
وداع با این شخصیت سریال ونزدی یکی از تصمیمات درست سازندگان بود
با وجود نقشهای متعدد کریستینا ریچی در سالهای اخیر، احتمالا او نخستین بار و بیش از همه به خاطر بازی در «خانواده آدامز» به عنوان یک کودک شناخته شد، چیزی که باعث شد نقش او به عنوان شخصیت منفی، لورل گیتس، در سریال ونزدی (Wednesday) بهطرز هوشمندانهای گمراهکننده باشد. بازی او در نقش مرلین تورنهیل، یک ترفند کامل برای ایجاد سرنخهای اشتباه بود و علائم هویت واقعی او برای کسانی که دقت میکردند، قابل تشخیص بود. لازم به ذکر است که در ادامه بخشهایی از داستان فصل دوم اسپویل خواهد شد!
با این حال، وقتی فصل دوم رسید، داستان او تقریبا کامل شده بود. زنی که اکنون به عنوان لورل گیتس میشناسیم، هنوز به عنوان تهدیدی برای قهرمانان اصلی معرفی میشود، بنابراین تصمیم برای مرگ این بازیگر محبوب به دست تایلر (هانتر دوهان) برای بینندگان همچنان غافلگیرکننده است، حتی اگر شرایط آن قابل پیشبینی باشد. این لحظه بزرگ صرفا برای شوکه کردن مخاطبان ایجاد نشده، بلکه نمایانگر یک نقطه حیاتی برای شخصیت تایلر است و نشان میدهد که سریال میتواند گذشته را پشت سر بگذارد.
انتخاب کریستینا ریچی برای فصل اول سریال ونزدی یک روش هوشمندانه بود
وقتی ابتدا اعلام شد که جنا اورتگا نقش ونزدی آدامز را در سریال جدیدش بازی خواهد کرد، بزرگترین چالش همیشه این بود که بتواند به استانداردهای گذشته برسد. برای بسیاری، اجرای درخشان کریستینا ریچی در سن ۹ سالگی، مسیر تکامل شخصیت را تعریف کرده بود، پس چگونه میتوان بینندگان را راضی کرد؟
پاسخ این بود که ریچی به عنوان بخشی از بازیگران اصلی در نقش مکمل مرلین تورنهیل، اولین معلم عادی در مدرسه نوورمور، استخدام شود. از یک منظر، این انتقال مشعل از یک ونزدی به دیگری، ادای احترام به تمام چیزهایی که قبلا بودهاند و همزمان چیزی جدید خلق میکند. با نگاه به گذشته، دلیل تاریکتری وجود دارد که نشان میدهد چرا این انتخاب بازیگر تا این حد موفق بود.
ریچی در طول بیشتر دوران بازیگریاش، به خاطر نقشآفرینی در شخصیتهای تاریک و پیچیده شناخته شده بود، چیزی که میتوانست در داستانی که راز و معما محور اصلی آن است، مشکلساز شود. حضور ریچی در جمع بازیگران بلافاصله او را به یک مظنون اصلی در هر زمینه دیگری تبدیل میکرد، اما در اینجا بهراحتی میتوانست به عنوان نوعی احترام به طرفداران توجیه شود. در عوض، سریال جدید از آن نوستالژی علیه ما استفاده میکند، به طوری که هرگز به نقش او در این قتلها فکر نمیکنیم و طرفداران شواهدی را که دقیقا جلوی چشمشان است نادیده میگیرند. وقتی هویت واقعی او به عنوان مرلین تورنهیل در پایان فصل اول فاش میشود، یک شگفتی است که بینندگان را به اندازه خود ونزدی شوکه میکند.
مرگ مرلین تورنهیل رضایتبخش و در عین حال غیرمنتظره بود
در پایان فصل اول، سرنوشت دقیق لورل هرگز مشخص نمیشود و همین باعث شد شک و تردیدهایی درباره بازگشت او در فصل دوم به وجود آید. خوشبختانه، حضور ریچی تاثیرگذار است و ما نتایج زندانی شدن لورل را میبینیم. سریال به وضوح نشان میدهد که لورل هنوز بهراحتی میتواند برنامههای ونزدی را خراب کند و لحظه شناخت او، به نوعی پیشنمایش دیدار احتمالی آیندهشان است. اما نه ما و نه خودش نمیدانستیم، لورل هیچ فرصتی نخواهد داشت، چرا که ونزدی از پنجره پرت میشود و لورل توسط کسی کشته میشود که کمتر از همه انتظارش را داشت.
در بسیاری از داستانها، شخصیتها اغلب باید با مرگ یک استاد یا راهنما به شکل واقعی خود برسند و قتل استاد توسط تایلر نمونهای کامل از این موضوع است. این اتفاق همچنین یکی دیگر از تراژدیهای کلاسیک است که در آن استاد علوم یا جادو توسط مخلوق خود کشته میشود و هرگز منبع واقعی قدرتش را تا دیر شدن نمیشناسد. بهطور خلاصه، این نوع مرگ پیشتر بارها در داستانها دیده شده است، اما هنوز هم کمی غافلگیرکننده است، چون لورل به عنوان تهدیدی مداوم حتی با نقش مهمان کوچکش به خوبی معرفی شده بود. این اتفاق روش خوبی برای نگه داشتن هیجان تماشاگر است و ثابت میکند که ونزدی هنوز آماده اتخاذ تصمیمات جسورانه است.
کشتن شخصیت لورل نشان میدهد فصل دوم میتواند ریسکهای بزرگتری انجام دهد
هرچقدر دیدن مرگ لورل بدون هشدار قبلی برای طرفداران غافلگیرکننده بود، اما تصمیم سازندگان برای این کار ارزشمندتر از چیزی است که به نظر میرسد. بازگشت کریستینا ریچی قطعا لذتبخش بود، اما نقش او بهعنوان شخصیت مقابل ونزدی کامل شده بود. بدون آن داستان، تنها نوستالژی باقی میماند و همین بهتنهایی کافی نیست که شخصیت را بیش از حد لازم نگه داشت.
تاکنون مرگ شخصیتها نسبتا کم بوده، اما از دست رفتن شخصیت محبوبی مانند مدیر سختگیر اما پرشور، ویمز (گوئندولین کریستی)، نشان میدهد نویسندگان از گرفتن تصمیمات جسورانه هراسی ندارند. این روش طبیعی و مناسب، طرفداران را آماده میکند تا از گذشته عبور کنند و چیزی جدید را بپذیرند؛ روشی که به داستان کمک میکند و بهطور عمد برای ایجاد تفرقه نیست.
شاید بزرگترین مزیت حذف لورل، تاثیری است که بر قاتل خودش، تایلر، میگذارد. این فقط یک هیولای بیذهن نیست که خالقش را میکشد؛ بلکه انتخابی آگاهانه از سوی کسی است که نمیخواهد هیچ محدودیتی بر قدرتش تحمیل شود و این سوال را مطرح میکند که چقدر از تایلر هنوز قابل نجات است.
بدون اینکه لورل کنترل بتواند او را کنترل کند و با نبود موقت ونزدی، هیچچیز نمیتواند از ویرانی او جلوگیری کند. دقیقا این مسیر داستانی او به کجا خواهد رسید مشخص نیست، اما حالا به نظر میرسد تنها ونزدی است که واقعا میتواند با او حرف بزند. حالا که لورل از بین رفته، تایلر هم از نظر جسمی و هم روحی آزاد است و زمینه را برای یک فصل پایانی واقعا حماسی فراهم میکند.
منبع: Collider
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی

نظرات