داستانهای مربوط به زامبیها همیشه بخشی جدانشدنی از فرهنگ عامه بودهاند. فیلمهای نمادینی مثل شب مردگان زنده (Night of the Living Dead) مسیر را برای داستانهای دیگری که با مردگان متحرک سروکار داشتند هموار کردند. سریالهای تلویزیونی با موضوع زامبی فرصتی منحصربهفرد برای خلق جهانهایی پیچیده دارند؛ جهانهایی که یا بهواسطهی شیوع زامبیها ویران شدهاند یا تحتتأثیر نیروهای ماورایی قرار گرفتهاند. این آثار میتوانند بر هرجومرج ساعتها، روزها و هفتههای نخست یک آخرالزمان زامبی تمرکز کنند یا نشان دهند که جامعه پس از این رویدادها چگونه بازسازی میشود.
سریالهای زامبی شخصیتهایی را معرفی میکنند که در جهانی اغلب ترسناک زندگی میکنند. برخی از این سریالها بیشتر از آنکه صرفاً داستانی پرهیجان باشند، مطالعهای عمیق بر شخصیتهایی ارائه میدهند که یا در خط مقدم فروپاشی اجتماعی قرار دارند یا باید خود را با واقعیت تازهای وفق دهند. بهترین سریالهای زامبی در حقیقت تأملی هستند بر «ماهیت انسان»؛ آنها پرسشهایی بنیادین مطرح میکنند: چه چیزی باعث میشود انسانیت تا این حد مقاوم باشد؟ و یا چه چیزی حتی در بدترین شرایط، زندگی را ارزشمند میسازد؟
در این میان، IMDb نشان میدهد کدامیک از این سریالها بیش از همه توانستهاند با مخاطبان ارتباط برقرار کنند. با ما همراه باشید تا مروری کنیم بر ۱۰ سریال برتر زامبی که ما را در مقابل تلویزیون میخکوب کردهاند.
۱۰. «ما همه مردهایم» (۲۰۲۲ – ادامه دارد)
داستان دانشآموزانی که در مدرسه گرفتار شیوع سریع زامبیها شده و برای بقا تلاش میکنند
سریال ما همه مردهایم (All of Us Are Dead) یک اثر ترسناک کرهای است که داستان گروهی از دانشآموزان دبیرستانی را روایت میکند که ناگهان در مدرسهی خود گرفتار شیوعی سریع و خشونتبار از زامبیها میشوند. با گسترش سریع عفونت، این نوجوانان مجبورند برای بقا کنار هم بایستند؛ درحالیکه نهتنها با مردگان متحرک روبهرو هستند، بلکه باید با فروپاشی کامل نظم اجتماعی نیز دستوپنجه نرم کنند. فصل دوم این سریال، ماجرای «نام اون-جو» (با بازی پارک جی-هو) را ادامه میدهد که حالا بهعنوان یک دانشجوی دانشگاه در سئول زندگی تازهای را آغاز کرده است.
کرهی جنوبی همواره در خط مقدم ساخت آثار ترسناک و بهویژه داستانهای زامبی قرار داشته و ما همه مردهایم نمونهای درخشان از این موفقیت است. این سریال همانند بهترین نمونههای ژانر زامبی، ترکیبی از خطرات مرگبار و روایتهای احساسی عمیق را به نمایش میگذارد. بیدلیل نیست که توانسته امتیاز قابلتوجهی در IMDb کسب کند؛ چراکه رویکردی تازه به این ژانر ارائه میدهد: دنبال کردن شخصیتهایی که در فضای بستهی یک دبیرستان گیر افتادهاند، درست زمانی که جهان بیرون در حال نابودی است.
راز محبوبیت ما همه مردهایم در این است که زامبیها تنها تهدید داستان نیستند؛ بلکه چالش واقعی، روابط انسانی و تصمیمهایی است که نوجوانان برای زنده ماندن باید بگیرند. این روایت بسته در محیط مدرسه باعث میشود تنش و ترس به اوج برسد و تماشاگر بهطور مستقیم با محدودیتها و ناامیدی شخصیتها همراه شود. در واقع سریال نشان میدهد حتی در بحرانیترین شرایط، امید، دوستی و شجاعت میتواند معنای تازهای به بقا ببخشد.
۹. «دره مرگ» (۲۰۱۱)
ماجراهای طنز-مستندنما از یگان پلیس لسآنجلس که با زامبیها و دیگر موجودات ماورایی روبهرو میشوند
دره مرگ (Death Valley) یک سریال طنز-مستندنما (Mockumentary) است که اعضای «یگان مقابله با مردگان متحرک» (UTF) را دنبال میکند؛ واحدی تازهتأسیس در اداره پلیس لسآنجلس. ماجرا در دنیایی جریان دارد که یک سال پیش از شروع سریال، موجوداتی مانند زامبیها، گرگینهها و خونآشامها ناگهان در خیابانهای دره سنفرناندوی کالیفرنیا ظاهر شدهاند. یک گروه فیلمبرداری اعضای این یگان را همراهی میکند و برخوردهایشان با این موجودات ماورایی را ثبت میکند.
اگرچه دره مرگ بهطور کامل یک سریال زامبی نیست (چون به موجودات اسطورهای دیگری هم میپردازد) اما جایگاه ویژهای در ژانر زامبی پیدا کرده است. نکته جذاب اینجاست که در این سریال، زامبیها بخشی از زندگی روزمرهی مردماند، نه یک بحران تازهرخداده. همین زاویه دید متفاوت باعث شده این مجموعه میان آثار مشابه متمایز شود. تماشاگران بهویژه از گروه شخصیتهای دوستداشتنی سریال لذت میبرند؛ کسانی که تنها تلاش میکنند خود را با «وضعیت عادی جدید» وفق دهند.
دره مرگ نشان میدهد که ژانر زامبی میتواند تنها به ترس و هیجان محدود نباشد؛ بلکه با نگاهی طنزآمیز و مستندنما هم روایت شود. این سبک روایت باعث میشود مخاطب در عین خندیدن، به چرایی سازگاری انسان با شرایط غیرعادی فکر کند. همین طنز تلخ و شخصیتپردازی سرگرمکننده باعث شده سریال جایگاهی خاص در میان آثار زامبی داشته باشد.
۸. «آیزامبی» (۲۰۱۵ – ۲۰۱۹)
زشک زامبیای که با خوردن مغز مردگان توانایی حل پروندههای جنایی پیدا میکند
سریال آیزامبی (iZombie) داستان «اولیویا (لیو) مور» (با بازی رز مکایور) را روایت میکند؛ رزیدنت پزشکی که پس از ابتلا به ویروسی در یک مهمانی، به زامبی تبدیل میشود. او پس از این حادثه نامزدیاش را به هم میزند، دوره تخصصی پزشکی را رها میکند و شغلی در سردخانه به دست میآورد؛ جایی که به مغز مردگان دسترسی دارد. لیو با خوردن مغز قربانیان، برای مدتی کوتاه برخی ویژگیهای شخصیتی آنها را جذب کرده و صحنههایی از زندگیشان را در قالب فلاشبک تجربه میکند. او از همین توانایی برای کمک به حل پروندههای جنایی استفاده میکند.
آیزامبی یکی از متفاوتترین سریالهای زامبی است؛ چراکه همزمان یک سریال جنایی، کمدی سیاه و درام ماورایی محسوب میشود. همین ترکیب منحصربهفرد باعث شده مخاطبان گستردهای پیدا کند. این سریال با ارائهی مفهومی نوآورانه، هم طنز و سرگرمی به همراه دارد و هم روایتهایی احساسی و عمیق. در کنار اینها، به موضوعاتی جدیتر همچون هویت، اخلاق و معنای انسان بودن نیز میپردازد. به همین دلیل، امتیاز بالای آن در IMDb کاملاً توجیهپذیر است.
آیزامبی نشان میدهد که ژانر زامبی میتواند فراتر از ترس و بقا حرکت کند و به بستری برای داستانگویی خلاقانه بدل شود. ترکیب فضای جنایی با طنز تلخ و چاشنی درام انسانی باعث میشود هر قسمت تجربهای چندلایه باشد. این سریال بهجای تمرکز بر وحشت صرف، از زامبیها بهعنوان استعارهای برای بحرانهای هویتی و اخلاقی استفاده میکند؛ رویکردی که آن را از بسیاری آثار مشابه متمایز میسازد.
۷. «رژیم سانتا کلاریتا» (۲۰۱۷ – ۲۰۱۹)
ندگی یک زوج حومهنشین که با تبدیل شدن یکی از آنها به زامبی و میل به گوشت انسان تغییر میکند
سریال رژیم سانتا کلاریتا (Santa Clarita Diet) یک کمدی سیاه است که زندگی «شیلا» (با بازی درو بریمور) و «جوئل» (با بازی تیموتی اولیفنت) را دنبال میکند؛ یک زوج متأهل که در شهر حومهای سانتا کلاریتای کالیفرنیا بهعنوان مشاوران املاک کار میکنند. زندگی آنها زمانی دچار چرخشی عجیب میشود که شیلا به یک زامبی تبدیل شده و اشتهایی سیریناپذیر برای گوشت انسان پیدا میکند. این سریال با ترکیب صحنههای خونآلود و طنز، داستان تلاش این زوج را برای حفظ ظاهر زندگی عادیشان روایت میکند.
رژیم سانتا کلاریتا نمونه دیگری از سریالهای زامبی است که در پسِ ظاهر کمدی و اغراقآمیز خود، به شکل غافلگیرکنندهای مفاهیمی عمیق را بررسی میکند؛ موضوعاتی همچون عشق، وفاداری و حتی پوچی زندگی در حومهنشینی مدرن. امتیاز بالای این سریال در IMDb نیز بیدلیل نیست، چراکه پس از لغو پخش همچنان طرفداران وفاداری پیدا کرده و به یک اثر کالت تبدیل شده است. تفاوت بزرگ این مجموعه با آثار مشابه، تغییر زاویه نگاه به ژانر است: بهجای نمایش زامبیها در دل یک آخرالزمان تاریک، آنها را در دل یک محیط آفتابی و ظاهراً آرام حومهنشین قرار میدهد.
رژیم سانتا کلاریتا با جسارت نشان میدهد که حتی عادیترین سبک زندگی، یعنی زندگی حومهای آرام و خانوادگی، میتواند با ورود زامبیها به کابوسی پر از طنز و خون تبدیل شود. این ترکیب متضاد بین «ظواهر آرامشبخش» و «واقعیت ترسناک» است که به سریال هویتی منحصربهفرد داده است. فراتر از صحنههای کمدی و شوکآور، داستان زوج اصلی به شکلی نمادین درباره تلاش انسان برای حفظ پیوندهای عاطفی و ارزشهای خانوادگی حتی در شرایط غیرممکن حرف میزند.
۶. «درون گوشت» (۲۰۱۳ – ۲۰۱۴)
داستان بازگشت زامبیهای درمانشده به جامعه و تلاش برای پذیرش آنها پس از تراژدی جهانی
سریال بریتانیایی درون گوشت (In the Flesh) چند سال پس از رویدادی موسوم به «برخاستن» روایت میشود؛ زمانی که هزاران نفر از مردگان تازهگذشته در سراسر جهان دوباره زنده شده و به زامبیهای بیفکر و مغزخوار تبدیل شدند. داستان بهطور ویژه بر «کیرن واکر» (با بازی لوک نیوبری) تمرکز دارد؛ پسری که پس از یافتن درمانی برای وضعیت زامبیبودنش، به زادگاه روستایی خود بازمیگردد. جامعهای که او به آن برمیگردد، هنوز زیر سایهی آسیبهای گذشته است و برای محافظت از خود، به شبهنظامیان مسلح و فضایی مملو از بیاعتمادی متکی شده است.
همانند بهترین سریالهای زامبی، درون گوشت نیز با نگاهی تیزبین به مسائل اجتماعی واقعی میپردازد. امتیاز بالای آن در IMDb نشان میدهد که توانسته با خلق شخصیتهایی عمیق و قابلدرک، بهجای قهرمانان یا ضدقهرمانان کلیشهای، مخاطب را درگیر کند. این سریال تنها در دو فصل داستانی تأثیرگذار روایت میکند و از هر لحظهی حضورش روی صفحه استفاده میکند تا «زامبیشدگان» را انسانی و ملموس به تصویر بکشد.
درون گوشت بیش از آنکه درباره زامبیها باشد، درباره بازگشت به جامعه، مواجهه با ترومای جمعی و تلاش برای پذیرش تفاوتهاست. این سریال با جسارت، زامبیها را نه هیولا بلکه انسانهایی میبیند که قربانی شرایطاند؛ و همین زاویه دید تازه باعث شده در میان آثار ژانر زامبی منحصربهفرد باشد. در حقیقت، درون گوشت بهجای نمایش نبردی ساده میان مرگ و زندگی، سؤالاتی درباره هویت، تبعیض و امکان بخشش مطرح میکند؛ موضوعاتی که به شدت با واقعیتهای دنیای امروز همپوشانی دارند.
۵. «بازگشتگان» (۲۰۱۲ – ۲۰۱۵)
افرادی که سالها مردهاند، ناگهان بازمیگردند و زندگی شهری آرام را دچار رخدادهای عجیب میکنند
بازگشتگان (The Returned) یک درام فرانسوی است که در شهری آرام و کوهستانی روایت میشود؛ جایی که چندین نفر، که سالها پیش مرده تصور میشدند، ناگهان دوباره ظاهر میشوند. این مردگان بازگشته در تلاشاند زندگی گذشتهی خود را پس بگیرند و دوباره وارد جامعه شوند، اما همزمان اتفاقات عجیبی رخ میدهد: از قطع شدنهای مکرر برق و تغییرات مرموز در مخزن آب محلی گرفته تا پیدایش نشانههای ناشناخته روی بدن زندگان و مردگان. بازگشتگان به همان اندازه که احساسی و تأثیرگذار است، فضایی آزاردهنده و رازآلود دارد.
این سریال یکی از متفاوتترین و درعینحال غمانگیزترین آثار ژانر زامبی محسوب میشود. بهجای آنکه مردگان را موجوداتی بیعقل و خونریز نشان دهد، شخصیتهایی معرفی میکند که با وجود مرگ و باززندهشدن، همچنان هوشیار و آگاه هستند. بازگشتگان بهجای تکیه بر اکشن یا خشونت، با ایجاد پرسشهای بیپاسخ و فضایی مملو از دلهره، تنش میسازد. همین رویکرد متفاوت باعث شده این مجموعه یکی از بالاترین امتیازها را در IMDb میان سریالهای زامبی کسب کند؛ چراکه بار دیگر «انسانیت» را به مردگان بازمیگرداند.
بازگشتگان نشان میدهد که ژانر زامبی میتواند بهجای خونریزی و بقا، به پرسشی عمیق درباره «بازگشت» و معنای زندگی بپردازد. سریال با فضایی شاعرانه و وهمآلود، مفهوم مرگ و فقدان را در قالب داستانی ماورایی بازتعریف میکند. در حقیقت، این اثر بیش از آنکه درباره وحشت باشد، درباره عشق ازدسترفته، خانواده و تلاش برای بازسازی پیوندهای انسانی است. همین تلفیق بین غم و رازآلودگی است که بازگشتگان را به تجربهای منحصربهفرد در میان سریالهای زامبی تبدیل کرده است.
۴. «مردگان متحرک» (۲۰۱۰ – ۲۰۲۲)
بازماندگان یک همهگیری جهانی زامبیها که برای بقا در دنیایی پساآخرالزمانی تلاش میکنند
سریال مردگان متحرک (The Walking Dead) یک درام پساآخرالزمانی است که گروهی از بازماندگان را دنبال میکند؛ افرادی که پس از یک همهگیری جهانی، در دنیایی مملو از زامبیها که در این جهان «واکِرها» نامیده میشوند، برای بقا تلاش میکنند. رهبری این گروه بر عهده «ریک گرایمز» (با بازی اندرو لینکلن)، کلانتر سابق، قرار دارد. در حالیکه واکرها در ابتدا تهدید اصلی بهنظر میرسند، خیلی زود آشکار میشود که خطر واقعی برای گروه ریک، دیگر انسانهایی هستند که برای زندهماندن دست به هر کاری میزنند. این سریال اقتباسی از کمیکهای معروفی به همین نام است.
هرچند مردگان متحرک در طول دوازده سال پخش خود گاه با اختلافنظرهایی میان طرفداران و منتقدان روبهرو شد، اما همچنان یکی از نمادینترین سریالهای زامبی تاریخ تلویزیون به شمار میرود. حتی با وجود مشکلات روایی در فصلهای پایانی، این مجموعه توانست تعریف تازهای از ژانر زامبی ارائه دهد. محبوبیت بالای آن در IMDb هم بیدلیل نیست، چراکه مردگان متحرک در قالب حماسهای بقا، قدرت شگفتانگیز انسانها در مواجهه با غیرقابلتصورترین شرایط را به تصویر میکشد.
مردگان متحرک فراتر از یک داستان زامبی صرف است؛ این سریال سفری طولانی به تاریکترین و روشنترین وجوه انسانیت است. تضاد میان تهدید بیرونی (زامبیها) و تهدید درونی (انسانهای دیگر) بهخوبی نشان میدهد که ترسناکترین دشمن همیشه هیولاها نیستند، بلکه خود انسانها میتوانند باشند. درواقع، این مجموعه بهجای تمرکز صرف بر وحشت، به بررسی جامعه، اخلاق و خانواده در شرایط فروپاشی میپردازد. همین نگاه انسانی و فلسفی است که باعث شده مردگان متحرک جایگاهی ماندگار در فرهنگ عامه پیدا کند.
۳. «پادشاهی» (۲۰۱۹-۲۰۲۰)
شاهزادهای تاریخی که در قرن هفدهم با توطئه و شیوع زامبیها در کره قدیم مواجه میشود
سریال پادشاهی (Kingdom) یکی از متفاوتترین آثار تلویزیونی کره جنوبی است که ژانر تاریخی را با ترس و زامبی در هم میآمیزد. داستان در قرن هفدهم، تنها سه سال پس از پایان جنگ ایمجین، رخ میدهد و درباره شاهزاده ولیعهد «لی چانگ» (با بازی جو جی-هون) است که درگیر کشف توطئهای سیاسی و پردهبرداری از بیماری مرموز پادشاه میشود؛ بیماریای که نهتنها سرنوشت تاج و تخت را تغییر میدهد بلکه مردگان را دوباره به حرکت درمیآورد.
آنچه سریال پادشاهی را از دیگر سریالهای زامبیمحور متمایز میکند، فضای تاریخی غنی و طراحی بصری چشمگیر آن است. معماری سنتی، لباسهای درباری و مناسبات سیاسی سلطنتی، به سریال هویتی منحصربهفرد میبخشد که کمتر در داستان زامبی دیدهایم. در این جهان، مردم با فاجعهای غیرقابلتصور روبهرو میشوند، بدون آنکه ابزارهای مدرن علمی یا تکنولوژیک برای مقابله با آن داشته باشند.
به همین دلیل، پادشاهی نهتنها بهعنوان یکی از برترین سریالهای زامبی شناخته میشود، بلکه موفق شده ژانر را ارتقا دهد؛ با ترکیب هوشمندانه تاریخ، سیاست و وحشت، تجربهای تازه و فراموشنشدنی برای مخاطبان رقم میزند.
۲. «اش در برابر شیطان مرده» (۲۰۱۸-۲۰۱۵)
ادامه فرنچایز Evil Dead با ضدقهرمانی که باید دوباره با ددایتها روبهرو شود و با گذشته خود کنار بیاید
سریال اش در برابر شیطان مرده (Ash vs. Evil Dead) ادامهای مستقیم بر مجموعه کالت و محبوب Evil Dead است و بار دیگر شخصیت نمادین «اَش ویلیامز» (با بازی بروس کمپبل) را به میدان میآورد؛ ضدقهرمانی با ارهبرقی معروفش که سالها با موجودات اهریمنی موسوم به «ددایتها» جنگیده است. داستان چند دهه پس از فیلمهای اصلی دنبال میشود؛ جایی که اَش تلاش دارد زندگی آرامی برای خود بسازد، اما گذشته پر از خون و وحشت دوباره به سراغش میآید.
یکی از نکات برجسته این سریال، لحن کمدی-سیاه آن است که با ژانر وحشت در هم تنیده شده. اش در برابر شیطان مرده فقط درباره مبارزه با هیولاها نیست، بلکه بهطور غیرمنتظرهای به بُعد روانی شخصیت اصلی هم میپردازد. اَش که سالها درگیر جنگی کابوسوار بوده، اکنون با نوعی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دستوپنجه نرم میکند، و همین باعث میشود شخصیت او عمیقتر و انسانیتر جلوه کند.
دلیل محبوبیت و امتیاز بالای سریال در IMDb نیز روشن است: این اثر هم طرفداران قدیمی فرنچایز را با بازگشت یک قهرمان نوستالژیک راضی میکند و هم برای تماشاگران تازهوارد تجربهای تازه و قابلفهم ارائه میدهد. ترکیب وحشت، طنز تاریک، و پرترهای احساسی از مردی که بیش از حد رنج کشیده، این سریال زامبی را به یکی از خاصترین آثار در ژانر وحشت-کمدی تبدیل کرده است.
۱. «آخرین بازمانده از ما» (۲۰۲۳ – ادامه دارد)
جوئل و الی در جهانی آخرالزمانی تلاش میکنند تا امید و راه درمانی برای بشر پیدا کنند
سریال آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) برگرفته از بازی ویدیویی مشهور با همین نام است و داستان «جوئل میلر» (با بازی پدرو پاسکال) را روایت میکند؛ مردی که از شیوع جهانی زامبیها جان سالم بهدر برده است. بیست سال پس از این فاجعه، جوئل مأموریت دارد «الی» (با بازی بلا رمزی) را از طریق ایالات متحده منتقل کند، زیرا او به ویروس مقاوم است و تصور میشود کلیدی برای یافتن درمان باشد. در مسیرشان، جوئل و الی کمکم مانند خانوادهای واقعی به هم نزدیک میشوند و با قلمروهای خطرناک، موجودات آلوده و انسانهای تهدیدآمیز مواجه میشوند.
امتیاز بالای آخرین ما در IMDb بیدلیل نیست؛ این سریال جهانی غوطهورکننده خلق کرده که در بستر آخرالزمان جریان دارد، اما همزمان با نگاهی امیدوارانه همراه است. اگرچه فصل دوم ممکن است شامل برخی انتخابهای بحثبرانگیز برای شخصیتها باشد، اما بهطور کلی همچنان مخاطبان آن را یکی از بهترین آثار ژانر زامبی میدانند.
آخرین بازمانده از ما فراتر از ترس و بقا، داستانی انسانی و احساسی روایت میکند. سریال نشان میدهد که حتی در بدترین شرایط، پیوندهای عاطفی، امید و اراده برای زندگی معنا پیدا میکنند. این اثر ژانر زامبی را از قالب وحشت صرف خارج میکند و آن را به بستری برای بررسی تجربه انسانی، اخلاق و معنا تبدیل میکند. مخاطب در کنار تنش و هیجان، با پرسشهایی درباره ارزش زندگی، عشق و فداکاری روبهرو میشود؛ چیزی که آخرین بازمانده از ما را به تجربهای منحصربهفرد و تأثیرگذار در میان سریالهای زامبی تبدیل کرده است.
جمعبندی؛ سریال زامبی محبوب شما چیست؟
سریالهای زامبی فراتر از وحشت و خونریزی صرف، فرصتی منحصربهفرد برای بررسی وجوه انسانی فراهم میکنند. آنها ما را به جهانی میبرند که قوانین عادی جامعه از بین رفته و انسانها مجبورند با ترس، فقدان و محدودیتهای بیسابقه کنار بیایند. در این فضا، زامبیها تنها تهدید بیرونی نیستند؛ آنها آینهای از اضطرابها، ضعفها و قدرتهای پنهان بشر هستند.
داستانهای زامبی با ترکیب ترس و دلهره، طنز و لحظات احساسی، به ما نشان میدهند که امید و انسانیت حتی در تاریکترین لحظات نیز قابل بازیابی است. چه در محیطی تاریخی، شهری مدرن یا آخرالزمانی بیرحم، این سریالها پرسشهایی عمیق درباره هویت، اخلاق و معنای زندگی مطرح میکنند. آنها به ما یادآوری میکنند که بقا فقط به زنده ماندن جسمانی محدود نمیشود؛ بلکه توانایی انسان برای عشق، همدلی و انعطافپذیری، ستونهای واقعی بقای انسان در شرایطی غیرقابل تصور هستند.
در نهایت، ژانر زامبی تبدیل به آیینهای برای بازتاب ارزشهای انسانی شده است. از بررسی روان انسان در شرایط بحرانی گرفته تا طنز تلخ حومهنشینی و سیاستهای سلطنتی تاریخی، این آثار نشان میدهند که حتی در میان مردگان، زندگی میتواند معنا پیدا کند و داستانها میتوانند همچنان امید و الهام بخش باشند. نظر شما چیست؟ در کامنت بنویسید.
منبع: Collider
امسال بازی خوب چی داریم؟ میزگیم با نیما نوترون
نظرات