چه بخواهید چه نخواهید این انیمه ها بهتر از Demon Slayer هستند
این طور که برمیآید، در حال حاضر مجموعه شیطان کش یکی از داغترین موضوعات دنیای انیمه است. با شروع روند اکران سه گانه Demon Slayer: Infinity Castle در سینماهای سراسر دنیا و مبهوت کردن تمامی طرفداران این مجموعه و به طور کلی، تمام طرفداران دنیای انیمه با اولین قسمت از این سه گانه به واسطه جلوههای بصری فوقالعاده و داستانگویی احساساتی و قدرتمند آن؛ باید اذعان کرد که انیمه Demon Slayer (دیمن اسلیر) و دنبالههای آن هم اکنون یکی از جذابترین محصولات سرگرمی است که حال توانسته حتی سالنهای سینما را نیز قبضه کند. با این حال دلیل نیست فکر کنیم این مجموعه، پدیدهای دست نیافتنی است و دیگر اثری در این سطح در دنیای انیمه نداریم.
به نیمه پر لیوان که نگاه کنیم Demon Slayer اثر فوقالعاده زیبایی است و کاملاً در سطح انتظارات فضایی که طی این سالها از کیفیت ساخت آن ایجاد شده، ظاهر میشود و حتی بعضاً از آنها نیز به طرز شگفت انگیزی فراتر نیز میرود. این انیمه پر است از شخصیتهای دوست داشتنی که هر کدام درون مایه احساسی فوقالعادهای دارند که مخاطبین به راحتی میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. با این حال به نیمه خالی لیوان که نگاه کنیم، Demon Slayer در نهایت یک اثر شونن دیگر در دریایی از این آثار است. این انیمه بدون شک اثر خوبی است، ولی هیچ گاه اثر خارقالعادهای نیست. نه تنها خبری از پیچ و خمهای داستانی خلاقانه یا عمق فلسفی و مفهومهای به یاد ماندنی در این کار نیست، بلکه کلیت اثر شباهتهای فراوانی به آثار مطرح قبلی در این ژانر دارد. به همین علت بسیار راحت است تا با مقایسه Demon Slayer با دیگر انیمهها به نقاط ضعف و صدالبته نقاط قوت این انیمه پی برد. با مجله بازار همراه باشید تا نگاهی بر ۱۰ انیمهای بیندازیم که از لحاظ کیفی جایگاه بهتری نسبت به Demon Slayer دارند.
Jujutsu Kaisen
اثری با شرایط حساستر و شخصیتهای شرور به شدت ترسناکتر
در دریای آثار شونن، چند انیمه هستند که رقیب مستقیم برای Demon Slayer به حساب میآیند و در برخی از این مقایسهها، شیطان کش آن چنان جایگاه مستحکمی برای ایستادن ندارد. با وجود این که دیمن اسلیر در مقایسه با آثاری همچون Fire Force و Dandadan حرفهایی برای گفتن دارد، نمیتوان عین این موضوع را برای اثر برجستهتری مانند Jujutsu Kaisen نیز گفت! حتی اگر قبول کنیم پایان جوجوتسو کایسن برخی طرفداران خود را عصبی و ناامید کرده است، اثر نهایی که گگه آکوتامی (Gege Akutami) خلق کرده در مابقی لحظات داستان خود قدرتمندتر از Demon Slayer ظاهر میشود.
هر دوی این انیمهها تمرکز اصلی خود را روی مبارزات هیجان انگیز با هیولاهای رعب انگیز گذاشتهاند. با وجود این که Jujutsu Kaisen علاقهای ندارد تا مانند رقیب خود، کاری کند تا موجودات نفرینی خود را قابل درک و ترحم انگیز نشان دهد؛ روشهای دیگری برای جلوه دادن به آنها انتخاب کرده. این روش نیز ترسناک و بی رحم نشان دادن آنها در اغراق آمیزترین حالت ممکن است. ماهیتو بدون هیچ تردیدی دست به قتل عام میزند، نقشهها و حقههای کنجاکو فراتر از ذهن شخصیتها و حتی مخاطبین اثر است و با جابجا شدن و زندگی به عنوان یک انگل در بدن دیگر کاراکترها، تمام اطرافیان آن فرد را منقلب میکند و بالاتر از همه آنها نیز شاه نفرینها، ریومن سوکونا قرار دارد که میزان شرارت او خود یک مطلب دیگر میطلبد. هنرنمایی این شخصیتهای شرور هستند که شرایط داستانی را در Jujutsu Kaisen نسبت به Demon Slayer بسیار حساستر کرده و اثری را تحویل میدهد که بسیار هیجان انگیز تر از رقیب مستقیم خود بوده و همواره مخاطب را لبه صندلی خود میخکوب منتظر قسمت بعدی خود نگه میدارد.
Bleach: Thousan-Year Blood War
خشنتر، حماسیتر و با ابعادی غول آسا
از بسیاری لحاظ میتوان Demon Slayer را دنباله معنوی و ادامه دهنده مسیر Bleach به حساب آورد. هر دو در ایده قهرمانان شمشیرزنی که با هیولاهای مهیب میجنگند با هم اشتراک دارند. Bleach هر چند، از نظر میزان محتوا و کیفیت آنها در همان زمان قدیم نیز از Demon Slayer چندین پله جلوتر بود، اما موانعی بودند که باعث شد نتواند به موفقیتهای تاریخی Demon Slayer برسد. اولین مانع برای Bleach در حقیقت همان طول زیاد مانگا و پخش هفتگی انیمه بود که باعث شده کمیته تولید انیمه به ساخت آرکهای فیلر برای ایجاد فاصله بین انیمه و مانگا روی بیاورد. رویکردی که باعث شد بسیاری از طرفداران از روند پیشروی انیمه ناراضی باشند و صدالبته مانع دوم، ضربه نهایی بود که آرک Xcution در انتها به انیمه زد و بازخورد ضعیف آن باعث لغو شدن ادامه ساخت انیمه شده و آرک نهایی مانگا رنگ تلویزیون را به چشم خود نبیند. بسیاری تصور میکردند این قضیه ابدی است و شانسی دیگر برای Bleach وجود ندارد تا این که بعد از چیزی حدود ۱۰ سال، این سری با Bleach: Thousan-Year Blood War به عرصه رقابت بازگشت؛ بازگشتی شکوهمندانه که هیچ کدام از نقاط ضعف انیمه اصلی را نداشت و حالا چیزی توان مقابله با آن را نداشت.
در نتیجه این بازگشت حال با انیمهای از Bleach طرف بودیم که از نظر کیفیت ساخت با Demon Slayer برابری میکرد، در حالی که از تمام نقاط قوت محتوای مانگای خود بهره میبرد. بازگشت Bleach، حال در کنار رشد و تقویت روزافزون انیمه One Piece واقعاً آن حس دوران طلایی Big 3 قدیم را به مخاطب القا میکرد. زمانی که Bleach ،Naruto و One Piece چنان قوتی به ژانر شونن داده بودند که بحثهای هفتگی و ذوق برای قسمتهای جدید همه پسرها و جوانها را در سرتاسر دنیا دور هم جمع میکرد. حال با تمامی این موارد Bleach: Thousan-Year Blood War در زمین خود Demon Slayer داشت آن را شکست میداد. با حضور شخصیت منفی فوقالعاده تهدیدآمیزی همچون یوها باخ و بازگشت بسیاری از شخصیتهای محبوب و صحنه نبرد گسترده در آرک نهایی این سری، کمتر انیمه شوننی، حتی Demon Slayer، میتوانست در حد Bleach ظاهر شود.
Gurren Lagann
هنگامی که هم ساختارشکنی هم با استایلی حقیقی به ژانر مکا احترام میگذاری
هر از گاهی آثاری هستند که علی رغم ساختارشکنی و عدم پایبندی به اصول و رسوم یک ژانر و حتی انجام یک پارودی از آنها، موفق میشود در آن ژانر درخشیده و به اثری مطرح تبدیل شود که خود بنیانگذار اصولی جدید در آن باشد. آثاری از قبیل Konosuba در قلمرو آثار Isekai و Mahou Shojo Madoka Magika در دنیای آثار Magical Girls نمونههایی هستند که از پس این کار برآمده و ماندگار شدهاند. نمونه دیگری که مورد توجه این لیست بوده، اثری است که هنگام پخش خود ژانر مکا را به لرزه درآورد و جلوههایی را به عرصه نمایش گذاشت که تا قبل از این برای ژانر مکا واقعاً قفل بودند. Gurren Lagann اثری بود که طرفداران نمیتوانستند صبر کنند تا هر هفته تنها یک قسمت از آن را ببینند. اثری که با وجود ایجاد اغراق بالا و حتی تزریق کمدی به اصولی که انیمههای کلاسیک این ژانر مثل Gundam پایه گذاری کرده بودند، احترامی عمیق برای آنها قائل بود و میراث عظیم آنها را با ظرافت تمام به نسل بعد منتقل میکرد. ترکیبی که در نهایت به شاهکاری ختم شد که جواهری گرانبها در ژانر مکا به حساب میآمد، چه آن را ساختارشکن به حساب بیاوریم یا خیر!
این بدین معنا بود که Gurren Lagann در اثر نهایی خود علی رغم ظاهر به نسبت ساده خود چنان اثر چندلایهای بود که رویکرد سرراست Demon Slayer نمیتوانست اثری در آن سطح خلق کند. انیمهها عموماً نمیتوانند تمام اصول ژانر خود را زیر پا بگذارند و به نتیجه مطلوبی برسند؛ با این حال Gurren Lagann یه استثناء در این زمینه خلق کرده و ثابت میکند این کار نیز شدنی است. ترکیب ابعاد کهکشانی ژانر مکا و هیجان و ذوق فراکهکشانی اکشن خود با کمدی ای که کمتر در این ژانر میتوان دید به همراه داستانی احساسی و پر پیچ و خم، باعث شده دامنه عظیمی از مخاطبین از آن لذت ببرند و آن را در یاد و خاطره خود ثبت کنند.
My Hero Academia
و جستاری مهم بر تاثیر ابرقدرتها بر ساختار جامعه
مدرسه قهرمانانه من از چندین جهت نسبت به Demon Slayer در جایگاه بهتر و قویتری قرار دارند که مهمترین آنها سیستم مبارزات آن است. به صورت کلی در My Hero Academia قابلیت ذاتی هر شخصیت که کوسه (Quirk) نام دارند موجب خلق سیستمی شده که در سالهای اخیر یکی از بهترین سیستمهای مبارزاتی ژانر شونن است. نه تنها به خاطر خلق دامنه به شدت متنوعی از قدرتهای مختلف، بلکه به خاطر ترکیب بعضاً خلاقانهای که میتوانند در کنار هم خلق کنند. به همه اینها، دامنه گسترده شخصیتهای دوست داشتنی را اضافه کنید که برخی حتی آرکهای اختصاصی خود را در میانه داستان دریافت میکنند؛ حتی اگر این موضوع باعث شود داستان میان بسیاری از شخصیتها پخش شده و تحت فشار قرار بگیرد، باز هم این تمرکز روی شخصیتهای فرعی باعث شده تا My Hero Academia حس و حال مخصوص خودش را داشته باشد.
در کنار تمامی این موارد، مای هیرو آکادمیا در بطن داستان خود مفاهیم عمیق و قابل بحثی وجود دارد؛ مفاهیمی همچون فلسفه پشت کوسهها و این که سپردن قدرت به افراد چه پیامدهایی دارد یا چه چیزی یک انسان خوب را از بد جدا کرده و جایگاه آن را در جامعه مشخص میکند. هر چند داستان کمی بیش از حد زمان میگذارد تا ایده ایدهها را به بلوغ رسانده و مضامین آن را به خورد مخاطب بدهد، اما در نهایت در این کار موفق شده و فصلهای نهایی داستان به خوبی زمان هدر رفته را جبران میکند. نتیجه آن فضای خارقالعادهای است که در آن مخاطبین با دنیایی روبرو هستند که قهرمانان خودگماردهای به راحتی ساختار جامعه را تغییر داده و افراد دیگر را صرف قدرتهای اشتباهی که داشتهاند، به عنوان افراد شرور ثبت کردهاند و به صورت ناعادلانهای مردم بیگناه زیادی را در جامعه طرد کردهاند؛ آن هم صرفاً به خاطر قدرتهایی که مناسب جامعه نبوده است.
One Piece
دنیاپردازی و سیستم مبارزاتی که کیلومترها از Demon Slayer جلوتر است
بخواهیم به نیمه خالی لیوان نگاه کنیم، این حقیقت که از لحاظ روند پیشروی داستان و Pacing، انیمه One Piece واقعاً ضعف دارد غیرقابل انکار است. موردی که در مقایسه با روند سرعتی و پرقدرت Demon Slayer خیلی جای پایی برای رخنمایی ندارد. با این حال باید در نظر گرفت طرفداران میتوانند با راههای مختلف از قبیل دیدن ورژنهای تقطیع شده انیمه یا خواندن مانگای وان پیس از این مانع عبور کنند و بتوانند ماجراجوییهای لوفی و خدمهاش را با روندی متعادلتر تجربه کنند. نکته مهمتر این است که این نیمه خالی لیوان را اصلاً نمیتوان «نیمه» خالی نامید. چرا که بیشتر لیوان واقعاً پر است و دلیلی دارد که حتی روند پیشروی داستان در One Piece تا این حد کند است و آن هم در نقاط قوت اصلی داستان که دنیاپردازی به شدت عمیق و تاریخ و Lore پرپیچ و خم شخصیت هاست نهفته است.
One Piece اثر عظیمی است. بسیار بزرگتر از هر چیزی که انیمههای شونن مدرن در پی آن هستند. حتی بعد از تمامی این سالها، داستان در جهت بسیار هیجان انگیزی پیش میرود و به نظر نمیآید اثری از آرام گرفتن آن باشد. از این بهتر؟ One Piece سیستم مبارزات به شدت منعطفی دارد که Demon Slayer حتی نمیتواند رویای تحقق دادن به آن را داشته باشد. ترکیب شگفت انگیز میوههای شیطانی مختلف، قدرتهای هاکی و ابزازها و تکنیکهای منحصر به فرد در دنیای پنج اقیانوسه داستان باعث شده اکشن داستان هیچ گاه از نفس نیافتد. بعلاوه حتی در لحظات احساسات برانگیز که نقطه قوت Demon Slayer است، One Piece در چنان سطح بالایی ظاهر میشود که رقبای دیگر را واقعاً شرمنده میکند.
Frieren: Beyond Journey’s End
شیطان کش به یک معنای کاملاً متفاوت دیگر
Demon Slayer کاملاً به نام خود وفادار بوده و اثری است پر از صحنههای مبارزات فوقالعاده بین شمشیرزنانی ماهر و شیاطینی اهریمنی با قدرتهای ماورایی. انیمه تلاش قابل تقدیری از خود برای محو کردن مرز خیر و شر در بسیاری از مبارزات نشان میدهد. بسیاری از شیاطین مجموعه مانند داکی، گیوتارو و حتی آکازا از خود لحظاتی را نشان میدهند که مخاطب را به شک میاندازد که آیا این شخصیتها واقعاً شر مطلق هستند یا فرصتی برای نجات دارند هنوز. برای همین تعجبی ندارد که هنگام جدا کردن سر بسیاری از این شخصیتها، تانجیرو چشمانی گریان و قلبی منقلب دارد. تمام این موارد در حالی است که Frieren کاملاً از درب دیگری وارد شده و چنان با بیرحمی به این موضوع نگاه میکند که برخی مخاطبین به این شک میافتند که آیا خود فریرن خیر مطلق است یا خیر؟
فریرن، شخصیت الف مشهور سری به خاطر برخورد سرد و بی رحمانهای که در طی داستان در مقابله با شیاطین نشان میدهد بسیار بدنام است. فریرن هیچ اعتقادی به این که نژاد شیاطین افراد خوب یا معصوم داشته باشند، ندارد و همه آنها را با یک نسخه به صلیب میکشد که باعث شده طرفداران سر این که این عقیده فریرن، برای شیطان پنداشتن یک نژاد به صورت کلی، درست است یا خیر به یک دو دستگی عظیم تقسیم شوند. به هر صورت جدا از جنبه اخلاقی این قضیه، Frieren انیمه فوقالعادهای است که به واسطه دنیاپردازی خارقالعاده و سیستم مبارزات جادو محور شگفتانگیز توانسته خود را قویتر از Demon Slayer نشان دهد. حتی هنگامی که نوبت به مبارزات با اسلحههای سرد میرسد، استارک و تبر قابل اعتماد او میتوانند صحنههای خیره کنندهای خلق کنند.
Oshi no Ko
سراسر غافلگیری و دراما
از بسیاری لحاظ، Oshi no Ko تفاوتهای عظیمی با اثری مانند Demon Slayer دارد. اوشی نو کو اثری ساختارشکنانه پیرامون صنعت سرگرمی است که المانهای Slice of Life در جای جای آن پراکنده هستند و با کمی چاشنی رومنس موفق شده به کاری خاص در فضای فعلی دنیای انیمه تبدیل شود. چیزی که باعث میشود همچین انیمهای در مقام مقایسه با Demon Slayer قرار بگیرد، نحوه برخورد این دو انیمه با یک مضمون داستانی مشترک است. هم Oshi no Ko و هم Demon Slayer در مورد شخصیتهایی است که واقعهای اندوهگین زندگی آنها را تکان داده و جدا از نحوه کنار آمدن با این واقعه، باید برای آینده و فردای خود نیز تصمیم بگیرند. کامادو تانجیرو بعد از مرگ خانواده خود تصمیم گرفت مردی قویتر و مهربانتر شود و نگذارد کس دیگری به سرنوشت او دچار شود. در طرف دیگر داستان اما از دست دادن عزیزترین شخص عمرشان، تاثیر به شدت متفاوتی روی آکوآ و خواهرش روبی داشت.
در ابتدا این پیچش داستانی که هوشینو آی در انتهای قسمت اول انیمه به قتل میرسید یک صحنه به شدت تلخ اما هیجان انگیز بود؛ اما در ادامه داستان همین قتل به کلید اصلی داستان تبدیل میشود. جایی که آکوآ و روبی باید با مرگ مادر خود کنار آمده و بدون او در محیطی به شدت رقابتی رشد کنند. با این حال نکتهای که Oshi no Ko را متمایز میکند این است که آکوآ از غم این حادثه عبور نکرده و حتی بعد از گذشت سالها، نقشه چندلایه خود را برای گرفتن انتقام از قاتل و مسببین قتل مادرش را ادامه میدهد. داستانی که شاکله اصلی Oshi no Ko را تشکیل میدهد و در نهایت آن را به اثر درام هیجان انگیزتر و دنبال کردنی تری نسبت به Demon Slayer تبدیل میکند.
Jojo’s Bizarre Adventure
اثری که با سیستم استندها، ژانر شونن را بازتعریف کرد
در مبحث طراحی مبارزات، آن چنان جای بحث نیست که Jojo’s Bizarre Adventure، در پارتهای سوم به بعد، به راحتی Demon Slayer را مغلوب خود کرده است. دو پارت اول انیمه اتفاقاً شباهتهای زیادی به Demon Slayer دارد که مبارزان مختلفی در داستان با هنرهای رزمی خود با شیاطین و خون آشامها میجنگند. با معرفی استندها در پارت سوم اما جریان کاملاً تغییر کرده و Jojo’s Bizarre Adventure کاملاً سطح مبارزات خود را از هر چیزی که Demon Slayer میتواند با هنرهای خونین و تکنیکهای نفس نشان دهد فراتر میبرد. در مبارزات استندها، خلاقیت جایگاه بسیار ویژهای تا قدرتهای ناگهانی دارد و به همین دلیل پیروزی شخصیتها در انتهای این مبارزات بسیار دلچسبتر حس میشود.
Jojo’s Bizarre Adventure شاید تمرکز زیادی روی شخصیتهای شرور خود نداشته باشد تا مخاطب با آنها حس همدردی کند و مانند Demon Slayer قلبش برای آنها تیر بکشد؛ اما این دلیل نیست که هیچ سلاحی نیز در این زمینه در آستین خود نداشته باشد. Jojo’s Bizarre Adventure به روشهای خاصتر و حتی متنوعتر خود قلب مخاطبش را هدف قرار میدهد. فداکاری جوناتان در مبارزه نهایی خود با دیو براندو یا داستان تأثربرانگیز ریمی سوگیموتو در پارت چهارم که روحش حتی بعد از مرگ کماکان به دنبال پیدا کردن قاتل خودش است تا نگذارد کسی در دام او گرفتار شود از موارد متعددی هستند که میگذارد Jojo’s Bizarre Adventure علی رغم مبارزات سنگین و پشت به پشت خود از لحاظ احساساتی نیز Demon Slayer را پشت سر بگذارد.
Fullmetal Alchemist Brotherhood
تعداد قسمتهای برابر اما عمقی ده برابر
از هر لحاظ که بتوان حساب کرد، Fullmetal Alchemist Brotherhood اگر Demon Slayer را به طور کامل پشت سر نگذارد، حداقل رقابتی نزدیک با آن دارد. از نظر کیفیت ساخت، Fullmetal Alchemist Brotherhood تقریباً بهترین چیزی است که میتوانید از یک انیمه اواخر دهه ۲۰۰۰ انتظار داشته باشید. کیفیت بصری انیمه فوقالعاده است و موسیقی متن اثر یکی از بهیادماندنیترین آلبومهای کل تاریخ انیمه است. بعد از آن نوبت جایگاه این دو انیمه در میان آثار دسته شونن است که Fullmetal Alchemist Brotherhood به طور کامل Demon Slayer را پشت سر میگذارد.
Fullmetal Alchemist Brotherhood هم داستان دراماتیک فوقالعاده، هم لحظات کمدی شادیآور و هم مضامین فلسفی سنگینی را با خود به ارمغان میآورد که در نهایت به این اثر چنان عمقی میدهند که دوگانههای معنوی مبهمی که Demon Slayer در مبارزات داکی و آکازا به نمایش میگذارد را مچاله کرده و در جیب خود میگذارد. در زمینه شخصیتهای شرور نیز «پدر» به عنوان فرمانروا و رهبر هیولاهای داستان بسیار حضور به یاد ماندنیتر و خلاقانهتری نسبت به موزان از خود نشان میدهد. ایده موجودی که گناههای کبیره خود را از خویش جدا کرده و به جان دنیا میاندازد تا نقشه بی نهایت پلیدانهاش را عملی کند به اندازه کافی فوقالعاده است؛ اما هنگامی که از گذشته و انگیزه حقیرانه این شخصیت پرده برداشته میشود، کل داستان عمق و معنای بسیار بهتری به خود میگیرد.
Vinland Saga
اثری که بسیار بهتر به اندوه و معنای از دست دادن نگاه میکند
Vinland Saga نیز یکی دیگر از انیمههای سینن است که از موضوعات مشترکی نظیر اندوه و چگونگی کنار آمدن با آن را بسیار بهتر و بالغانهتر از Demon Slayer به تصویر میکشد. این دو انیمه در کنار Oshi no Ko با کشتن شخصیتی نزدیک به شخصیت اصلی داستان کلیدیترین بخش خود را آغاز میکنند. بعد از این نقطه کلیدی، شخصیت اصلی مورد چالش قرار گرفته و باید در جهات مختلف برای عبور از اندوه حاصل از مرگ آن شخص تلاش کند و به خوشبختی در زندگی دست پیدا کند. تانجیرو در داستان خود این کار را با تبدیل شدن به یکی از اعضای دسته شیطان کش و تعقیب دشمن خونیناش، کیبوتسوچی موزان انجام میدهد در حالی که در Vinland Saga، تورفین به دنبال غم مرگ پدرش وارد مجموعهای از خونینترین و خشنترین نبردهای ممکن شده تا بتواند با انتقام خود دست پیدا کند. انتقامی که انیمه Vinland Saga به خوبی نشان میدهد تا چه اندازه پوچ و بیهوده است.
بعد از سقوط تورفین به چرخه خشونت و ساختن کوهی از اجساد در مسیر خود برای انتقام، در انتها او درسی عظیم از آشلاد گرفته و به خود میآید. تورفین تا مدتها برای پیدا کردن آرامش و پیدا کردن مسیری در این دنیای سرشار از خشونت وایکینگها به جستجو پرداخته و تمامی فصل دوم انیمه به روند رشد این شخصیت میپردازد. تنها وقتی که تورفین دست خود را از خون شسته و به راهی غیر از خشونت روی میآورد، دنیا برای او معنایی تازه گرفته و هدف غایی خود را پیدا میکند. داستانی که Vinland Saga از مقابله تورفین با اندوه خود روایت میکند بسیار عمیقتر و صدالبته غیرفابل پیشبینیتر از اراده تانجیرو برای مبارزه با شیاطین است تا صرفاً فرد دیگری به سرنوشت او دچار نشود.
نظر شما چیست؟ آیا انیمههای دیگری نیز هستند که به نظر شما در موضوعات مشترک نسبت به Demon Slayer برتری داشته باشند؟ آیا معتقدید این مجموعه واقعاً در حیطه خود بیرقیب بوده و به همین خاطر تا این حد موفق است؟ نظرات، انتقادات و پیشنهادت خود را با ما در بخش نظرات به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
سایلنت هیل اف ترسناکترین بازی ساله؟ میزگیم با امید لنون
