۱۰ انیمهای که بهترین پنج قسمت اول را در تاریخ تلویزیون دارند
در دنیای امروز که زمان باارزشتر از هر چیز دیگری است، هیچکس تمایل ندارد وقتش را صرف تماشای انیمهای کند که مدت زیادی طول میکشد تا جذاب شود. بسیاری از انیمههای محبوب، بهخاطر طولانی بودن بیش از حد یا صرف زمان زیاد برای رسیدن به اوج داستان، شهرت بدی پیدا کردهاند. با این حال، همیشه اوضاع اینطور نیست؛ بعضی آثار از همان ابتدا کیفیت و جذابیت خود را آشکار میکنند و تنها با چند قسمت اول، ارزششان را نشان میدهند.
گرچه برخی انیمهها به زمان نیاز دارند تا به نقطه اوج خود برسند، اما آثاری مانند گناه نخستین تاکوپی و مادوکا ماجیکا توانستند از همان ابتدای پخش توجه همگان را جلب کنند. معمولا انیمهای که در پنج قسمت نخست خود مخاطب را شگفتزده میکند، ارزش دنبال کردن تا پایان را دارد و تجربهای بهیادماندنی میسازد. البته در مواردی هم پیش آمده که همین پنج قسمت ابتدایی، بهترین بخش اثر بوده و پس از آن کیفیت داستان رو به افول رفته است.
یوری آن آیس (Yuri on Ice) با ظرافت بیننده را وارد داستان عاشقانهاش در دنیای اسکیت روی یخ میکند
پنج قسمت نخست انیمه یوری روی یخ تقریبا نیمی از کل زمان پخش آن را در بر میگیرد. هرچند این انیمه عاشقانه درباره اسکیت نمایشی در مجموع اثری ارزشمند است، اما بدون شک پنج قسمت اول آن قدرت و کیفیت بیشتری نسبت به ادامه آن دارد. دلیل برتری این قسمت ها بیش از هر چیز به زمان بیشتری برمیگردد که یوری و یوریو در کنار هم میگذرانند و در کنار آن انیمیشن روانتر و کارگردانی قدرتمندتر در صحنههای اسکیت هم در این موضوع تاثیرگذار بوده اند.
داستان قسمتهای ابتدایی یوری روی یخ، درباره یوری کاتسوکی است؛ اسکیتبازی شکستخورده که زندگی ورزشیاش رو به پایان میرفت، اما تحت حمایت ویکتور نیکیفوروف قرار میگیرد، کسی که استعداد و پتانسیل بزرگی در او میبیند. مانند هر انیمه ورزشی موفق، این اثر نیز توانست شور و هیجان رشته ورزشیاش را به همان اندازه که شخصیت اصلی درگیر میشود، به مخاطبان منتقل کند. پنج قسمت اول همچنین به شکلی ظریف زمینهساز رابطه عاشقانه آینده میان یوری و ویکتور میشود و زیبایی موسیقی اثر را نیز به نمایش میگذارد.
دفترچه مرگ (Death Note) در قسمتهای ابتداییاش در اوج قرار دارد
انیمه دفترچه مرگ بهواسطه داشتن یکی از جذابترین آرکهای آغازین در دنیای انیمه شناخته میشود، هرچند در ادامه، داستان به شکلی ناامیدکننده از هم میپاشد. کیفیت کلی انیمه همواره محل بحث بوده، اما تقریبا هیچکس شک ندارد که پنج قسمت اول آن درخشان و خیرهکنندهاند. دفترچه مرگ با فضایی تاریک و عمیق آغاز میشود و با وعده یک نبرد ذهنی نفسگیر و کاوشی فلسفی درباره اینکه اگر کسی قدرت کشتن دیگران را تنها با نوشتن نامشان داشته باشد چه میشود، مخاطب را به خود جذب میکند.
در قسمتهای ابتدایی، لایت یاگامی معرفی میشود، دانشجویی که دفترچهای اسرارآمیز پیدا میکند و با هدف تبدیل شدن به خدای جدید جهان، آزادانه از آن برای کشتن مجرمان استفاده میکند. همزمان، کارآگاه مرموز و عجیب، اِل نیز وارد داستان میشود و جدال ذهنی میان این دو نابغه آغاز میگردد. این چند قسمت ابتدایی علاوه بر جذابیت تقابل میان لایت و ال، از فضایی واقعگرایانهتر نیز بهره میبرد و هنوز وارد پیچیدگیها و عناصر ماوراءالطبیعهای که در ادامه داستان پررنگتر میشوند، نشده است.
ناکجاآباد موعود (The Promised Neverland) شروعی قویتر از تقریبا تمام شوننهای دیگر دارد
پنج قسمت نخست ناکجاآباد موعود توانست بینندگان سراسر جهان را به شکلی بیسابقه مجذوب خود کند. بهویژه قسمت اول این تریلر پراضطراب، شاهکاری تمامعیار است، با مهارتی کمنظیر، مخاطب را به فضایی گرم و دلپذیر وارد میکند، اما در لایههای زیرین، حسی از دلهره و اضطراب همواره جریان دارد. سپس با آشکار کردن حقیقت هولناک جهان خود، تماشاگران را کاملا غافلگیر میسازد. شخصیتهایی مانند اِما، نورمن، ری و ایزابلا به بهترین نحو معرفی میشوند و زمینهای برای نبردی ذهنی که شدت آن کمتر از هیچ نبرد فیزیکی دیگری نیست، شکل میگیرد.
اپیزودهای ابتدایی ناکجاآباد موعود حقیقت تلخ ماجرا را آشکار میکنند: بچههای گریس فیلد درمییابند که تنها برای یک هدف که تبدیل شدن به غذا برای شیاطین است، پرورش یافتهاند. این کشف، آنان را وادار به طراحی نقشهای جسورانه برای فرار میکند. در همین قسمتها، شخصیتهای اصلی به گونهای عمیق در دل مخاطبان جای میگیرند و اشتیاقی فراوان برای بینندگان ایجاد میشود تا ببینند شخصیت های داستان چگونه موفق به بقا خواهند شد و چه رازهای پنهانی در پس پرده نهفته است. هرچند فصل دوم این انیمه به شکلی ناامیدکننده یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ انیمه لقب گرفت، اما فصل نخست تقریبا بی نقص است.
فراموش شده (Erased) می توانست به یکی از بهترین انیمههای معمایی تمام دوران ها تبدیل شود
انیمه فراموش شده هرچند در نهایت یکی از ناامیدکنندهترین پایانها را در میان آثار انیمه رقم زد، اما همین پایان تلخ به این دلیل چنین اثرگذار بود که انیمه تا حد زیادی توانسته بود مخاطب را درگیر داستان کند. این انیمه معمایی که بر پایه سفر در زمان بنا شده، سرگذشت ساتورو فوجینوما را روایت میکند که بهطور ناگهانی به بدن خود در ۱۱ سالگی بازمیگردد تا قاتل زنجیرهایای را که سالها شهرشان را در وحشت نگه داشته، شناسایی کند. پنج قسمت آغازین فراموش شده با کارگردانی تحسینبرانگیز خود، نهایت بهره را از این ایده میبرند و در عین حال بیننده را مشتاق میکنند تا ببیند ساتورو چگونه از دوستانش محافظت خواهد کرد و آیا پیش از آنکه خودش حتی درک کند، راز معما را کشف میکند یا نه.
تنشی که فراموش شده از همان ابتدا بنا میکند، به شکلی خیرهکننده بینقص است. فضای یک شهر کوچک در زمستان، دائما حسی از تهدید و بیاعتمادی را زنده نگه میدارد و در عین حال نوعی دلتنگی کودکانه را نیز به مخاطب منتقل میسازد. این اثر در آغاز، از عنصر سفر در زمان تنها بهندرت و آن هم به شکلی کاملا مؤثر استفاده میکند. با این حال، بیشترین تمرکز خود را بر ایجاد روابطی عمیق میان شخصیتها میگذارد و در همین زمینه نیز عملکردی درخشان از خود نشان میدهد.
فریرن: فراتر از پایان سفر (Frieren: Beyond Journey’s End) عمدا با شروعی آهسته پیش میرود
پنج قسمت ابتدایی فریرن: فراتر از پایان سفر، شاید برای هر مخاطبی جذاب نباشند، اما دقیقا همان چیزی را ارائه میدهند که برای معرفی یک انیمه لازم است. قسمت اول با معرفی گروه قهرمانان افسانهای آغاز میشود و سپس با پرشی به چندین دهه بعد، بزرگترین تراژدی زندگی فرین را آشکار میسازد، صحنهای که بهتنهایی توانایی آن را دارد که اشک بسیاری از بینندگان را جاری کند. هرچند چهار قسمت بعدی به اندازه اپیزود نخست غمانگیز نیستند، اما هر یک در جای خود احساسیاند و پایههای اصلی این درام فانتزی را بنا میگذارند.
اپیزودهای دوم تا پنجم فریرن، مسیر تازهای از زندگی این جادوگر را دنبال میکنند، جایی که او دختری به نام فرن را به فرزندی میپذیرد و راهی سفری دهساله میشود. این بخشها هنوز وارد ساختار عمدتا اپیزودیک انیمه نمیشوند، اما به شکلی استادانه دنیای داستان، قوانین جادویی آن و لحن فلسفی و درونگرایانه اثر را آشکار میسازند. کارگردانی این قسمتهای آغازین بهتنهایی شایسته نمره کامل است و شخصیتهای فریرن، فرن و استارک از همان ابتدا خود را بهعنوان قهرمانانی محبوب و ماندگار در ذهن مخاطب تثبیت میکنند.
نمایش مرگ (Death Parade) در قسمتهای نخست خود زمینهچینی میکند و چند داستان تاریک و مستقل را روایت میکند
با وجود فضای شاد و پرانرژی که تیتراژ ابتدایی نمایش مرگ ایجاد میکند، هر قسمت آن میتواند لرزه بر اندام بیننده بیندازد. این انیمه از همان آغاز هیچ ملاحظهای ندارد و مخاطب را مستقیم وارد دنیای بیرحمانه کیندسیم میکند. داستان هر قسمت، دسیم، متصدی بار کیندسیم که مسئول نظارت بر بازیهای مرگ است را دنبال می کند؛ بازیهایی که سرنوشت روح تازهدرگذشتگان را مشخص میسازند.
روایت اصلی نمایش مرگ از همان ابتدا بهآرامی شکل میگیرد، اما قسمتهای اولیه بیشتر حالتی مستقل دارند. مهمانانی که در هر قسمت معرفی میشوند، در نگاه اول آدمهایی عادی به نظر میآیند. با این حال، وقتی پایشان به بازیهایی باز میشود که مجبور به انجام آنها هستند، حقیقت زندگیشان کمکم آشکار شده و همواره پایانی تلخ و دردناک در انتظارشان است. این انیمه فضایی تاریک دارد، اما ساختار داستانی محکم آن و معمای بزرگ هویت واقعی چییوکی و ارتباطش با دسیم، دلایل قدرتمندی هستند که بیننده را ترغیب میکنند تماشای آن را ادامه دهد.
دختران جادویی مادوکا ماجیکا (Puella Magi Madoka Magica) با قسمت سوم خود برای همیشه انیمه را تغییر داد
انیمه مادوکا ماجیکا از ابتدا تا انتها یک شاهکار کامل است. حتی در همان قسمتهای آغازین، میتوان دید که زیبایی انیمیشن، کارگردانی استادانه، شخصیتپردازی قوی و معماهای جذاب آن، از بارزترین نقاط قوت این اثر به شمار میروند. اگرچه هرچه داستان جلوتر میرود، کیفیت آن نیز بالاتر میرود، اما قسمت سوم بدون شک نمادینترین و بهیادماندنیترین بخش کل مجموعه است.
مادوکا ماجیکا روایت خود را با معرفی مادوکا کانامه آغاز میکند؛ دختری دانشآموز که زندگی عادی دارد، اما توسط کیوبی انتخاب شده تا به یک دختر جادویی تبدیل شود. با این حال، او برای پذیرفتن این پیشنهاد دچار تردید است. داستان در ابتدا با فضایی شاد و شیرین جلو میرود، اما وقتی ماهیت واقعی و تاریک آن آشکار میشود، مسیری نو برای انیمههای دهه ۲۰۱۰ رقم میخورد. در قسمتهای ابتدایی، مبارزات و صحنههای اکشن کلاسیک سبک دختران جادویی وجود دارند تا علاقهمندان این ژانر را راضی کنند، اما در کنار آن، سطح قصهگویی نیز به قدری بالاست که در شمار بهترین روایتهای تلویزیونی جای میگیرد.
کاگویا-ساما: عشق جنگ است (Kaguya-sama: Love is War)، از همان لحظه آغاز بهشدت خندهدار است
پنج قسمت ابتدایی کاگویا-ساما: عشق جنگ است شاید در نگاه نخست نتوانند تصویر روشنی از ذات واقعی انیمه ارائه دهند، زیرا تنها اشاراتی گذرا به جنبههای تاریکتر و جدیتر آن دارند. با این حال، این موضوع از درخشش آنها نمیکاهد. همین پنج قسمت اول بهتنهایی آنقدر سرگرمکننده و خندهدار هستند که میتوان آنها را از خندهآورترین آغازهای تاریخ تمام آثار تلویزیونی دانست.
کاگویا-ساما: عشق جنگ است، بینندگان را بیدرنگ وارد جدالی ذهنی میان کاگویا شینومیا و میوکی شیروگانه میکند، دو دانشآموز ممتاز که بهشدت عاشق یکدیگرند اما هیچیک حاضر نیست پیشقدم شده و احساسات واقعی خود را اعتراف کند. این دو شخصیت همواره در حال طراحی نقشهاند تا طرف مقابل را وادار به اعتراف کنند و همین اصل، یکی از بهترین ایدهها در میان انیمههای کمدی را شکل داده است. این مجموعه نهایت استفاده را از این ایده میبرد، همیشه تازه و خندهدار باقی میماند و تماشای آن لذتی است که نمیتوان از آن چشم پوشید.
سایبرپانک: اجرانرز (Cyberpunk: Edgerunners) تنها با نیمه اول خود احساسی ویرانگر بر بیننده میگذارد
انیمه سایبرپانک: ادجرانرز (Cyberpunk: Edgerunners) تنها ۱۰ قسمت دارد، اما پنج قسمت نخست آن بهتنهایی مانند یک فصل کامل عمل میکنند. در این بخش ابتدایی، مخاطبان با شخصیت کاریزماتیک دیوید مارتینز و دنیای آخرالزمانی و سرمایهدارانه نایتسیتی آشنا میشوند. داستان، قهرمان غیرمنتظرهای را دنبال میکند که زندگیاش در شهری جهنمی که آن را خانه مینامد، فرو میپاشد و او به تدریج به یک ادجرانر مجرم تبدیل میشود. درست مانند سایر بخشهای این انیمه که بر اساس یک بازی ویدیویی ساخته شده، قسمتهای آغازین نیز از نظر بصری خیرهکننده، از لحاظ کارگردانی بینقص، از نظر مضمونی عمیق و از جنبه احساسی بهشدت اندوهبار هستند.
پنج قسمت اول ادجرانرز برای علاقهمندان ژانرهای علمی–تخیلی و اکشن کاملا درگیرکننده است. نایتسیتی، با وجود فضای غمانگیز و افسردهکنندهاش، به واسطه فناوریهای پیشرفتهاش به دنیایی چشمگیر و جذاب بدل میشود. در همین حال، صحنههای نبرد و مبارزه در این قسمتها از پویاترین و تماشاییترین نمونههای انیمیشن به شمار میآیند. وقتی قسمت پنجم به پایان میرسد، بیننده از نظر احساسی کاملا درهم شکسته است، اما با این وجود بلافاصله آماده میشود تا ادامه ماجرا را ببیند و بداند چه چیزی در انتظارش است.
گناه نخستین تاکوپی (Takopi’s Original Sin) یکی از بهترین انیمههای تاریخ است و فقط شش قسمت دارد
انیمه گناه نخستین تاکوپی (Takopi’s Original Sin) بهتازگی به پایان رسیده است، اما حتی در همین مدت کوتاه هم ثابت کرده که اثری واقعا متفاوت و خاص است. این مجموعه درام علمی-تخیلی با عناصری از وحشت، تنها شش قسمت دارد؛ با این حال، پنج قسمت نخست آن بخش اصلی داستان را تشکیل میدهند. این پنج قسمت بهراحتی میتوانند از دلخراشترین و غمانگیزترین انیمیشنهایی باشند که تاکنون ساخته شدهاند، اما در عین حال آنقدر بینقص و تاثیرگذار روایت شدهاند که بیننده را ناگزیر به ادامه مسیر میکشانند تا قسمت ششم را هم ببیند و شاهد پایانی درخشان و کامل برای این داستان باشد.
گناه نخستین تاکوپی روایتگر ماجرای تاکوپی است، موجود فضایی، سادهدل و بیاندازه مهربان که با هدف پخش شادی و خوشبختی به زمین میآید. با این حال، او خیلی زود درمییابد که در کمک کردن به شیزوکا کوزه، دختر نوجوان افسردهای که با او پیوند دوستی میبندد، کاملا ناتوان است. این اثر چهار شخصیت اصلی دارد که هرکدام با ظرافت و مهارت بسیار پرداخته شده و بهطور استادانه با یکدیگر پیوند خوردهاند. ساختار داستان هوشمندانه و حسابشده است و در هر لحظه با پیچشهایی تکاندهنده مخاطب را غافلگیر میکند. علاوه بر روایت قوی، تاکوپی از نظر تولید نیز در سطحی بسیار بالا قرار دارد؛ با کارگردانی دقیق، طراحی هنری چشمگیر، انیمیشنی روان و موسیقی متنی تاثیرگذار که همگی کیفیت نهایی اثر را دوچندان کردهاند.
بنظر شما چه انیمه های دیگری بوده اند که توانسته اند با قسمت های ابتدایی خود شما را شگفت زده بکنند؟ نظرات خود را برای ما کامنت کنید!
منبع: CBR
بهترین بازی سولزلایک تاریخ چیه؟ میزگیم با امیدلنون @omidlennon
نظرات