایی و حماسی «شیطان کش» در قالب یک سهگانه سینمایی، سفر خود را آغاز کرد. بخش اول این مجموعه با عنوان «شیطان کش: قلعه بینهایت» (Demon Slayer: Infinity Castle) در تاریخ ۱۸ ژوئیه ۲۰۲۵ (۲۷ تیر ۱۴۰۴) سینماهای ژاپن را به تسخیر خود درآورد و طرفداران جهانی نیز از تاریخ ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵ (۲۱ شهریور ۱۴۰۴) شاهد این رویداد سینمایی خواهند بود. فیلم با مدت زمان قابل توجه ۲ ساعت و ۳۵ دقیقه، تماشاگران را دقیقاً به همان نقطه اوج هیجان در پایان آرک «تمرین هاشیرا» بازمیگرداند؛ جایی که سپاه شیطانکش سرانجام موزان را به دام میاندازد، اما با گشوده شدن ناگهانی دروازههای قلعه بینهایت، به درون هزارتوی ذهنی و معماری غیرممکن او کشیده میشوند.
شیاطین خاطرات انسانی خود را فراموش میکنند، اما روح هاکوجی هرگز به طور کامل در آکازا نمرد.
در دل این قلعه پر از آشوب و در میان نبردهای متعدد، یک رویارویی خاص وجود دارد که قلب تپنده این آرک داستانی است: مبارزه تانجیرو کامادو و گیو تومیوکا در برابر آکازا، شیطان رده بالای سوم. آکازا، که پیشتر در آرک «قطار موگن» با کشتن هاشیرا شعله، کیوجورو رنگوکو، به شخصیتی منفور اما به طرز عجیبی محبوب تبدیل شده بود، در این فیلم بازمیگردد تا پرده از رازهای وجودی خود بردارد. این نبرد، صرفاً یک تقابل فیزیکی نیست، بلکه سفری عمیق به دل یکی از تراژیکترین داستانهای دنیای انیمه است.
داستانی از یک انسان در هم شکسته
برای درک عمق فاجعه در نبرد نهایی آکازا، باید به گذشته انسانی او، به روزهایی که «هاکوجی» نام داشت، بازگردیم. دنیای «شیطان کش» پر از شخصیتهایی با سرگذشتهای دردناک است، اما داستان هاکوجی در اوج این تراژدیها قرار دارد. او جوانی بود که تمام زندگیاش صرف مراقبت از پدر بیمارش میشد و برای تهیه دارو، ناچار به دزدی بود. اما بار شرمندگی برای پدرش آنقدر سنگین بود که با نوشتن نامهای، خود را حلقآویز کرد تا پسرش دیگر مجبور به گناه نشود.
هاکوجی که تنها دلیل زندگیاش را از دست داده بود، به خیابانها پناه برد و خشم و اندوه خود را در مبارزات بیپایان خالی کرد. او به یک هیولای انسانی تبدیل شده بود تا اینکه «کیزو»، استاد یک دوجوی کوچک، نور را به زندگیاش بازگرداند. کیزو نه تنها او را بهعنوان شاگرد پذیرفت، بلکه مسئولیت مراقبت از دختر بیمارش، «کویوکی»، را نیز به او سپرد. برای اولین بار، هاکوجی طعم عشق، خانواده و هدف را چشید. او و کویوکی به یکدیگر دل بستند و قرار شد پس از بهبود کامل کویوکی، هاکوجی دوجو را به ارث ببرد و با او ازدواج کند.
اما سرنوشت، بیرحمتر از آن بود که این خوشبختی دوام بیاورد. اعضای یک دوجوی رقیب که به موفقیت کیزو حسادت میکردند، چاه آب آنها را مسموم کردند. هاکوجی که برای اطلاعرسانی به پدرش به سر مزار او رفته بود، وقتی بازگشت با اجساد بیجان استادش و نامزد محبوبش روبهرو شد. آن شب، هاکوجی با دست خالی به دوجوی رقیب حمله کرد و تمام ۶۷ عضو آن را با خشمی حیوانی از هم درید. این کشتار آنقدر وحشیانه بود که آوازهاش به گوش موزان رسید. موزان در برابر هاکوجی ظاهر شد؛ مردی که دیگر هیچچیز برای از دست دادن و هیچ ارادهای برای زندگی نداشت و اینگونه بود که «آکازا» متولد شد.
پژواک گذشته در وجود یک شیطان
شیاطین خاطرات انسانی خود را فراموش میکنند، اما روح هاکوجی هرگز به طور کامل در آکازا نمرد. او به شکلی ناخودآگاه به انسانیت گمشدهاش وفادار ماند. نفرت او از کشتن زنان، یادگار عشق عمیقش به کویوکی است. حتی تکنیک ویرانگر او، «هنر خون شیطان»، نیز بازتابی از گذشته است: الگوی دایرهای که زیر پایش شکل میگیرد، دقیقاً همان طرحی است که روی سنجاقسرهای زیبای کویوکی وجود داشت. او به دنبال قدرت مطلق بود، زیرا در زندگی انسانیاش آنقدر ضعیف بود که نتوانست از عزیزانش محافظت کند.
نبرد با یک پیروزی تلخ برای شیطانکشها و یک رستگاری شیرین برای روحی معذب به پایان میرسد
نبردی برای رستگاری: پایان اشکآور آکازا
نبرد تانجیرو و گیو با آکازا، یک رقص مرگ نفسگیر و یکی از بهترین سکانسهای مبارزه در تاریخ انیمه است. تانجیرو با آتش انتقام رنگوکو میسوزد و گیو برای محافظت از نسل جدید، از تمام محدودیتهایش فراتر میرود. در این مبارزه، هر دو شیطانکش به سطح جدیدی از قدرت دست پیدا میکنند؛ گیو نشان شیطانکش خود را بیدار میکند و تانجیرو به «دنیای شفاف» دست مییابد که به او اجازه میدهد حرکات حریف را پیشبینی کند.
اما آکازا شکستناپذیر به نظر میرسد. درست در لحظهای که در آستانه پیروزی قطعی قرار دارد و میخواهد ضربه نهایی را به تانجیرو وارد کند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد. خاطرهای گمشده در ذهنش جرقه میزند: تصویر چهره اشکبار کویوکی که از او میخواهد متوقف شود. در آن لحظه، آکازا به یاد میآورد که دلیل واقعیاش برای قدرتمند شدن، محافظت از دیگران بود، نه نابودی آنها.
او در یک انتخاب آگاهانه، حمله خود را متوقف و با استفاده از قدرتش، به جای کشتن حریفان، بدن خود را نابود میکند. آکازا در آخرین لحظات زندگیاش، چهره پدر و نامزدش را میبیند و در حالی که اشک میریزد، از تانجیرو برای این مبارزه تشکر میکند. نبرد با یک پیروزی تلخ برای شیطانکشها و یک رستگاری شیرین برای روحی معذب به پایان میرسد. صحنه نهایی که در آن هاکوجی سرانجام کویوکی را در آغوش میکشد و با هم به سوی روشنایی قدم برمیدارند، یکی از احساسیترین و فراموشنشدنیترین لحظاتی است که «شیطان کش» برای طرفدارانش به ارمغان میآورد.
منبع: comicbook
دوست داشتنیترین یوتیوبر گیمر ایران کیه؟ میزگیم با علیرکسا

بنا به این تفاسیر ، که در متن بالا نوشته شده است. گند میزنند به کل انیمه. دمشون گرم.