۱۰ بازی برتر عاشقانهای که طرفداران سبک نقشآفرینی باید تجربه کنند
یک بازی عاشقانه که شاید آن را با واژهی Romance هم بشناسید اغلب بهعنوان یک زیرمجموعهی اختیاری در بازیهای نقشآفرینی مبتنیبر انتخاب شما، مانند Cyberpunk 2077 ظاهر میشود اما دیگر بازیهای نقشآفرینی مانند سری Final Fantasy نیز، عوامل عاشقانه را شامل میشوند اما معمولاً بهصورت بخشی از پیش تعیینشده از داستان به جای انتخابی که بازیکن انجام میدهد. مجله بازار را همراهی کنید تا به سراغ معرفی ۱۰ بازی عاشقانه RPG برویم.
قبل از بحث دربارهی بهترین عاشقانهها در بازیها، شایانِ ذکر است که این موضوع شاید حتی از رتبهبندی مواردی مانند دشواری یا کیفیت کلی یک بازی نیز سختتر باشد چرا که در دنیایی پر از تفاوت زندگی میکنیم و هر کسی ممکن است استانداردهای خاصتری راجعبه این موضوع داشته باشد و میتواند بهطور قابلتوجهی از حد معمول فاصله بگیرد. البته که من به عاشقانههای ویدیویی که به نظرم بهیادماندنی و منحصربهفرد هستند، پایبند بودهام، اگرچه عاشقانههای بسیار دیگری نیز مانند Max Payne 2 وجود دارند که از آنها لذت بردهام اما صحبت دربارهی آنها بحث دیگری خواهد بود.
۱۰. Geralt و Yennefer در بازی The Witcher 3: Wild Hunt
رابطهی Geralt و Yennefer در The Witcher 3 دقیقاً گرم و صمیمی نیست. درواقع تاریخچهی پیچیدهای بین این دو وجود دارد که در بازی قبلی و کتابهای The Witcher نوشته آندره ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski) شکل گرفته است اما همین پیچیدگی است که این عاشقانه را در مقایسه با دیگر بازیهای نقشآفرینی جذاب میکند.
معمولاً عاشقانههای بازیهای ویدیویی بیش از حد روان پیش میروند، دقیقاً طوری که گزینههای دیالوگ دارید و میتوانید پاسخهای درست و مناسب را انتخاب کنید اما The Witcher 3 ظرافت بیشتری به این موضوع اضافه میکند، آن هم طوری که در ابتدا شاهد این خواهید بود که ینیفر در بازی از گرالت دلخوری دارد. اگر چه که واضح و روشن، قابل درک است که این دو شخصیت به یکدیگر اهمیت زیادی میدهند و نقش آنها بهعنوان پدرخوانده و مادرخواندهی سیری (Siri) به نزدیکتر شدنشان کمک میکند.
در بازی ویچر ۳ وایلد هانت شما با پایانی جالب برای داستان The Last Wish رو در رو میشوید که باید بهعنوان گرالت با همکاری ینیفر طلسمی که این دو را به هم متصل کرده، بشکنید. این امر به آنها اجازه میدهد بدون هیچ کمک ماوراءالطبیعی، رابطه عاشقانه خود را ادامه دهند و بدین ترتیب هیچ شکی درباره خواسته واقعی قلب آنها باقی نماند.
۹. بازی Fire Emblem: Three Houses با گزینههای عاشقانهی فراوان
بازی Fire Emblem: Three Houses شایسته ذکر در هر بحثی درباره عاشقانههای بازیهای ویدیویی است اما نه لزوماً به خاطر یک رابطه خاص چرا که شهرت رومنس این اثر نسبت به یک شخصیت خاص نیست بلکه این بازی به دلیل تعداد بسیار زیاد گزینههای عاشقانه برای بازیکنان برجسته است. یعنی در مجموع، یعنی ۳۵ شخصیت بهعنوان شریک عاشقانه بالقوه برای شما در بازی فایر امبلم وجود دارند که بسیار بیشتر از اکثر بازیها محسوب میشود.
البته در نظر داشته باشید که هر بار بازی کردن Fire Emblem: Three Houses، امکان دسترسی به همهی ۳۵ گزینه را نخواهید داشت چرا که برخی از آنها به جنسیت انتخابشده شما و تصمیماتی که در بازی میگیرید، محدود میشوند اما جای نگرانی نیست چرا که این بازی انعطافپذیری زیادی در انتخاب شریک عاشقانه ارائه میدهد. بهندرت پیش میآید که در بازیهایی با گزینههای عاشقانه، آرزو کنید شخصیتی که در دسترس نیست، گزینهی عاشقانهای باشد، حداقل این مورد درباره بازی Fire Emblem: Three Houses صدق نمیکند.
۸. بازی Baldur’s Gate 3 | تنفر و عشق میان Shadowheart و Lae’zel
بهترین بازی سال ۲۰۲۳ یعنی بازی Baldur’s Gate 3 چندین گزینه عاشقانهی عالی دارد، بنابراین انتخاب تنها یکی از آنها برای شما دشوار خواهد بود ولی اگر بخواهیم به شخصیتهای اصلی محدود شویم، شیمیِ بین Shadowheart و Lae’zel بینظیر است. در ابتدای بازی شاهد هستید که این دو با یکدیگر درگیری دارند اما معجزه عشق باعث میشود دشمنی و تنفر، تبدیل به عشق و دوستی شود اما جذابیت این عاشقانه، فراتر از پایبندی به یک الگوی عاشقانهی کلاسیکِ محبوب است.
لزل و شدوهارت ممکن است اختلافاتی داشته باشند اما شباهتهای بیشتری از آنچه در ابتدا به نظر میرسد، دارند، مثلاً هر دو درگیر نظامهای اعتقادی مضری هستند، چه پرستش شار (Shar) توسط شدوهارت، چه وفاداری که لزل به ولاکیت (Vlaakith) دارد. در طول بازی، هر دو باید با این واقعیت کنار بیایند که باورهای اولیه آنها آنچه به نظر میرسد نیست و برای بهتر شدن باید تغییر کنند و حتی این مسائل را پشت سر بگذارند.
این دو شخصیت، نه تنها قوسهای داستانی موازیای دارند بلکه بهتدریج به یکدیگر احترام میگذارند و رشد پیدا میکنند. اگر یکی از آنها را بازی کنید، میتوانید این رابطه را به یک عشق واقعی تبدیل کنید که از نظر روایی بسیار رضایتبخش است زیرا بازتاب رشد شخصیتی هر دو را کامل به نمایش میگذارد. این دو همچنین شیمی فوقالعادهای دارند و به شیوهای سرگرمکننده با یکدیگر تعامل میکنند.
۷. Heinrix Van Calox در Warhammer 40,000
من هرگز انتظار نداشتم که در بازی Warhammer 40,000: Rogue Trader حتی شخصیتها را دوست داشته باشم، چه برسد به اینکه بخواهم درباره رابطه عاشقانهای که در آن قرار دارد، صحبت کنم. شاید همین انتظارات پایین بود که باعث شد در حین بازی Warhammer 40,000: Rogue Trader غافلگیر شوم و بهطور غیرمنتظرهای در عاشقانهای بین کاراکتر خودم و بازجو Heinrix Van Calox قرار گیرم.
شخصیت هاینریکس در ابتدا بهعنوان یک معتقد سرسخت به عقیدهی امپریال به نظر میرسد، بنابراین وقتی در پاسخ به پیشرفتهای عاشقانه شما شروع به تردید میکند، احساس میکند باید جبران کند. چیزِ عجیب و جذابی که در رابطهی عاشقانهی با او وجود دارد این است که بهجز در نحوه برخورد با شما او از هر نظر تقریباً وحشتناک محسوب میشود. این نوع رابطهای نیست که در زندگی واقعی بخواهید اما در یک بازی ویدیویی ارزش تجربه داشته و بهیادماندنی خواهد بود.
۶. Locke و Celes در بازی Final Fantasy 6
عاشقانههای بزرگ سری Final Fantasy را یکی یا دو تا نیست، در نتیجه نمیتوانستم همه را در این لیست قرار دهم، از طرفی هم دشوار بود که کدامیک را به این لیست بیافزایم. این سری شامل برخی از زوجهای نمادین بازیها مانند Tidus و Yuna یا FF10 و کلاد و هر شخصی که شما شخصاً انتخاب میکنید در Final Fantasy VII است اما اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم که بیش از همه برجسته باشد، آن سلز و لاک از بازی Final Fantasy VI هستند.
رابطه بین این دو یک عاشقانه تدریجی است زیرا هر دو تا حدی برای یک رابطه عاطفی دور از ذهن هستند چون لاک به خاطر به خطر انداختن و سپس ناکامی در نجات عشق قبلی خود، راشل (Rachel)، احساس گناه میکند. همچنین، سلز به خاطر اعمالی که بهعنوان عضوی از نیروهای امپراتوری گستاهلیان (Gestahlian) مجبور به انجام آنها شده، احساس گناه میکند. اشارههای اولیه به رابطه بین آنها توسط هر دو شخصیت رد میشود، لاک با به نمایش گذاشتن شجاعت ساختگی و پنهان شدن پشت آن و سلز که اصرار دارد «دختری عاشقپیشه و احمق» نیست.
با وجود این تردیدهای اولیه، هر دو بهتدریج به یکدیگر نزدیک میشوند و در صحنهی اپرا اشارههایی به احساسات عاشقانه آنها نسبت به یکدیگر میبینیم. وقتی سلز در بخش World of Ruin بازی برای لاک عزاداری میکند، موضوع آشکارتر هم میشود. ترجمههای جدیدتر از وداع لاک با راشل نیز روشن میکند که او به سلز علاقه دارد و راشل به او اجازه میدهد این عاشقانه جدید را دنبال کند.
۵. Bastila و Revan از Star Wars: Knights of the Old Republic
رابطه بین Bastila Shan و Revan در Knights of the Old Republic شبیه به یک موقعیت دو دشمن متنفر از هم است که در انتها عاشق یک دیگر میشوند اما با یک پیچش داستانی؛ ریوان یک سیت (Sith) سابق محسوب میشود که توسط باستیلا شکست خورده اما این که چه کسی او را شکست داده را در بیشتر بازی به یاد نمیآورد. شما تا اواخر بازی متوجه نمیشوید که در نقش ریوان بازی میکنید و به همین دلیل سردی و بیاعتمادی اولیه باستیلا را احتمالاً به حساب این میگذارید که او فقط سعی دارد یک جدای (Jedi) جدی و خونسرد باشد.
استفاده از ضمایر he یا him برای ریوان در این بخش به این دلیل است که تنها شخصیتهای مردانه میتوانند با باستیلا رابطه عاشقانه داشته باشند. بازیکنان میتوانند ریوان را زن انتخاب کنند که گزینه عاشقانه با کارث اوناسی (Carth Onasi) یا جوهانی (Juhani) را فراهم میکند. بسته به تصمیماتی که در بازی میگیرید، باستیلا بهتدریج به ریوان اعتماد میکند و میبیند که او آن شخصیتی که فکر میکرد نیست. در نهایت، این دو میتوانند رابطهای عاشقانه آغاز کنند، چیزی که برای هر دو بهعنوان جدای کاملاً ممنوع است. این عنصر هیجان بیشتری به عاشقانهای میافزاید که با توجه به تاریخچه و رابطه شخصیتها از قبل، بهخوبی توسعه یافته است.
۴. Kanji و Naoto از بازی Persona 4
بازی Persona 4 Golden گزینههای عاشقانه خوبی برای شخصیت اصلی و کاراکتر شما دارد اما یکی از بهترین عاشقانههای بازی بین دو نفر از اعضای دیگر گروه شما یعنی Kanji Tatsumi و Naoto Shirogane رخ میدهد. باید توجه داشته باشید که این عاشقانه بیشتر حدس و گمان است تا حرفی محکم و موثق آن هم عمدتاً به این دلیل که نائوتو یک گزینه عاشقانه برای بازیکن هم هست بنابراین، کاتسینها و دیالوگهای از پیش نوشتهشده بین کانجی و نائوتو نمیتوانند چیزی را تایید کنند تا انتخاب بازیکن حفظ شود.
Persona 4 از چندین فن انیمهای استفاده میکند تا یک عاشقانه بسیار جذاب بین این شخصیتها را القا کند. و یکی از جنبههای عالی این عاشقانه، این است که این شخصیتها چقدر خوب یکدیگر را تکمیل میکنند. کانجی بلند، صریح و گاهی بهطرز دوستداشتنی احمقانه رفتار میکند، آن هم در حالی که نائوتو ساکت، خجالتی و فوقالعاده باهوش نشان میدهد. این دو همچنین لحظات شیرینی را به اشتراک میگذارند، مثلاً درسهای اسکی که کانجی به نائوتو در محتوای اضافهشده Persona 4 Golden میدهد.
این دو همچنین شباهتهای موضوعی در قوسهای داستانی خود دارند، مثلاً کانجی در حال سوال درباره تمایلات جنسی خود است، در حالی که نائوتو با مسائل هویت جنسیتی دستوپنجه نرم میکند. این به دینامیک رابطه میان آنها در صحنههایی مانند مبارزه با باس نائوتو، جایی که کانجی به دیگران میگوید اجازه دهند نائوتو «همه چیز را بازگو کند»، آن هم زمانی که خودش با مسائل مشابهی روبرو بوده، عمق میبخشد. در حالی که دستپاچگی گاهبهگاه کانجی و نائوتو در اطراف یکدیگر جذاب بنظر میرسد، این درک مشترک عمق بیشتری به رابطه و عاشقانه حدسی آنها میافزاید.
۳. Shepard و Liara | عاشقانهای در طول سهگانه Mass Effect
سهگانه بازی Mass Effect نمونه دیگری از یک بازی نقشآفرینی با چندین گزینه عاشقانه خوب است. برای مثال، رابطه بین Shepard و Garrus نیز بهخوبی روایت شده اما زمانی که در نسخه دوم بازی این داستان ادامه پیدا نمیکند، کمی روند آن لطمه میبیند. یکی از دلایل اصلی که عاشقانه بین شپرد و لیارا را بهترین در این سری و یکی از بهترینها در کل بازیهای نقشآفرینی میدانم، نحوه توسعه آن در طول زمان است.
من واقعاً رابطه بین لیارا و شپرد در بازی اول Mass Effect را دوست ندارم. لیارا ممکن است بسیار مسنتر بنظر برسد اما فاقد تجربه و جهاندیدگی شپرد است که همین مسئله باعث میشود رابطه آنها کمی نامتعادل به نظر آید. لیارا اما در Mass Effect 2 واقعاً به خودش میآید و تا زمانی که این شخصیتها در مس افکت ۳ دوباره گرد هم بیایند، حس تعادل بیشتری در یک رابطه، به بازی اضافه میکند.
توسعه یک رابطه عاطفی در طول چندین نسخه بازی، از جذابیتهای اصلی Mass Effect بود و عاشقانه شپرد و لیارا تقریباً مانند یک اثبات مفهومی است. من در بازی اول مس افکت بهطور پیشفرض به سمت لیارا رفتم آن هم به دلیل تعصب آشکار اشلی ویلیامز (Ashley Williams) نسبت به گونههای بیگانه اما تا پایان سهگانه واقعاً از ارتباط لیارا و شپرد لذت بردم.
۲. بازی Fable 2 دارای مکانیکهای عاشقانهی منحصربهفرد و خندهداری است
هر کسی که Fable 2 را بازی کرده باشد، ممکن است بعد از دیدن نام این بازی در این فهرست متعجب شود. به هر حال، هیچ عاشقانهی از پیش نوشتهشدهی واقعیای وجود ندارد اما در عوض شما میتوانید تقریباً با هر NPCی که دوست دارید ازدواج کنید اما به شرطی که با انجام کارهایی مانند سوت زدن یا اجرای باد معده، آنها را تحت تاثیر قرار داده و میزان رضایتشان را پر کنید. شاید چیزی بهطور لذتبخش اما خام در رویکرد عجیب Fable 2 به عاشقانه وجود داشته باشد مانند ترساندن یک شریک عاشقانه بالقوه یا خراب کردن شلوار در مقابل جمعیت.
قوانین و مکانیکهای عجیب و غریب موجود در بازی Fable 2 باعث شد که این اثر در زمان انتشارش فراگیرتر عمل کرده و برای زمان خود باحال و زیرکانه محسوب شد. البته ممکن خواهد بود برخی عاشقانهها ظرافت کافی را در بازی فیبل ۲ نداشته باشند اما با این حال Fable 2 یکی از بهیادماندنیترین تجربههای عاشقانه در بازیهای نقشآفرینی را ارائه میدهد.
۱. Judy Alvarez و V از بازی Cyberpunk 2077
ایستگاه آخر، بازی مورد علاقه من قرار دارد، آن هم با شخصیتی که از رابطهاش با V حمایت میکنم. بنظرم شخصیتی مانند Judy Alvarez در بازی هست تا اینکه اثبات کند نایت سیتی فقط پر از تاریکی و غم نیست. چه بخواهید با او رابطه عاشقانه داشته باشید یا اینکه صرفاً رابطهای دوستانه برقرار کنید، رابطه وی با جودی آلوارز یکی از نقاط برجسته Cyberpunk 2077 است. وی ابتدا از طریق اِوِلین پارکر (Evelyn Parker) با جودی ملاقات میکند که در انجام ماموریتی آنها را یاری و کمک میکند.
جودی در ابتدا به وی بدبین است و از چیزی که اِوِلین درگیر آن شده خوشش نمیآید. وقتی کار به مشکل برمیخورد و اِوِلین توسط غارتگران اسیر میشود، ناخواسته حق با جودی میشود که تردید داشت؛ حالا وی ابتدا باید به جودی کمک کند تا اِوِلین را نجات دهد اما بسیار خوش شانس نیستید چرا که اِوِلین در نهایت میمیرد. وی و جودی اینجاست که در یک همکاری برای نجات دوست مشترکشان، هم به یک دیگر نزدیکتر شدهاند و هم اعتماد بیشتری دارند.
حال که اِوِلین دیگر نیست، جودی و وی از طریق غم مشترک از دست دادن دوستان نزدیک در دنیای بیرحم نایت سیتی بیشتر از پیش بهم پیوند میخورند. درست است که آنها تحت شرایط غمانگیزی دوباره هم را ملاقات میکنند اما چیزی که بهطور شگفتانگیزی امیدوارکننده در رابطه وی و جودی در Cyberpunk 2077 وجود دارد، دیدن همین عشق خواهد بود که به ما گوشزد میکند حتی در میان این همه فقدان و غم ممکن است یک نکته مثبت در بسیاری از صحنههای تاریکتر وجود داشته باشد.
به انتهای این مطلب رسیدیم و دیدیم عشق چقدر میتواند متفاوت باشد، شاید یک دوست مشترک، شاید یک فراموشی و حتی شاید یک دشمنی قدیمی که در حال پوست اندازی هست، ممکن است شروع یک مسیر رمانتیک و دلپذیر باشد. فقط این نکته را در نظر داشته باشید که اینها بازیهای ویدیویی بودند، شرایطی شبیهسازی شده و احساساتی که واقعی نیستند، در نتیجه به احتمال بسیار این فرمولها زیاد در دنیای واقعی کار نکنند، نظر شما چیست؟ شما چه بازی دیگری میتوانید مثال بزنید؟ منتظر به اشتراک گذاشتن دیدگاهتان با سایر کاربران مجله بازار هستیم.
منبع: Screenrant
سیندرلا تا لیمو عسلی؛ میزگیم و دوبله فان با سارا جامعی
نظرات